۸۷٬۷۶۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارغ التحصیل' به 'فارغالتحصیل') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''محمد متولی الشعراوی''' (1329 - 1419 ق) عالم دینی و وزیر سابق اوقاف [[مصر]] است. او را یکی از مشهورترین مفسران معانی [[قرآن کریم]] در عصر جدید میدانند. در جایی که او بر روی [[تفسیر قرآن کریم]] به روشهای ساده و | '''محمد متولی الشعراوی''' (1329 - 1419 ق) عالم دینی و وزیر سابق اوقاف [[مصر]] است. او را یکی از مشهورترین مفسران معانی [[قرآن کریم]] در عصر جدید میدانند. در جایی که او بر روی [[تفسیر قرآن کریم]] به روشهای ساده و محاورهای کار میکرد که باعث شد تا بتواند به بخش بزرگتری از [[مسلمانان]] در سراسر جهان عرب دسترسی پیدا کند برخی او را امام وعاظ مینامیدند. | ||
=زندگینامه= | =زندگینامه= | ||
'''محمد متولی الشعراوی''' در 15 آوریل 1911 در روستای دقادوس در مصر به دنیا آمد و در یازده سالگی قرآن را حفظ کرد. در سال 1922 به مؤسسه زقازیق ابتدایی رفت و سپس در سال 1923 مدرک ابتدایی الأزهری را گرفت و وارد مؤسسه متوسطه الأزهری شد و علاقهاش به آنجا افزایش یافت. به شعر و ادبیات علاقه زیاد داشت. و در آن زمان دکتر محمد عبدالمنعم خفاقی و شاعر طاهر را در کنار وی داشت. | '''محمد متولی الشعراوی''' در 15 آوریل 1911 در روستای دقادوس در مصر به دنیا آمد و در یازده سالگی قرآن را حفظ کرد. در سال 1922 به مؤسسه زقازیق ابتدایی رفت و سپس در سال 1923 مدرک ابتدایی الأزهری را گرفت و وارد مؤسسه متوسطه الأزهری شد و علاقهاش به آنجا افزایش یافت. به شعر و ادبیات علاقه زیاد داشت. و در آن زمان دکتر محمد عبدالمنعم خفاقی و شاعر طاهر را در کنار وی داشت. | ||
و پروفسور خالد محمد خالد، دکتر احمد هیکل و دکتر حسن گاد ، آنچه را که | و پروفسور خالد محمد خالد، دکتر احمد هیکل و دکتر حسن گاد ، آنچه را که مینوشتند به او نشان میدادند. این نقطه عطفی در زندگی شیخ الشعراوی بود، زمانی که پدرش میخواست در [[الازهر الشریف]] [[قاهره]] به او ملحق شود و شیخ الشعراوی دوست داشت در کنار برادرانش بماند تا زمین را زراعت کند، اما اصرار پدر او را وادار کرد تا او را به قاهره ببرد ، مخارجی را بپردازد و محل را برای اسکان آماده کند. او فقط شرط کرده است که پدرش مقداری کتاب در میراث و زبان و [[علوم قرآنی]] و تفاسیر و کتب [[احادیث شریف نبوی]] به عنوانی از او بخرد تا اینکه پدرش از بازگشت او به روستا راضی شود. اما پدرش در این ترفند هوشیار بود و هرچه از او خواسته بود خرید و به او گفت: پسرم میدانم که همه این کتابها برای تو تجویز نشده است، اما ترجیح دادم آنها را بخرم تا برایت تهیه کنم. شما میتوانید از دانش استفاده کنید. این چیزی است که شیخ الشعراوی در دیدار خود با روزنامه نگار طارق حبیب بیان داشت. | ||
الشعراوی در سال 1937 میلادی به دانشکده [[زبان عربی]] رفت و مشغول نهضت ملی و جنبش الازهر شد و جنبش مقاومت در برابر اشغالگران انگلیسی در سال 1919 میلادی از الازهر الشریف و از الازهر آغاز شد. - ازهر، نشریاتی منتشر شد که نارضایتی | الشعراوی در سال 1937 میلادی به دانشکده [[زبان عربی]] رفت و مشغول نهضت ملی و جنبش الازهر شد و جنبش مقاومت در برابر اشغالگران انگلیسی در سال 1919 میلادی از الازهر الشریف و از الازهر آغاز شد. - ازهر، نشریاتی منتشر شد که نارضایتی مصریها را از انگلیسیهای اشغالگر بیان میکرد. او در مؤسسه زاقازیق دور از قلعه الازهر که در قاهره نبود، میرفت و سخنرانی میکرد که چند بار دستگیر شد و در آن زمان رئیس جمهور بود. | ||
==ازدواج== | ==ازدواج== | ||
محمد متولی الشعراوی در دوران دبیرستان بر اساس میل پدرش که همسرش را برای او انتخاب کرده بود شیخ با انتخاب او موافقت کرد و ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر شد. | محمد متولی الشعراوی در دوران دبیرستان بر اساس میل پدرش که همسرش را برای او انتخاب کرده بود شیخ با انتخاب او موافقت کرد و ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر شد. | ||
=فعالیتها= | =فعالیتها= | ||
او در سال 1940 فارغالتحصیل شد و در سال 1943 دیپلم بین المللی را با مجوز تدریس دریافت کرد. پس از فارغالتحصیلی، | او در سال 1940 فارغالتحصیل شد و در سال 1943 دیپلم بین المللی را با مجوز تدریس دریافت کرد. پس از فارغالتحصیلی، به موسسه مذهبی در طنطا منصوب شد، و سپس به موسسه مذهبی دیگری به نام زقازیق | ||
نقل مکان کرد و سپس به موسسه مذهبی در اسکندریه رفت. پس از یک دوره طولانی از تجربه، شیخ شعراوی جهت کار در 1950 به [[عربستان سعودی]] | نقل مکان کرد و سپس به موسسه مذهبی در اسکندریه رفت. پس از یک دوره طولانی از تجربه، شیخ شعراوی جهت کار در 1950 به [[عربستان سعودی]] بهعنوان استاد شریعت در دانشگاه ام القری رفت. | ||
شیخ الشعراوی ناگزیر به تدریس مبحث عقاید شد، شیخ الشعراوی توانست برتری خود را در تدریس این درس تا حد زیادی ثابت کند که مورد قدردانی همه در سال 1963 قرار گرفت.<br> سپس شیخ الشعراوی به الجزایر سفر کردرئیس هیئت الازهر آنجا بود و حدود هفت سال در الجزایر ماند و به تدریس پرداخت. وقتی شیخ الشعراوی به قاهره بازگشت مدتی به عنوان مدیر اوقاف فرمانداری غربیه منصوب شد، سپس کارگزار دعوت و اندیشه و سپس کارگزار الازهر شد و دوباره به عربستان بازگشت و در [[دانشگاه ملک عبدالعزیز]] به تدریس پرداخت . | شیخ الشعراوی ناگزیر به تدریس مبحث عقاید شد، شیخ الشعراوی توانست برتری خود را در تدریس این درس تا حد زیادی ثابت کند که مورد قدردانی همه در سال 1963 قرار گرفت.<br> سپس شیخ الشعراوی به الجزایر سفر کردرئیس هیئت الازهر آنجا بود و حدود هفت سال در الجزایر ماند و به تدریس پرداخت. وقتی شیخ الشعراوی به قاهره بازگشت مدتی به عنوان مدیر اوقاف فرمانداری غربیه منصوب شد، سپس کارگزار دعوت و اندیشه و سپس کارگزار الازهر شد و دوباره به عربستان بازگشت و در [[دانشگاه ملک عبدالعزیز]] به تدریس پرداخت . | ||
در نوامبر 1976، آقای ممدوح سالم ، نخستوزیر وقت ، اعضای کابینه خود را انتخاب کرد و شیخ الشعراوی را به سمت وزارت اوقاف و امور الازهر منصوب کرد. وی تا اکتبر 1978 در وزارت باقی ماند. | در نوامبر 1976، آقای ممدوح سالم ، نخستوزیر وقت ، اعضای کابینه خود را انتخاب کرد و شیخ الشعراوی را به سمت وزارت اوقاف و امور الازهر منصوب کرد. وی تا اکتبر 1978 در وزارت باقی ماند. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در سال 1987 به عنوان عضو فرهنگستان زبان عربی انتخاب شد. | در سال 1987 به عنوان عضو فرهنگستان زبان عربی انتخاب شد. | ||
=مسولیتها= | =مسولیتها= | ||
• او به عنوان معلم در مؤسسه طنطا | • او به عنوان معلم در مؤسسه طنطا ازهاری منصوب شد و در آنجا مشغول به کار شد، سپس به مؤسسه اسکندریه و سپس مؤسسه زاقازیق منتقل شد. | ||
• در سال 1950 برای کار در عربستان سعودی اعزام شد. او به عنوان معلم در دانشکده شریعت، دانشگاه ملک عبدالعزیز در جده کار | • در سال 1950 برای کار در عربستان سعودی اعزام شد. او به عنوان معلم در دانشکده شریعت، دانشگاه ملک عبدالعزیز در جده کار میکرد. | ||
• وی در سال 1960 به عنوان کارگزار مؤسسه طنتا ازهاری منصوب شد. | • وی در سال 1960 به عنوان کارگزار مؤسسه طنتا ازهاری منصوب شد. | ||
• منصوب به مدیر دعوت اسلامی وزارت اوقاف در سال 1961م. | • منصوب به مدیر دعوت اسلامی وزارت اوقاف در سال 1961م. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
• شیخ الازهر و چندین سمت در تعدادی از کشورهای اسلامی به او پیشنهاد شد، اما او نپذیرفت و تصمیم گرفت خود را وقف دعوت اسلامی کند. | • شیخ الازهر و چندین سمت در تعدادی از کشورهای اسلامی به او پیشنهاد شد، اما او نپذیرفت و تصمیم گرفت خود را وقف دعوت اسلامی کند. | ||
=پاسخ به مستشرقان= | =پاسخ به مستشرقان= | ||
شیخ الشعراوی دیدگاه مستشرقانی را که قرآن کریم را به کذب آیات ناسازگار متهم | شیخ الشعراوی دیدگاه مستشرقانی را که قرآن کریم را به کذب آیات ناسازگار متهم میکردند، ناشی از ضعف زبانی آنان دانسته و هر بار با شرح سورههای قرآن، اتهامات آنان را رد و اصلاح میکرد. | ||
==استعداد شعری== | ==استعداد شعری== | ||
شیخ الشعراوی زبان عربی را دوست میداشت و به شیوایی با سادگی در سبک و زیبایی در بیان شهرت داشت و شیخ سابقهای طولانی در شعر داشت و شیخ با کلمات رسا و قوی از شعر در تفسیر آن بزرگوار نیز استفاده | شیخ الشعراوی زبان عربی را دوست میداشت و به شیوایی با سادگی در سبک و زیبایی در بیان شهرت داشت و شیخ سابقهای طولانی در شعر داشت و شیخ با کلمات رسا و قوی از شعر در تفسیر آن بزرگوار نیز استفاده میکرد. قرآن و تبیین معانی آیات. | ||
او در شعری با عنوان سیر نور | او در شعری با عنوان سیر نور میگوید: | ||
أریحی السماح والإیثـار لک إرث یا طیبة الأنوار | أریحی السماح والإیثـار لک إرث یا طیبة الأنوار | ||
وجلال الجمال فیـک عریق لا حرمنا ما فیه من أسـرار | وجلال الجمال فیـک عریق لا حرمنا ما فیه من أسـرار | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
===شعر و معانی ابیات=== | ===شعر و معانی ابیات=== | ||
شیخ الشعراوی در خاطرات خود که توسط روزنامه الاهرام منتشر شده است از رقابت اعضای انجمن ادبی در تبدیل معانی آیات به شعر | شیخ الشعراوی در خاطرات خود که توسط روزنامه الاهرام منتشر شده است از رقابت اعضای انجمن ادبی در تبدیل معانی آیات به شعر میگوید. از جمله مواردی بود که اصحاب شیخ الشعراوی بیش از همه مورد تحسین قرار میدادند، تا جایی که با هزینه آنها چاپ و توزیع میشد. امام وعاظ میفرمایند و در میان ابیات شعری که به آن افتخار میکند آنچه را که در آن زمان در مورد معنای رزق و دید مردم گفتم. من گفته بودم: | ||
تحرى إلى الرزق أسبابه | تحرى إلى الرزق أسبابه | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
ورزقـک یعرف عنوانک | ورزقـک یعرف عنوانک | ||
و چون شیخ که تفسیر این آیات را به ما | و چون شیخ که تفسیر این آیات را به ما میآموخت، این آیات را شنید، به من گفت: ای پسر، این داستانی دارد که ما در ادبیات داریم. از او پرسیدم: ماجرا چیست؟گفت: داستان شخصی به نام عروة بن عثینه. او در مدینه شاعر بود و اوضاع او را تنگ کرد، پس به یاد دوستی خود با هشام بن عبدالملک افتاد . روزهایی که قبل از خلیفه شدن امیر شهر بود. پس به شام رفت تا حال خود را به او عرضه کند تا از اندوهش آسوده شود. چون به او رسید، هشام را معذور کرد و داخل شد. پس هشام از او پرسید: حالت چطور است ای عروة؟ فرد: به خدا قسم اوضاع مرا تنگ کرده است. هشام به من گفت: مگر تو نیستی که گفتی: | ||
لقد علمت وما الإشراق من خلقی أن الذی هـو رزقی سوف یأتینی | لقد علمت وما الإشراق من خلقی أن الذی هـو رزقی سوف یأتینی | ||
هشام در ادامه پرسید: چه شد که به سوریه آمدی و از من پرسیدی؟ پس عروة خجالت کشید که به هشام گفت: خداوند از جانب من به تو جزای خیر بدهد یا امیرالمؤمنین. بعد اومد بیرون. پس از آن، هشام با خود قهر کرد، زیرا او یک سوراخ دکمه دل شکسته را پس داد. و مسئول خزانه های بیت المال حلقه هدایای بزرگی خواست و آن را بر شتران حمل کردند. توسط نگهبانان برای گرفتن یک حلقه در جاده انجام شد. و هرگاه به مرحله ای رسیدند به آنها گفته | هشام در ادامه پرسید: چه شد که به سوریه آمدی و از من پرسیدی؟ پس عروة خجالت کشید که به هشام گفت: خداوند از جانب من به تو جزای خیر بدهد یا امیرالمؤمنین. بعد اومد بیرون. پس از آن، هشام با خود قهر کرد، زیرا او یک سوراخ دکمه دل شکسته را پس داد. و مسئول خزانه های بیت المال حلقه هدایای بزرگی خواست و آن را بر شتران حمل کردند. توسط نگهبانان برای گرفتن یک حلقه در جاده انجام شد. و هرگاه به مرحله ای رسیدند به آنها گفته میشود: او اینجا بود و رفت. این کار با تمام مراحل تکرار شد تا اینکه نگهبانان به شهر رسیدند. ناخدای کاروان در زد و سوراخ دکمه ای را برای او باز کرد. و به او گفت: من فرستاده امیرالمؤمنین هشام هستم. عروة پاسخ داد: برای رسول امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه کنم، در حالی که او مرا طرد کرد و آنچه تو مىدانستی با من کرد؟ و سروان گارد گفت: صبر کن برادرم. امیر مؤمناناو میخواست هدایای گرانبهایی را به شما هدیه دهد و میترسید که با آنها تنها بیرون بروید. دزدها شما را تعقیب میکنند و او به شما اجازه میدهد که به شهر برگردید و با ما برای شما هدایایی بفرستد. عروة پاسخ داد: قبول میکنم، ولی به امیرالمؤمنین بگو، خانه ای گفتم و دیگری را فراموش کردم. سروان نگهبان از او پرسید: چیست؟ عروه گفت: | ||
أسعى له فیعنینی تطلبه ولو قعدت أتانی لا یعنینی | أسعى له فیعنینی تطلبه ولو قعدت أتانی لا یعنینی | ||
این نشان میدهد - آنچه امام وعاظ | این نشان میدهد - آنچه امام وعاظ میافزایند - بر اشتیاق اساتید ما برای شکوفا شدن استعداد هر انسانی و تامین سوخت تعالی برای او. | ||
=حرم ابراهیم= | =حرم ابراهیم= | ||
در سال 1954 ایده ای مطرح شد که حرم ابراهیم را از جای خود جابجا کنند و آن را پس بگیرند تا راهی را که دو فرقه تنگ کرده بودند و مانع حرکت طواف شده بود و روزی | در سال 1954 ایده ای مطرح شد که حرم ابراهیم را از جای خود جابجا کنند و آن را پس بگیرند تا راهی را که دو فرقه تنگ کرده بودند و مانع حرکت طواف شده بود و روزی میشد باز کنند. قرار شده تا ملک سعود حرم را جابجا کند. در آن زمان شیخ الشعراوی به عنوان استاد در مدرسه شرعیه مکه مکرمه مشغول به کار بود و این موضوع را شنید و این موضوع را خلاف شرع دانست، لذا شروع به حرکت کرد و تماس گرفت. عده ای از علمای سعودی و مصری در مأموریت بودند، اما به او خبر دادند که کار تمام شده و بنای جدید ساخته شده است، لذا تلگرافی از پنج صفحه برای ملک سعود فرستاد و در آن موضوع را از نظر فقهی و فقهی مطرح کرد. تاریخ، و شیخ در استدلال خود چنین استنباط کرد که کسانی که به عمل رسول اکرم اعتراض کردند، طرف حق هستند، زیرا او رسول و قانونگذار است و آنچه را که هیچ کس ندارد، دارد و میتواند کارهای جدید و بی سابقه انجام دهد. او مقام عمر بن الخطاب را نیز استنباط کرده است .که پس از جابجایی حرم در اثر سیلابی که در زمان حکومتش رخ داد، مکان آن را تغییر نداد و در زمان رسول خدا (ص) به جای خود بازگرداند. بعد از اینکه تلگراف به ملک سعود رسید، علما جمع شدند و از آنها خواستند تلگراف شراوی را مطالعه کنند و با همه آنچه در تلگراف ذکر شده بود موافقت کردند، پادشاه تصمیم به عدم انتقال حرم صادر کرد و شاه دستور داد تلگراف الشراوی مطالعه شود. پیشنهادهایی برای گسترش جاده، جایی که شیخ پیشنهاد کرد که سنگ را در یک گنبد کوچک شیشه ای نشکن، به جای حرم قدیمی، که یک ساختمان بزرگ بود که دو جامعه را باریک میکرد، قرار دهند.<br> | ||
=اندیشههای او در تفسیر قرآن= | =اندیشههای او در تفسیر قرآن= | ||
اولین حضور شیخ محمد متولی الشعراوی در تلویزیون مصر در سال 1973 میلادی. | اولین حضور شیخ محمد متولی الشعراوی در تلویزیون مصر در سال 1973 میلادی. در برنامه «نور روی نور» با اجرای احمد فرج. مقدمه ای بر تفسیر، سپس به تفسیر سوره فاتحه پرداخت و در پایان سوره ممتحنه و ابتدای سوره صف به پایان رسید و مرگش مانع از تبیین کل قرآن شد. ذکر شده که وی صوتی دارد که حاوی تعبیر جز عما (قسمت سی ام) است. | ||
محمد متولی الشعراوی در توضیح روش تفسیری خود | محمد متولی الشعراوی در توضیح روش تفسیری خود میگوید: اندیشه من در مورد قرآن به معنای تفسیر قرآن نیست. بلکه هدایای نابی هستند. در یک آیه یا چند آیه به دل مؤمن میآید. و اگر قرآن قابل تفسیر بود، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سلم اولین کسی بود که آن را توضیح میداد . چون پایین آمد و به وجد آمد و رسید و دانست و کار کرد. و معجزات او ظاهر شد. اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به این بسنده کرد که میزان نیاز به عبادت را برای مردم روشن کند که احکام فریضه در قرآن کریم را برای آنها روشن کرد. "انجام و انجام نده...". | ||
وی در تفسیر خود بر عناصر متعددی تکیه کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: | وی در تفسیر خود بر عناصر متعددی تکیه کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
داستان زندگی او در یک مجموعه تلویزیونی با عنوان امام واعظان در سال 2003 با بازی حسن یوسف و عفاف شعیب تصویربرداری شد. | داستان زندگی او در یک مجموعه تلویزیونی با عنوان امام واعظان در سال 2003 با بازی حسن یوسف و عفاف شعیب تصویربرداری شد. | ||
این اثر به بررسی زندگینامه شیخ محمد متولی الشعراوی از بدو تولد در دقادوس، حفظ قرآن کریم در کتاب روستا و نبوغ او، پیوستن به مؤسسه مذهبی و تعالی در آن، سپس پیوستن به الازهر الشریف و سفر به عربستان و سپس بازگشت و انتصاب وی به عنوان مدیر دفتر شیخ الازهر و شهرت وی در جهان به عنوان مبلغ اسلامی از طریق اندیشه های او در تفسیر قرآن و سپس وزارت اوقاف را بر عهده گرفت. . رویدادها تا پایان | این اثر به بررسی زندگینامه شیخ محمد متولی الشعراوی از بدو تولد در دقادوس، حفظ قرآن کریم در کتاب روستا و نبوغ او، پیوستن به مؤسسه مذهبی و تعالی در آن، سپس پیوستن به الازهر الشریف و سفر به عربستان و سپس بازگشت و انتصاب وی به عنوان مدیر دفتر شیخ الازهر و شهرت وی در جهان به عنوان مبلغ اسلامی از طریق اندیشه های او در تفسیر قرآن و سپس وزارت اوقاف را بر عهده گرفت. . رویدادها تا پایان قسمتها با مرگ دانشمند ارجمند ادامه دارد. | ||
=کتابها= | =کتابها= | ||
شیخ الشعراوی کتابهای متعددی دارد که تعدادی از علاقهمندان او جمع آوری و برای چاپ آماده کرده اند. | شیخ الشعراوی کتابهای متعددی دارد که تعدادی از علاقهمندان او جمع آوری و برای چاپ آماده کرده اند. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
• وی در سالهای 1983 و 1988 نشان درجه یک جمهوری و مدال روز واعظ را دریافت کرد. | • وی در سالهای 1983 و 1988 نشان درجه یک جمهوری و مدال روز واعظ را دریافت کرد. | ||
• وی دکترای افتخاری ادبیات را از دانشگاه منصوره و منوفیه دریافت کرد | • وی دکترای افتخاری ادبیات را از دانشگاه منصوره و منوفیه دریافت کرد | ||
• اتحادیه جهانی مسلمین در مکه او را به عنوان عضوی از هیئت مؤسس کنفرانس اعجاز علمی در قرآن کریم و سنت نبوی که توسط اتحادیه سازماندهی | • اتحادیه جهانی مسلمین در مکه او را به عنوان عضوی از هیئت مؤسس کنفرانس اعجاز علمی در قرآن کریم و سنت نبوی که توسط اتحادیه سازماندهی میشود برگزید و به وی سپرد تا داورانی را که به نظر او در زمینههای مختلف حقوقی میداند معرفی کند. و رشته های علمی برای ارزیابی تحقیقات ارائه شده به کنفرانس. | ||
• فرمانداری دکاهلیه او را به شخصیت جشنواره فرهنگی سال 1989 تبدیل کرد که هر ساله برای تجلیل از یکی از فرزندان برجسته خود برگزار | • فرمانداری دکاهلیه او را به شخصیت جشنواره فرهنگی سال 1989 تبدیل کرد که هر ساله برای تجلیل از یکی از فرزندان برجسته خود برگزار میکند. در سطح بین المللی و جوایز مالی هنگفتی به او اختصاص یافت. | ||
• جایزه | • جایزه بینالمللی قرآن کریم دبی در اولین جلسه خود در سال 1418 هجری قمری مطابق با سال 1998 میلادی او را به عنوان شخصیت اسلامی سال برگزید. | ||
=منبع= | =منبع= | ||
محمد الجوادی، "الأزهر الشریف والإصلاح الاجتماعی والمجتمعی"، طبعة 2015، 191 صفحة، دار الکلمة للنشر والتوزیع. | محمد الجوادی، "الأزهر الشریف والإصلاح الاجتماعی والمجتمعی"، طبعة 2015، 191 صفحة، دار الکلمة للنشر والتوزیع. | ||
[[رده: | |||
[[رده: | |||
[[رده: عالمان]] | |||
[[رده: عالمان اهلسنت]] |