۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=توسل در قرآن= | =توسل در قرآن= | ||
مشروعیت توسل به مقربان در گاه الهی را از آیات [[قرآن]] از جمله این آیه شریفه، میتوان بدست آورد:" | مشروعیت توسل به مقربان در گاه الهی را از آیات [[قرآن]] از جمله این آیه شریفه، میتوان بدست آورد:" ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!" <ref> مائده ،35،یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ </ref> | ||
به همین جهت همواره توسل به مقربان درگاه الهی در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد.<ref> سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 145، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، قم. </ref> | به همین جهت همواره توسل به مقربان درگاه الهی در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد.<ref> سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 145، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، قم. </ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
الف – امر وجوبی قرآن به توسل: | الف – امر وجوبی قرآن به توسل: | ||
مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» که مومنان مکلف به طلب آن از خداوند شدهاند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن از اوامر و نواهی الهی است که از طریق پیامبر بما رسیده است. <ref>مجموعه الفتاوی ج 1ص 247-248: وَالْوَسِیلَةُ الَّتِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِیَهَا إلَیْهِ هِیَ التَّقَرُّبُ | مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» که مومنان مکلف به طلب آن از خداوند شدهاند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن از اوامر و نواهی الهی است که از طریق پیامبر بما رسیده است. <ref>مجموعه الفتاوی ج 1ص 247-248: وَالْوَسِیلَةُ الَّتِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِیَهَا إلَیْهِ هِیَ التَّقَرُّبُ إلَی اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا یَدْخُلُ فِیهِ کُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِیلَةُ لَا طَرِیقَ لَنَا إلَیْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِیمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَی کُلِّ أَحَدٍ .</ref> | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
توحید | توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است، یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمیگردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. | ||
====ب- صغروی بودن نزاع بین تکفیریها و سائر مسلمانان در مساله توسل:==== | ====ب- صغروی بودن نزاع بین تکفیریها و سائر مسلمانان در مساله توسل:==== | ||
ایشان میگوید:...فرقه وهّابیّه- که پیرو محمد بن عبدالوهّاباند و او تابع ابن تیمیّه | ایشان میگوید:...فرقه وهّابیّه- که پیرو محمد بن عبدالوهّاباند و او تابع ابن تیمیّه حنبلی شامی است- مدّعی شدهاند که پارهای از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پارهای از اعمال مسلمین مانند توسّلات و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضدّ اصل توحید در عبادت است، ولی سایر مسلمین اینها را منافی با توحید در عبادت نمیدانند. | ||
پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، | پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی. علمای اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد کردهاند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری ؛ ج3 ؛ ص71</ref> | ||
====ج- تبیین شبهه تکفیریها و محل نزاع در مساله توسل:==== | ====ج- تبیین شبهه تکفیریها و محل نزاع در مساله توسل:==== | ||
( از منظر اینان ) هر نوع توجّه | ( از منظر اینان ) هر نوع توجّه معنوی به غیر خداوند- یعنی توجّهی که از طریق چهره و زبان توجّهکننده و چهره و گوش ظاهری شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّهکننده بخواهد نوعی رابطه قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزی نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. | ||
بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم | بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم عملی عبادت است برای غیر خدا و عین اعمالی است که مشرکان برای بتها انجام میدادند، مستلزم اعتقاد به نیروی ما وراء الطّبیعی برای شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابیمآبان عصر ما). <ref>همان ص 129</ref> | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
از منظر شهید مطهری پاسخ دقیق به شبهه و ایراد وهابیت به توسل مبتنی بر آن است که مرز دقیق توحید و شرک- چه توحید و شرک | از منظر شهید مطهری پاسخ دقیق به شبهه و ایراد وهابیت به توسل مبتنی بر آن است که مرز دقیق توحید و شرک- چه توحید و شرک نظری و چه عملی- معلوم گردد.اینکه چه نوع اندیشه و عملی توحیدی است و چه نوع اندیشه و عملی شرکی؟ | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
ایشان در تبیین این فرض میگوید:آیا اعتقاد به | ایشان در تبیین این فرض میگوید:آیا اعتقاد به موجودی غیر خدا شرک است (شرک ذاتی) و لازمه توحید ذاتی این است که به موجودیّت هیچ چیز غیر از خدا- و لو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم (نوعی وحدت وجود)؟ | ||
ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ||
بدیهی است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنی از شئون اوست و ثانی او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآنجهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک، وجود داشتن و وجود نداشتن شیء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه اثار شهید مطهری ج 2ص 127</ref> | |||
====فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت==== | ====فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت==== | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید | آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالی این است که نظام سببی و مسبّبی جهان را انکار کنیم و هر اثری را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و برای اسباب هیچ نقشی قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشی در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیما میسوزاند و مستقیما سیراب میسازد و مستقیما میرویاند و مستقیما بهبود میبخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است، چیزی که هست عادت خدا بر این است که کارهای خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانی عادتش بر این باشد که همیشه در حالی که کلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود کلاه در نوشتن نامه تأثیری ندارد، ولی نویسنده نامه نمیخواهد با نبود کلاه نامهای بنویسد. | ||
ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم میداند: | ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم میداند: | ||
مطابق این نظریّه، بود و نبود | مطابق این نظریّه، بود و نبود اموری که عوامل و اسباب نامیده میشوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، برای خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شدهایم (نظریّه اشاعره و جبریّون). | ||
ایشان در نفی صحت این نظریه میگوید: | ایشان در نفی صحت این نظریه میگوید: | ||
این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان که اعتقاد به وجود مخلوق، | این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان که اعتقاد به وجود مخلوق، مساوی با شرک ذاتی و اعتقاد به خدای دوّم و وجود قطبی در مقابل خدا نیست بلکه مکمّل و متمّم اعتقاد به وجود خدای یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز- با توجّه به اینکه همان طور که موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثیر هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثیر او- شرک در خالقیّت نیست بلکه متمّم و مکمّل اعتقاد به خالقیّت خداوند است. | ||
ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و میگوید: | ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و میگوید: | ||
آری، اگر برای مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قائل بشویم و چنین بیندیشیم که نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبیل و اتومبیل) که صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است ولی پس از آنکه ساخته شد کار خود را طبق مکانیسم خود ادامه میدهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در کارکرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به کار خود ادامه میدهد، | |||
اگر چنین بیندیشیم که عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاک، گیاه، حیوان، انسان و غیره- نسبتشان با خداوند چنین | اگر چنین بیندیشیم که عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاک، گیاه، حیوان، انسان و غیره- نسبتشان با خداوند چنین نسبتی است (چنانکه معتزله احیانا چنین نظری دادهاند) قطعا شرک است. مخلوق، در حدوث و بقا نیازمند به خالق است، در بقا و در تأثیر همان اندازه نیازمند است که در حدوث. جهان عین فیض، عین تعلّق، عین ارتباط، عین وابستگی و عین «از اویی» است، از این رو تأثیر و سببیّت اشیاء، عین تأثیر و سببیّت خداوند است، خلّاقیّت قوّهها و نیروهای جهان- اعمّ از انسان و غیر انسان- عین خلّاقیّت خداوند و بسط فاعلیّت اوست، <ref>همان ص 127-128</ref> | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
ایشان میگوید نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثیر، شرک نیست بلکه اعتقاد به اینکه « نقش داشتن اشیاء در کار عالم شرک است»،(نفس این اعتقاد، خودش ) شرک است زیرا این اعتقاد | ایشان میگوید نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثیر، شرک نیست بلکه اعتقاد به اینکه « نقش داشتن اشیاء در کار عالم شرک است»،(نفس این اعتقاد، خودش ) شرک است زیرا این اعتقاد ناشی از این نظر است که ناآگاهانه برای ذات موجودات، استقلالی در مقابل ذات حق قائل شدهایم و از این رو اگر موجودات نقشی در تأثیر داشته باشند تأثیرات به قطبهای دیگر نسبت داده شده است. | ||
پس مرز توحید و شرک این نیست که | پس مرز توحید و شرک این نیست که برای غیر خداوند نقشی در تأثیرات و سببیّتها قائل بشویم یا نشویم. <ref>همان ص 127-128</ref> | ||
====فرضیه سوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق | ====فرضیه سوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعی برای برخی از مخلوقات==== | ||
آیا مرز توحید و شرک اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق | آیا مرز توحید و شرک اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعی است؟ یعنی اعتقاد به قدرت ما فوق قوانین عادی طبیعت برای یک موجود، اعمّ از فرشته یا انسان (مثلا پیغمبر یا امام)، شرک است امّا اعتقاد به قدرت و تأثیر در حدّ معمولی و متعارف، شرک نیست.... یک سلسله کارها جنبه ما وراء الطّبیعی دارد از قبیل احیاء (زنده کردن) و اماته (میراندن)، روزی دادن و امثال اینها و باقی، کارهای عادی و معمولی است. کارهای فوق معمولی قلمرو اختصاصی خداست و باقی، قلمرو مخلوقات او. این از جنبه توحید نظری. | ||
ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی میگوید: | ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی میگوید: | ||
امّا از جنبه توحید | امّا از جنبه توحید عملی هر نوع توجّه معنوی به غیر خداوند- یعنی توجّهی که از طریق چهره و زبان توجّهکننده و چهره و گوش ظاهری شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّهکننده بخواهد نوعی رابطه قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزی نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم عملی عبادت است برای غیر خدا و عین اعمالی است که مشرکان برای بتها انجام میدادند، مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراء الطّبیعی برای شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابیمآبان عصر ما). | ||
این نظریّه در زمان ما تا | این نظریّه در زمان ما تا حدّی شیوع یافته و در میان یک قشر بالخصوص علامت روشنفکری شمرده میشود. <ref>همان ص 128-130</ref> | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
ایشان در شرک آمیز بودن این فرضیه میگوید: با توجّه به موازین | ایشان در شرک آمیز بودن این فرضیه میگوید: با توجّه به موازین توحیدی، این نظریّه از لحاظ توحید ذاتی در حدّ نظریّه اشاعره شرکآلود است و از نظر توحید در خالقیّت و فاعلیّت، یکی از شرکآمیزترین نظریّههاست... اشاعره از اشیاء، نفی تأثیر و سببیت کردهاند به حساب اینکه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتیم- در حالی که - اشیاء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمیآیند که در ذات، استقلال داشته باشند. از اینجا معلوم میشود اشاعره ناآگاهانه نوعی استقلال ذاتی که مستلزم شرک ذاتی است برای اشیاء قائل بودهاند اما از آن غافل بودهاند و خواستهاند با نفی اثر از اشیاء، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند؛ لهذا در همان حال که شرک در خالقیت را نفی کردهاند، ناآگاهانه نوعی شرک در ذات را تأیید کردهاند. | ||
ایشان در وارد بودن ایراد مذکور به نظریه وهابیت میگوید: عین این ایراد بر نظریه | ایشان در وارد بودن ایراد مذکور به نظریه وهابیت میگوید: عین این ایراد بر نظریه وهّابیمآبان وارد است. اینها نیز ناآگاهانه به نوعی استقلال ذاتی در اشیاء قائل شدهاند و از این رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولی داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبی و قدرتی در مقابل خدا دانستهاند، غافل از آنکه موجودی که به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد، تأثیر مافوقالطبیعی او مانند تأثیر طبیعی او پیش از آنکه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایی برای مرور فیض حق به اشیاء نیست. آیا واسطه فیض وحی و علم بودن جبرئیل و واسطه رزق بودن میکائیل و واسطه احیاء بودن اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودن ملکالموت شرک است؟ | ||
ایشان ادامه میدهد: | ایشان ادامه میدهد: | ||
از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرک است، زیرا به | از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرک است، زیرا به نوعی تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل شده است؛ کارهای ماوراءالطبیعی را قلمرو اختصاصی خدا و کارهای طبیعی را قلمرو اختصاصی مخلوقات خدا یا قلمرو اشتراکی خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصی برای مخلوق قائل شدن عین شرک در فاعلیت است، همچنان که قلمرو اشتراکی قائل شدن نیز نوعی دیگر از شرک در فاعلیت است. <ref>همان ص 129-131</ref> | ||
ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایههای پنهان شرک در عقائد موحدین اشاره نموده و میگوید: | ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایههای پنهان شرک در عقائد موحدین اشاره نموده و میگوید: | ||
اینجاست که به | اینجاست که به معنی سخن رسول اکرم پی میبریم که فرمود: «راه یافتن شرک در اندیشهها و عقاید آنچنان آهسته و بیسر و صدا و بیخبر است که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر روی سنگ سخت». <ref>همان</ref> | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۶۰: | ||
فعل خدا، | فعل خدا، دارای نظام است. اگر کسی بخواهد اعتناء به نظام آفرینش نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال گناهکاران را ارشاد فرموده است که در خانه رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت میکنند، از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند. | ||
قرآن کریم میفرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً. نساء/ 64. | قرآن کریم میفرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً. نساء/ 64. | ||
«و اگر ایشان هنگامی که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر هم | «و اگر ایشان هنگامی که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت میکرد، خدا را توبهپذیر مهربان مییافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (عدل الهی)، ج1، ص: 263-264</ref> | ||
===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۹: | ||
ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی میداند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است. از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید میباشد: | ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی میداند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است. از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید میباشد: | ||
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | ||
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به | در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسی و از کسی باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم میفرماید: | ||
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. مائده/ 35. | یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. مائده/ 35. | ||
ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان میگوید: | ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان میگوید: | ||
بطور | بطور کلی، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینکه خداست که سبب را آفریده است و خداست که سبب را سبب قرار داده است و خداست که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده کنیم به هیچ وجه شرک نیست، بلکه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقی میان اسباب مادی و اسباب روحی، میان اسباب ظاهری و اسباب معنوی، میان اسباب دنیوی و اسباب اخروی نیست؛ منتهای امر، اسباب مادی را از روی تجربه و آزمایش علمی میتوان شناخت و فهمید که چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوی را از طریق دین، یعنی از طریق وحی، و از طریق کتاب و سنّت باید کشف کرد. | ||
===4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است:=== | ===4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است:=== | ||
شهید مطهری در این زمینه میگوید: | شهید مطهری در این زمینه میگوید: یکتاپرستی این است که انسان آنگاه که رو به سوی خدا میآورد، هیچ چیز را وسیله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ». در روآوردن به سوی خدا لزومی ندارد و نبایست چیزی را وسیله و واسطه قرار داد. | ||
آری پس از آنکه آدمی به خدا روآورد و خدا را شناخت، در مرحله | آری پس از آنکه آدمی به خدا روآورد و خدا را شناخت، در مرحله بعدی به اولیای خدا ازآنجهت که اولیای خدا و پرستندگان خدا و فانی فیاللَّهاند و مراحل عبودیت را طی کردهاند، رو میآورد. در این مرحله است که آنها را وسیله استغفار و دعا قرار میدهد؛ یعنی از آنها که بندگان صالح خدایند و در جهان دیگر زندهاند استمداد میکند که از خداوند بخواهند که فی المثل به قلب او روشنی عنایت فرماید، گناهانش را به لطف و کرم خود ببخشاید. | ||
این استمداد ازآنجهت رواست که طرف، یک موجود زنده و | این استمداد ازآنجهت رواست که طرف، یک موجود زنده و حیّ مرزوق است و مراتب قرب را با قدم عبودیت پیموده است و میتواند بهتر از ما مراتب تذلّل و عبودیت را انجام دهد و به همین جهت از ما مقرّبتر است. | ||
ایشان در ادامه میگوید: ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم | ایشان در ادامه میگوید: ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین میخوانیم: | ||
«اللَّهُمَّ | «اللَّهُمَّ انّی اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فی غَیْبَتِهِ کَما اعْتَقِدُها فی حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَکَ وَ خُلَفائَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ احْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقونَ، یَرَوْنَ مَقامی وَ یَسْمَعونَ کَلامی وَ یَرُدّونَ سَلامی.». | ||
یعنی: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات، همان میدانم که در زمان حیات داشت. من میدانم که پیامبر تو و جانشینانی که تو برگزیدی، همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم میبینند، سخنم را میشنوند، سلامم را پاسخ میگویند. | |||
در آخر همین زیارت چنین میخوانیم: | در آخر همین زیارت چنین میخوانیم: | ||
«اللَّهُمَّ انَّکَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحیماً.» وَ | «اللَّهُمَّ انَّکَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحیماً.» وَ انّی اتَیْتُکَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبی وَ انّی اتَوَجَّهُ بِکَ الَی اللَّهِ رَبّی وَ رَبِّکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنوبی.». | ||
یعنی خدایا تو در کلام مجیدت به پیامبرت گفتی: «اگر آنان آنگاه که به خود ستم میکنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنها طلب آمرزش کند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.» سپس خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله میگوییم: ای پیامبر عزیز! من آمدهام نزد تو در حالی که از خداوند آمرزش میطلبم و در حالی که از گناه گذشتهام پشیمانم. من به وسیله تو که بنده صالح خدا هستی و میتوانی برای من دعا و استغفار کنی، به سوی خدا که هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآوردهام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهریج14، ص: 230-231</ref> | |||
نتیجه آنکه توسل و توجه به | نتیجه آنکه توسل و توجه به اولیای خدا بصورتی که بیان گردید نه تنها شرک نیست، بلکه عین عبادت خداوند است. | ||
===5- لزوم توجه متوسل به وسیله از طریق توجه به خدا:=== | ===5- لزوم توجه متوسل به وسیله از طریق توجه به خدا:=== | ||
هنگامی که انسان متوسل میشود یا استشفاع میکند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت | هنگامی که انسان متوسل میشود یا استشفاع میکند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعی آن است که مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است برای شفاعت، و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت میکند، بر خلاف شفاعت باطل که توجه اصلی به شفیع است برای اینکه اثر بر روی مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است که برود با قدرت و نفوذی که در مشفوع عنده دارد او را راضی گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرک در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref> | ||
===6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است:=== | ===6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است:=== | ||
شهید مطهری در این زمینه مینویسد: بر خلاف تصوّر رایج، | شهید مطهری در این زمینه مینویسد: بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگری تنها یک نظریّه ضدّ امامت نیست، بلکه پیش از آنکه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآنجهت ضدّ توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یک نوع شرک ذاتی خفیّ قائل است و ازآنجهت ضدّ انسان است که استعداد انسانی انسان را- که او را از ملائک برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائک مأمور سجده به او- درک نمیکند و او را در حدّ یک حیوان طبیعی تنزّل میدهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهانبینی توحیدی)، ج2، ص: 131</ref> | ||
===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به آنان=== | ===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به آنان=== | ||
پس مسأله این نیست که توسّل و زیارت و خواندن اولیاء و انتظار | پس مسأله این نیست که توسّل و زیارت و خواندن اولیاء و انتظار کاری ما فوق الطّبیعی از آنها شرک است، مسأله چیز دیگر است. اوّلا باید بدانیم انبیاء و اولیاء چنین صعودی در مراتب قرب الهی کردهاند که از ناحیه حق تا این حد مورد موهبت واقع شده باشند یا نه؟ از قرآن کریم استفاده میشود که خداوند به پارهای از بندگان خود چنین مقامات و درجاتی عنایت کرده است <ref>همان ص 132-133؛</ref> | ||
===8- لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی=== | ===8- لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی=== | ||
ایشان به شیوه ناصحیح برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره کرده و میگوید: | ایشان به شیوه ناصحیح برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره کرده و میگوید: | ||
...آیا مردمی که توسّلات پیدا میکنند و به زیارت میروند و حاجت میخواهند، از نظر | ...آیا مردمی که توسّلات پیدا میکنند و به زیارت میروند و حاجت میخواهند، از نظر توحیدی درک صحیحی دارند یا ندارند؟ آیا واقعا با نظر «به سوی اویی» به زیارت میروند یا با فراموشی «او» و مقصد قرار دادن شخص زیارت شده؟ که بدون شک اکثریّت مردم با چنان توجّه غریزی به زیارت میروند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولایتها از مؤلّف</ref> | ||
ممکن است | ممکن است اقلیّتی هم باشند که فاقد درک توحیدی- و لو در حدّ غریزی- باشند. به آنها باید توحید آموخت نه آنکه زیارت را شرک دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهانبینی توحیدی)، ج2، ص: 132-133</ref> | ||
===9- اجتناب از گفتار غلو آمیز و الوده به شرک در هنگام توسل:=== | ===9- اجتناب از گفتار غلو آمیز و الوده به شرک در هنگام توسل:=== | ||
خط ۳۲۵: | خط ۳۲۵: | ||
مسأله...این است که اقوال و | مسأله...این است که اقوال و افعالی که حکایتگر تسبیح و تکبیر و تحمید است و ستایش ذات کامل علی الاطلاق و غنّی علی الاطلاق است، در مورد غیر خدا شرک است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و کاستی اوست، بزرگ مطلق | ||
اوست، آنکه همه ستایشها منحصرا به او بر میگردد اوست، آنکه همه حولها و قوّهها قائم به اوست ذات اوست. این گونه توصیفها- چه به صورت | اوست، آنکه همه ستایشها منحصرا به او بر میگردد اوست، آنکه همه حولها و قوّهها قائم به اوست ذات اوست. این گونه توصیفها- چه به صورت قولی و چه به صورت عملی- برای غیر خدا شرک است.<ref>همان</ref> | ||
==نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل== | ==نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل== | ||
خط ۳۳۴: | خط ۳۳۴: | ||
ایشان مینویسد: | ایشان مینویسد: | ||
1- حضرات | 1- حضرات وهابی سخن مهمی که همواره آن را تکرار میکنند این است که مشرکین عرب که قرآن آنها را مشرک میداند منکر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمیدانستند همچنان که نص آیات قرآن است که: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ؛ در عین حال به موجب توسل و قربانی و شفاعت خواستن از بتها، قرآن آنها را مشرک میخواند، پس معلوم میشود به هیچ مخلوقی نباید متوسل شد و برای هیچ مخلوقی نباید قربانی کرد و یا استشفاع کرد. | ||
جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند | جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولی قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنی نمیگفتند که بت قادر است معدومی را به وجود آورد ولی آنها را متصرف در کائنات میدانستند. | ||
خط ۳۴۱: | خط ۳۴۱: | ||
2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی مینویسد: حقیقت این است که بت | 2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی مینویسد: حقیقت این است که بت پرستی ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود که هر نوعی از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یک قوه روحانی و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلی است، و احیاناً انواع حوادث را به یک موجود علوی فلکی یا معقول صِرف مستند میکردند | ||
مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع | مثل اینکه مثلًا زهره را رب النوع شادی و خوشی، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزی میدانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضی به خدای یگانه اعتقاد نداشتهاند و بعد این کثرت پرستی تبدیل به توحید شده است. ولی به عقیده ما این گونه کثرت پرستی بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنی در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلی را از موجودات علوی میدانستند و خداوند را متصرف و مربی و مدبر عالم نمیدانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند که خدا را خالق منعزل از تصرف در کائنات معرفی میکردند. | ||
ایشان در ادامه میگوید: | ایشان در ادامه میگوید: | ||
علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و | علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جای حلول و تعلق قوای عالیه میدانستهاند، همچنان که میان آن قوای عالیه و بعضی از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسی که بت را میپرستید در اصل روی این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنی مرکز حلول و علاقه و تعلق یکی از قوای عالیه میدانست، هرچند در نسلهای بعد همه اینها فراموش میشد و به صورت عادتی در میآمد. | ||
ایشان آنگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان میکند: | ایشان آنگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان میکند: | ||
قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را | قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را نفی کرد. همچنین موسی که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلای مصریان میدانست نفی میکرد. | ||
خط ۳۵۹: | خط ۳۵۹: | ||
3- مبارزه قرآن با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها : | 3- مبارزه قرآن با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها : | ||
مشرکین عصر جاهلیت- به حکم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حکم عقیده جاهلانه اینکه میان ما و خدا حتماً | مشرکین عصر جاهلیت- به حکم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حکم عقیده جاهلانه اینکه میان ما و خدا حتماً وسایطی باید در کار باشد و ما مستقیماً نمیتوانیم با خداوند در تماس باشیم، ما باید خدایان کوچک و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خدای بزرگ در تماس باشند، مشرکان خدا را نمیخواندند و یاد نمیکردند، بتها را یاد میکردند، یا به عقیده اینکه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده اینکه ما را نرسد که او را بخوانیم، او بزرگتر از این است. | ||
خط ۳۶۷: | خط ۳۶۷: | ||
4- اولیای الهی وسائط جریان فیض: | 4- اولیای الهی وسائط جریان فیض: | ||
قرآن وسایط فیض را میپذیرد، درباره جبرائیل میفرماید: قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ | قرآن وسایط فیض را میپذیرد، درباره جبرائیل میفرماید: قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ، درباره ملک الموت (از نظر قبض فیض) میفرماید: قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ. در عین حال از باب اینکه وسایط فیض صرفاً مجری قضا و قدر الهی هستند [از خود استقلال ندارند.] <ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص180:- 183</ref> | ||
(این سخن استاد نیز بیانگر مشروعیت توسل به صالحان و نفی دیدگاه منکرین آن است بدین معنا که اراده الهی درنظام هستی براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و اولیای الهی اسباب معنوی حضرت حق در جریان فیض الهی بر هستی میباشند همانگونه که جبرئیل، میکائیل و....وسائط فیض الهی میباشند. ) | (این سخن استاد نیز بیانگر مشروعیت توسل به صالحان و نفی دیدگاه منکرین آن است بدین معنا که اراده الهی درنظام هستی براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و اولیای الهی اسباب معنوی حضرت حق در جریان فیض الهی بر هستی میباشند همانگونه که جبرئیل، میکائیل و....وسائط فیض الهی میباشند. ) | ||
5- ایشان در اینکه آیا ممکن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه | 5- ایشان در اینکه آیا ممکن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادی، عبادت باشد مثلًا سجود کردن، قربانی کردن، نذر کردن، آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا کردن؟ میگوید: | ||
به نظر نمیرسد که هیچ | به نظر نمیرسد که هیچ عملی فی حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلی السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعی است که برای غیر خدا نباید سجود یا قربانی کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شیء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامی مرتکب شده است.( این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیریها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت میدانند. | ||
خط ۳۸۲: | خط ۳۸۲: | ||
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | 6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | ||
بعضیها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضی کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسی نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکستهایم.. | |||
بعضی دیگر مطلق کارهای فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانستهاند مانند آگاهی از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. کارها بر دو قسم است: کارهای طبیعی که وابسته به علل و اسباب است و کارهای غیر طبیعی که مافوق علل و اسباب است. | |||
اعتقاد به اینکه | اعتقاد به اینکه بشری قادر است کاری را بدون علل و اسباب طبیعی انجام بدهد، اعتقاد به الوهیت میدانند. لهذا این تعبیر را که خیال میکنم از مسیحیان اقتباس شده بعضی درباره شیعه میگویند که شیعه جزئی از الوهیت یا چیزی از لاهوت در علی قائل است، در صورتی که میدانیم شیعه برای الوهیت یا لاهوت جزء قائل نیست.20. | ||
7- مسئله توحید یک مسئله صرفاً | 7- مسئله توحید یک مسئله صرفاً تعبدی نیست که تعبداً یک چیزی را توحید و اخلاص بدانیم و تعبداً چیزی را شرک و بت پرستی بشناسیم، بلکه یک مسئله عقلی است. دستورهای ایجابی یا سلبی اسلام در این زمینه براساس حقایق واقعی است که برای عقل انسان قابل درک است و نمیتواند ضد حکم عقل بوده باشد. همچنان که در توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی نیز تقلید و تعبد جایز نیست، در توحید در عبادت نیز تقلید و تعبد جایز نیست. | ||
ما مثلًا نمیتوانیم به دیگران بگوییم که اختلاف نظر ما و شما در یک مسئله | ما مثلًا نمیتوانیم به دیگران بگوییم که اختلاف نظر ما و شما در یک مسئله فرعی و فقهی است، اصولی نیست، فقه ما استغاثه و توسل را جایز میداند و فقه شما جایز نمیداند، فقه ما اینها را توحید میداند و فقه شما شرک، همچنان که فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب میداند و فقه شما شستن پا را. | ||
کما اینکه آنها نیز به عنوان یک مسئله | کما اینکه آنها نیز به عنوان یک مسئله فرعی و فقهی نمیتوانند ما را تخطئه کنند، باید از نظر اصول دین با ما بحث کنند و باید اعتراف کنند که این مطلب که مربوط به اصول دین است مثل سایر مطالب مربوط به اصول دین جنبه عقلانی دارد. هرچند ممکن است کسی جنبه اصول دینی این مطلب را اقرار داشته باشد ولی جنبه عقلانیت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلکه از ضروریات خود دین بداند مثل معاد که از اصول دین است و در عین حال باید کیفیت و خصوصیت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس کرد.<ref>همان ص 187-188.</ref> | ||
ارتباط این بخش از سخنان شهید مطهری در نقد دیدگاه وهابیت در مساله توسل و نظائر آن این است که موحد یا مشرک خواندن دیگران امری تعبدی نیست بلکه این مساله امری عقلی بوده و نمیتوان با استناد به ظواهر نصوص دینی کسانی را مشرک دانست. | ارتباط این بخش از سخنان شهید مطهری در نقد دیدگاه وهابیت در مساله توسل و نظائر آن این است که موحد یا مشرک خواندن دیگران امری تعبدی نیست بلکه این مساله امری عقلی بوده و نمیتوان با استناد به ظواهر نصوص دینی کسانی را مشرک دانست. | ||
8- تقرب- به خداوند متعال از طریق - محبت اولیا تقرب به عمل است که وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه میکنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است که «اتقرب الیهم | 8- تقرب- به خداوند متعال از طریق - محبت اولیا تقرب به عمل است که وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه میکنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است که «اتقرب الیهم حتی یقرّبونی»<ref>.همان ص 189-193</ref> | ||
خط ۴۰۶: | خط ۴۰۶: | ||
9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل | 9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملی. التجاء و انقطاع قلب باید به حق باشد. نباید از اولیا خیر خواست، بلکه باید حق را به آنها قسم داد و یا از آنها التماس دعا کرد و یا تصدق برای آنها داد و یا زیارت آنها را وسیله نزد حق برای انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref>. | ||
این نکته استاد نیز بسیار مهم است چون بیانگر مرز بین توحید و شرک است بدین معنا که لازم است در زیارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبی فقط به درگاه الهی بوده و خواستهها فقط به محضرحضرت احدیت مطرح گردد. | این نکته استاد نیز بسیار مهم است چون بیانگر مرز بین توحید و شرک است بدین معنا که لازم است در زیارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبی فقط به درگاه الهی بوده و خواستهها فقط به محضرحضرت احدیت مطرح گردد. | ||
10- لازمه قدرت مافوق | 10- لازمه قدرت مافوق الطبیعی اولیا در حال حیات و ممات و حتی معجزه قبور آنها این نیست که ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شویم، همان طوری که لازمه وساطت و قدرت جبرائیل و میکائیل این نیست که ما علم و رزق را از آنها بخواهیم.<ref>همان</ref>. | ||
این نکته استاد نیز تاکید نکته قبل بوده که لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد. | این نکته استاد نیز تاکید نکته قبل بوده که لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد. | ||
11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تکریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده کاملًا متضاد وجود دارد: | 11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تکریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده کاملًا متضاد وجود دارد: بعضیها صد درصد محبت و معرفت اولیا را هدف اصلی میشمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان یک وسیله برای هدفهای خود دستور داده است...مجالست با صالحان وسیله است برای تهذیب نفس، تعلّم وسیله است نه هدف، یعنی حتی خود علم مقدمه عمل است.<ref>همان ص 192-193</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |