۸۷٬۹۱۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بوده اند' به 'بودهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تصوف و فتوت''' در بعد نظری همیشه با هم آمیخته بودهاند. [[تصوف]] اسلامی در طول حیات تاریخی خویش با برخی جریانهای اجتماعی مرتبط و در تعامل بوده است. در این میان، اهل فتوت به واسطۀ پیوندهایی که از نظر آداب و سلوک و مراتب با صوفیه دارند، دارای جایگاه ویژهای هستند. | '''تصوف و فتوت''' در بعد نظری همیشه با هم آمیخته بودهاند. [[تصوف]] اسلامی در طول حیات تاریخی خویش با برخی جریانهای اجتماعی مرتبط و در تعامل بوده است. در این میان، اهل فتوت به واسطۀ پیوندهایی که از نظر آداب و سلوک و مراتب با صوفیه دارند، دارای جایگاه ویژهای هستند. | ||
مطالعه در اینباره مستلزم توجه به رابطۀ نوع تصوف با نوع فتوت و نیز ارتباط فرقهها و اصناف و آداب متنوع | مطالعه در اینباره مستلزم توجه به رابطۀ نوع تصوف با نوع فتوت و نیز ارتباط فرقهها و اصناف و آداب متنوع آنها در مناطق جغرافیایی مختلف است. | ||
=تاریخچه= | =تاریخچه= | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==اسلامیکردن فتوت== | ==اسلامیکردن فتوت== | ||
یکی از مصادیق تعامل صوفیه با اهل فتوت این بود که ایشان نخست عناصری اخلاقی، آیینی و تشکیلاتی را از فتیان میگرفتند، سپس | یکی از مصادیق تعامل صوفیه با اهل فتوت این بود که ایشان نخست عناصری اخلاقی، آیینی و تشکیلاتی را از فتیان میگرفتند، سپس آنها را با رنگ و بویی اسلامی تبدیل یا توجیه میکردند و به کار میبستند. این شیوۀ انتقادی را در تعاریف صوفیۀ اولیه از مقولۀ فتوت میتوان یافت. <ref>قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۴۵، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۲۹۰ق.</ref><ref>همدانی، میرسیدعلی، ج۱، ص۱۵۷، رسالۀ فتوتیه، فتوتنامه، به کوشش عبدالکریم جربزهدار، تهران، ۱۳۸۲ش.</ref><ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۳۸۲، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۹۸۷م.</ref> | ||
البته روند تنقیح و اسلامیکردن فتوت، از دوران پیامبر (ص) آغاز شده بود، زیرا احادیثی از ایشان نقل شده است که بر چنین رهیافتی دلالت دارد. | البته روند تنقیح و اسلامیکردن فتوت، از دوران پیامبر (ص) آغاز شده بود، زیرا احادیثی از ایشان نقل شده است که بر چنین رهیافتی دلالت دارد. | ||
به این ترتیب، تصوف با تکیه بر کتاب و سنت، به پیرایش فتوت از برخی کارها و منشهایی که مورد انتقاد واقع میشد، اقدام کرد. | به این ترتیب، تصوف با تکیه بر کتاب و سنت، به پیرایش فتوت از برخی کارها و منشهایی که مورد انتقاد واقع میشد، اقدام کرد. | ||
انتقادات صوفیه از اهل فتوت بیشتر اموری همچون عدم اشتغال برخی از جوانمردان به کسب و کار مناسب، و شهرت بعضی از | انتقادات صوفیه از اهل فتوت بیشتر اموری همچون عدم اشتغال برخی از جوانمردان به کسب و کار مناسب، و شهرت بعضی از آنها به ملاهی و مفاسد را شامل میشد. <ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۳۸۲، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۹۸۷م.</ref><ref>شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۵۱۸، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.</ref><ref>شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۵۲۶-۵۲۸، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.</ref> | ||
==ایجاد خانقاه== | ==ایجاد خانقاه== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
این امر، البته نشان دهندۀ بیدانشی آنان نبود، زیرا در همین زمان برخی جوانمردان به مقام قضا نیز دست یافتند و یا در شعر و ادب سرآمد شدند؛ اما به هر دلیل، ادبیات مستقل و مکتوبی از اهل فتوت بر جای نماند و همین امر سبب شد تا نویسندگان صوفیه، عبارات موجز و فراوان مشایخ خویش را در تعریف و بیان فتوت چنان نقل کنند که گویی فتوت جزئی از تصوف است. <ref>افشاری، مهران، ج۱، ص۱۷، مقدمه بر چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، تهران، ۱۳۸۱ش.</ref><ref>شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۵۲۹، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.</ref><ref>قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۰۵، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۲۹۰ق.</ref><ref>انصافپور، غلامـرضا، ج۱، ص۳، تاریخ و فرهنگ زورخـانه و گـروههای اجتماعی زورخانه رو، تهـران، ۱۳۵۳ش.</ref> | این امر، البته نشان دهندۀ بیدانشی آنان نبود، زیرا در همین زمان برخی جوانمردان به مقام قضا نیز دست یافتند و یا در شعر و ادب سرآمد شدند؛ اما به هر دلیل، ادبیات مستقل و مکتوبی از اهل فتوت بر جای نماند و همین امر سبب شد تا نویسندگان صوفیه، عبارات موجز و فراوان مشایخ خویش را در تعریف و بیان فتوت چنان نقل کنند که گویی فتوت جزئی از تصوف است. <ref>افشاری، مهران، ج۱، ص۱۷، مقدمه بر چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، تهران، ۱۳۸۱ش.</ref><ref>شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۵۲۹، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.</ref><ref>قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۰۵، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۲۹۰ق.</ref><ref>انصافپور، غلامـرضا، ج۱، ص۳، تاریخ و فرهنگ زورخـانه و گـروههای اجتماعی زورخانه رو، تهـران، ۱۳۵۳ش.</ref> | ||
به نظر میرسد که این نقطه، یعنی ضعف فتیان در تعریف و تبیین خویش، آغاز بهرهگیری تصوف از فرصتی تاریخی در جهت جذب و هضم فتوت بود. | به نظر میرسد که این نقطه، یعنی ضعف فتیان در تعریف و تبیین خویش، آغاز بهرهگیری تصوف از فرصتی تاریخی در جهت جذب و هضم فتوت بود. | ||
بازتاب این جریان را میتوان در متون سدههای ۴ و ۵ ق صوفیه مشاهده کرد که در | بازتاب این جریان را میتوان در متون سدههای ۴ و ۵ ق صوفیه مشاهده کرد که در آنها صفحات قابل توجهی به بیان جملههای پرآرایه و ستایشآمیز مشایخ تصوف در باب فتوت اختصاص دارد. <ref>قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۵، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۲۹۰ق.</ref><ref>کلابادی، ابوبکر، ج۱، ص۱۵۲، التعرف لمذهب اهل التصوف، بیروت، ۱۹۸۰م.</ref><ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، کشفالمحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۳۶ش.</ref> | ||
سده چهارم | سده چهارم | ||
==نگارش فتوتنامهها== | ==نگارش فتوتنامهها== | ||
نقد و جرح تعالیم فتیان توسط صوفیه از حدود سدۀ ۴ق/۱۰م، به بعد صورتی منسجم به خود گرفت، زیرا رسائل مستقلی به نام «فتوتنامه» توسط برخی از صوفیه نوشته شد که ویژگی بارز | نقد و جرح تعالیم فتیان توسط صوفیه از حدود سدۀ ۴ق/۱۰م، به بعد صورتی منسجم به خود گرفت، زیرا رسائل مستقلی به نام «فتوتنامه» توسط برخی از صوفیه نوشته شد که ویژگی بارز آنها تعریف دوبارۀ فتوت با استفاده از تعابیر و اصطلاحات رایج تصوف بود. | ||
کهنترین نمونۀ این آثار، نوشتۀ صوفی معروف، ابوعبدالرحمان محمد سلمی (د ۴۱۲ق) است. | کهنترین نمونۀ این آثار، نوشتۀ صوفی معروف، ابوعبدالرحمان محمد سلمی (د ۴۱۲ق) است. | ||
به این ترتیب، با گذشت زمان فتوت رنگ صوفیانه به خود گرفت و در نهایت، کار به جایی رسید که بعضی فتوت را چنان در دل مقامات عرفانی جای دادند که تشخیص آن به عنوان جریانی متفاوت دشوار گردید. <ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۸، کتاب الفتوة، مجموعۀ آثار، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۷۲ش.</ref><ref>طوسی، احمد، ج۱، ص۱۵، الهدیة السعدیة، به کوشش احمد مجاهد، تهران، ۱۳۶۰ش.</ref><ref>گولپینارلی، عبدالباقی، ج۱، ص۱۷، فتوت در کشورهای اسلامی، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۹ش.</ref><ref>انصافپور، غلامـرضا، ج۱، ص۲۹، تاریخ و فرهنگ زورخـانه و گـروههای اجتماعی زورخانه رو، تهـران، ۱۳۵۳ش.</ref><ref>ریاض، محمد، ج۱، ص۱۵۵، فتوتنامه، به کوشش عبدالکریم جربزهدار، تهران، ۱۳۸۲ش.</ref> | به این ترتیب، با گذشت زمان فتوت رنگ صوفیانه به خود گرفت و در نهایت، کار به جایی رسید که بعضی فتوت را چنان در دل مقامات عرفانی جای دادند که تشخیص آن به عنوان جریانی متفاوت دشوار گردید. <ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۸، کتاب الفتوة، مجموعۀ آثار، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۷۲ش.</ref><ref>طوسی، احمد، ج۱، ص۱۵، الهدیة السعدیة، به کوشش احمد مجاهد، تهران، ۱۳۶۰ش.</ref><ref>گولپینارلی، عبدالباقی، ج۱، ص۱۷، فتوت در کشورهای اسلامی، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۹ش.</ref><ref>انصافپور، غلامـرضا، ج۱، ص۲۹، تاریخ و فرهنگ زورخـانه و گـروههای اجتماعی زورخانه رو، تهـران، ۱۳۵۳ش.</ref><ref>ریاض، محمد، ج۱، ص۱۵۵، فتوتنامه، به کوشش عبدالکریم جربزهدار، تهران، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
==هویت دینی فتوت== | ==هویت دینی فتوت== | ||
در دورههای بعد نویسندگان فتوتنامهها به تقلید از کتابهای اولیۀ تصوف، گونهای هویت دینی را در قالب تاریخچهای مکتوب برای فتوت فراهم آوردند؛ مثلاً با استناد به آیاتی از قرآن مجید که لغت «فتی» در | در دورههای بعد نویسندگان فتوتنامهها به تقلید از کتابهای اولیۀ تصوف، گونهای هویت دینی را در قالب تاریخچهای مکتوب برای فتوت فراهم آوردند؛ مثلاً با استناد به آیاتی از قرآن مجید که لغت «فتی» در آنها با ستایش به کار رفته است، <ref>انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۰. </ref><ref>کهف/سوره۱۸، آیه۱۳. </ref> ریشۀ فتوت را به حضرت ابراهیم (ع) رساندند و او را «ابوالفتیان» لقب دادند. <ref>کاشفی، حسین، ج۱، ص۱۷، فتوتنامۀ سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.</ref><ref>عبدالرزاق کاشی، تحفة الاخوان، ج۱، ص۹-۱۱، رسایل جوانمردان، به کوشش مرتضی صراف، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref><ref>آملی، محمد، ج۱، ص۶۲-۶۳، رسالۀ فتوتیه، رسایل جوانمردان، به کوشش مرتضی صراف، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref> | ||
==آداب جوانمردی== | ==آداب جوانمردی== | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==جامه اسلامی فتوت== | ==جامه اسلامی فتوت== | ||
باید به خاطر داشت که فقدان مدارک تاریخی کافی دربارۀ جریان رشد و تحول فتوت، دلیل آن نیست که فتیان یکسره تابع جریان تصوف بوده، و نقشی کاملاً منفعلانه داشتهاند، بلکه برعکس، محتمل است که بسیاری از تغییرات توسط خود اهل فتوت صورت گرفته، و صوفیه تنها | باید به خاطر داشت که فقدان مدارک تاریخی کافی دربارۀ جریان رشد و تحول فتوت، دلیل آن نیست که فتیان یکسره تابع جریان تصوف بوده، و نقشی کاملاً منفعلانه داشتهاند، بلکه برعکس، محتمل است که بسیاری از تغییرات توسط خود اهل فتوت صورت گرفته، و صوفیه تنها آنها را به صورت مکتوب درآوردهاند. | ||
در هر صورت، تردیدی نیست که سنت فتوتنامهنویسی صوفیه، جامهای اسلامی و عرفانی بر تن اصول و آداب فتوت پوشاند. | در هر صورت، تردیدی نیست که سنت فتوتنامهنویسی صوفیه، جامهای اسلامی و عرفانی بر تن اصول و آداب فتوت پوشاند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
=فتوت آناتولی= | =فتوت آناتولی= | ||
اهل فتوت در آناتولی نیز تشکیلاتی منسجم داشتند. اعضای ایشان رؤسای خود را «اخی» (ه م) میخواندند که احتمالاً مأخوذ از قرآن مجید بود <ref>حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰. </ref> و بر نوعی رابطۀ برادرانه میان افراد گروه دلالت میکرد. <ref>صالح بن جناح، الادب و المروءة، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش محمد دامادی، تهران، ۱۳۷۲ش.</ref> | اهل فتوت در آناتولی نیز تشکیلاتی منسجم داشتند. اعضای ایشان رؤسای خود را «اخی» (ه م) میخواندند که احتمالاً مأخوذ از قرآن مجید بود <ref>حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰. </ref> و بر نوعی رابطۀ برادرانه میان افراد گروه دلالت میکرد. <ref>صالح بن جناح، الادب و المروءة، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش محمد دامادی، تهران، ۱۳۷۲ش.</ref> | ||
لقب اخی نزد صوفیۀ این منطقه هم مرسوم بود و این واژه را در ترکیب اسامی | لقب اخی نزد صوفیۀ این منطقه هم مرسوم بود و این واژه را در ترکیب اسامی آنها نیز میتوان یافت. | ||
مناسبات میان اخیان و صوفیان در این منطقه چندان نزدیک بود که مشایخ مولویه، در حلقههای فتیان و اخیان خلفایی خاص داشتند و حتی برخی از | مناسبات میان اخیان و صوفیان در این منطقه چندان نزدیک بود که مشایخ مولویه، در حلقههای فتیان و اخیان خلفایی خاص داشتند و حتی برخی از آنها به تألیف رسائلی در باب فتوت اقدام نمودند. اخیها نیز در مجالس مولویه حضور مییافتند، ولی از شرکت در سماع پرهیز میکردند. | ||
طریقۀ بکتاشیه در این ناحیه بیشترین پیوند را با اهل فتوت برقرار ساخته بود و از تعالیم اخیان در جهت انسجام پیروان خویش بهرۀ بسیار میبرد. | طریقۀ بکتاشیه در این ناحیه بیشترین پیوند را با اهل فتوت برقرار ساخته بود و از تعالیم اخیان در جهت انسجام پیروان خویش بهرۀ بسیار میبرد. | ||
با اینهمه، یگانه پدیدۀ پیوند فتوت و تصوف در آناتولی، ظهور فرقهای به نام «باجیان» بود که تنها به زنان اختصاص داشت. | با اینهمه، یگانه پدیدۀ پیوند فتوت و تصوف در آناتولی، ظهور فرقهای به نام «باجیان» بود که تنها به زنان اختصاص داشت. |