پرش به محتوا

توحید افعالی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۲۱: خط ۲۱:
''' توحید صفاتی'''
''' توحید صفاتی'''


[[توحید صفاتى|توحید صفاتى]] یعنى اعتقاد به این که صفات خداوند عین ذات او و عین یکدیگرند و همان گونه که ذات او ازلى و ابدى است، صفات ذاتى او همچون علم و قدرت نیز ازلى و ابدى مى باشد و این چنین نیست که این صفات، زاید بر ذاتش بوده و جنبه عارض و معروض داشته باشد، بلکه عین ذات اوست.  
[[توحید صفاتی|توحید صفاتی]] یعنی اعتقاد به این که صفات خداوند عین ذات او و عین یکدیگرند و همان گونه که ذات او ازلی و ابدی است، صفات ذاتی او همچون علم و قدرت نیز ازلی و ابدی می باشد و این چنین نیست که این صفات، زاید بر ذاتش بوده و جنبه عارض و معروض داشته باشد، بلکه عین ذات اوست.  


'''توحید افعالی'''
'''توحید افعالی'''


توحید اَفعالى، یعنی این که همه افعال هستی، با قدرت و اراده الهی خلق می‌شود. در این تعریف خداوند هیچ شریکی در امر خلق ندارد و هیچ فاعلی جز خدا نمی‌تواند خالق باشد.این معنا بر همه افعال الهى منطبق است که از زمره مهم‌ترین آنها آفرینش، ربوبیت و تدبیر است.
توحید اَفعالی، یعنی این که همه افعال هستی، با قدرت و اراده الهی خلق می‌شود. در این تعریف خداوند هیچ شریکی در امر خلق ندارد و هیچ فاعلی جز خدا نمی‌تواند خالق باشد.این معنا بر همه افعال الهی منطبق است که از زمره مهم‌ترین آنها آفرینش، ربوبیت و تدبیر است.


==اقسام توحید افعالی==
==اقسام توحید افعالی==
خط ۳۳: خط ۳۳:
'''معنای توحید در ربوبیت'''
'''معنای توحید در ربوبیت'''


توحید در ربوبیت یعنی این که که خداوند تدبیر کننده جهان و همه موجودات آن است و روابط هستی و موجودات را به گونه‌ای تنظیم می‌کند تا به هدفی که برای آنها منظور شده است، برسند.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref> و اما برخی از آیاتِ بیان‌کننده توحید در ربوبیت که البته ناظر به توحید در خالقیت نیز می‌باشد،<ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>  عبارت است از آیه ۵۴ سوره اعراف: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ‌؛ آگاه باشید که آفرینش و تدبیر به او اختصاص دارد» و آیه ۵۰ سوره طه: «رَ‌بُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ؛ پروردگار ما کسى است که همه چیز را آفرید؛ آن گاه هدایت کرد». ر<ref>. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>
توحید در ربوبیت یعنی این که که خداوند تدبیر کننده جهان و همه موجودات آن است و روابط هستی و موجودات را به گونه‌ای تنظیم می‌کند تا به هدفی که برای آنها منظور شده است، برسند.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref> و اما برخی از آیاتِ بیان‌کننده توحید در ربوبیت که البته ناظر به توحید در خالقیت نیز می‌باشد،<ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>  عبارت است از آیه ۵۴ سوره اعراف: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ‌؛ آگاه باشید که آفرینش و تدبیر به او اختصاص دارد» و آیه ۵۰ سوره طه: «رَ‌بُّنَا الَّذِی أَعْطَیٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَیٰ؛ پروردگار ما کسی است که همه چیز را آفرید؛ آن گاه هدایت کرد». ر<ref>. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>


'''معنای توحید در خالقیت'''
'''معنای توحید در خالقیت'''
خط ۴۸: خط ۴۸:
[[اهل حدیث]] در تفسیر توحید افعالی که تفسیری جبرگرایانه نسبت به افعال انسان دارد، به نظریه خلق افعال عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب بر خلاف بسیاری از دیدگاه‌ها که آنها را جبر گرا می‌داند، تلاش کردند تا این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون [[محمد بخاری]]، [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]] و [[ابن حجر عسقلانی]] ثابت می‌کند که متکلمان این مکتب و حتی مکاتبی چون [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]]، جبر گرا نیستند، بلکه با تفاوت قایل شدن میان خلق و فعل، خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به عباد دانسته انسان را در ایجاد فعل به نوعی دخیل می‌دانند و حتی مدعی هستند که عبد به طور واقعی فاعل افعال خویش است. <ref>ر، ک، ابن تیمیه ، افعال العباد و الرد علی الجهمیه، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> <ref> ابن حجر عسقلانی ،  فتح الباری ، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابوالحسن اشعری، موضع خلاف می‌گیرند <ref> ر. ک.ابن تیمیه،  منهاج السنه ، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی‌شود.<ref>ر. ک.ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449علاوه بر این مطالب، باید گفت که اهل حدیث خود را [[امت وسط]] می‌دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، العقیده الواسطیه ، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده ،ص 1513</ref>پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی‌توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می‌کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی‌تواند شریک خالق باشد، چون خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می‌تواند با قدرتی که خدا به او می‌دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.آنها بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت  وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می‌باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می‌کند.  
[[اهل حدیث]] در تفسیر توحید افعالی که تفسیری جبرگرایانه نسبت به افعال انسان دارد، به نظریه خلق افعال عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب بر خلاف بسیاری از دیدگاه‌ها که آنها را جبر گرا می‌داند، تلاش کردند تا این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون [[محمد بخاری]]، [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]] و [[ابن حجر عسقلانی]] ثابت می‌کند که متکلمان این مکتب و حتی مکاتبی چون [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]]، جبر گرا نیستند، بلکه با تفاوت قایل شدن میان خلق و فعل، خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به عباد دانسته انسان را در ایجاد فعل به نوعی دخیل می‌دانند و حتی مدعی هستند که عبد به طور واقعی فاعل افعال خویش است. <ref>ر، ک، ابن تیمیه ، افعال العباد و الرد علی الجهمیه، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> <ref> ابن حجر عسقلانی ،  فتح الباری ، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابوالحسن اشعری، موضع خلاف می‌گیرند <ref> ر. ک.ابن تیمیه،  منهاج السنه ، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی‌شود.<ref>ر. ک.ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449علاوه بر این مطالب، باید گفت که اهل حدیث خود را [[امت وسط]] می‌دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، العقیده الواسطیه ، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده ،ص 1513</ref>پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی‌توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می‌کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی‌تواند شریک خالق باشد، چون خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می‌تواند با قدرتی که خدا به او می‌دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.آنها بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت  وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می‌باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می‌کند.  


[[متلکمان اشعری]] و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی، همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی می‌دانند که در جهان هستی رخ می‌دهد. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان که می‌تواند به جبر گرایی منجر شود، نظریه کسب را ابداع  و با تفسیری که از این نظریه ارایه می‌کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می‌دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نمی‌کنند. مثلا تمام توجه ابوالحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، حفظ حریم توحید افعالی است. به همین جهت برای انسان در کسب، به نازل‌ترین حد اختیار بسنده می‌کند.اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابوا لحسن اشعری ابوالحسن، اللمع ،  ص 76</ref> <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین ، ص 542</ref> به او داده می‌شود و البته  قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک.  فخر رازی ، کتاب القضا و القدر ،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی [[ابوبکر باقلانی|ابوبکر باقلانی]] در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد، معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد، ولی در تعیین نوع آن نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک.  فاضل مقداد ، إرشاد الطالبین إلى نهج المسترشدین ،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می‌دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند چون او به توحید افعالی اعتقاد دارد، اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می‌دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای [[عبدالملک جوینی]] با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده نظریه کسب را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که شباهت بسیاری به تفسیر امر بین الامرین امامیه دارد. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل‌های طولی <ref> ر. ک. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می‌برد که نشان می‌دهد که آرای این متکلم اشعری در این جهت چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابوالحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.
[[متلکمان اشعری]] و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی، همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی می‌دانند که در جهان هستی رخ می‌دهد. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان که می‌تواند به جبر گرایی منجر شود، نظریه کسب را ابداع  و با تفسیری که از این نظریه ارایه می‌کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می‌دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نمی‌کنند. مثلا تمام توجه ابوالحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، حفظ حریم توحید افعالی است. به همین جهت برای انسان در کسب، به نازل‌ترین حد اختیار بسنده می‌کند.اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابوا لحسن اشعری ابوالحسن، اللمع ،  ص 76</ref> <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین ، ص 542</ref> به او داده می‌شود و البته  قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک.  فخر رازی ، کتاب القضا و القدر ،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی [[ابوبکر باقلانی|ابوبکر باقلانی]] در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد، معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد، ولی در تعیین نوع آن نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک.  فاضل مقداد ، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین ،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می‌دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند چون او به توحید افعالی اعتقاد دارد، اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می‌دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای [[عبدالملک جوینی]] با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده نظریه کسب را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که شباهت بسیاری به تفسیر امر بین الامرین امامیه دارد. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل‌های طولی <ref> ر. ک. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می‌برد که نشان می‌دهد که آرای این متکلم اشعری در این جهت چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابوالحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.


آرای [[متکلمان ماتریدی]] در مواجهه با توحید افعالی و ارتباط آن با افعال عباد،هر چند در کلیت فهم با آرای اشاعره یکی است، اما در تفصیل آن از دو جهت با آرای آنان تفاوت دارد که این دو تفاوت را می‌توان در فهم عقلانی‌تر و نیز آرای یکدست متکلمان این مکتب در تفسیر نظریه کسب مشاهده کرد. با این حال ماتریدیه نیز چون اشاعره، در تفسیر کسب ضمن تاکید بر توحید افعالی، انسان را نیز فاعل واقعی افعال خود می‌دانند. <ref>ابومنصور ماتریدی ،التوحید، ص 167 و 168</ref>    <ref>همان ص 188</ref>  ابوالیسر بزدوی  محمد بن محمد، اصول الدین، ص 104<nowiki></ref></nowiki><ref> ابومعین نسفی ،  التمهید فی اصول الدین ، ص 62</ref> <ref> ابوالثناء لامشی ،  التمهید لقواعد التوحید ،ص 97</ref>
آرای [[متکلمان ماتریدی]] در مواجهه با توحید افعالی و ارتباط آن با افعال عباد،هر چند در کلیت فهم با آرای اشاعره یکی است، اما در تفصیل آن از دو جهت با آرای آنان تفاوت دارد که این دو تفاوت را می‌توان در فهم عقلانی‌تر و نیز آرای یکدست متکلمان این مکتب در تفسیر نظریه کسب مشاهده کرد. با این حال ماتریدیه نیز چون اشاعره، در تفسیر کسب ضمن تاکید بر توحید افعالی، انسان را نیز فاعل واقعی افعال خود می‌دانند. <ref>ابومنصور ماتریدی ،التوحید، ص 167 و 168</ref>    <ref>همان ص 188</ref>  ابوالیسر بزدوی  محمد بن محمد، اصول الدین، ص 104<nowiki></ref></nowiki><ref> ابومعین نسفی ،  التمهید فی اصول الدین ، ص 62</ref> <ref> ابوالثناء لامشی ،  التمهید لقواعد التوحید ،ص 97</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش