سلفیت

از ویکی‌وحدت
(تغییرمسیر از سلفیه)

سلفیت و مفهوم سلف از مفاهیمی است که هرچند در میان مسلمانان بار ارزشی دارد، اما توسط مکتب «سلفی‌گری» مصادره شده و در مفهوم آن، انحراف پدید آمده است.

معنای لغوی

«سلف» در لغت به معنی «پیشین» است. به گفته «ابن فارس» سلف اصلی است که بر تقدم و سبقت دلالت دارد. پس سلف کسانی هستند که در گذشته بوده‌اند[۱]. «جوهری» نیز معتقد است که سلف به معنی «مضی»؛ یعنی گذشته آمده است[۲].

ابن تیمیه، بنیان‌گذار سلفیت

معنی اصطلاحی سلف، در بدعتی ریشه دارد که ابن تیمیه در قرن هفتم ایجاد کرد. وی بر خلاف گذشتگان (سلف)، به مفهوم پردازی واژه سلف پرداخت و آن را در معنایی به کار برد که تا آن زمان، اندیشمندان اسلامی چنین معنایی را درباره سلف اراده نکرده بودند. به گفته ابن تیمیه: «سلف کسانی هستند که در سه قرن بهتر اسلام زندگی می‌کردند و دارای تمامی فضایل بودند و آنان برای حل هر مشکلی، شایسته‌تر از سایرین هستند...بر شما باد به آثار سلف. آنان آنچه را موجب شفا و کفایت است آورده‌اند و پس از آنها کسی چیزی که آنان ندانند، نیاورده است»[۳] او همچنین روش اهل سنت را جدا از پیروی از [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) |پیامبر اسلام(صل الله علیه وآله)]]، پیروی کامل از سلف می‌شمارد[۴]. ابن تیمیه مذهب سلفی‌گری را در قرن هفتم احیا کرد و آتش اختلاف را میان جهان اسلام شعله‌ور ساخت. پس از وی، شاگردش ابن قیم برای زنده نگه داشتن این اندیشه بسیار کوشید، اما وی نیز کاری از پیش نبرد[۵].

سلفیت، بعد از ابن تیمیه

ابن قیم، شاگرد ابن تیمیه، این مسیر را ادامه مید‌هد و فصلی را با عنوان «فی جواز الفتوی بالآثار السلفیة والتفاوی الصحابیة» می‌گشاید.[۶] پایان این زنجیره به وهابیان می‌رسد که می‌گویند: «ما معتقدیم که بدعت – و آن جیزی که پس از سه قرن اول رخ داده است – بر خلاف کسانی که آن را به خوب و بد یا پنج نوع تقسیم می‌کنند، مطلقا نکوهیده است»[۷].

حدیث خیره و مشروعیت سلف

مهمترین دلیلی که سلفیان برای مشروعیت سلف ارائه کرده‌اند، حدیثی منسوب به [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) |پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله)]] است: «خیر الناس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم، ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته»[۸] ترجمه: بهترین مردم، (مردمان) قرن من هستند، سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند. پس از ایشان، مردمانی می‌آیند که گواهی هر یک، سوگندشان و سوگند هر کدام، گواهی‌شان را نقض می‌کند. سلفیان با تکیه بر این حدیث سه قرن نخستین اسلام را بهترین قرون اسلام می‌شمارند و به همین سبب، برای کسانی که در این سه قرن زندگی کرده‌اند، مرجعیت در ابعاد مختلف قائلند. به عقیده آنان نه تنها [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) |پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله)]]در این حدیث به «بهترین بودن» مسلمانان سه قرن نخست اسلام گواهی داده، بلکه مردمان قرون بعدی را مذمت کرده است و چنین وضعیتی نشانگر ضرورت پیروی نسل‌های بعدی از این سه قرن است که در اصطلاح به آن «قرون مفضله» می‌گویند.

مذهب سلفی‌گری

دیدگاه سلفیان درباره سلف سبب شده است که مذهب جدیدی با نام سلفی‌گری در قرون اخیر شکل بگیرد. از نظر تاریخی، هرچند برخی از رگه‌های اندیشه سلفی‌گری در قرن چهارم شکل گرفت، اما به دلیل تعارض با اندیشه مسلمانان در مدتی کوتاه خاموش شد.

حمایت استعمار از سلفیت

در قرن دوازدهم، جریان‌های سلفی‌گری در نجد و حجاز و شبه قاره با تفاوت‌هایی آغاز شد که به دلیل حمایت‌های انگلستان، به ویژه در نجد و حجاز توانست رشد کند. در دوران کنونی نیز جریان سلفی‌گری به اهرمی در دست آمریکا برای پیشبرد هدف‌های خود در کشورهای اسلامی تبدیل شده است[۹].

ویژگی‌های مذهب سلفیت

مهم‌ترین ویژگی این مذهب، نفی مذاهب اسلامی و دعوت مسلمانان به پیروی محض و بدون اندیشه و تفکر از گذشتگان است. وهابیان مسلمانان را به «اسلام بلامذهب» دعوت می‌کنند. در این مذهب جدید، هیچ یک از مذاهب اسلامی به رسمیت شناخته نمی‌شود و صرفاً تقلید از سلف (قرون مفضله) محتوای اصلی آن را شکل می‌دهد. سلفیان در حالی مسلمانان را به کنار گذاشتن مذاهب خود دعوت می‌کنند که خود، مذهب جدیدی به نام «سلفی‌گری» ایجاد کرده‌اند.

چیستی و طیف‌های سلفیه از منظر صاحب‌نظران

برخی صاحب نظران در مورد سلفیه دیگاه و تقسیماتی را قائل شده اند که به چند مورد از این اقوال را نقل می کنیم:

دکتر یوسف قرضاوی

در نگاه قرضاوی، سلفیه عصر حاضر دنباله‌روی اهل حدیث اهل‌سنت در قرون گذشته‌اند و دو نفر تأثیر مهمی در نظم‌دهی و احیاء سلفیه داشته‌اند: ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب. دکتر یوسف قرضاوی می‌نویسد: «اینها یک گروه و جماعت نیستند. تعبیر سلفیه یک تعبیر جدید است. نمی‌دانم از چه زمانی شایع شده است؟ قبلاً به اینها می‌گفتند: اهل حدیث یا اهل اثر یا حنابله ... و چقدر بین حنابله و اشاعره و ماتریدیه در طول تاریخ نزاع و دعوا بوده است.[۱۰] در نگاه قرضاوی جریان‌های سلفی در عصر حاضر عبارت‌اند از: سلفی مستنیر، سلفی سیاسی، سلفی اَلْبانی، سلفی جامی و سلفی جهادی.

  • از دیدگاه وی از مهم‌ترین افرادی که تفکر سلفیه را تقویت کردند، ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم هستند.
  • در عصر جدید سلفیه به دست مجدد سلفیه در جزیره عربی محمد بن عبدالوهاب ظهور یافت. البته محمد بن عبدالوهاب هیچ رویکرد جدیدی در فقه ندارد. شاید که در یک خانواده بدوی به دنیا آمده است و همین باعث شده که پیروان او تابع نصوص بوده و بر ظاهر توقف می‌کنند.
  • او سید محمد رشید رضا را از امامان سلفیه معاصر می‌داند که به‌شدت تحت‌تأثیر محمد عبده بود و با اینکه سلفیون معاصر توجه چندانی به او نمی‌کنند؛ اما به حق او بزرگ سلفیه مستنیر(منورالفکر) بود.
  • جماعت سلفی سیاسی مثل سلمان العوده و سفرالحوالی و عایض القرنی .... که متأثر از فکر اخوان‌المسلمین هستند
  • سلفیه البانی که راه ناصرالدین البانی را می‌روند و به‌شدت با مذاهب فقهی مخالف‌اند
  • سلفی جامی به رهبری ربیع مدخلی که همه را طعن می‌زنند. اینها به نص تأکید دارند و از مقاصد شریعت هیچ نمی‌دانند و دیگران را بدعت‌گذار و تکفیر می‌کنند.
  • جدیداً هم یک عده جوان پیدا شده‌اند که علمی ندارند و حتی اعراب یک جمله را نمی‌توانند درست بخوانند؛ اما خود را رؤسای علم و خود را مجتهد می‌دانند و حتی درباره کبار فقهاء و حتی صحابه می‌گویند که هم رجال و نحن رجال ...».قرضاوی این جوانان تندرو که اکنون به آنان سلفیه جهادی گفته می شود را هم به نوعی به این گروه ملحق کرد.

در سال ۱۹۹۰ با حمله عراق به کویت، دو طیف در وهابیت پدیدار شد:

  • وهابیانی که تحت‌تأثیر اخوان‌المسلمین بودند، به نقد رفتار آل سعود پرداخته و به خاطر رهبرشان زین العابدین سروری، به جریان «سروری» معروف شدند که دکتر یوسف قرضاوی در این کتاب به این طیف «سلفی سیاسی» نام نهاده است.
  • وهابیانی که از آل سعود دفاع کردند به خاطر رهبرشان امان الله جامی به جریان «جامی» معروف شدند که قرضاوی اسم اینها را «سلفی جامی» گذاشته است که بعد از امان الله جامی «ربیع مدخلی» به نوعی رهبری این گروه را به عهده گرفته است.
  • جریان دیگری که یوسف قرضاوی نام برده است،‌ «سلفیه اَلْبانی» است که طرف‌داران محمد ناصرالدین اَلْبانی هستند که سه سالی در عربستان تدریس کرد و اکثر عمرش را در سوریه به تدریس و تحقیق و پژوهش مشغول بود و در سال ۱۴۲۰ قمری از دنیا رفت. وی به‌شدت با تقلید از مذاهب اربعه مخالف بود. وی در چند مسئله نقدهایی به محمد بن عبدالوهاب داشت. حدیث گرایی و ضعیف دانستن بسیاری از احادیث از او یک حدیث گرای نقاد ساخته بود.

دائره المعارف آکسفورد

🔹در مدخل سلفیه دائره المعارف آکسفورد اسلام مدرن (The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World) به سرپرستی جان اسپوزیتو، سلفیه اینگونه تعریف شده است: «سلفیه جنبشی است اصلاحی که سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده پایه ریزی کردند. اغلب کلمه «اصلاح» و «تجدید» به جای واژه «سلفیه» به کار می‌رود.

طیف های سلفیه با تقسیم دائره المعارف اکسفورد

احمد بن حنبل سخنگوی سلفیه سنتی است و اصولی بیان داشت که بعدها موجب شکل‌گیری سلفیه شد. ابن تیمیه سهم عظیمی در رشد و تحول سلفیه داشت. وهابیت یکی از جنبش‌های اصلاحی سلفیه در پیش از دوران جدید است که بر سنوسیه تأثیر گذاشت. جنبش‌های احمد سرهندی و شاه ولی‌الله دهلوی و سید احمد بریلوی در شبه قاره هند طرفدار خلوص دینی بودند.... سلفیه جدید را سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده پدید آوردند. تفاوت آن با سلفیه سنتی در سرشت ذاتا عقلانی و نوگرایش بود. نوشته های سید جمال و عبده و دیگر روشنفکران اصلاح گر همچون کواکبی و رشید رضا و ابن بادیس بنیان های ایدئولوژیک سلفیه جدید را تشکیل می‌داد... سلفیه جدید بر اهمیت توحید و خالص‌سازی عقاید مسلمین تأکید می‌کرد. آنها وحی و عقل را در هماهنگی کامل تلقی کردند. تفاسیر جدید محمد عبده و سید احمدخان هندی از تفاسیر رسمی فراتر رفت...رشید رضا حلقه واسط میان سلفیه اصلاح‌گرای عبده در مصر با اخوان‌المسلمین مصر شد. جنبش اسلامی اخوان‌المسلمین در بسیاری از اندیشه‌های سلفیه سهیم بود. الجماعه السلفیه در مصر با سلفیون سنتی بیشتر اشتراک دارند تا سلفیه اسدآبادی و عبده. سلفیه سنتی یا حنبلی بر خلوص عقیده تأکید دارند و سلفیه جدید، ابعاد اصلاح را گسترش داد، اما نتوانست چهارچوبی استوار برای نسل‌های بعدی ایجاد کند و بر کوشش‌های فردی استوار است».[۱۱] [۱۲]

سلفیه و تصوف

سلفیه در تداوم مسیر ابن تیمیه بر تمایز امور ثابت و متغیر تأکید دارند؛ بنابراین سلفیون مبارزات شدیدی علیه طریقت‌های صوفی را آغاز کردند.

نمودهای متفاوتی سلفیه اصلاح‌گرادر جهان:

  • ابن بادیس در الجزایر
  • علال الفاسی در مراکش
  • ابن عاشور در تونس
  • جمال‌الدین قاسمی در سوریه
  • جنبش محمدیه در اندونزی

جریان های سلفی در نگاه محمد عماره

دکتر محمد عماره در مقدمه کتاب «السلف و السلفیه» (چاپ وزارت اوقاف مصر، قاهره، ۲۰۰۸) می‌نویسد: «برخی تا اسم سلفیه می‌آید تقلید، جمود و مخالفت با عقل و تمدن به ذهنشان می‌رسد و برخی دیگر از غربی‌ها، سلفی‌ها را «فاشیست‌های اسلامی» می‌دانند که خطرشان از نازی‌ها و مارکسیسم بیشتر است. پاره‌ای دیگر از کلمه سلفیه، سلفیه جهادی را تصور می‌کنند که این گروه سلاح به دست گرفته و به جنگ حاکمان کشورهای اسلامی می‌روند و جنگ با عدو قریب - حاکمان کشورهای اسلامی - را بر عدو بعید - استعمار و اسرائیل - مقدم می‌دانند». بنابر این متن، محمد عماره معتقد است که همه گروه‌های فوق سلفی‌اند؛ زیرا همه آن گروه‌ها و مکاتب به سلف و پیشینیان خود تمسک کرده‌اند. وی سپس وارد تقسیم‌بندی اصطلاحی خود از سلفیه می‌شود و می‌گوید: «سلفیه شهرت کسانی است که با تأویل و عقل‌گرایی مخالف‌اند و به اهل حدیث مشهورند. رهبر این گروه احمد بن حنبل (م۲۴۱ ق) است که رویکرد نص‌گرایی را در مقابل ورود تفکر عقلی و فلسفی تقویت نمود».

در نگاه محمد عماره پنج جریان سلفی وجود دارد: سلفیه نصوصی، سلفیه عقلانی، سلفیه نجدی، سلفیه جهادی، سلفیه ظلامی.

  • وی احمد بن حنبل و پیروانش را «سلفیه نصوصی» می‌نامد که فقهشان نیز «فقه نصوصی» است و از ظاهر نص، فراتر نمی‌روند.[۱۳]
  • عماره بر این باور است که بعد از احمد بن حنبل، بزرگ‌ترین مجدد سلفیه، ابن تیمیه (م۷۲۸ق) است که او را «فیلسوف سلفیه» می‌نامد که عقل و عقلانیت را در میان اهل حدیث تقویت کرد. ابن تیمیه در تأویل راه میانه را انتخاب کرد و مسلمانان را تکفیر نکرد و با ظهور او یک طیف سلفیه جدید بوجود آمد که به دنبال تجدید فکر بود. محمد عماره این طیف را «سلفیه عقلانیه» می‌نامد.[۱۴]
  • محمد عماره در فصل آخر کتاب به تحلیل سلفیه در عصر حاضر پرداخته و می‌نویسد: «در بادیه نجد، دعوت محمد بن عبدالوهاب (م۱۲۰۶ق) به عنوان صورت جدیدی از سلفیه ظهور کرد که به سلفیه نصوصی احمد بن حنبل نزدیکتر بود تا سلفیه عقلانی ابن تیمیه. سلفیه محمد بن عبدالوهاب در بادیه ظهور کرد و احتیاج به عقلانیت نداشت. لذا خشونت بادیه را در فتواهایش بروز داد و مثل سلفیه نصوصی از تأویل و رأی و قیاس دوری گزید».
  • به نظر محمد عماره نسخه دیگری از سلفیه در مصر توسط محمد عبده (م۱۳۲۳ق) شکل گرفت که عماره نام آن را «سلفیه عقلانی مستنیر» لقب می‌دهد. به عقیده عماره این سلفی گری به تأیید دو سلفیه عقلانی ابن تیمیه و سلفیه نجدی محمد بن عبدالوهاب پرداخت، ولی به ضدیت با عقل و تأویل و تندروی وهابیت انتقاد کرد.
  • محمد عماره در کتاب کوچک خود یکبار دیگر سه جریان فکری سلفیه در تاریخ را با عناوین «سلفیه نصوصی»،‌ «سلفیه عقلانی» و «سلفیه نجدی» یاد می‌کند.[۱۵]
  • وی در ادامه می‌نویسد: «در این دوران میان سلفیه نجدی انشقاقات زیادی حاصل شد و از دل آن، سلفیه علمیه و سلفیه جهادی و سلفیه ظلامی بروز کرد که سلفیه ظلامی به تکفیر ابن قیم و ابن تیمیه هم پرداختند».[۱۶]

مبانی و طیف‌های سلفیت در نگاه دکتر کریم السراجی

🔹دکتر کریم السراجی در کتاب الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه (بیروت، ۲۰۱۰) می‌نویسد: «در کتب قدیمی مثل الفرق بین الفِرق بغدادی (م۴۲۹ق)، الملل و النحل شهرستانی (م۵۴۸ق) الفصل فی الملل و النحل ابن حزم (م۴۵۶ق) نامی از مذهبی به نام سلفیه وجود ندارد که نشان می‌دهد سلفیه نام خاصی برای گروهی نبوده و یک نام جدید است».[۱۷]

مهم‌ترین مبانی فکری جریان‌های فکری سلفیه در جهان اسلام در نگاه السراجی:

  1. نفی تاویل؛
  2. تأکید بر ظاهر نص بر عقل؛
  3. تأکید بر بدعت دانستن هر آنچه در سلف وجود ندارد ؛
  4. تسریع بر تکفیر مسلمانان از است.

جریان های سلفیه

ایشان معتقد است چهار جریان سلفیه وجود دارد:

  • سلفیه اُولی به دست احمد بن حنبل (م۲۴۱ق) به وجود آمد که با عقل گرایی معتزله مخالفت کرد و به نص‌گرایی و حدیث گرایی تأکید نمود و مردم را به عقاید سلف فراخواند.[۱۸]
  • سپس مبانی سلفیه اولی به دست ابن تیمیه (م۷۲۸ق) و شاگردش ابن قیم (م۷۵۱ق) تقویت شد و دیدگاه ابن تیمیه در ایمان و کفر و قتال مبنای جماعات اسلامی در عصر حاضر شده است. تأکید بر نفی تاویل، نفی عقل، توجه به خبر واحد، ذم علم کلام، نقد تصوف و تندروی با مخالفان از مهم‌ترین مبانی این تفکر است.[۱۹]
  • بعد از سلفیه اولی نوبت به سلفیه وسیطه (وهابیت) رسید که افکار ابن تیمیه را احیاء‌ کردند. او تقسیم بندی توحید و شرک ابن تیمیه را پذیرفت و حکم به تکفیر اکثر مسلمانان داد و مسلمانان را بدتر از مشرکان زمان پیامبر معرفی کرد.[۲۰]
  • جریان بعدی سلفیه اصلاحی در مصر بود که به عنوان یک حرکت سیاسی و فکری توسط جمال‌الدین افغانی و محمد عبده و رشید رضا تاسیس شد که به دنبال جمع عقل و نقل و سنت و مدرنیته بود و تأکید داشت که اسلام دین دنیا و آخرت است. در نگاه سلفیه اصلاحی بر خلاف سلفیه وهابی، عقل بر نقل تقدم دارد[۲۱]
  • دیگر جریان سلفیه، سلفیه جهادی است که دنباله رو سلفیه اولی و سلفیه وسیطه (وهابی) است که مساله مهم این تفکر حاکمیت و جاهلیت است و به همین علت همه حاکمان اسلامی را تکفیر کرده و به جنگ مسلحانه با آنان معتقد است. این تفکر منجر به تشکیل القاعده در جهان شد که بر براء و ولاء متمرکز است.[۲۲]

پانویس

  1. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص95.
  2. الجوهری، اسماعیل بن حماد، «الصالح تاج اللغة والصحاح العربیة»، تحقیق: احمد عبدالغفور عطار، ماده سلف، ج۴، ص1376.
  3. احمد بن عبدالحلیم این تیمیه، مجموعة الفتاوی، ج۴، ص96.
  4. احمد بن عبدالحلیم این تیمیه، مجموعة الفتاوی، ج۴، ص103
  5. علیزاده موسوی، سیدمهدی، سلفی‌گری و وهابیت، جلد۱، ص32.
  6. ابن قیم، اعلام الموقعین، ج۵، ص543.
  7. سلیمان بن سهمان النجدی، الهدیة السنیة، الرسالة الثانیة، ص51.
  8. بخاری، الصحیح الجامع، ص645، و احمد بن حنبل، المسند، ج۷، ص۱۹۹و۲۰۰.
  9. علیزاده موسوی، سیدمهدی، سلفی‌گری و وهابیت، جلد۱، ص33.
  10. قرضاوی، یوسف «الصحوه الاسلامیه من المراهقه الی الرشد» ذیل عنوان «من هم السلفیه» ص ۲۰۱ .
  11. (دائره المعارف جهان نوین اسلام، ج۳، ص۸۱، نوشته عمادالدین شاهین و ترجمه طارمی و دیگران).
  12. به نظر استاد مهدی فرمانیان نویسنده این مدخل، سلفی گری را معادل اصلاح و روشنفکری دانسته و از وهابیت ظاهرگرا تا سرسید احمدخان هندی مادی‌گرا را در این طیف جای‌داده است. به نظر می‌رسد نویسنده شاخصه دقیقی برای سلفی گری ندارد.
  13. عماره، محمد، السلف و السلفیه،ص ۳۵.
  14. عماره، محمد، السلف و السلفیه،ص 51.
  15. عماره، محمد، السلف و السلفیه،ص 59.
  16. عماره، محمد، السلف و السلفیه،صص60و61.
  17. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، صص ۳۸ و ۴۹.
  18. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، ص54.
  19. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، ص60.
  20. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، ص60.
  21. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، ص79.
  22. السراجی، کریم، الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه، ص93.


منابع

  • سلفیه چه کسانی هستند؟ به قلم مهدی فرمانیان:https://chat.whatsapp.com/H7nizlXGUrP2CtEK6UrE2J .
  • محمد عماره در مقدمه کتاب «السلف و السلفیه» ،چاپ وزارت اوقاف مصر، قاهره، ۲۰۰۸ .
  • کریم السراجی در کتاب الاسس الدینیه للاتجاهات السلفیه ،بیروت، ۲۰۱۰.
  • دائره المعارف جهان نوین اسلام، ج۳، نوشته عمادالدین شاهین و ترجمه طارمی و دیگران.
  • قرضاوی، یوسف، «الصحوه الاسلامیه من المراهقه الی الرشد» ذیل عنوان «من هم السلفیه» .