جریان‌های اسلامی در الجزایر

از ویکی‌وحدت

بررسی تاریخ الجزایر و توجه به رفتار سیاسی و اجتماعی مردمش به خوبی نشان می‌دهد که مردم این کشور از محدود ملت‌های اسلام‌خواه و آزادی‌خواهی هستند که برای به دست آوردن و حفظ این دو هزینه بسیاری داده‌اند. مبارزه طولانی الجزایری‌ها با استعمار سبب شده است تا به نوعی سرمایه اجتماعی و سیاسی گران‌بها برای نسل کنونی و حتی نسل‌های آینده فراهم گردد، سرمایه‌ای که سبب شده به رغم تلاش‌های استعمارگران و حاکمان مستبد هیچوقت جامعه الجزایر در برابر ظلم، اشغال و استبداد سکوت نکند.

مشخصه اصلی بیشتر قیام‌های الجزایر از زمان شکل‌گیری آن به عنوان یک دولت – ملت تاکنون رهبری شخصیت‌های اسلامگرا بوده است. همچنین بیشترین بار مبارزه چه پیش از انقلاب برای بیرون راندن اشغالگران بیگانه و چه پس از انقلاب برای حذف استبداد بر دوش احزاب و جریان‌های اسلامگرا بوده است.

انحراف شکل گرفته در انقلاب 1962 سبب شد تا اسلامگراهای الجزایری که پیشگام مبارزه با استعمار فرانسه بودند این بار و پس از وقفه‌ای دو دهه‌ای مبارزه گسترده‌ای را در برابر استبداد نظامی‌ها آغاز کنند. کودتا علیه جبهه نجات اسلامی که در فرایندی دموکراتیک در حال به دست گرفتن قدرت بود در واقع مرحله دیگری از موج مبارزه اسلامگراها در الجزایر – البته به طور مخفیانه – را سبب شد و در نهایت به راه افتادن موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی طی چند سال اخیر جدیدترین دوره مبارزه با استبداد و دین‌ستیزی را در این کشور رقم زده است.

مقدمه

نام الجزایر با مبارزه علیه استعمار و تلاش برای استقلال‌طلبی گره خورده است؛ تلاش‌هایی که بیشتر آن بن‌مایه و رنگ و بوی اسلامی‌داشته است. به عبارتی جدای از تلاش‌های ملی‌گرایانه بیشترین سهم در مبارزات الجزایری‌ها برای مبارزه با استعمار را جریان‌های دینی اسلامی به خود اختصاص داده‌اند. دومین مؤلفه‌‌ای که جنبش‌های اسلامی را در این کشور باعث شده است، تلاش برای تشکیل یک حکومت اسلامی است. باید ضمن ارائه تصویری از سیر شکل‌گیری و تطور جنبش اسلام‌گرایی در الجزایر، به معرفی مهم‌ترین احزاب و جریان‌های اسلام‌گرا در این کشور پرداخته و همچنین دلایل و ریشه‌های تداوم حرکت‌های اعتراضی با جوهره اسلام را دانست.

موقعیت کشور الجزایر

الجزایر کشوری در شمال قاره آفریقا است که از سمت شرق به توس و لیبی از سمت غرب به مراکش و صحرا، از جنوب غربی موریتانی، از سمت شمال به دریای مدیترانه و از سمت جنوب به نیجر و مالی محدود است. به‌رغم پهناور بودن، بیش‌تر سطح این کشور را کویر پوشانده است؛ درواقع فقط یک‌ششم از کلّ مساحت این کشور قابل زیستن است.

جمعیت این کشور بیش از سی‌وهفت میلیون نفر اعلان شده است. بربرها اولین ساکنین این سرزمین هستند که دوازده قرن قبل از میلاد به این سرزمین وارد شدند. در سال 146 قبل از میلاد، دولت رم بر این سرزمین تسلط یافت و سپس حکومت بیزانس (روم شرقی) این کشور را تحت نفوذ خود قرار داد و در نیمه قرن دوم اول هجری به تصرف مسلمان درآمد و سپس حکومت‌های اموی و عباسی و فاطمیان در این سرزمین حکمرانی کردند.

از قرن دهم هجری تحت سلطه حکومت عثمانی درآمد؛ که تا قرن دوازدهم ادامه یافت و در سال 1830 میلادی تا 1860 توسط حکومت فرانسه اشغال شد. مردم الجزایر پس از مبارزات طولانی در 1962 (1341) و بعد از 132 سال که تحت سلطه فرانسه بود به استقلال رسید و در همان سال به نام «جمهوریه الجزایریه الدموکراتیه الشعبیه» (جمهوری دموکراتیک مردمی الجزایر) به عضویت سازمان ملل متحد درآمد؛ زبان رسمی این کشور، عربی و دین آن، اسلام است.[۱]

ادیان و مذاهب در الجزایر

اسلام مذهب رسمی مردم الجزایر است. حدود 99 درصد مردم این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند. اکثریت مردم مسلمان این کشور سنی مذهب و مالکی‌اند که در فروع مذهب، تابع نظرات مالک و در اصول مذهب خود طبق تذکرات اشعریه رفتار می‌نمایند و در امور سیاسی کاملاً تابع فرمان‌های دولت و حکومت مرکزی الجزایر می‌باشند.

این فرقه نوعاً از رفتارهای افراطی که حاکم بر نظرات سلفیه و وهابیون است فاصله می‌گیرند و با فرق دیگر اسلامی ازجمله شیعیان با تسامح و تعامل رفتار می‌نمایند؛ و بقیه سنی مذهب‌ها، از پیروان حنفی‌ هستند. ازنظر اقلیت مذهبی مسلمان که از اکثریت برخوردارند، خوارج بزرگ‌ترین این اقلیت به شمار می‌روند، آنها ازنظر اجرای احکام دینی بسیار مقید و در انجام آن شدت بیشتری نسبت به دیگر افراد مسلمان به خرج می‌دهند.

در این کشور همچنین چند کلیسا و پیروان مذاهب کاتولیک رم فعالیت دارند و هم‌چنین عده‌ای قلیل از اقوام یهود گریخته از دیگر کشورها به این کشور مهاجرت کردند. گرایش‌های دینی موجود در این کشور را می‌توان به نحو زیر فهرست کرد:

1. سلفیه اصلاح‌گرا

این تفکر ریشه در اندیشه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده دارد. تأثیر این تفکر بر انقلاب بزرگ الجزایر که علیه نظام سلطه فرانسه شکل گرفت بسیار شگرف بود تا آن‌جا که از رهبران مؤثر انقلاب الجزایر یعنی شکیب ارسلان، حرکت اسلامی خود را مرهون، تعالیم و تفکرات سید جمال‌الدین قلمداد کرده است.

البته در نظریات شیخ محمد عبده، مبارزات سیاسی به‌صورت مبارزه جهادی مطرح نشده است و صرفاً به مبارزات منفی اکتفا شده است و از این روش رشید رضا شاگرد محمد عبده و شیخ عبدالحمید بن بادیس از علماء الجزایر تبعیت کرده‌اند؛ به‌طوری‌که صرفاً بر کارها و فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی در مبارزه با استعمارگران و سلطه‌جویان اکتفاء نموده‌اند و لذا اعتقادی به مبارزات جهادی بر ضد استعمار نداشته‌اند و صرفاً به نشر عقاید و تربیت دینی محض پرداخته‌اند.[۲]

2. صوفیه

صوفیه‌ الجزایر از اهل تسنن الجزایر محسوب می‌شوند در فروع مذهب مالکی و در اصول مذهب، تابع تفکرات اشعری هستند و مشی و سلوک برخی از آنان در چهارچوب طریقه تیجانیه است و مرکز آنها در منطقه عین قاضی واقع شده است و برخی دیگر نیز بر طریقه قادریّه که عمدتاً در مراکش به سر می‌برند استوار است و گروهی نیز تابع طریقه علویه هستند که در غرب الجزایر ساکن می‌باشند.

گروه اخیر که به‌شدت با تفکرات سلفیه و وهابیان مخالف‌اند نوعاً مورد غضب و خشم وهابیان واقع‌شده و از جانب آنان مورد تهدید قرار می‌گیرند؛ لذا این گروه نسبت به سایر گروه‌های دیگر به شیعه نزدیک‌ترند. رهبر فکری این گروه ادریس از نوادگان امام حسن مجتبی علیه‌السلام است و لذا گاهی این گروه را ادریسیه نیز می‌خوانند. [۳]

3. وهابی‌ها

شکل‌گیری فرقه وهابیت در الجزایر به سال 1980 میلادی برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که رئیس‌جمهور وقت الجزایر، شاذلی بن جدید به‌طور رسمی فعالیت فرق مذهبی و گروه‌های دینی را در الجزایر آزاد اعلام کرد و این تحول هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود و همین مسئله موجب گرایش مردم الجزایر به سمت اسلام انقلابی شد و به همین دلیل حساسیت روزافزون افراطیون اهل سنت خصوصاً وهابیون را برانگیخت و برای مبارزه با رشد شیعه‌گرایی، به وهابیون میدان فعالیت بر ضد شیعه را دادند و لذا در الجزایر که زمینه‌های تمایل به تشیع فراهم بود، با رسوخ تفکرات وهابیت درصدد ایجاد و مقابله با این تفکر پیشرو برآمدند و بدین‌صورت در الجزایر با کمک مالی حکومت وهابی عربستان و سایر بلاد همفکر عربستان، موج وهابیت در الجزایر به‌سرعت گسترش یافت و ازجمله برنامه‌های مبلغان وهابی در الجزایر، اعزام جوانان الجزایری به مکه و مدینه برای کسب دروس دینی و فراگیری تفکرات وهابی بود. [۴] دانشجویان اعزامی پس از 5 سال از عربستان به الجزایر مراجعت نموده درحالی‌که حامل تفکرات محمد بن عبدالوهاب بودند.

از طرفی حکومت سعودی با ارسال کتب وهابی به الجزایر به‌صورت مجانی و با تطمیع برخی از علماء الجزایر به‌سرعت تفکرات وهابی‌گری را در الجزایر رشد و نشر داد. گروه‌های مذهبی وهابی در طول ده سال به‌صورت آزادانه به تبلیغ وهابی‌گری پرداختند تا اینکه در سال 1990 با هم‌زمان با تحرکات اسلامی در الجزایر و مقابله دولت الجزایر با این تحرکات، فعالیت‌های این فرقه نیز محدود گردید. فعالیت‌های آنان اکنون نیز ادامه دارد و نوعاً طبقه فقر و جاهل به این تفکر گرایش پیدا می‌کنند.

4. تشیع

تاریخ حضور شیعیان در الجزایر به قرن‌ها قبل برمی‌گردد به‌طوری‌که در زمان حکومت اموی و فشار آنان بر شیعیان عده‌ای از شیعیان، از حجاز به سمت الجزایر رفته و در آنجا اقامت گزیدند و با افزایش تعداد شیعیان در منطقه مغرب عربی با محوریت نوادگان امام حسن مجتبی، دولت ادریسیه در آنجا شکل گرفت و این در حالی است که با اعزام برخی از شاگردان امام صادق علیه‌السلام به مغرب عربی، زمینه‌های گسترش نفوذ شیعیان در الجزایر نیز فراهم گردید در زمان حکومت موحدیه که به زعامت مهدی ‌بن ‌تومرت بود ولو معتقد به عقاید شیعه نبودند ولی از دوستداران اهل‌بیت محسوب می‌شدند و بدین‌صورت زمینه حضور شیعیان و نشر تفکرات تشیع در این منطقه فراهم گردید. [۵] پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گرایش به تشیع برای مدتی احیا شد.

شکل‌گیری جنبش‌های اسلامگرا

مردم مسلمان الجزایر از آغازین روزهای اشغال کشورشان توسط دولت استعماری فرانسه مبارزات آشکار و پنهان خود را آغاز کردند. آنها در واکنش به سلطه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فرانسه، دست به قیام‌های متعددی زدند که رهبری بیشتر این قیام و حرکت‌های اسلامی را علمای مذهبی بر عهده داشتند.[۶] قدیمی‌ترین قیام علیه استعمار در الجزایر منتسب به «امیر عبدالقادر جزایری» است. امیر عبدالقادر فرزند امیر محی‌الدین بود که خود از نواده مرابطون بود.

معنی لغوی «المرابطون» به معنی قراولانی است که اسبان خود را در سرحدات بلاد حضم حاضر نگه می‌دارند و اصطلاحاً به آنها مروجان ایمان می‌گفتند.[۷] امیر عبدالقادر قیام خود را علیه فرانسویان در 1832 آغاز کرد و ابتدا قبایل «ماسکارا» با او بیعت و خود را برای جهاد علیه فرانسویان آماده کردند.

عبدالقادر در 1834 در بخش‌هایی از این کشور، فرانسویان را شکست داد و دولت فرانسه تقاضای صلح کرد و طبق قراردادی جز چند بندر و بخشی از نوار ساحلی بقیه الجزایر را به او سپرد (28 مه 1837) ولی امیر عبدالقادر به گرفتن چند شهر قانع نشد و در 18 نوامبر 1839 بار دیگر به فرانسه اعلان جنگ داد.

دولت فرانسه نیز سپاهی به فرماندهی ژنرال «بوژو» به جنگ امیر عبدالقادر فرستاد. به‌رغم آنکه محمد ثانی پادشاه مراکش قول مساعدت به عبدالقادر داده بود، به علت آنکه فرانسویان بند طنجه را گلوله‌باران کردند، پادشاه مراکش برای حفظ تاج و تخت خویش از کمک به امیر عبدالقادر خودداری کرد.[۸] نتیجه این امر سبب شکست امیر عبدالقادر در 1845 شد.

امیر عبدالقادر یک بار دیگر در 1847 دچار شکست شد و فرانسویان او را دستگیر و به دمشق واقع در سوریه تبعید کردند. وی سرانجام در 1883 در 75 سالگی در دمشق وفات یافت. پس از استقلال الجزایر در 1966 برای تجلیل از مقام او بقایای جسدش را از قبر خارج کرده و طی تشریفاتی در الجزایر چون قهرمان ملی به خاک سپردند [۹] پس از مرگ عبدالقادر مبارزات و اعتراضات پراکنده‌ای وجود داشت تا اینکه، پس از جنگ جهانی اول، «امیر خالد»، نوه امیر عبدالقادر دنباله اقدامات جد خویش را گرفت.[۱۰] بعد از او احمد مصالی الحاج جنبش استقلال‌طلبانه مردم الجزایر را رهبری کرد. او در 1927 در کنگره اتحاد علیه امپریالیسم در بروکسل شرکت کرد و در آن کنفرانس استقلال مردم الجزایر را از فرانسه خواستار شد.

او سپس در الجزایر انجمن «ستاره شمال آفریقا» را با هدف تساوی فرهنگ فرانسوی و عربی پایه‌ریزی کرد ولی روانه زندان شد؛ اما نخستین انقلاب پس از این دوران طولانی انفعال نسبی، در سال 1324 ه. ش. (1945 م) از شهر قسطنطنیه یا قسنطنیه (واقع در شمال شرقی الجزایر) آغاز شد. در این سال که جنگ جهانی دوم در شرف پایان بود مردم الجزایر که خود را حتی‌الامکان آماده کسب استقلال کرده بودند قیام کردند، ولی فرانسه با شدت عمل غیرمنتظره در برابر این قیام ایستاد و 45000 تن از مردم الجزایر را کشت. [۱۱] سال‌ها پس از قیام «امیر عبدالقادر»، عالِم مذهبی شیخ «عبدالحمید بن بادیس» به همراه دوستش، شیخ بشیر ابراهیمی که او نیز روحانی بود تلاش کردند تا با تشکیل «جمعیة العلماء المسلمین» رهبری قیام ضد استعماری به دوش بکشند، هرچند مشی این دو به‌ویژه بن‌بادیس بیشتر بر پایه آگاهی‌بخشی و فعالیت‌های فرهنگی استوار بود اما به‌تدریج به حوزه‌های سیاسی وارد شد به‌گونه‌ای برخی از اعضای این گروه با تبعیت از آراء و تفکرات ابن‌تیمیه و شاگردان شیخ محمد عبده همانند محمد رشید رضا و گروه «انصار اصلاحات در جهان اسلام» به رهبری «شکیب ارسلان»، دست به فعالیت‌های مسلحانه در الجزایر زدند. [۱۲] این جمعیت درنهایت نیز با گروه‌های سیاسی و مسلح ضد استعمار مانند «جبهه آزادی‌بخش ملی» ائتلاف نمود و به ابقای نقش برجسته‌ای در جنگ هشت‌ساله (1954 – 1962) علیه فرانسه پرداخت.

با پیروزی انقلاب 1962 می‌توان گفت که مرحله نخست حرکت‌ها و جنبش‌های اسلامی به بار نشست اما این پایانی بر جنبش‌های اسلامی در این کشور نبود زیرا به دنبال قدرت گرفتن انقلابیون و انحصارطلبی ملی‌گراها در تسهیم قدرت و محدودیت‌های بسیار برای نقش‌آفرینی جریان‌های اسلام‌گرا، بار دیگر جنبش‌های اسلامی شکل گرفتند با این تفاوت که این بار مبارزه برای بیرون راندن استعمار و به دست آوردن استقلال نبود بلکه تلاش برای جلوگیری از استبداد و حاکم کردن اهداف واقعی انقلاب بود که مهم‌ترین آن را برابری، عدالت اجتماعی و اجرای احکام اسلامی تشکیل می‌داد. حرکت جدی و سازمان‌یافته جریان‌های اسلام‌گرا پس از انقلاب از دهه 80 میلادی شکل گرفت که بار عمده آن را احزاب جدید اسلام‌گرا به دوش کشیدند.

اصول، مبانی و اهداف

برای بررسی ریشه‌ها، اصول و اهداف جنبش‌های اسلامی در الجزایر توجه به یک موضوع اهمیت بسیار دارد و آن اینکه جنبش‌های اسلامی در الجزایر را باید در دو برهه تاریخی از هم جدا کرد. نخست دوران پیش از انقلاب؛ در این دوران فلسفه شکل‌گیری جنبش‌های اسلامی و به دنبال آن حرکت‌های ملی‌گرایانه متأثر از موضوع استعمار بوده و هدف اصلی همه جنبش‌های مردمی اعم از اسلام‌گرا و ملی‌گرا کسب استقلال بود.

رهبران اسلام‌گرا همانند امیر عبدالقادر و بن بادیس و اسلاف آنها شالوده جریان خود را با آموزه‌های دینی درآمیخته و درواقع رویکردی مذهبی به معنای عام آن را اتخاذ کردند. شالوده فکری امیر عبدالقادر – به‌عنوان اولین رهبر جنبش اسلامی در الجزایر – مبتنی بر این بود که اسلام هویت واقعی ملت الجزایر بوده و تنها راه برچیدن استعمار بهره‌گیری از آموزه‌های دین اسلام است.[۱۳]

«عبدالقادر» نگرشی کاملاً دینی به مبارزه داشت و شعارها و اصول خود را بر اصول مذهبی استوار ساخته بود. او بر این باور بود که دشمنان الجزایر، خصوصاً فرانسوی‌ها کافران حربی هستند و برای مقابله با آنها تنها دو راه بیشتر وجود ندارد یا پیروزی یا شهادت. [۱۴]

البته شیخ عبدالحمیدبن بادیس، رهبر جمعیت علمای مسلمان الجزایر – و دومین رهبر مذهبی ضداستعماری پس از امیر عبدالقادر – ضمن تکیه بر دین مقدس اسلام برای احیای مجدد الجزایر بر اساس تعالیم وحی و کسب استقلال این کشور سعی کرد نگرش ملی‌گرایانه را نیز در اقدام خود لحاظ کند.[۱۵] بن بادیس در مقابل فرانسوی‌ها که اشغال صدمین سالگرد الجزایر را در سال 1930 جشن و زبان عربی را ملغی اعلام کرده بود، شعار «الجزایر وطن من، اسلام دین من و عربی زبان من» را مطرح کرد. وی ابتدا اقدام به تأسیس صدها مدرسه آزاد کرد که در آن زبان عربی، علوم دینی و علوم جدید تدریس می‌شد.

(محمد ابراهیم و دیگران؛ جبهه نجات اسلامی الجزایر، مؤسسه‌ مطالعات اندیشه‌سازان نور، 1385) توجه به سخنان بن‌بادیس نشان می‌دهد که وی هم‌زمان هم دغدغه دین دارد و هم برای حفظ زبان عربی که در واقع بخشی از هویت ملی است مبارزه می‌کند.

در واقع برای بن بادیس، عربیت و اسلام دو روی سکه الجزایر مستقل بود. موضع‌گیری‌های سیاسی بن‌بادیس در سال‌های آخر زندگی، به ویژه از 1356 ق به بعد، انعطاف‌ناپذیر شد و به مبارزه مسلحانه گرایش یافت؛ بنا به گفته یکی از شاگردانش، بر آن بود که به محض اعلام جنگ ایتالیا به فرانسه، قیام خود را آغاز کند. [۱۶] در دوره پیش از انقلاب جریان‌های سنتی اسلامی با تأسی از آموزه‌های دینی و تأثیرپذیری از شخصیت‌های متفکر جهان عرب همچون حسن‌البنا، محمد عبده و رشید رضا تمام تلاششان خارج شدن از استبداد و استعمار بوده است؛ همین موضوع – یعنی حضور پررنگ استعمار بیگانه که همزمان دین و هویت ملی الجزایری‌ها را نشانه گرفته بود – دلیل اصلی ظهور و بروز جنبش‌های اسلامی شد. در همین امتداد هدف اصلی جنبش‌های اسلامی مردم الجزایر، کسب استقلال از طریق مبارزه مسلحانه و جهاد علیه استعمار فرانسه و حفظ و احیاء دین بود.

این رویکرد را به خوبی می‌توان در اعلامیه طرابلس که اندک زمانی پیش از استقلال الجزایر صادر شد، مشاهده کرد: «فرهنگ الجزایر، فرهنگی ملی خواهد بود که براساس زبان عربی بنا نهاده شده است و دین اسلام از کلیه بدعت‌ها و خرافه‌گرایی‌هایی که باعث آسیب رساندن به ساحت قدسی آن می‌گردد، مبری است و این اندیشه الهی در چارچوب فرهنگ و شخصیت متبلور خواهد شد.» [۱۷]

دومین دوره شکل‌گیری و توسعه جنبش‌های اسلامی در الجزایر را باید به سال‌های پس از 1962، یعنی دوران خروج اشغالگران فرانسوی و به قدرت رسیدن انقلابیون دانست. بعد از پیروزی انقلاب و کسب استقلال، نیروهای ملی‌گرا که فعالیت‌های چشمگیری در سال‌های پایانی قیام مردم الجزایر داشته و از سوی نیروهای تکنوکرات را در اختیار داشتند توانستند قدرت را قبضه کنند.

پیش از پیروزی انقلاب و در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم فرحت عباس که تحصیلکرده فرانسه و عضو حزب اتحاد مردم الجزایر بود جنبش دانشجویان مسلمان را در پاریس تشکیل داد او در خلال جنگ جهانی دوم «حزب بیانیه آزادی مردم الجزایر» را بنیاد نهاد و خواهان آزادی الجزایر در قالب یک جمهوری شد.

این سازمان فعالیت‌های نظامی و سیاسی را به طور همزمان در برنامه خویش جهت رسیدن به آزادی الجزایر گنجانده بود. آنها توانستند «جبهه آزادی‌بخش ملی» را در 1954 تشکیل دهند، همچنین درون این جبهه سیاسی یک جبهه نظامی به نام «ارتش آزادی‌بخش الجزایر» تشکیل دادند. [۱۸]

در واقع این گروه بعد از پیروزی انقلاب بیشترین نقش و سهم را در ساختار قدرت الجزایر به دست آوردند ولی به رغم داشتن گرایش‌های اسلامی در ابتدای شکل‌گیری، پس از آنکه به قدرت رسیدند، تغییر خط و مشی داده و به سوی نوعی استبداد حزبی با گرایش‌های غیرمذهبی و سوسیالیستی حرکت کردند.

این موضوع سبب شد تا دور تازه جنبش اسلامی در الجزایر با رویکرد تلاش برای حاکمیت دین در جامعه الجزایر شکل بگیرد. جریان‌های اسلامگرا در این دوره نسبت به اعطای آزادی‌های سیاسی – اجتماعی و اجرای حدود اسلامی اصرار داشته و خواستار دگرگونی سریع در همه ابعاد جامعه و تأسیس حکومت اسلامی از طریق جهاد و یا مبارزه انتخاباتی شدند. [۱۹] مبانی، اصول و اهداف شکل‌گیری نسل دوم جنبش‌های اسلامی الجزایر – جنبش‌های پس از استقلال – را به خوبی می‌توان از میثاق‌نامه‌ها و اساسنامه‌های احزاب و جریان‌های اسلامگرا استخراج کرد.

«انجمن الدعوة» که به عنوان یکی از احزاب شاخص اسلامگرا در سال 1989 م به ریاست «شیخ احمد سحنون» و با حضور شخصیت‌هایی چون محفوظ نحناح، عباس مدنی، عبدالله جاب‌الله، علی بلحاج و محمدسعید تأسیس شد. [۲۰]مهمترین اهداف خود را این گونه اعلام می‌دارد:

1. اصلاح وضعیت عقیدتی جامعه 2. دعوت به اخلاق اسلامی 3. بهبود اوضاع اقتصادی از هم پاشیده الجزایر 4. جهاد علمی. «جبهه نجات اسلامی»، به عنوان اصلی‌ترین حزب اسلامگرای الجزایر پس از انقلاب که پس از رایزنی‌های فراوان میان داعیان رجوع به فرهنگ اسلامی و از دل انجمن الدعوه به رهبری عباس مدنی و شیخ علی بلحاج پا به عرصه ظهور نهاد [۲۱]

در افکار و آراء دینی خود را متأثر از شیخ ‌بن بادیس و ابراهیمی‌دانسته و قائل به بازگشت به کتاب و سنت و روش سلف صالح معرفی کردند. آنها همچنین تفکرات انقلابی موجود در نوشته‌های حسن‌البنا ء و سید قطب را مبنای عمل خود قرار دادند.[۲۲]

به اعتقاد جبهه نجات اسلامی، اسلام در حصار زمان و مکان نمی‌گنجد و محدود به حوزه‌ای خاص نمی‌گردد بلکه صلاحیت حضور در کلیه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی... را دارا می‌باشد. ضرورت اجرای شریعت اسلامی، فراهم کردن آزادی ملت و رفع ظلم و استبداد، تکیه بر اقتصاد اسلامی و منع تعاملات حرم و تلاش برای وحدت مسلمانان از جمله اصول این حرکت دانسته شده است. [۲۳]

در همین خصوص، «شیخ عبدالباقی صحراوی» به عنوان مسن‌ترین عضو برجسته جبهه نجات اسلامی، در بدو تأسیس جبهه، تلاش برای وحدت اسلامی، ارائه راه‌حل‌های اسلامی برای زندگی انسانی، جایگزین کردن اعتدال و میانه‌روی سیاسی به جای سرکوب و خشونت، تأمین منابع امت اسلامی الجزایر و ارائه راه نجات اسلامی به مردم را از هدف‌های جبهه نجات اسلامی ذکر می‌کند.[۲۴]

در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت به رغم تنوع بالا در میان جریان‌های اسلامگرا در دوران پسا استقلال در الجزایر مبنا و انگیزه اصلی جنبش‌های اسلامی را می‌توان تلاش برای بازگشت به اسلام و آموزه‌های اسلامی در عرصه‌های مختلف دانست. این مبانی در اهداف گروه‌ها و احزاب اسلام‌گرا که همان تلاش سخت و نرم در دو جبهه مبارزات مسلحانه – تا پیش از دهه 90 میلادی – و مبارزات سیاسی در قالب رقابت‌های انتخاباتی به ویژه انتخابات پارلمانی برای کسب قدرت و در نهایت استقرار حکومتی دینی تجلی یافته است. به گونه‌ای که عباس مدنی پس از پیروزی در انتخابات سال 1992 به صراحت از برنامه‌های حزب برای استقرار حکومتی دینی مشابه آنچه در ایران رخ داده است سخن گفت. [۲۵]

دلایل شکل‌گیری مبارزات

در نگاهی کلان باید گفت که مبارزات سیاسی معاصر مردم الجزایر دو انگیزه اصلی داشته است؛ نخست بیرون راندن استعمارگران و دوم مبارزه برای بازگرداندن اصول اسلامی به صحنه مدیریت جامعه پس از خارج کردن استعمارگران و پیروزی انقلاب. نکته قابل‌توجه در مبارزات مردم الجزایر، ماهیت اسلامی آن است. «اسلام بود که یک‌صد و پنجاه سال، در الجزایر مبارزه کرد و هم او بود که ریشه‌های عربیت را در آن سرزمین پابرجا نگه داشت... و تنها به این وسیله بود که روح مقاومت، در الجزایر زنده ماند.»

[۲۶] نخستین حرکت انقلابی در این کشور که به نهضت عبدالقادر معروف است درست زمانی رخ داد که فرانسوی‌ها اقدام به اشغال این کشور نمودند و عبدالقادر که پیشوایی مذهبی بود دست به قیام زد. عبدالقادر با متحد ساختن قبایل و تأکید بر آموزه‌های دینی مبارزه با ظلم و نفی سلطه بیگانه قیام خود را برپا کرد، به دنبال او نیز شخصیت‌هایی چون شیخ عبدالحمید بن بادیس، «امیرخالد الهاشمی» و «شکیب ارسلان» دست به قیام و مخالفت با اشغالگران فرانسوی زدند. [۲۷]

آنچه واقعیت‌های تاریخی انقلاب الجزایر نشان می‌دهد این است که در حرکت‌های ضداستعماری عامل اصلی و رهبران جنبش همگی متأثر از اسلام بوده‌اند. جریان اسلامگرا حتی پس از پیروزی انقلاب نیز رهبر اصلی مبارزات در الجزایر بوده است.

مؤلفه‌های مقاومت

یکم. مؤلفه‌های داخلی

جنبش‌های اسلامی الجزایر تا پیش از انقلاب 1962 تماماً متأثر از حضور نیروهای بیگانه در کشورشان بودند؛ تا این تاریخ، مردم همه مشکلات و بحران‌های داخلی را حاصل استعمار بیگانه می‌دانستند به همین دلیل جنبش‌های اسلامی پیش از انقلاب در الجزایر هیچ‌کدام مبتنی بر مؤلفه‌های داخلی شکل نگرفتند؛ اما با پیروزی انقلاب به‌نوعی موضوع به‌طورکلی تغییر کرد و بیشترین سهم در بروز جنبش‌های اسلامی جدید متأثر از اوضاع نابسامان داخلی هم از حیث بی‌توجهی به خواسته‌های دینی و هم بی‌توجهی به رفاه و نابرابری‌های اجتماعی، فقدان آزادی و استبداد داخلی و فراموش کردن آرمان‌های انقلاب بوده است.

بررسی سیر حکومت‌های پس از انقلاب 1962 نشان می‌دهد که طی 4 دهه اخیر پس از انقلاب الجزایر همواره شاهد نزاع میان انقلابیون برای کسب قدرت از یک‌سو و مبارزه اسلام‌گراها برای تغییر اوضاع از سوی دیگر بوده است. درواقع، «بن بلا» با کودتایی آرام «عباس فرحت» را از قدرت کنار زد و نظام سوسیالیستی را در این کشور حاکم کرد و طی آن آزادی‌های مدنی محدود شد و نوعی حکومت استبدادی در الجزایر بنا نهاد که ده‌ها بر نظام سیاسی الجزایر سایه افکند. [۲۸]

از سال‌های آغازین پس از انقلاب تا اوایل قرن بیست و یکم میلادی آنچه بر سر الجزایری رفته است استبداد مطلق داخلی و تشدید نابرابری‌های سیاسی و اجتماعی بوده است. [ [الجزایر]] که تمام زیرساخت‌هایش را در دوران مبارزه و به‌واسطه استثمار بی‌رحمانه فرانسوی‌ها از دست داده بود در سال‌های پس از انقلاب نیز شاهد استبداد داخلی، رکود اقتصادی و تشدید نابرابری‌های اجتماعی و درنتیجه ازدیاد پدیده فقر بود؛ اما آنچه بیش از همه خودنمایی می‌کرد فقدان آزادی‌های سیاسی – اجتماعی و بی‌توجهی به خواسته‌های دینی مردمی بود که برای همین خواسته‌ها بیش از یک‌ میلیون قربانی داده بودند.

بن بلا که با کودتای سرهنگ بومدین به قدرت رسیده بود با کودتای دیگری او نیز از قدرت پایین کشیده شد. پس از مرگ بومدین، شاذلی ‌بن ‌جدید با حمایت نظامیان به قدرت رسید و بار دیگر با اراده همین نظامیان و پس از آنکه خواست آزادی‌های سیاسی را ایجاد کند از قدرت کنار گذاشته شد.

به دنبال آن و پس از دوره‌ای کوتاه درنهایت بوتفلیقه با حمایت نظامیان و در انتخاباتی تک‌حزبی به قدرت رسید که همچنان در مسند قدرت باقی است. در این سال‌ها بزرگ‌ترین رویداد، پیروزی جبهه نجات اسلامی در انتخابات مجلس بود که آن‌هم با ورود نظامیان و بازداشت رهبران این حزب فرجام بدی پیدا کرد. [۲۹]

درواقع شکل‌گیری و تداوم نهضت‌های اسلامی در الجزایر پس از انقلاب به‌طور مستقیم متأثر از استبداد داخلی، حکومت بی‌پایان نظامی‌ها و فقدان آزادی‌های سیاسی و مذهبی بوده است. به همین دلیل می‌توان مؤلفه‌های برشمرده شده را اصلی‌ترین دلایل داخلی شکل‌گیری و تداوم جنبش‌های اسلامی در الجزایر دانست.

دوم. مؤلفه‌های خارجی

بررسی نقش عوامل خارجی در نهضت‌های اسلامی در الجزایر را در چند دوره و از چند منظر می‌توان مورد توجه قرار داد. در نسل اول جنبش‌های اسلامی الجزایر جدای از نقش‌آفرینی عامل مستقیم خارجی یعنی استعمار با عنوان محرک اصلی، توجه به تأثیرگذاری جریان‌های فکری و همچنین تحولات منطقه‌ای و جهانی امری اجتناب‌ناپذیر است. رهبران نسل اول جنبش‌های اسلامی در الجزایر – مانند امیرعبدالقادر و بن ‌بادیس و ابراهیمی – تأثیرپذیری مستقیمی از مکتب ضداستعماری مصر داشته‌اند. آنها به شدت از افکار شخصیتی ضد استعماری و مذهبی مصری چون سید قطب، حسن‌البنا ء و محمد عبده تأثیر پذیرفته و آن را سرلوحه کار خود قرار دادند. [۳۰]

الجزایری‌های جوان‌تر – نسل پس از بن‌ بادیس – نیز به‌گونه‌ای دیگر از مصری‌ها برای پیشبرد اهداف جنبش خود بهره بردند آنگاه‌که با به قدرت رسیدن ناصر در مصر و ایده‌های بلندپروازانه او برای اتحاد جهان عرب و ناسیونالیسم عربی و همچنین مخالفت او با کشورهای غربی، امکانات فراوانی برای انقلابیون الجزایر پدید آمد تا بتوانند به کمک ناصر به سازمان‌دهی فعالیت‌های خود بپردازند. [۳۱]

در اول نوامبر 1954 پس‌ازآنکه دومین بیانیه نظامی جبهه آزادی‌بخش ملی از رادیو قاهره منتشر شد، آنها عملیات چریکی و مسلحانه را از کوه‌های «کابیلی» در الجزایر آغاز کردند. برای رزمندگان الجزایری منطقه «کابیلی» و مصر جمال عبدالناصر پناهگاه خوبی بود.

همچنین مبارزه مردم ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، مبارزات مردم مصر به رهبری «جمال عبدالناصر» و برخی دیگر از کشورها برای استقلال و ملی کردن ثروت خود آموزش مهمی برای انقلابیون الجزایر بود. [۳۲] استقلال چین و هند - دو پرجمعیت‌ترین کشور جهان – در روحیه مردم شمال آفریقا برای کسب استقلال اثر فراوانی گذاشت و آنها نیز درصدد کسب حقوق خود شدند.

این‌ها درواقع اثرپذیری سلبی و ایجابی نسل اول جنبش‌های اسلامی الجزایر از عوامل خارجی بود اما نسل دوم جنبش‌های اسلامی در الجزایر را شاید بتوان بیش از هر عامل دیگری متأثر از انقلاب اسلامی در ایران دانست. درواقع روح و هدف‌گذاری دور جدید قیام اسلام‌گرایان در الجزایر در دهه 90 میلادی – هرچند تسریع‌کننده آن فروریختن نظام دوقطبی و از بین رفتن بلوک شرق به رهبری شوروی سابق بود – به‌شدت تحت تأثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی 1979 قرار داشت. به عبارتی آنگاه‌که انقلابیون ایران با پیروزی خود و تشکیل حکومت اسلامی نشان دادند که ایجاد حکومت دینی پایدار قابل تحقق است نسل جدید جنبش‌های اسلامی در الجزایر نیز به این رویکرد متمایل گردیده و با دمیده شدن روح جدید در آن و تغییر شیوه مبارزه کوشید تا با پیروزی در انتخابات مجلس الجزایر به‌سوی ایجاد حکومت اسلامی گام بردارد که با حضور و کودتای نظامیان ناکام ماند اما این باور و خواسته بیش از پیش تقویت شد. [۳۳]

برهه تاریخی سومی که جریان‌های اسلام‌گرا با تأسی از عامل خارجی فعالیت‌های خود را تشدید کردند به حوادث ناشی از موج جدید بیداری اسلامی در آغاز دهه دوم قرن بیست و یک برمی‌گردد. به دنبال آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی مانند تونس، لیبی و مصر جریان‌ها و احزاب اسلام‌گرا در الجزایر بار دیگر فعال شده و خواهان ایجاد تغییرات اساسی در حکومت الجزایر شدند. برای نمونه، «فاتح ربیعی»، دبیر کل «جنبش النهضة» الجزایر در موضعی شفاف خواستار این شد که تا انتخاب پارلمان جدید – که به تدوین قانون اساسی و بازنگری در همه قوانین پیشین خواهد پرداخت – اصلاحات موردنظر «عبدالعزیز بوتفلیقه»، رئیس‌جمهور الجزایر متوقف شود.

(به نقل از خبرگزاری فرانسه مورخ سوم دی‌ماه سال 1390) در همین باره خبرگزاری رویترز، نوشت: «بهار عربی (بیداری اسلامی)، درهای الجزایر را به صدا درآورده است، اما مقامات نمی‌توانند تصمیم بگیرند که آیا به آن اجازه وارد شدن بدهند و یا مانع آن شوند. از میان همسایگان شمالی تونس، تنها الجزایر از شورش‌ها و اعتراضات در امان مانده است. شورش‌هایی که در سال گذشته، باعث برکناری رهبران تونس، مصر، لیبی و یمن شد و اکنون سوریه با آن درگیر است.» [۳۴]

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر مبارزات الجزایری‌ها

انقلاب اسلامی ایران به سبب اهداف مشترکی که با بسیاری از جنبش‌های اسلامی‌دارد همواره الگویی عمل پیش روی این جنبش‌ها مطرح بوده است. این تجانس توانسته است بر تفاوت‌های مذهبی نیز چیره گردد. [۳۵] تلاش برای برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای قوانین اسلام و استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمین و به اهتراز درآمدن پرچم لااله‌الا‌الله در سراسر جهان از طریق نفی قدرت‌ها و تکیه بر قدرت الهی مهمترین نقطه اشتراک میان انقلاب اسلامی ایران با حرکت‌ها و جنبش‌های اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی بوده است. نماد این عمل، یعنی تلاش برای نفی سلطه استبکار را می‌توان در ترویج شعارهایی دانست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران وارد ادبیات سیاسی ملت‌های مسلمان شده و به نوعی نهادینه شده است؛ به عنوان مثال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یک باره شعار مرگ بر آمریکا در جهان طنین افکند.» ref>فاطمه، رجبی؛ آمریکا شیطان بزرگ، انتشارات کتاب صبح، تهران، سال 1376، چاپ اول، ص 186 – 181</ref> یکی از اشکال تأثیرپذیری جنبش اسلامی الجزایر از انقلاب اسلامی، پیروی نمادین است، آنجا که رهبر انقلاب اسلامی ایران فریاد الله اکبر مردم الجزایر بر پشت‌بام‌ها را درس گرفتن از ملت انقلابی ایران برمی‌شمارند.[۳۶] و یا استفاده از حجاب و گسترش آن در میان زنان و دختران الجزایری به سبک چادر ایرانی. [۳۷]

اما در واقع انقلاب اسلامی ایران، با زمینه‌ها و استعدادهایی که در متن جامعه الجزایر موجود بود، نقش مؤثری در توسعه و تحکیم جنبش‌های اسلامی معاصر الجزایر داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، استقبال و خوشحالی مردم الجزایر به خصوص طبقه جوان به حدی بود که هر روز در برابر سفارت ایران برای دریافت نشریات و خبرهای واصله از ایران صف می‌کشیدند، علاقه جوانان مذهبی به حدی رسیده بود که به جای هلال بر بالای گنبد و مناره مسجد دانشگاه‌ها، آرم جمهوری اسلامی را نصب کردند. [۳۸]

آثاری که انقلاب اسلامی در دهه اول پس از پیروزی (1979 – 1989) به طرق مختلف در الجزایر بر جای گذاشت، در دهه دوم به صورت جبهه نجات اسلامی و جنبش‌های الجزایر بروز و ظهور کرد. دولت الجزایر در مقابل این اثرگذاری انقلاب ایران و رشد و فشار جنبش‌های اسلامی عکس‌العمل تندی نشان داد تا جایی که در 1372 به طور یکجانبه روابطش با جمهوری اسلامی ایران را قطع کرد. [۳۹]

از حیث تأثیر ساختاری و الگوی نهادی نیز، جبهه‌ نجات اسلامی الجزایر – به عنوان گروهی بسیار بانفوذ در بین مرد که کاملاً حامی جمهوری اسلامی ایران است شناخته می‌شود – بارها بر اینکه به دنبال تحقق مدلی چون حکومت جمهوری اسلامی در الجزایر است تأکید کرده است. [۴۰]

«جبهه نجات اسلامی» در سال 1991، اجازه شرکت در انتخابات پارلمان را پیدا کرد که با پیروزی قاطع، نزدیک 70 درصد کرسی‌های مجلس را به دست آورد. در پی این پیروزی عباس مدنی، رهبر این حزب، تصریح کرد که می‌خواهیم حکومتی اسلامی شبیه به حکومت خمینی در ایران را تشکیل دهیم. بعد از این اظهارات که بیشتر شبیه یک عملیات انتحاری بود، بلافاصله ارتش الجزایر با جماعت همه‌جانبه‌ آمریکا و اروپا کودتا کرد و عباس مدنی و دیگر اعضای این حزب را زندانی کردند. [۴۱]

در همین راستا، برخی از دیگر جریان‌های اسلامی الجزایر، پا را از این فراتر گذاشته و خواهان برپایی یک نظام اسلامی برپایه امت واحد مسلمان از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس شده‌اند. (مانند رابط الدعوه الاسلامیه در الجزایر).[۴۲]

«حزب‌الله الجزایر» تشکیلات سیاسی دیگری است که به شدت متأثر از انقلاب اسلامی ایران است. این تشکیلات هر چند گروهی مخفی شامل شیعیان الجزایر که افرادی کم، ولی بسیار فعال را شامل می‌شود با توجه به آنکه در اقلیت قرار دارد اما همواره با حفظ ارتباطش با ایران تلاش دارد که به توسعه بسترهای فرهنگی برای تقویت ارتباط میان ایران و الجزایر کمک کند. [۴۳]

پس از استقلال الجزایر در پنجم ژوئیه 1962، در میان گروه‌های انقلابی پیرامون شکل و ماهیت دولت پس از استقلال اختلافاتی پدید آمد که بهترین فرزندان امت را بر علیه یکدیگر تحریک کرد (مخالفانی که دارای خط‌مشی کمونیستی بودند یا در زندانها به سر می‌بردند و یا در تبعید).[۴۴]

با خروج فرانسه از الجزایر و دستیابی به استقلال، ملی‌گراهایی که در رأس نهضت استقلال‌طلبانه قرار داشتند به قدرت رسیدند. ابتدا فرحت عباس به عنوان رییس‌جمهور برگزیده شد و احمدبن بلّا هم نخست‌وزیر شد. وی اعضای کابینه خود را از میان افسران سابق نهضت مقاومت برگزید. از همین نقطه بود که پروژه اسلام‌زدایی و حذف اسلام‌گرایان از عرصه قدرت سیاسی الجزایر پس از انقلابی خونینی کلید خورد. پس از اندکی بن‌بلّا به مقام ریاست‌جمهوری رسید.

اینان درصدد بودند تا جامعه نوین الجزایر را براساس اصول و مبانی سوسیالیسم بنا کنند. بن‌ بلا از سوسیالیسم مارکسیستی طرفداری می‌کرد؛ اما جامعه آرمانی سرهنگ هواری بومدین که در این زمان نخست‌وزیر بود، براساس برداشتی دوگانه از سوسیالیسم و اسلام بود. این اختلاف عقیده باعث شد که بومدین در سال 1965 با یک کودتای ناگهانی بن‌ بلّا را از قدرت برکنار و خود در مسند قدرت قرار گیرد.

بومدین تا زمانی که بر سر کار بود با قدرت و اقتدار کامل، یکه‌تاز میدان سیاست و حاکمیت آن کشور بود. [۴۵] واقعیت آن است که جنبش اسلامی در الجزایر بعد از پیروزی، از مسیر اصلی خود منحرف شد و جبهه آزادی‌بخش ملی – که به عنوان حزب پیروز در جنگ با فرانسوی‌ها قدرت را به دست گرفت – در مدت چهاردهه حکومت، آرمان‌های اسلامی خود را فراموش کرد و الجزایر را به سوی برقراری یک حکومت مستبد غیردینی سوق داد. هنگامی که هواری بومدین به مقام ریاست‌جمهوری رسید (1965 – 1978) دولتی مرکب از نخبگان نظامی، حزبی و تکنوکرات‌ها تشکیل داد. ایدئولوژی بومدین ترکیبی از سوسیالیسم، ناسیونالیسم و اسلام بود. «بومدین» می‌خواست برای الجزایر هویتی جدید بسازد تا براساس آن، هم فرانسه دوستان، هم عرب دوستان و هم اسلام‌گرایان را خشنود سازد و آن ایجاد الجزایری با اصول عربی و اسلامی و محتوای غیرمذهبی بود. [۴۶]

زمامداران جدید الجزایر که تحت تأثیر افکار غربی و غیردینی بودند، برای برآورده شدن خواسته‌هایشان از یک‌سو از نام اسلام سوء‌استفاده کردند و از سوی دیگر از فعالیت اصول‌گرایان، گروه‌های اسلامی سیاسی و حتی گروه‌های مذهبی مانند «القیام» و «اهل الدعوه» که فقط فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغاتی داشته کاری به سیاست نداشتند جلوگیری کردند.

این وضعیت برای ملت الجزایر قابل تحمل نبود و مخالفت با سیاست‌های دولت روز به روز افزایش یافت. وضعیت سیاسی و اجتماعی الجزایر در دهه 80 که همزمان با ریاست‌جمهوری «شاذلی بن جدید» بود وارد مرحله تازه‌ای شد و اسلام‌گرایان با تشکیل «جبهه نجات اسلامی الجزایر» در سال 1989، مبارزات خود را برای تشکیل حکومت اسلامی در الجزایر آغاز نمودند.[۴۷]

مهم‌ترین احزاب و جریان‌های سیاسی اسلامگرا

یکم. پیش از انقلاب

در این دوره می‌توان جمعیت علمای مسلمین را مهم‌ترین این حرکات دانست. این جنبش در سال 1936 توسط شیخ «عبدالحمید بن بادیس» در الجزیره پایتخت الجزایر تأسیس شد. «بن بادیس» در مقابل فرانسوی‌ها که اشغال صدمین سالگرد الجزایر را در سال 1930 جشن و زبان عربی را ملغی کرده بود، شعار «الجزایر وطن من. اسلام دین من و عربی زبان من» را مطرح کرد.

وی روش «محمد عبده» در مصر را در محقق ساختن نهضت اسلامی از طریق اصلاحات دینی دنبال نمود و ابتدا اقدام به تأسیس صدها مدرسه آزاد کرد که در آن زبان عربی، علوم دینی و علوم جدید از قسطنطنیه در شرق تا تلمسان در غرب تدریس می‌شد. بن‌ بادیس چند روزنامه نیز تأسیس کرد و باشگاه‌های متعددی ساخت. سرانجام استعمارگران فرانسوی او را به اتهام تبلیغات کمونیستی تبعید کردند.

این تشکل گرچه در ابتدا با رنگ و بوی دینی پا به عرصه فعالیت‌های اجتماعی گذارد اما به تدریج به حوزه‌های سیاسی وارد شد به گونه‌ای برخی از اعضای این گروه با تبعیت از آراء و تفکرات «ابن ‌تیمیه» و شاگردان شیخ محمد عبده همانند محمد رشید رضا و گروه «انصار اصلاحات در جهان اسلام» به رهبری شکیب ارسلان، دست به فعالیت‌های مسلحانه در الجزایر زدند. شیخ «عبدالحمید بن بادیس» رهبر جمعیت علمای مسلمان الجزایر با تکیه بر دین مقدس اسلام به احیای مجدد الجزایر بر اساس تعالیم وحی و کسب استقلال این کشور اقدام کرد. لذا رمز ناسازگاری جمعیت علمای مسلمان با احزاب سیاسی فرانسه یا ملی‌گرایان صرف روشن می‌شود. [۴۸]

پس از بن ‌بادیس، ریاست جمعیت علمای مسلمان الجزایر را شاگرد و دوست او، شیخ بشیر ابراهیمی، بر عهده گرفت. جمعیت علمای مسلمان الجزایر در سال 1948 گروهی از داوطلبان الجزایری برای جهاد به فلسطین گسیل داشت. زمانی که جبهه آزادی‌بخش ملی الجزایر انقلاب علیه فرانسه را اعلام کرد تعداد زیادی از مؤسسان جبهه یا هوادارانش از میان شاگردان بن بادیس بودند که به صفوف احزاب الجزایری پیوسته بودند. «جمعیت علمای مسلمین» در تعبیر از هویت ملی، عربی و اسلامی الجزایر نقش بارزی را در این کشور ایفا کرده بود. پس از استقلال الجزایر در ژوئیه 1962 و بازگشت شیخ بشیر ابراهیمی از قاهره، جنبش اسلامی الجزایر به طور علنی به فعالیت پرداخت. ابراهیمی فعالیت خود را با ایراد اولین خطبه نماز جمعه در مسجد «کتشاوه» شروع کرد.

به علت سیطره جبهه آزادی‌بخش ملی بر مؤسسات دینی، بین احمدبن بلا رئیس‌جمهور و بشیر ابراهیمی رهبر اسلام‌گرایان الجزایری، اختلاف افتاد. پس از استقلال‌قضیه سوسیالیسم مطرح شد که شیخ ابراهیمی سوسیالیسم را ارتداد می‌دانست و به شدت به گرایش سوسیالیستی دولت حمله می‌کرد. بشیر ابراهیمی طی بیانیه‌ای بر ضد نظام بن ‌بلا، نسبت به وقوع جنگ داخلی به علت درگیری‌های موجود بین رهبران سیاسی و مشخصاً بن‌بلا و بومدین هشدار داد و خاطر نشان کرد که این درگیری‌ها دولت نوپا را تهدید می‌کند.

این موضع‌گیری باعث شد که رئیس‌جمهور «بن‌ بلا» خشمگین شده و شیخ را به دور ماندن از پایگاه خود مجبور سازد. «بن‌ بلا» با صدور فرمانی، شیخ «بشیر ابراهیمی» را در یکی از عمارت‌های بزرگ و موجود آن زمان با اقامت اجباری زیرنظر قرار داد. با تثبیت نظام تک حزبی در الجزایر در سال 1962 «جمعیت علمای مسلمین» نیز همچون احزاب دیگر از ادامه فعالیت سیاسی باز داشته شد.

دوم. پس از انقلاب

پس از انقلاب الجزایر و با حاکم شدن نظام تک حزبی تا دهه 80 میلادی و اجرای سیاست‌های شاذلی‌بن جدید هیچ حزب سیاسی اجازه فعالیت رسمی نداشت. با باز شدن فضای سیاسی در اواخر دهه 80 میلادی تاکنون بیش از 70 حزب وارد عرصه سیاسی الجزایر شده‌اند. این احزاب برخی منحل شده و بسیاری نیز حزبهای منطقه‌ای با دایره عمل محدود می‌باشند برای همین در اینجا چهار حزب اصلی مورد واکاوی قرار خواهند گرفت. در اینجا اشاره به این موضوع ضروری است که بیشتر حزبهای مؤثر کنونی الجزایر در واقع منشعب شده یا تأثیر پذیرفته از حزب ممنوع الفعالیت شده «جبهه نجات اسلامی» می‌باشند.

1. جبهه نجات اسلامی

«جبهه نجات اسلامی» جنبشی اسلامی با رویکرد سلفی (بازگشت به اسلام) است. به اعتقاد رهبران این جبهه، اسلام تنها راه اصلاح جامعه و نجات الجزایر از بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و استعمار فکری و فرهنگی و عامل بقای اصالت ملت مسلمان الجزایر پس از 132 سال اشغال و استعمار است. رهبران جبهه نجات اسلامی با تکیه بر مبنای اسلامی به مبارزه با پدیده غرب‌زدگی و فرانسه‌گرایی و انجام اصلاحات دینی، سیاسی و اجتماعی پرداختند. [۴۹]

پیش از تأسیس جبهه نجات اسلامی الجزایر در سال 1989، برخی فعالیت‌های تبلیغی توسط گروه‌های اسلام‌گرا در الجزایر صورت می‌گرفت که زمینه‌ساز ظهور جبهه نجات اسلامی در الجزایر شد. روند فعالیت این گروه‌ها که منجر به تشکیل جبهه نجات اسلامی شد به شرح زیر است:

در اواخر دهه هفتاد قرن نوزدهم جماعت «جوانان اسلام» در دانشگاه‌های الجزایر آغاز به فعالیت کردند. تا سال 1988 گروه‌های اسلام‌گرای دانشگاهی در الجزایر عبارتند بودند از: «جماعت اخوان بین‌المللی» به رهبری شیخ «محفوظ نحناح»، «جماعت اخوان داخلی» به رهبری «شیخ عبدالله جاب‌الله» و «جماعت دانشجویان یا جماعت دانشگاه مرکزی یا پیروان مالک‌بن نبی» به رهبری دکتر «محمد بوجلخه» و پس از وی شیخ «محمد سعید».

در 12 نوامبر 1982 مجموعه‌ای از علمای الجزایر از جمله شیخ «احمد سحنون»، شیخ «عبدالطیف سلطانی» و دکتر «عباس مدنی» اقدام به انتشار بیانیه‌ای 14 ماده‌ای مبنی بر ضرورت اجرای شریعت اسلامی و اجازه حضور زنان و عناصر مشکوک در دادگاه‌ها کردند. آنان همچنین خواستار رویکردهای اسلامی در اقتصاد، عدم اختلاط زن و مرد در مؤسسات و سازمان‌ها، مبارزه با فساد، آزادی زندانیان سیاسی و حذف کارکنان سکولار و ضددین در بدنه دولت بودند.

در این‌جا لازم است از «انجمن الدعوة» (جماعة التبلیغ و الدعوة» توسط مالک‌بن بنی و با همراهی علمایی چون شیخ عبداللطیف سلطانی، بشیر ابراهیمی، احمد مصباح، احمد سحنون و عمرالعرباوی تأسیس شد. هواری بومدین رئیس‌جمهور اسبق الجزایر با دید تسامح به جماعت التبلیغ و الدعوة نگریسته و برای اولین‌بار اجازه‌ ساخت مسجد دانشگاه الجزایر را زیر نظر گروه مالک بن نبی داد)شرحی به میان آید.

این انجمن به عنوان زمینه‌ساز شکل‌گیری جبهه نجات اسلامی در سال 1989 به ریاست شیخ «احمد سحنون» تأسیس شد. دیگر اعضای این انجمن عبارت بودند از: «محفوظ نحناح»، «عباس مدنی»، «عبدالله جاب‌الله»، «علی بلحاج» و «محمد سعید» که شیخ «احمد سحنون» به لحاظ سنی از بقیه بزرگتر بود. این انجمن که در چارچوب جریان‌های اسلام‌گرا فعالیت خود را در راستای اصلاح وضعیت عقیدتی جامعه، دعوت به اخلاق اسلامی، بهبود اوضاع اقتصادی از هم پاشیده و جهاد علمی آغاز کرد.[۵۰]

در نتیجه برگزاری مناظرات و نشست‌های فکری متعدد در انجمن الدعوه گروه‌های جدیدی سربرآوردند که از مهم‌ترین آنها می‌توان به «جبهه‌اسلامی یکپارچه» توسط یک روحانی جوان به نام علی بلحاج اشاره کرد. عباس مدنی معتقد بود نام این مجموعه باید به جبهه نجات اسلامی تغییر یابد، چرا که لفظ جبهه دلالت بر رویارویی و بسط آراء و افکار متعدد داشته و این جبهه به دلیل خط و مشی (اسلامی) تنها راه اصلاحات و تغییر است. شیخ محمد سعید گرچه در ابتدا با تشکیل جبهه مخالفت کرد اما پس از برگزاری انتخابات محلی به آن پیوست. شیخ محفوظ نحناح نیز در آغاز با ایده تشکیل جبهه (حزب) مخالف بود؛ اما پس از چندی خود نیز همچون عبدالله جاب‌الله (مؤسس جنبش «نهضت اسلامی») اقدام به تأسیس جنبش جامعه اسلامی‌کرد.

جبهه نجات اسلامی در نهایت در پی ائتلاف 300 سازمان اسلامی، خیریه و فرهنگی پس از گردهمایی رهبران این گروه‌ها در سال 1989 و در مسجد «السنه بالعود» عملاً پا به عرصه صحنه سیاسی الجزایر گذاشت و عباس مدنی به عنوان رئیس جبهه انتخاب شد. [۵۱] به طور کلی چهار جناح عمده و متمایز در این جبهه حضور فکری دارند که ذیلاً به آن اشاره می‌شود:

1. گروهی که اسلام را هویت واقعی ملت الجزایر دانسته و اسلام را تنها راه برچیدن استعمار می‌دانند. این گروه از پیروان فکری امیرعبدالقادر جزائری هستند. 2. گروه اخوان‌المسلمین که متأثر از مربیان اخوان‌المسلمین مصر بوده و خواستار ایجاد جامعه اسلامی از طریق تبلیغ و موعظه هستند. 3. جناح تندرو اسلامی که خواستار اجرای اسلام راستین در جامعه الجزایر بوده و در این راه کاربرد زور و خشونت را مجاز می‌دانند. رهبر این گروه «بویعلی مصطفی» بود که در درگیری‌های مسلحانه سال 1987 به قتل رسید. رهبر فعلی این جناح عبدالقادر المغنی و علی بلجاج هستند. 4. گروه وابسته به مدیران، تکنسین‌ها و کارفرمایان و برخی اعضای جنبش‌های چپگرا. رهبر این جناح عبدالقادر حشانی که خود مهندس پتروشیمی است، می‌باشد.

جبهه نجات اسلامی در اولین انتخابات آزاد الجزایر که در دسامبر 1991 برگزار گردید، شرکت نمود. این جبهه در اولین دوره انتخابات پارلمانی 188 کرسی از مجموعه 231 کرسی پارلمان به خود اختصاص داد. این جبهه مصمم بود در دومین دوره انتخابات پارلمانی که قرار بود در 16 ژانویه 1992 برگزار شود، برای تعیین تکلیف 199 کرسی باقیمانده شرکت نماید. با قطعیت یافتن پیروزی طرفداران این جبهه در انتخابات، ارتش انتخابات پارلمانی الجزایر را ملغی کرد. پس از استعفای بن جدید و تشکیل شورای عالی حکومتی الجزایر، جبهه نجات اسلامی در 4 مارس 1992 غیرقانونی اعلام گردید؛ در پی آن با درگیری‌ها و تشنجات ایجاد شده و کشته و مجروح شدن بیش از یکصد هزار تن، «جبهه نجات اسلامی» نتوانست در انتخابات پارلمانی 1997 الجزایر شرکت کند... [۵۲]

2. جنبش جامعه صلح

همفکران شیخ محفوظ نحناح پس از تلاش‌هیا مستمر در آشتی میان احزاب اسلامی، در تاریخ 6 دسامبر 1990 اقدام به تأسیس یک حزب سیاسی جدید به نام جنبش جامعه صلح (حماس) کردند.

«جنبش جامعه صلح» در واقع شکل تکامل یافته انجمن «ارشاد و اصلاحات» است که از «جبهه نجات اسلامی» انشعاب کرد. در 29 می 1991 «جنبش جامعه صلح» با برگزاری اولین کنفرانس درون حزبی خود، شیخ «محفوظ نحناح» را به عنوان رئیس حزب انتخاب و قانون اساسی، نظام داخلی و ضوابط اقدام سیاسی حزب را تدوین کردند. حزب از ابتدای 12 ژوئن 1990 تا 8 آوریل 2004 در کلیه انتخابات‌های محلی حضور فعال داشت.

در این راستا همچنین اقدام به ایجاد اتحاد میان دیگر گروه‌ها و احزاب سیاسی در الجزایر کرد تا جائیکه به «جنبش اقدام» شهرت یافت. این جنبش با هرگونه خشونت‌طلبی مخالفت می‌کرد و در مقابل تمسک به گفتگو، میانه‌روی و میانجی‌گری را بهترین وسیله برای نجات ملت مسلمان الجزایر و برقراری «آشتی ملی» می‌دانست. از این نظر، جنبش جامعه صلح، جنبش سیاسی، مردمی، اصلاح‌طلب و فراگیر است که با شعار علم، عدالت و عمل پا به عرصه سیاسی الجزایر گذاشت.[۵۳] اصول اساسی این جنبش عبارتند از: اسلام، زبان عربی، گرایش به امت اسلامی، نظام جمهوری، آزادی‌های فردی و اجتماعی، گردش مسالمت‌جویانه قدرت در تئوری و عمل. [۵۴]

راهبرد کلان این حزب براساس اساسنامه و مرامنامه آن این گونه تعیین شده است: الف. اسلام با تمامی منابع و اهداف آن، به مثابه نیرویی جمعی، وحدت‌بخش، حفاظت کننده و عامل نزدیکی میان گروه‌های مختلف امت اسلامی با رویکردها و توجهات مختلف. اسلام همچنین منشأ الهام و اصلاحات، عنصر تعامل ملت، آشتی ملی از طریق تلاش جمعی و همکاری در امور خیر و تقوی است. ب. میراث جنبش ملی و تاریخ رشادت‌های جوانان آن، میراث جمعیت علمای مسلمان الجزایر، تمدن تاریخی الجزایر، احیاء روحیه ملی‌گرایی و مبارزه‌طلبی ملت پس از استعمار (1830 – 1962 م)، ارزش‌های تمدنی جهان عرب و تحقق ثبات و امنیت اجتماعی و رفاه اجتماعی آن که باعث تحقق مبارزه مسالمت‌آمیز و گفتگوی دموکراتیک می‌گردد.

جنبش جامعه صلح در سال 1994 میلادی با شرکت در همایش «وفاق ملی» که رئیس‌جمهور وقت الجزایر، «امین زروال»، نیز در آن حضور داشت، خواستار تأسیس یک هیئت قانونگذاری به جای «مجلس شورایی» ایجاد شده توسط «محمد بوضیاف» رئیس‌جمهور پیشین شد؛ بنابراین «مجلس ملی انتقالی» که جنبش جامعه صلح (حماس) نیز در آن شرکت داشت، از پنج عضو تشکیل می‌شد که به مثابه اولین تجربه سیاسی جنبش در دستگاه دولت به شمار می‌رفت: عبدالمجید مناصره، عبدالقادر بن قرینه، بشیر طویل، موسی رزیق و عبداللطیف‌بن وارد. محفوظ نحناح در سال 1995 به عنوان کاندیدای جنبش (حمس) در انتخابات ریاست‌جمهوری الجزایر شرکت و با کسب 3.2 میلون رأی و 25% کل آراء در رتبه دوم جای گرفت. جنبش هدف خود را از شرکت در این انتخابات را بازسازی مؤسسات و سازمان‌های دولتی، ترسیم خطوط اعتدال و میانه‌روی و بیان دیدگاه حقیقی اسلام اعلام داشته است.[۵۵]

در سال 1996 این جنبش موفق به جای دادن دو وزیر (وزیر سازمان‌های کوچک و متوسط و وزیر دبیر دولت در صیادی دریایی) در کابینه دولت شد. این اقدام اولین تجربه رسمی حضور اسلام‌گرایان الجزایری در دستگاه اجرایی دولت شد. یک سال بعد، جنبش در اولین انتخابات پارلمانی چند حزبی و انتخابات محلی شرکت و علی‌رغم تقلب در انتخابات موفق به تصاحب 71 کرسی پارلمانی و 1100 کرسی مجلس محلی شد. مشارکت سیاسی و ورود اسلام‌گرایان به سیستم اجرایی دولت، به تدریج زمینه‌هایی را فراهم آورد تا علی‌رغم فعالیت گسترده نیروهای سکولار در فضای سیاسی الجزایر، رسانه‌های داخلی را بر آن داشت تا از این نیروها با عنوان جریان‌های مقاوم و حاضر در صحنه، برای تشکیل نظامی دموکراتیک یاد کنند.[۵۶]

در همان سال «امین زروال» که یک نظامی سیاستمدار بود برای جلوگیری از ترور و حل مسالمت‌آمیز اختلافات داخلی «مقداد صیفی»، نخست‌وزیر را که در مذاکرات با مخالفان موفقیت حاصل نکرده بود برکنار و در اول ژانویه همان سال «احمد اویحیی» را به نخست‌وزیری انتخاب کرد و متعاقب آن اعلام کرد در آوریل 1991 انتخابات آزاد ریاست‌جمهوری تکلیف مملکت را روشن خواهد کرد. این مسئله موجی از حوادث پیش‌بینی نشده را در فضای سیاسی الجزایر به دنبال داشت که انتخابات ریاست‌جمهوری زود هنگام از جمله این حوادث بود.

شیخ «محفوظ نحناح» به اتهام تغییر نام حزب (از جنبش جامعه اسلامی به جنبش جامعه صلح) و عدم استفاده از اصول ملی در راستای اهداف سیاسی، به واسطه آیین‌نامه اجرایی دولت از شرکت در انتخابات‌های 97 – 1999 محروم شد. جنبش جامعه صلح در مارس 1998 دومین گردهمایی خود را با شعار «صلح و توسعه» در قصر «الامم» شهر الجزیره برگزار کرد.

در این گردهمایی کلیه روش‌های مشارکت سیاسی و کیفیت میانجی‌گری برای خروج کشور از بحران‌های موجود مورد بحث و بررسی قرار گرفت. انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1999 با حضور 7 کاندیدا برگزار شد، اما این در حالی بود که شیخ «محفوظ نحناح» با توجه به منافع عمومی و نه حزبی، علی‌رغم محرومیت از انتخابات، به تشکیل ائتلافی با احزاب هم ‌رأی خود پرداخت. [۵۷] این احزاب عبارت بودند از: جبهه آزادی‌بخش ملی، تجمع ملی دموکراتیک، جنبش النهضه‌، جنبش جامعه صلح.

در انتخابات 1999 م شیخ «نحناح» - به دلیل هراس از به قدرت رسیدن سکولارها و بازگشت هرج و مرج و خشونت به الجزایر – به حمایت از عبدالعزیز بوتفلیقه پرداخت. در انتخابات پارلمانی و محلی سال 2002، جنبش جامعه صلح علی‌رغم فشارهایی که از جانب دیگر احزاب بر آن وارد می‌شد، موفق به جای دادن 38 نفر از اعضای خود در پارلمان الجزایر، 38 نفر در شورای شهرداری‌ها و در حدود 1200 نفر در شورای محلی شد. در 19 ژوئن 2003 مؤسس جنبش جامعه صلح مبادرت به اتخاذ مواضعی کرد که برگرفته حوادث خونین فلسطین و عراق، پس از 11 سپتامبر 2001 بود. در هشتم اوت همان سال سومین گردهمایی جنبش برگزار و «شیخ ابوجره سلطانی» به عنوان جانشین شیخ «نحناح» برگزیده شد.

سومین انتخابات ریاست‌جمهوری دمکراتیک الجزایر در هشتم آوریل 2004 برگزار شد. در این انتخابات مجلس شورای ملی ائتلاف حزبی خود را به ائتلاف برای انتخابات ریاست‌جمهوری تبدیل کرد که شامل «جبهه آزادی‌بخش ملی»، «جنبش جامعه صلح» و «تجمع ملی دموکراسی» بود. [۵۸]

این احزاب در 16 فوریه 2004 طی امضای یک تفاهنامه کلیه اصول، مبانی، اهداف و راهکارهای دست‌یابی به آنها را تدوین کردند. پس از انتخاب «عبدالعزیز بوتفلیقه»، کاندیدای آشتی ملی، با 84/99 از مجموع کل آراء به عنوان رئیس‌جمهوری الجزایر، مجال تازه‌ای برای تحقق آشتی ملی و خروج از بحران بوجود آمد. ریاست‌جمهوری «بوتفلیقه» همچنین فضایی را بوجود آورد که در آن برخی پرونده‌های معطل از جمله مسائل اقتصادی، وضعیت مسکن، بیکاری و مفقودین به صورت جدی پیگیری می‌شد.

در انتخابات پارلمان الجزایر در سال 2007 میلادی (سال 1385)، 24 حزب شرکت داشتند که نمایندگان 22 حزب موفق به راهیابی به پارلمان شدند. جبهه آزادی‌بخش ملی با 136 نماینده، حزب تجمع دموکراتیک ملی با 61 کرسی و جنبش جامعه صلح (حمس) با 52 کرسی اکثریت را در مجلس در دست دارند و دولت ائتلافی را تشکیل دادند.

آخرین تجربه انتخاباتی جنبش جامعه صلح به انتخابات میان دوره‌ای مجلس سنا در سال 2012 برمی‌گردد که نتوانست توفیق جدی به دست آورده و در واقع شکست سنگینی متحمل شد. این حزب با مشارکت در ائتلاف «الجزایر سبز» که شامل سه حزب اسلامگرای «جنبش جامعه صلح»، «جنبش اصلاح ملی» و «جنبش النهضه» بود در انتخابات یاد شده شرکت کرد که ائتلافشان بیش از 50 کرسی از 390 کرسی ممکن را به خود اختصاص دهد.

به دنبال اعلام نتایج این انتخابات، «ابوجره سلطانی»، دبیر کل این جنبش، در کنفرانسی خبری گفت: نتایج این انتخابات غیرقابل قبول، غیرمنطقی و غیرمعقول است و صرفاً تلاشی از سوی حزب حاکم برای «تأخیر در بهار الجزایر» ارزیابی می‌شود. [۵۹]

هر چند که «جنبش جامع صلح» در آخرین تجربه انتخاباتیش موفق نبود اما به واقع باید گفت که اکنون بزرگ‌ترین و مؤثرترین حزب اسلامگرای الجزایر است و اکنون نیز به همراه دیگر احزاب اسلامگرا به ویژه ائتلاف «الجزایر سبز» در اندیشه تداوم اصلاحات و فشار به دولت برای برگزاری انتخابات آزاد در دور آینده هستند که بر طبق شواهد اسلامگرا از شانس بسیاری برای پیروزی در آن برخوردارند.

3. حزب اسلامی النهضه هسته اولیه «جنبش النهضه» با عنوان یک جنبش سری در سال 1974 شکل گرفت و پس از اینکه در الجزایر فضای باز سیاسی به وجود آمد، به یک انجمن دارای ویژگی فرهنگی و اجتماعی و سپس به یک حزب سیاسی تبدیل شد. [۶۰] نخستین رهبر این حزب «لحبیب آدمی» بود که از طرفداران تشکیل حکومت اسلامی است. این حزب از نظر فکری متأثر از اخوان‌المسلمین مصر است. این حزب در دوره‌های مختلف گفتگوهای [ملی] و دولت مشارکت داشت. «جنبش النهضه» همچنین گزینه آشتی ملی را پذیرفت و به خاطر آن مبارزه کرد و در برقراری ثبات در الجزایر سهیم بوده است.

برنامه‌های سیاسی النهضه مبتنی بر تکمیل کردن اهداف بیانیه انقلاب آزادی‌بخش الجزایر در اول نوامبر است. به باور رهبران این حزب این بیانیه تاکنون حاکمیت الجزایر و استقلال آن را محقق کرده است اما این بیانیه خواهان تشکیل یک جمهوری دموکراتیک و اجتماعی دارای حاکمیت در چارچوب احکام و اصول اسلامی است و «جنبش النهضه» - با مرجعیت اسلامی – خود خواهان اسلام است و آن را الگویی در زندگی فردی و اجتماعی می‌داند که تمامی جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را در نظر دارد.

«جنبش النهضه» با مبارزات مسالمت‌آمیز و رسمی و قانونی خود به دنبال این است که الجزایر به طور عملی و واقعی یک جمهوری دموکراتیک، اجتماعی و پایبند به اصول اسلامی و مجری ماده 2 قانون اساسی باشد ماده‌ای که می‌گوید اسلام دین حکومت است و شریعت منبع قانونگذاری در این کشور است. حزب «النهضه» در حالی که در انتخابات پارلمانی سال 1997، 34 کرسی را در کسب کرد در ادامه و به دلایل مختلف از جمله جدایی «عبدالله جاب‌الله» از این حزب در انتخابات می‌شکست سختی خورد و تنها یک کرسی به دست آورد. البته اکنون این حزب با دو حزب دیگر الجزایری یعنی «جنبش جامعه صلح»، «جنبش اصلاح ملی» ائتلاف کرده و تلاش می‌کند در ساختار سیاسی کنونی تغییرات اساسی ایجاد کند.

عبدالله جاب‌الله رهبر وقت حزب «النهضه» که قصد داشت در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور شرکت کند، با مخالفت اکثریت اعضای حزب روبرو شد. علت مخالفت آنان حمایت سیاسی از بوتفلیقه و همچنین اختلاف دیدگاه اعضای حزب در مورد نحوه اداره حزب و مواضع حزب در قبال مسائل داخلی الجزایر بود. جاب‌الله پس از کناره‌گیری از حزب به همراه طرفدارانش، حزب جدید «جنبش اصلاح ملی» را بنیان‌گذاری کرد.

دبیرکل کنونی حزب «النهضه»، «فاتح ربیعی»، تلاش دارد تا از موج جدید اعتراضات در کشورش بهره برده و بار دیگر جایگاه حزب مطبوعش را بازیابی کند به همین دلیل پس از برگزاری انتخابات 2011 و پس از آنکه «ائتلاف سبز» - که النهضه یکی از اضلاع آن بود – نتوانست آراء قابل ملاحظه‌ای بدست آورد مواضع تندی اتخاذ کرده و خواهان انحلال مجلس شد. «جنبش النهضه» الجزایر به واسطه قرابت فکریش با «اخوان‌المسلمین» مصر امیدوار است بتواند در صورت وقوع انقلاب جدیدی در الجزایر به دنبال موج جدید بیداری ملت‌های مسلمان در منطقه نقش محوری را ایفا کند.

3. حزب جنبش اصلاح ملی

عبدالله جاب‌الله، پس از جدایی از حزب النهضه در سال 1999 به همراه دیگر همفکرانش «جنبش اصلاح ملی» را تأسیس کردند. در واقع جاب‌الله که قصد داشت در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور شرکت کند با مخالفت اکثریت اعضای حزب روبه‌رو شد، او پس از کناره‌گیری از حزب به همراه طرفدارانش، حزب جدید «جنبش اصلاح ملی» را در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری الجزایر در سال 1991 بنیان نهاد. گرچه «جاب‌الله» با حمایت از سوی اعضای حزب جدید برای نامزدی ریاست‌جمهوری، نتوانست رأی لازم را کسب کند، اما اولین تجربه این حزب در انتخابات پارلمانی الجزایر موفقیت‌آمیز بود. آنها توانستند در انتخابات می 2002، چهل و سه کرسی به دست آورند.

«حملاوی عکوشی»، دبیر کل کنونی «جنبش اصلاح ملی» الجزایر درباره معرفی و اهداف این حزب می‌گوید: جنبش اصلاح ملی یک جنبشی مردمی – ملی و اسلامی است که هدف از تشکیل آن نیز حمایت از دموکراسی و وحدت ملی در الجزایر، رفاه شهروندان، از بین بردن فساد و ایجاد مکانیسمی برای توسعه و آبادانی واقعی در کشور است به ویژه اینکه الجزایر دارای جغرافیای پهناور با تاریخ طولانی و ثروت و منابع غنی است. نخستین خواسته ما برقراری دموکراسی است و زمانی که این امر محقق شود اتحاد میان حکومت و ملت به وجود می‌آید و هنگامی که دولت و ملت به یکدیگر اعتماد پیدا کنند پیشرفت واقعی در کشور حاصل خواهد شد اما اکنون حکومت در یک وادی و ملت در وادی دیگر قرار دارد لذا نمی‌توانیم بگوییم الجزایر توسعه و پیشرفت را آغاز خواهد کرد. [۶۱]

«جنبش اصلاح ملی» که همانند حزب «النهضه» متأثر از تفکرات «اخوان‌المسلمین» است از زمان تأسیس تلاش کرده تا زمینه وحدت احزاب اسلامگرا را فراهم کند به همین دلیل «جهید یونسی»، دبیر کل سابق این جنبش، به عنوان نماینده تمامی جریان‌های اسلامی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2009 الجزایر نامزد شد و در ادامه این تشکل نقش محوری در ایجاد ائتلاف «الجزایر سبز» برای ورود به انتخابات پارلمانی 2012 داشت.

نگاهی به وضعیت کنونی و آینده تحولات اسلامگرایی در الجزایر

مجاورت و هم مرزی الجزایر با تونس و لیبی – به عنوان دو کانون مهم انقلاب‌های عربی – بیش از هر عامل دیگری بر تحولات اخیر این کشور اثرگذار بوده است. علاوه بر این اعلان آغاز جریان اصلاحات در مراکش یعنی همسایه غربی و رقیب منطقه‌ای الجزایر در شمال غرب آفریقا، در رویکردهای اخیر رهبران الجزیره بی‌تأثیر نبوده است. [۶۲] همزمان با آغاز اعتراضات مردمی در تونس، دامنه انقلاب این کشور تا حدی به [[الجزایر]] نیز کشیده شد. هر چند در خلال اعتراضات مردمی از محدوده پایتخت فراتر نرفت و در نهایت جمعیتی بیش از 10 هزار نفر را به عرصه مخالفت عمومی نکشانید. [۶۳]

در شرایطی که وقوع انقلاب‌های عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا در برخی کشورهای این منطقه تحولات بنیادین به دنبال داشته و یا دستکم اثربخشی مشهود و ملموسی در سیر رویدادهای بسیاری از کشورها داشته، به نظر می‌رسد الجزایر تاکنون از نتایج انقلاب‌های عربی برکنار مانده است. بررسی بسیاری از تحلیل‌های موجود در این زمینه نشان می‌دهد که شش عامل اساسی بر شرایط این کشور اثرگذار بوده و از فراهم شدن گسترش اعتراضات مردم جلوگیری می‌کند. [۶۴]

1-با شروع جنبش اعتراضی ملت‌های عرب منطقه، رهبران الجزایر سعی کردند تا از رویه‌ای مشابه رهبران ریاض برای مقابله با اعتراضات بهره‌جویی کنند. مقامات الجزایر با مشاهده نخستین جرقه‌های اعتراضات عمومی در مقطع کنونی سعی کردند با وعده اعطای امتیازات گسترده اقتصادی و رفاهی مانند افزایش صددرصدی حقوق کارگران و کارمندان دولت، ارایه وام‌های متعدد و زمین و امکانات کشاورزی برای جمعیت دهقانی این کشور، سطح رضایت عمومی را افزایش داده و برای چاره‌جویی در برابر مخالفت‌های مردمی زمان لازم را به دست آورند.

2-خاطره درگیری‌های خونین دهه نود میلادی همچنان بر پس زمینه ذهنی بیشتر مردم الجزایر نقش بسته است. قیام عربی از نوعی که در سال 1988 میلادی (1367 ه. ش) در این کشور رخ داد و دربرگیرنده شورش عقلیه یک نظام تک حزبی بود، اگرچه بطور موقت با ایجاد یک فضای سیاسی آزاد و پویا منجر شد، اما ظرف مدت چهارسال این کشور را به ورطه یک جنگ داخلی کشید. در طول دهه نود میلادی، کشتارها و ترورهای بی‌شمار نزدیک به 170 هزار نفر را به کام مرگ فرستاد و منجر به آواره شدن حدود یک میلیون نفر شد. ناآرامی و وحشت عمومی در جامعه سه دهه پس از پایان نبرد خونین مردم این کشور برای رهایی از استعمار فرانسه که حدود یک میلیون نفر قربانی برجای گذاشت، مردم این کشور را از رویدادهای این چنینی و تکرار آنچه در لیبی می‌گذرد گریزان ساخته است.

3-در جریان اعتراضات اخیر مردمی و حضور برخی از مخالفان در خیابان‌های الجزیره حضور قوی و شدید نیروهای امنیتی مشهود به نظر می‌رسید تا جایی که بسیاری از ناظران از حضور دهها نیروی امنیتی و انتظامی در برابر هر یک از تظاهرکنندگان خبر داده‌اند. دولت الجزایر پس از تجربه یک دهه خون‌ریزی و ناامنی در این کشور با استفاده از ثروت‌های ملی ناشی از استخراج و فروش نفت در سال‌های اخیر، هزینه‌های قابل توجهی را صرف افزایش توان نیروهای امنیتی و انتظامی کشور کرده و این موضوع به صورت مستقیم بر میزان گستردگی و نتیجه‌بخشی حضور مخالفان در خیابان‌های این کشور تأثیرگذار بوده است.

4-به گمان برخی تحلیل‌گران حضور چهره‌هایی از برجسته‌ترین شخصیت‌های دوران مبارزه علیه استعمار فرانسه در رأس هرم قدرت می‌تواند تا حدی به عنوان عامل مشروعیت‌بخش به نظام سیاسی کنونی عمل کند.

5-بررسی دقیق شرایط سیاسی و اجتماعی الجزایر نشان می‌دهد که این کشور در شرایط بهتری نسبت به تونس قرار دارد. هرچند برخی سانسورها در رسانه ملی این کشور اعمال می‌شود اما روزنامه‌ها با داشتن نوعی آزادی نسبی به نقد حکومت می‌پردازند. علاوه بر این بحران اقتصادی در کشورهایی مانند تونس و مصر به مراتب بیش از الجزایر به نارضایتی مردم از وضعیت معیشتی منجر شد. در مقابله با مخالفان نیز برخلاف بسیاری از کشورهای عربی همچون: بحرین، یمن و حتی مصر و تونس نیروهای امنیتی این کشور به خشونت متوسل نشدند.

6- دلیل دیگر که موجب تمایز وضعیت سیاسی و اجتماعی الجزایر با دیگر کشورهای منطقه شده ضعیف و پراکنده بودن مخالفان دولت است. اگرچه تشکلی مانند جبهه نجات اسلامی سال‌ها به عنوان مهمترین اپوزیسیون دولت فعالت کرده و هم اکنون نیز احزاب مخالف و معارض در الجزایر فعال هستند، اما این گروه‌ها برخلاف احزاب و تشکل‌های سیاسی در مصر و تونس، از توانایی عملیاتی کردن امکانات سیاسی خود برخوردار نبوده و فاقد توان گسترش مخالفت‌های سیاسی به صحنه رویدادهای اعتراضی اجتماعی هستند.

با توجه به مواردی که در بالا اشاره شد و ناظر بر تحولات آینده، باید به این موضوع توجه داشته باشیم که جبهه نجات اسلامی به عنوان تشکلی سیاسی که در انتخابات پارلمانی 1992 توانست با اکثریت قاطع آرا حزب حاکم "جبهه آزادی‌بخش ملی الجزایر" را شکست دهد و با شبه کودتای نظامی از قدرت کنار زده شد به زعم دولت الجزایر همچنان به عنوان یک تشکل چالش‌زا و تهدیدی در برابر حکومت و امنیت ملی به شمار می‌رود.

برخی تحلیل‌گران معتقدند که رویکردهای اخیر دولت با هدف جذب برخی گروه‌های اسلام‌گرای میانه‌رو به حکومت و دور نگه داشتن این گروه‌ها از مواضع رهبران جبهه نجات اسلامی صورت می‌گیرد. اگرچه بسیاری از رهبران جبهه نجات اسلامی زندانی بوده و یا به خارج از کشور تبعید شده‌اند و این گروه سیاسی امکان اثربخشی و تحول آفرینی خود را تا حد زیادی از دست داده است، اما به نظر می‌رسد هنوز به عنوان مهمترین تهدید در برابر حکومت الجزایر مطرح است. این مسأله موجب می‌شود تا ناظران سیاسی، جریان اصلاحات سیاسی و اجتماعی بدون حضور چهره‌های وابسته به این گروه‌را از پیش شکست خورده و بی‌نتیجه تلقی کنند.[۶۵]

پانویس

  1. کشور الجزایر»، پایگاه اطلاع‌رسانی مبلغ به آدرس اینترنتی: moballegh.net/uploads/117_293_1-2-Aljazayer.doc
  2. مختاری، مجید. الگوی وحدت اسلامی از دیدگاه مصلحان دینی معاصر. پایان‌نامه دوره فوق‌لیسانس دانشگاه جعفر بن محمد (صادق‌) علیه‌السلام. تهران، 1383، ص 95
  3. ثقفی، سید محمد، جنبش اسلامی در الجزایر: عوامل شکست، درس‌هایی از مکتب اسلام، تیر 1371، سال 32 – شماره 3 (4 صفحه – از 65 تا 68
  4. پول نفتی که صرف تبلیغ وهابیت می‌شود»، گفتگو با دکتر علی الشعیبی مشاور ملک فهد، پادشاه پیشین عربستان، خبرگزاری فارس 1391/04/17 به آدرس اینترنتی: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13910405000303
  5. عبدالمالک حداد، گسترش تشیع در جامعه الجزایر، درگاه اینترنتی پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی به آدرس اینترنتی: http://iri.miu.ac.ir/index.aspx?siteid-14&pageid-3425&newsview-439
  6. Historical Dictionary of Islamic fundamentalism, p23
  7. فراز و فرودهای یک انقلاب»، باشگاه اندیشه به آدرس اینترنتی:http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/31246 (Fri Mar 7 23:52:52 2013
  8. فراز و فرودهای یک انقلاب»، باشگاه اندیشه به آدرس اینترنتی:http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/31246 (Fri Mar 7 23:52:52 2013
  9. الأمیر عبدالقادر و بوادر الدوله الجزائریة المعاصرة» به آدرس اینترنتی:http://www.binbadis.net/component/content/article/39-emir-abdeklader/357- amir.html
  10. جلال یحیی، المغرب الکبیر، دوران معاصر و نقش جنبش‌های آزادی‌بخش در استقلال، الدار القومیة للطباعة و النشر، اسکندریة بخش 3 – 1996 م، ص 1043
  11. جلال یحیی، المغرب الکبیر، دوران معاصر و نقش جنبش‌های آزادی‌بخش در استقلال، الدار القومیة للطباعة و النشر، اسکندریة بخش 3 – 1996 م، ص 1043
  12. حسن سید سلیمان، اسلام سیاسی در الجزایر، سند چاپ شده در کتاب اسلام در آفریقا (مدثر عبدالرحیم و التیجانی عبدالقادر، موسسه دارالحکمة للطباعة و النشر المحدوده، خرطوم، 1992 م، ص 79 – 82
  13. امیر عبدالقادر الجزایری، فرهنگنامه علمای مجاهد: http://daneshnameh.irdc.ir/?p=167
  14. امیر عبدالقادر الجزایری، فرهنگنامه علمای مجاهد: http://daneshnameh.irdc.ir/?p=167
  15. حسن سید سلیمان؛ پیشین
  16. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 3: 83 – 85
  17. مجله البیان: شماره 23، 48 (پرونده حوادث الجزایر)
  18. امیرحسین دهقان، پیشین
  19. Ben Bella and the FLN”, 2003. [Online} Available: http://www.countrystudies. us/Algeria/37. htm [7 May 2005]
  20. مجله البیان: شمارگان 23 و 48
  21. مجله البیان: شمارگان 23 و 48
  22. مؤسسه مطالعات و تحقیقات یافا، انقلاب اسلامی الجزایر، متن کامل برنامه سیاسی جبهه نجات اسلامی، قاهره، 1991 م، ص 3 – 5
  23. مؤسسه مطالعات و تحقیقات یافا، انقلاب اسلامی الجزایر، متن کامل برنامه سیاسی جبهه نجات اسلامی، قاهره، 1991 م، ص 3 – 5
  24. جنبش‌ها و نهضت‌های سیاسی اسلام معاصر، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، زمزم هدایت، 1390 ص 113
  25. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی؛ چرایی و چگونگی رخداد آن، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، قم، 1378، ص 213
  26. سید علی خامنه‌ای، آینده در قلمرو اسلام، انتشارات هجرت، بی‌جا، 1345، صص 224 – 225
  27. سید هادی خسروشاهی، نبرد اسلام در آفریقا، ج 2، چاپ دوم، مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی، قم، 1353، ص 45
  28. انقلاب الجزایر فرزندان خود را خورد»، روزنامه اعتماد ملی، شماره 961 به تاریخ 88/4/14، صفحه 12
  29. عبدالوهاب فراتی، رهیافتی بر علم سیاست و جنبش‌های اسلامی معاصر، انتشارات شهریار، 1378، ص 241
  30. حسن سید سلیمان، اسلام سیاسی در الجزایر، سند چاپ شده در کتاب اسلام در آفریقا (مدثر عبدالرحیم و التیجانی عبدالقادر)، مؤسسه دارالحکمة للطباعة و النشر المحدوده، خرطوم، 1992 م، ص 80
  31. امیرحسین دهقان، انقلاب خونین در شمال آفریقا، روزنامه اعتماد ملی، 1388/04/14
  32. امیرحسین دهقان، انقلاب خونین در شمال آفریقا، روزنامه اعتماد ملی، 1388/04/14
  33. احمد موصلی، موسوعة الحرکات الاسلامیة فی الوطن العربی و ایران و ترکیا، مرکز دراسات الوحدة العربیه، بیروت 2004؛ صص 178 – 179
  34. بهار عربی پشت دروازه‌های الجزایر»، خبرگزاری رویترز، روز سه‌شنبه 21 فوریه 2012 (2 اسفند 1390)
  35. جان. ال اسپوزیتو، انقلاب اسلامی و بازتاب جهانی آن، دکتر محسن مدیر شانه چی، تهران، انتشارات بارز، سال 1382، چاپ اول، ص 325
  36. محمد حسین جمشیدی، ارتباط متقابل انقلاب اسلامی ایران و جنبش شیعیان عراق، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، قم، 1374، ج 2، ص 299
  37. دستاوردهای عظیم انقلاب شکوهمنداسلامی ایران در گستره جهان، سازمان ارتباطات فرهنگی، تهران، ج 2، صص 483
  38. Mathieu Guidère, Historical Dictionary of Islamic Fundamentalism, Scarecrow Press, Jul 20, 2012, p 161-163
  39. فاطمه امیرخانی فراهانی، الجزایر، انتشارات امیرکبیر، 1389
  40. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی، پیشین
  41. Ami Ayalon, Middle East Contemporary Survey, Volume 16 of MECS Series, The Moshe Dayan Center, 1995, p 194
  42. حمید احمدی، انقلاب اسلامی ایران و جنبش‌های اسلامی در خاورمیانه عربی، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم، سفیر، تهران، 1369، صص 157 – 117
  43. تأثیر انقلاب ایران در بیداری اسلامی، باشگاه اندیشه، به آدرس اینترنتی:http://www.bashgah.net/fa/content/show/14866
  44. مجله البیان، پیشین.
  45. اوضاع معاصر کشورهای اسلامی، جاسم مرغی، ص 43 – 44
  46. هرایر دکمجیان، جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب، مترجم: حمید احمدی، چاپ سوم، انتشارات کیهان، تهران، 1377، ص 369
  47. عبدالوهاب فراتی، پیشین
  48. حسن سیدسلیمان، پیشین
  49. حسن سیدسلیمان، پیشین
  50. مجله البیان، پیشین
  51. معرفی احزاب الجزایر به آدرس اینترنتی: http://www.medea.be/fr/pays/algerie/fis-front-islamique-du-salut
  52. مؤسسه مطالعات و تحقیقات یافا، انقلاب اسلامی الجزایر، پیشین
  53. برگرفته از درگاه اینترنتی رسمی حزب جنبش جامعه صلح: http://www.hmsalgeria.net/portal/
  54. مجله «الاصلاح»، شماره 169 به تاریخ 2 رجب 1412 ه. ق
  55. آفران: جنبش‌های اسلام‌گرا در الجزائر معاصر، 1389/02/6 به آدرس اینترنتی: http://www.afran.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=616
  56. آفران: جنبش‌های اسلام‌گرا در الجزائر معاصر، 1389/02/6 به آدرس اینترنتی: http://www.afran.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=616
  57. Jean-Noel Ferrié, “La parlementarisation de l’islam politique: la dynamique des modérés”, CERI, novembre-décembre 2006, http://www.ceri-sciencespo.com/cerifr/archive/2006.php
  58. Amel Boubekeur, “Les partis islamistes algériens et la démocrativ: vers une professionnalisation politique?”, L’Année du Maghreb, IV | 2008, 219-238
  59. نسخه اینترنتی روزنامه نیویورک تایمز مورخ 12/25/2012: http://www.nytimes.com/2012/05/12/ world /Africa/Algerians-skeptical-of-election-results-favoring-party-in-power.html? r = 0 Sur le concept d’échec de l’islam politique voir Olivier Roy, L’échec de I’islam politique, Paris, Seuil, 1992; Gilles Kepel, Jihad, expansion et déclin de l’islamisme, Gallimard, Paris,2000
  60. نسخه اینترنتی روزنامه نیویورک تایمز مورخ 12/25/2012: http://www.nytimes.com/2012/05/12/ world /Africa/Algerians-skeptical-of-election-results-favoring-party-in-power.html? r = 0 Sur le concept d’échec de l’islam politique voir Olivier Roy, L’échec de I’islam politique, Paris, Seuil, 1992; Gilles Kepel, Jihad, expansion et déclin de l’islamisme, Gallimard, Paris,2000
  61. گفتگوی حملاوی عکوشی، دبیرکل جنبش اصلاح ملی الجزایر با خبرگزاری فارس، 1391/07/22
  62. الجزایر در آزمون سخت اصلاحات، باشگاه اندیشه به آدرس اینترنتی: http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/84404 (Sun Apr 14 20: 28: 17 2013)
  63. اعتراضات ضد دولتی مردم در الجزایر بالا گرفت، پایگاه تحلیلی – خبری اسلام تایمز به آدرس اینترنتی: http://www.islamtimes.org/vdci3paz3t 1apq2. cbct. html
  64. باشگاه اندیشه همان
  65. جنبش‌ها و جریان‌های اسلامگرا در الجزایر؛ سید مالک حسینی، به نقل از: سایت راسخون