پرش به محتوا

جعفر کاشف‌ الغطاء: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کاشف الغطاء' به 'کاشف‌الغطاء'
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - 'کاشف الغطاء' به 'کاشف‌الغطاء')
خط ۷۸: خط ۷۸:
کفر در خالقیت: نسبت دادن آفرینش و خلق به کسی غیر خدا؛<br>
کفر در خالقیت: نسبت دادن آفرینش و خلق به کسی غیر خدا؛<br>


وی بعد از بیان اقسام کفر روایاتی که دال بر کافر شدن تارکین برخی از واجبات را بیان کرده و می‌نویسد: کمتر گناهی است که از اطلاق نام کفر بر آن در امان مانده است.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص55.</ref> روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را بر ادامه جنگ تا مادامی که شهادتین بر زبان جاری شود و سایر روایات این باب که دال بر عدم تکفیر کسانی که شهادتین بر زبان جاری می‌کنند را نقل کرده و این را بر خلاف دیدگاه وهابیت بر می‌شمارد. به همین جهت روایت وارد شده که رسول خدا فرمود نسبت دادن مسلمان به کفر، کفر است.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص56.</ref>
وی بعد از بیان اقسام کفر روایاتی که دال بر کافر شدن تارکین برخی از واجبات را بیان کرده و می‌نویسد: کمتر گناهی است که از اطلاق نام کفر بر آن در امان مانده است.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص55.</ref> روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را بر ادامه جنگ تا مادامی که شهادتین بر زبان جاری شود و سایر روایات این باب که دال بر عدم تکفیر کسانی که شهادتین بر زبان جاری می‌کنند را نقل کرده و این را بر خلاف دیدگاه وهابیت بر می‌شمارد. به همین جهت روایت وارد شده که رسول خدا فرمود نسبت دادن مسلمان به کفر، کفر است.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص56.</ref>


==عبادت==
==عبادت==
مراد از عبادتی که نباید جز برای خدا باشد و هر که بدان غیر خدا را عبادت کند کفر ورزیده است تمامی گونه های خضوع، خشوع و اطاعت نیست. این حقیقت از سخن اهل لغت آشکار می‌شود و گرنه کفر غلامان و مزدوران و تمامی خادمان فرمانروایان بل کفر فرزندان هنگام کرنش در برابر پدران و کفر هر آن که در برابر براردان یا نیکوکاران تواضع کند لازم می‌آید. در حقیقت آن چه مایه کفر می‌شود اطاعت از برخی بندگان خداست بدین باور که آنان درذات خویش و بدون این که کار را به خدا نسبت دهیم شایستگی این اطاعت را دارند و نیز صاحب تدبیر و اختیارند. باید گفت عبادت با اختلاف نیت ها اختلاف پیدا می‌کند پس هر که به نحو خود ساخته و بدعت و از سر مخالفت با فرمان پروردگار حقیقت عبادت را آهنگ کند کافر است، چه قصد قربت و نزدیکی به خدای را کرده باشد، چه قصدی چنین نکرده باشد.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص65.</ref>
مراد از عبادتی که نباید جز برای خدا باشد و هر که بدان غیر خدا را عبادت کند کفر ورزیده است تمامی گونه های خضوع، خشوع و اطاعت نیست. این حقیقت از سخن اهل لغت آشکار می‌شود و گرنه کفر غلامان و مزدوران و تمامی خادمان فرمانروایان بل کفر فرزندان هنگام کرنش در برابر پدران و کفر هر آن که در برابر براردان یا نیکوکاران تواضع کند لازم می‌آید. در حقیقت آن چه مایه کفر می‌شود اطاعت از برخی بندگان خداست بدین باور که آنان درذات خویش و بدون این که کار را به خدا نسبت دهیم شایستگی این اطاعت را دارند و نیز صاحب تدبیر و اختیارند. باید گفت عبادت با اختلاف نیت ها اختلاف پیدا می‌کند پس هر که به نحو خود ساخته و بدعت و از سر مخالفت با فرمان پروردگار حقیقت عبادت را آهنگ کند کافر است، چه قصد قربت و نزدیکی به خدای را کرده باشد، چه قصدی چنین نکرده باشد.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص65.</ref>


==ذبح لغیر الله==
==ذبح لغیر الله==
احدی از مسلمانان تردید ندارد که هر کسی برای غیر خدا و از روی عبادت و پرستش آن غیر قربانی کند از حلقه مسلمانان بیرون است، چه الوهیت بت‌ها را باور داشته باشد چه از آن­ها نزدیکی بیشتر به خدای را آهنگ کرده باشد، زیرا این گونه قربانی کردن عبادت غیر خداست. اما آن که از سوی پیمبران جانشینان و یا مومنان قربانی کند تا پاداش بدیشان برسد، پس در این کار پاداشی سترگ نهفته است. از پیامبر اکرم روایت شده که او قربانی نموده فرمود: بارخدایا این قربانی از سوی من و کسانی از امت من که قربانی نمی‌کنند. این حدیث را احمد، ابوداود و ترمذی روایت کرده­اند. در سنن ابوداود آمده است که علی (‌علیه‌السلام) از سوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گوسفند قربانی می‌کرد و می‌فرمود پیامبر مرا وصیت کرد تا هماره از سوی او قربانی کنم. بنابراین آنچه اتفاق می‌افتد و قربانی صورت نمی‌گیرد قربانی از سوی ایشان است نه برای ایشان.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص68.</ref>از این روی نذر برای غیر خدا معنایی ندارد جز صدقه ای که به اولیای خدا ارمغان می‌شود.معنای نذر پیامبر صدقه ای است نذر شده که پاداش آن بدو هدیه می‌گردد و نذر برای اولیای خدا نیز همین گونه است و کسی که برای پدر و مادر نذر می‌کند و سوگند می‌خورد یا پیمان می‌دهد که از سوی آنان صدقه دهد او نیز افزون بر هدیه دادن پاداش این کردارها کاری نمی‌کند.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص72.</ref>
احدی از مسلمانان تردید ندارد که هر کسی برای غیر خدا و از روی عبادت و پرستش آن غیر قربانی کند از حلقه مسلمانان بیرون است، چه الوهیت بت‌ها را باور داشته باشد چه از آن­ها نزدیکی بیشتر به خدای را آهنگ کرده باشد، زیرا این گونه قربانی کردن عبادت غیر خداست. اما آن که از سوی پیمبران جانشینان و یا مومنان قربانی کند تا پاداش بدیشان برسد، پس در این کار پاداشی سترگ نهفته است. از پیامبر اکرم روایت شده که او قربانی نموده فرمود: بارخدایا این قربانی از سوی من و کسانی از امت من که قربانی نمی‌کنند. این حدیث را احمد، ابوداود و ترمذی روایت کرده­اند. در سنن ابوداود آمده است که علی (‌علیه‌السلام) از سوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گوسفند قربانی می‌کرد و می‌فرمود پیامبر مرا وصیت کرد تا هماره از سوی او قربانی کنم. بنابراین آنچه اتفاق می‌افتد و قربانی صورت نمی‌گیرد قربانی از سوی ایشان است نه برای ایشان.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص68.</ref>از این روی نذر برای غیر خدا معنایی ندارد جز صدقه ای که به اولیای خدا ارمغان می‌شود.معنای نذر پیامبر صدقه ای است نذر شده که پاداش آن بدو هدیه می‌گردد و نذر برای اولیای خدا نیز همین گونه است و کسی که برای پدر و مادر نذر می‌کند و سوگند می‌خورد یا پیمان می‌دهد که از سوی آنان صدقه دهد او نیز افزون بر هدیه دادن پاداش این کردارها کاری نمی‌کند.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص72.</ref>


==سوگند به غیر خدا==
==سوگند به غیر خدا==
هیچ مسلمانی گمانی ندارد که سوگند یاد کردن به غیر خدا آن گونه که صاحب عظمت کبریاء ملکوت قدرت و جبروت اراداه شده مایه بیرون شدن از حلقه مسلمانان خواهد شد. اما بدیهی است که اراده صرف تأکید، کفر و شرک به بار نمی‌آورد. چه مدارد کفر بر صرف عبارتها نمی‌گردد. دلیل این سخن آن که سوگند یاد کردن به غیر خدا در گفتار صحابیان و تابعان بل در گفتار خانم پیامبران به گونه‌ای متواتر آمده است. امیرالمومنین در نامه خود به معاویه می‌نویسد: به جانم سوگند اگر به خرد خویش بازگردی و از خواهش نفسانی چشم بپوشانی درخواهی یافت که من بی گمان در خود عثمان بی گناه ترین کس هستم.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص76.</ref>
هیچ مسلمانی گمانی ندارد که سوگند یاد کردن به غیر خدا آن گونه که صاحب عظمت کبریاء ملکوت قدرت و جبروت اراداه شده مایه بیرون شدن از حلقه مسلمانان خواهد شد. اما بدیهی است که اراده صرف تأکید، کفر و شرک به بار نمی‌آورد. چه مدارد کفر بر صرف عبارتها نمی‌گردد. دلیل این سخن آن که سوگند یاد کردن به غیر خدا در گفتار صحابیان و تابعان بل در گفتار خانم پیامبران به گونه‌ای متواتر آمده است. امیرالمومنین در نامه خود به معاویه می‌نویسد: به جانم سوگند اگر به خرد خویش بازگردی و از خواهش نفسانی چشم بپوشانی درخواهی یافت که من بی گمان در خود عثمان بی گناه ترین کس هستم.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص76.</ref>


==استغاثه==
==استغاثه==
استغاثه بر مخلوقات با این باور که فاعل مختار باشند مستغیث را به گونه­ای از کفر فرو می‌برد و مراد از استغاثه تنها طلب شفاعت و درخواست دعا است. روایت عثمان بن حنیف و خلیفه دوم در طلب باران و روایات دیگر را مولف جهت طلب دعا و شفاعت بیان نموده است. مواردی که در آن شخص مستغیث از مخلقوات دعا و شفاعت طلب کند مشکلی ندارد و اگر امور را به تنهایی به آن مخلوق نسبت دهد مسلمانان از او بیزاری می‌جویند.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص83.</ref> بنابراین استغاثه از دیدگاه مولف کتاب جز طلب دعا از استغاثه شونده نیست و این بر پایه حدیثی قدسی است که پروردگار در آن می‌فرماید ای موسی مرا به زبانی بخوان که در آن گناه نکرده باشی موس عرض کرد پروردگارا این زبان از کجا آورم پروردگار فرمود زبان دیگران. استغاثه کننده اگر از روی اصالت و استقلال از استغاثه شونده چیزی بخواهد در همه کارهایی که بدو باز می‌گردد به استغاثه شونده سپرده می‌شود و گرنه استغاثه شونده در حقیقت کسی است که امور نهایتا به او می‌رسد. در دعا نیز اگر چنین آهنگ شود که دعا شونده فاعل مختاری است که اشیاء بدو می‌رسد این کفر به پروردگار آسمان خواهد بود و اگر از آن مجاز اراده شود تحت حقیقت دعا جای ننمی‌گیرد. <ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص86.</ref>
استغاثه بر مخلوقات با این باور که فاعل مختار باشند مستغیث را به گونه­ای از کفر فرو می‌برد و مراد از استغاثه تنها طلب شفاعت و درخواست دعا است. روایت عثمان بن حنیف و خلیفه دوم در طلب باران و روایات دیگر را مولف جهت طلب دعا و شفاعت بیان نموده است. مواردی که در آن شخص مستغیث از مخلقوات دعا و شفاعت طلب کند مشکلی ندارد و اگر امور را به تنهایی به آن مخلوق نسبت دهد مسلمانان از او بیزاری می‌جویند.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص83.</ref> بنابراین استغاثه از دیدگاه مولف کتاب جز طلب دعا از استغاثه شونده نیست و این بر پایه حدیثی قدسی است که پروردگار در آن می‌فرماید ای موسی مرا به زبانی بخوان که در آن گناه نکرده باشی موس عرض کرد پروردگارا این زبان از کجا آورم پروردگار فرمود زبان دیگران. استغاثه کننده اگر از روی اصالت و استقلال از استغاثه شونده چیزی بخواهد در همه کارهایی که بدو باز می‌گردد به استغاثه شونده سپرده می‌شود و گرنه استغاثه شونده در حقیقت کسی است که امور نهایتا به او می‌رسد. در دعا نیز اگر چنین آهنگ شود که دعا شونده فاعل مختاری است که اشیاء بدو می‌رسد این کفر به پروردگار آسمان خواهد بود و اگر از آن مجاز اراده شود تحت حقیقت دعا جای ننمی‌گیرد. <ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص86.</ref>


==توسل==
==توسل==
بدون شک و تردید توسل از سنت‌های رسولان و سیره گذشتگان صالح است و اخبار و آثار بر آن گواهند. روایت توسل آدم (‌علیه‌السلام) به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و روایت عثمان بن حنیف و توسل خلیفه دوم به عموی پیامبر از جمله روایاتی است که مولف در تبیین دیدگاه خود بیان نموده است. با بیان روایات متعدد این ثابت می‌گردد که هر کسی به امری سترگی همچون قرآن یا پیامبر یا بنده صالحی یا مکان شریفی یا اموری غیر از آن به خدا توسل جوید بر او خرده ای نتوان گرفت بل او چیزی سزاوارتر و برتر آورده است. بر واسطه جویی به حق آفریدگان نیز خرده ای نیست چه سرور را بر بنده خویش حق مالکیت و بنده را بر سرور خویش حق مملوکیت است و خادم حق خدمت خویشاوندی دوست حق دوستی همسایه حق همسایگی و همنشین حق همنشینی دارد؛ زیرا حق عبارت است از پیوند به هر نحوی که اتفاقا افتاده و به هر سویی روی داشته باشد. روش پیشینیان از روزگار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تا به امروز بر همین جاری بوده و احدی از مسلمانان آن را انکار نکرده است.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص93.</ref>
بدون شک و تردید توسل از سنت‌های رسولان و سیره گذشتگان صالح است و اخبار و آثار بر آن گواهند. روایت توسل آدم (‌علیه‌السلام) به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و روایت عثمان بن حنیف و توسل خلیفه دوم به عموی پیامبر از جمله روایاتی است که مولف در تبیین دیدگاه خود بیان نموده است. با بیان روایات متعدد این ثابت می‌گردد که هر کسی به امری سترگی همچون قرآن یا پیامبر یا بنده صالحی یا مکان شریفی یا اموری غیر از آن به خدا توسل جوید بر او خرده ای نتوان گرفت بل او چیزی سزاوارتر و برتر آورده است. بر واسطه جویی به حق آفریدگان نیز خرده ای نیست چه سرور را بر بنده خویش حق مالکیت و بنده را بر سرور خویش حق مملوکیت است و خادم حق خدمت خویشاوندی دوست حق دوستی همسایه حق همسایگی و همنشین حق همنشینی دارد؛ زیرا حق عبارت است از پیوند به هر نحوی که اتفاقا افتاده و به هر سویی روی داشته باشد. روش پیشینیان از روزگار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تا به امروز بر همین جاری بوده و احدی از مسلمانان آن را انکار نکرده است.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص93.</ref>


==شفاعت==
==شفاعت==
شفاعت در حقیقت گونه‌ای از دعا و امید است و از ویژگیهای پیامبران و اوصیا نیست و برای کسی بر خدا پذیرش شفاعت او حتمی نیست بلکه شفاعت تنها از الطاف و منت های پروردگار است و مگر به اجازه و رضایت او صورت ننمی‌گیرد و اخبار درباره آن متواتر است. محمد بن عمرو بن عاص از پیامبر روایت می‌کند که فرمود هر که از خداوند برای من نزدیکی جایگاه درخواست کند شفاعت برای او روا می‌شود این روایت را مسلم آورده است.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص94.</ref>
شفاعت در حقیقت گونه‌ای از دعا و امید است و از ویژگیهای پیامبران و اوصیا نیست و برای کسی بر خدا پذیرش شفاعت او حتمی نیست بلکه شفاعت تنها از الطاف و منت های پروردگار است و مگر به اجازه و رضایت او صورت ننمی‌گیرد و اخبار درباره آن متواتر است. محمد بن عمرو بن عاص از پیامبر روایت می‌کند که فرمود هر که از خداوند برای من نزدیکی جایگاه درخواست کند شفاعت برای او روا می‌شود این روایت را مسلم آورده است.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص94.</ref>


شفاعت اگر از قبیل دعا باشد طلب آن به التماس دعا از انبیاء و اولیاء باز می‌گردد و دعای مخصوصی خواهد بود برای نجات دیگران یا روا داشتند حاجت آنان در امور دنیا و آخرت. بر بنیان این بیان سخن و بحثی نخواهد بود که چنین طلبی بر هرکسی رواست و به آن می‌ماند که از برادرانت دعا طلب کنی. در این خصوص میان زندگان و مردگان هم تفاوتی نیست و علت آن وجود اخبار متواتری است بر شنیدن مردگان.
شفاعت اگر از قبیل دعا باشد طلب آن به التماس دعا از انبیاء و اولیاء باز می‌گردد و دعای مخصوصی خواهد بود برای نجات دیگران یا روا داشتند حاجت آنان در امور دنیا و آخرت. بر بنیان این بیان سخن و بحثی نخواهد بود که چنین طلبی بر هرکسی رواست و به آن می‌ماند که از برادرانت دعا طلب کنی. در این خصوص میان زندگان و مردگان هم تفاوتی نیست و علت آن وجود اخبار متواتری است بر شنیدن مردگان.


اگر از شفاعت منصبی اراده شود که پروردگار به پیامبران و اولیای خویش ارزانی داشته است و آنان از این راه به اذن عام پروردگار مردمان را از آتش دور می‌دارند، به این معنی که پروردگار پیامبرش را برای نجات برخی دوزخیان در روز حسابرسی اذنی عام داده است. شفاعت بدین معنی ویژه آخرت خواهد بود. تردیدی نست که هرکسی از پیامبر و اولیا در سرای دنیا شفاعت می‌طلبد معنای نخست آن را اراده می‌کند.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص98.</ref>
اگر از شفاعت منصبی اراده شود که پروردگار به پیامبران و اولیای خویش ارزانی داشته است و آنان از این راه به اذن عام پروردگار مردمان را از آتش دور می‌دارند، به این معنی که پروردگار پیامبرش را برای نجات برخی دوزخیان در روز حسابرسی اذنی عام داده است. شفاعت بدین معنی ویژه آخرت خواهد بود. تردیدی نست که هرکسی از پیامبر و اولیا در سرای دنیا شفاعت می‌طلبد معنای نخست آن را اراده می‌کند.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص98.</ref>


مولف در ادامه کلام خود می‌نویسد ای کاش می‌دانستم از طلب شفاعت چه چیزی انکار می‌شود؟ آیا به سبب خطاب قرار دادن مردگان است که این اگر لغز باشد کفر و شرک نمی‌شود. یا به سبب اسناد امر به کسی غیر از خدای سبحان است؟ این امر نیز شگفت‌تر از اول است چه کسی که برای فردی که از سرورش حاجتی دارد دعا می‌کند و یا در راه برآورده ساختن آن تلاش می‌ورزد از درجه عبودیت بیرون نمی‌شود و بویژه این که هیچ چیزی بدون اجازه آن سرور روی ندهد. علاوه بر آنکه در احادیث مواردی بر چشم می‌خورد که بر عمومیت شفاعت در دور داشتند زیان­های دنیوی  اخروی گواه است.<ref>کاشف الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص99.</ref>
مولف در ادامه کلام خود می‌نویسد ای کاش می‌دانستم از طلب شفاعت چه چیزی انکار می‌شود؟ آیا به سبب خطاب قرار دادن مردگان است که این اگر لغز باشد کفر و شرک نمی‌شود. یا به سبب اسناد امر به کسی غیر از خدای سبحان است؟ این امر نیز شگفت‌تر از اول است چه کسی که برای فردی که از سرورش حاجتی دارد دعا می‌کند و یا در راه برآورده ساختن آن تلاش می‌ورزد از درجه عبودیت بیرون نمی‌شود و بویژه این که هیچ چیزی بدون اجازه آن سرور روی ندهد. علاوه بر آنکه در احادیث مواردی بر چشم می‌خورد که بر عمومیت شفاعت در دور داشتند زیان­های دنیوی  اخروی گواه است.<ref>کاشف‌الغطاء، جعفر، ترجمه منهج الرشادلمن اراده السداد، ص99.</ref>
=آثار=
=آثار=
شیخ جعفر کاشف‌الغطا در دو جبهۀ علمی و عملی با [[وهابیت]] به مقابله برخاست. وی در دفاع از شهر نجف در برابر وهابیت، شخصاً به نبرد با آنان پرداخت. زمانی که دامنۀ طغیان وهابیان به عراق کشیده شد و دو شهر [[کربلا]] و [[نجف]] مورد هجوم آنها قرار گرفت، کاشف‌الغطا در شهر نجف به دفاع از شهر و مقدسات و مردمِ آن برخاست و اسلحه به دست گرفت و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت. وی با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. پس از آن، وی دستور داد دیواری در اطراف شهر نجف بسازند تا هنگام هجوم وهابیان، شهر و مردمِ آن در امان باشند.<ref>امین، سیدمحسن، أعیان الشیعة، ج4، ص100 و 101.</ref> وی در صحنۀ مبارزۀ علمی نیز با تألیف کتابی به‌نام «منهج الرّشاد لمن أراد السّداد»، به نقد و ردّ آرای وهابیان پرداخت.
شیخ جعفر کاشف‌الغطا در دو جبهۀ علمی و عملی با [[وهابیت]] به مقابله برخاست. وی در دفاع از شهر نجف در برابر وهابیت، شخصاً به نبرد با آنان پرداخت. زمانی که دامنۀ طغیان وهابیان به عراق کشیده شد و دو شهر [[کربلا]] و [[نجف]] مورد هجوم آنها قرار گرفت، کاشف‌الغطا در شهر نجف به دفاع از شهر و مقدسات و مردمِ آن برخاست و اسلحه به دست گرفت و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت. وی با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. پس از آن، وی دستور داد دیواری در اطراف شهر نجف بسازند تا هنگام هجوم وهابیان، شهر و مردمِ آن در امان باشند.<ref>امین، سیدمحسن، أعیان الشیعة، ج4، ص100 و 101.</ref> وی در صحنۀ مبارزۀ علمی نیز با تألیف کتابی به‌نام «منهج الرّشاد لمن أراد السّداد»، به نقد و ردّ آرای وهابیان پرداخت.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
"عبدالعزیز بن محمد بن علی آل عبداللطیف" در کتاب "دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمّد بن عبدالوهّاب" گفته است: (( وکتب جعفر النجفی مؤلفات بعنوان (منهج الرشاد لمن أراد السداد) ، وکان سبب تألفیه هو اطلاعه علی کتاب من عبدالعزیز بن سعود - کما ذکر ذلک فی مقدمة کتابه -، فصنف هذا الکتاب،)) شیخ جعفر کاشف‌الغطاء مطالبی با عنوان " منهج الرشاد لمن أراد السداد" نوشت، اطلاع یافتن شیخ جعفر از نوشته عبدالعزیز او را به نوشتن این کتاب واداشت. متن نامه عبدالعزیز در دست نیست شیخ جعفر کاشف‌الغطا تنها بخشهای کوتاهی از نامه عبدالعزیز را در خلال نامه خود آورده و از این طریق می‌توان از بخشهایی از محتوای نامه عبدالعزیز اطلاع یافت. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء این نامه را در سال 1210ق -هشت سال پیش از حمله وهابیان به کربلا و یازده سال پیش از حمله آنها به نجف- نوشت.  
"عبدالعزیز بن محمد بن علی آل عبداللطیف" در کتاب "دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمّد بن عبدالوهّاب" گفته است: (( وکتب جعفر النجفی مؤلفات بعنوان (منهج الرشاد لمن أراد السداد) ، وکان سبب تألفیه هو اطلاعه علی کتاب من عبدالعزیز بن سعود - کما ذکر ذلک فی مقدمة کتابه -، فصنف هذا الکتاب،)) شیخ جعفر کاشف‌الغطاء مطالبی با عنوان " منهج الرشاد لمن أراد السداد" نوشت، اطلاع یافتن شیخ جعفر از نوشته عبدالعزیز او را به نوشتن این کتاب واداشت. متن نامه عبدالعزیز در دست نیست شیخ جعفر کاشف‌الغطا تنها بخشهای کوتاهی از نامه عبدالعزیز را در خلال نامه خود آورده و از این طریق می‌توان از بخشهایی از محتوای نامه عبدالعزیز اطلاع یافت. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء این نامه را در سال 1210ق -هشت سال پیش از حمله وهابیان به کربلا و یازده سال پیش از حمله آنها به نجف- نوشت.  


موضوع محور بودن، علمیت، رعایت ادب از جمله ویژگی‌های بارز رساله و نامه کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز است. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در این کتاب عبدالعزیز را مخاطب قرار داده و  از تعابیر مهر آمیزی همچون "اخی" (برادرم)، "اقسم علیک" در خطاب با وی بهر برده است.<ref>کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السداد، تحقیق: الدکتور جودت القزوینی، ناشر: مرکز الأبحاث العقائدیة،ص7.</ref> او همواره از اسلوب و سیاق موعظه استفاده کرده و عبدالعزیز را نسبت به مرگ و زوال حیات دنیا تنبّه بخشیده است. کاشف‌الغطا در این رساله بر حسب قواعد احتجاج و جدل رفتار کرده و از مسلمات و مقبولات عبدالعزیز بهره برده است؛ او تنها از روایات و احادیث وارده در کتب حدیثی شش گانه اهل سنت بهره برده است.
موضوع محور بودن، علمیت، رعایت ادب از جمله ویژگی‌های بارز رساله و نامه کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز است. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در این کتاب عبدالعزیز را مخاطب قرار داده و  از تعابیر مهر آمیزی همچون "اخی" (برادرم)، "اقسم علیک" در خطاب با وی بهر برده است.<ref>کاشف‌الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السداد، تحقیق: الدکتور جودت القزوینی، ناشر: مرکز الأبحاث العقائدیة،ص7.</ref> او همواره از اسلوب و سیاق موعظه استفاده کرده و عبدالعزیز را نسبت به مرگ و زوال حیات دنیا تنبّه بخشیده است. کاشف‌الغطا در این رساله بر حسب قواعد احتجاج و جدل رفتار کرده و از مسلمات و مقبولات عبدالعزیز بهره برده است؛ او تنها از روایات و احادیث وارده در کتب حدیثی شش گانه اهل سنت بهره برده است.


این کتاب شاملِ مقدمه، مقاصد و خاتمه است. مقدمۀ این کتاب سه فصل دارد که در آنها «مسئلۀ نیت»، «اختلاف ظواهر آیات و روایات»، و همچنین «ملاک تشخیص در امور مشتبه» مطرح شده است.
این کتاب شاملِ مقدمه، مقاصد و خاتمه است. مقدمۀ این کتاب سه فصل دارد که در آنها «مسئلۀ نیت»، «اختلاف ظواهر آیات و روایات»، و همچنین «ملاک تشخیص در امور مشتبه» مطرح شده است.
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


=وفات=
=وفات=
سرانجام شیخ جعفر کاشف‌الغطاء پس از گذراندن عمری سرشار از خدمت به مکتب و امت اسلام، در سال 1227 یا 1228 قمری در زادگاهش، نجف اشرف، پس از هفتاد و چهار سال زیستن پر برکت در دنیا، به لقای خدا شتافت و زندگی جاودان خود را آغاز کرد و در محلۀ عماره مدفون شد.<ref>شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء"، در مجموعه فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی، ص ۳۱۵</ref>
سرانجام شیخ جعفر کاشف‌الغطاء پس از گذراندن عمری سرشار از خدمت به مکتب و امت اسلام، در سال 1227 یا 1228 قمری در زادگاهش، نجف اشرف، پس از هفتاد و چهار سال زیستن پر برکت در دنیا، به لقای خدا شتافت و زندگی جاودان خود را آغاز کرد و در محلۀ عماره مدفون شد.<ref>شیخ جعفر کبیر کاشف‌الغطاء"، در مجموعه فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی، ص ۳۱۵</ref>


==پانویس==
==پانویس==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۹۴

ویرایش