پرش به محتوا

شریعت صلح و رحمت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آمیز ' به '‌آمیز '
جز (جایگزینی متن - ' گرا ' به '‌گرا ')
جز (جایگزینی متن - ' آمیز ' به '‌آمیز ')
خط ۳۶: خط ۳۶:
از افتراهاى برخى از شرق‌شناسان و غربیان به اسلام و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از گذشته تاکنون آن است که اسلام دین شمشیر، جنگ و درگیرى است و پیروان خود را به کاربرد خشونت در ارتباط با دیگران دعوت مى‌کند. این افترا به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 میلادى در رسانه‌هاى غربى، مجله های، بنگاه‌هاى خبر پراکنى و بیانیه‌هاى سیاسى بار دیگر رونق گرفت و همچنان در غرب ادامه دارد. نشست‌ها و کنفرانس‌هاى متعددى در غرب و اروپا و نیز در سطح محافل علمى‌و دانشگاهى در این موضوع برگزار شد که آیا اسلام دین صلح است یا جنگ؟ دامنه این بحث‌ها گاه تا کلاس‌هاى مدارس نیز کشانده شد و با حمایت ابزارهاى اطلاع رسانى و ارتباطى غرب به هجوم فرهنگى گسترده اى علیه مسلمانان تبدیل گردید. <ref>براى نمونه ر.ک.: عبداللطیف، به نقل از:www.Islamonline.net .</ref> <ref>در اين نوشته نويسنده خطر ازدياد اقليت هاى مسلمان را در جوامع اروپايى گوشزد كرده و در خصوص هويت اروپاييان اعلام خطر مى كند.</ref><br>
از افتراهاى برخى از شرق‌شناسان و غربیان به اسلام و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از گذشته تاکنون آن است که اسلام دین شمشیر، جنگ و درگیرى است و پیروان خود را به کاربرد خشونت در ارتباط با دیگران دعوت مى‌کند. این افترا به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 میلادى در رسانه‌هاى غربى، مجله های، بنگاه‌هاى خبر پراکنى و بیانیه‌هاى سیاسى بار دیگر رونق گرفت و همچنان در غرب ادامه دارد. نشست‌ها و کنفرانس‌هاى متعددى در غرب و اروپا و نیز در سطح محافل علمى‌و دانشگاهى در این موضوع برگزار شد که آیا اسلام دین صلح است یا جنگ؟ دامنه این بحث‌ها گاه تا کلاس‌هاى مدارس نیز کشانده شد و با حمایت ابزارهاى اطلاع رسانى و ارتباطى غرب به هجوم فرهنگى گسترده اى علیه مسلمانان تبدیل گردید. <ref>براى نمونه ر.ک.: عبداللطیف، به نقل از:www.Islamonline.net .</ref> <ref>در اين نوشته نويسنده خطر ازدياد اقليت هاى مسلمان را در جوامع اروپايى گوشزد كرده و در خصوص هويت اروپاييان اعلام خطر مى كند.</ref><br>
پرداختن به این موضوع از آن روى اهمیت مى‌یابد که اکنون نقش رسانه‌هاى دیدارى، شنیدارى و نوشتارى همچون شبکه‌هاى ماهواره اى و نشریات بین‌المللى که در سطح گسترده اى توزیع مى‌شوند، رو به تزاید است و نمى‌توان تأثیرگذارى این ابزارها را بر افکار عمومى‌جهانى وحتى مسلمانان نادیده گرفت. چنان‌چه به امکان ایفاى نقش این ابزارها در ارائه تصویرى مثبت یا منفى از اسلام و مسلمانان و نیز در تعریف مفاهیم درست یا نادرست از اسلام و سنت پیامبر براى افکار عمومى‌نظرى افکنیم، به میزان اهمیت بررسى آن چه آنان از اسلام مى‌گویند و نیز پاسخ‌گویى به افتراها و شبهاتى که متوجه اسلام و مسلمانان مى‌سازند، پى‌خواهیم برد. <br>
پرداختن به این موضوع از آن روى اهمیت مى‌یابد که اکنون نقش رسانه‌هاى دیدارى، شنیدارى و نوشتارى همچون شبکه‌هاى ماهواره اى و نشریات بین‌المللى که در سطح گسترده اى توزیع مى‌شوند، رو به تزاید است و نمى‌توان تأثیرگذارى این ابزارها را بر افکار عمومى‌جهانى وحتى مسلمانان نادیده گرفت. چنان‌چه به امکان ایفاى نقش این ابزارها در ارائه تصویرى مثبت یا منفى از اسلام و مسلمانان و نیز در تعریف مفاهیم درست یا نادرست از اسلام و سنت پیامبر براى افکار عمومى‌نظرى افکنیم، به میزان اهمیت بررسى آن چه آنان از اسلام مى‌گویند و نیز پاسخ‌گویى به افتراها و شبهاتى که متوجه اسلام و مسلمانان مى‌سازند، پى‌خواهیم برد. <br>
هجوم فرهنگى دشمنان اسلام همواره وجود داشته و دارد اما اندیشمندان بیدار مسلمان نیز از همه فرقه‌هاى اسلامى در برابر این‌گونه هجمه‌ها و تهمت‌ها به دفاع و پاسدارى از مکتب حیات‌بخش اسلام و سنت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پرداخته و پاسخ‌هاى منطقى و شایسته‌اى داده‌اند که با جایگاه رفیع اسلام همخوان است. نقش برجسته آن دسته از اسلام شناسان و حقوق‌‍دانان مسلمان را که آگاهى کافى از موضوع داشته و با مبانى شریعت اسلام آشنا هستند، در تطبیق مسائل نوپیدا و طرح دیدگاه‌هاى اسلام نمى‌توان نادیده گرفت. از این رو بسیارى از علما و اندیشمندان مسلمان در پاسخ اساسى به نسبت دادن اسلام و مسلمانان به جنگ طلبى و خشونت، از زاویه علمى‌و منطقى به موضوع نگریسته و از نظر مبانى بر این دیدگاه تأکید مىورزند که اصل در روابط میان مسلمانان با غیر مسلمانان بر روابط مسالمت آمیز و صلح‌جویانه‌است. تقویت این دیدگاه و بررسى زوایاى سیاسى، حقوقى و اجتماعى آن با بهره مندى از اصول و مبانى فقه سیاسى اسلام، همگامى‌با واقعیت‌هاى کنونى زندگى بین‌المللى و نیازهاى جوامع اسلامى است. بر این اساس ابتدا نشانه‌هاى صلح‌دوستى و روابط مسالمت آمیز در آموزه‌هاى اسلام و سنت پیامبر و دیدگاه‌هاى برخى از اندیشمندان اسلامى را مطرح مى‌کنیم و در قسمت دوم مقاله به بررسى علل و انگیزه‌هاى مخالفان اسلام در نسبت دادن اسلام به دین جنگ و ترور مى‌پردازیم.<br>
هجوم فرهنگى دشمنان اسلام همواره وجود داشته و دارد اما اندیشمندان بیدار مسلمان نیز از همه فرقه‌هاى اسلامى در برابر این‌گونه هجمه‌ها و تهمت‌ها به دفاع و پاسدارى از مکتب حیات‌بخش اسلام و سنت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پرداخته و پاسخ‌هاى منطقى و شایسته‌اى داده‌اند که با جایگاه رفیع اسلام همخوان است. نقش برجسته آن دسته از اسلام شناسان و حقوق‌‍دانان مسلمان را که آگاهى کافى از موضوع داشته و با مبانى شریعت اسلام آشنا هستند، در تطبیق مسائل نوپیدا و طرح دیدگاه‌هاى اسلام نمى‌توان نادیده گرفت. از این رو بسیارى از علما و اندیشمندان مسلمان در پاسخ اساسى به نسبت دادن اسلام و مسلمانان به جنگ طلبى و خشونت، از زاویه علمى‌و منطقى به موضوع نگریسته و از نظر مبانى بر این دیدگاه تأکید مىورزند که اصل در روابط میان مسلمانان با غیر مسلمانان بر روابط مسالمت‌آمیز و صلح‌جویانه‌است. تقویت این دیدگاه و بررسى زوایاى سیاسى، حقوقى و اجتماعى آن با بهره مندى از اصول و مبانى فقه سیاسى اسلام، همگامى‌با واقعیت‌هاى کنونى زندگى بین‌المللى و نیازهاى جوامع اسلامى است. بر این اساس ابتدا نشانه‌هاى صلح‌دوستى و روابط مسالمت‌آمیز در آموزه‌هاى اسلام و سنت پیامبر و دیدگاه‌هاى برخى از اندیشمندان اسلامى را مطرح مى‌کنیم و در قسمت دوم مقاله به بررسى علل و انگیزه‌هاى مخالفان اسلام در نسبت دادن اسلام به دین جنگ و ترور مى‌پردازیم.<br>


=الف ـ نشانه‌هاى صلح و رحمت در اسلام=
=الف ـ نشانه‌هاى صلح و رحمت در اسلام=
خط ۴۹: خط ۴۹:
4ـ قرآن صلح جهانى را نوید مى‌دهد و مى‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ... <ref>بقرة:28</ref>؛ اى آنان که ایمان آوردید همگى از در صلح درآیید و از گام‌هاى شیطان پیروى مکنید». هم چنین التزام مسلمانان را به صلح و امنیت چنین بیان مى‌دارد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقاتِلُوکمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیکمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاً (نساء:90)؛ چون از شما دست بردارند و با شما سر جنگ نداشته و از در آشتى در آیند، خداوند راهى براى شما علیه آنان قرار نداده‌است». بر این اساس، آیاتى که دلالت بر صلح دارد، نسخ نشده‌است و جنگ و مبارزه آن‌گاه رواست که صلح خواهى وجود نداشته باشد.<ref>الزحیلى، 1997: 94ـ96.</ref><br>
4ـ قرآن صلح جهانى را نوید مى‌دهد و مى‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ... <ref>بقرة:28</ref>؛ اى آنان که ایمان آوردید همگى از در صلح درآیید و از گام‌هاى شیطان پیروى مکنید». هم چنین التزام مسلمانان را به صلح و امنیت چنین بیان مى‌دارد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقاتِلُوکمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیکمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاً (نساء:90)؛ چون از شما دست بردارند و با شما سر جنگ نداشته و از در آشتى در آیند، خداوند راهى براى شما علیه آنان قرار نداده‌است». بر این اساس، آیاتى که دلالت بر صلح دارد، نسخ نشده‌است و جنگ و مبارزه آن‌گاه رواست که صلح خواهى وجود نداشته باشد.<ref>الزحیلى، 1997: 94ـ96.</ref><br>
جالب است که واژه «سلام» و مشتقات آن در بیش از یک صد آیه به کار رفته در حالى که کلمه «حرب» و مشتقات آن جز در شش آیه نیامده‌است.آيات ديگرى وجود دارد كه در آن كلمات "جهاد" و "قتال" و مشتقات آن آمده است.<ref>آيات ديگرى وجود دارد كه در آن كلمات "جهاد" و "قتال" و مشتقات آن آمده است.</ref> <br>
جالب است که واژه «سلام» و مشتقات آن در بیش از یک صد آیه به کار رفته در حالى که کلمه «حرب» و مشتقات آن جز در شش آیه نیامده‌است.آيات ديگرى وجود دارد كه در آن كلمات "جهاد" و "قتال" و مشتقات آن آمده است.<ref>آيات ديگرى وجود دارد كه در آن كلمات "جهاد" و "قتال" و مشتقات آن آمده است.</ref> <br>
هم چنان که قرآن صلح را با اهمیت دانسته‌است، در سنت پیامبر اکرم و رفتار مسلمانان پس از آن حضرت نیز مى‌توان این اهمیت را یافت. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نخستین شخصیت در اسلام است که به دیپلماسى صلح جویانه مبادرت نمود و سفیران خود را براى برقرار ساختن روابط مسالمت آمیز نزد دولت‌ها و امپراتورى‌هاى زمان خود اعزام داشت. پادشاهان مصر، بیزانس، حبشه و فارس از جمله کسانى بودند که حضرت نمایندگان خود را همراه نامه نزد آنان فرستاد تا با اسلام آشنا شوند. افرادى که براى این مأموریت‌ها انتخاب شدند افرادى شایسته، داراى حسن اعتبار، دانشمند و فرهیخته بودند و براى بحث و گفت وگو در معرفى دین جدید و بیان ویژگى‌هاى پیامبر، توانایى لازم را داشتند. وقایع‌نگاران این مکاتبات و گفت وگوها را به تفصیل آورده‌اند. <br><ref>ر.ک: ابوالوفا، 1992: 172ـ178</ref> بر خلاف ادعاى برخى مستشرقان، از هیچ‌کدام آنها نمى‌توان این مطلب را به دست آورد که اسلام با زور شمشیر گسترش یافت.<br>
هم چنان که قرآن صلح را با اهمیت دانسته‌است، در سنت پیامبر اکرم و رفتار مسلمانان پس از آن حضرت نیز مى‌توان این اهمیت را یافت. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نخستین شخصیت در اسلام است که به دیپلماسى صلح جویانه مبادرت نمود و سفیران خود را براى برقرار ساختن روابط مسالمت‌آمیز نزد دولت‌ها و امپراتورى‌هاى زمان خود اعزام داشت. پادشاهان مصر، بیزانس، حبشه و فارس از جمله کسانى بودند که حضرت نمایندگان خود را همراه نامه نزد آنان فرستاد تا با اسلام آشنا شوند. افرادى که براى این مأموریت‌ها انتخاب شدند افرادى شایسته، داراى حسن اعتبار، دانشمند و فرهیخته بودند و براى بحث و گفت وگو در معرفى دین جدید و بیان ویژگى‌هاى پیامبر، توانایى لازم را داشتند. وقایع‌نگاران این مکاتبات و گفت وگوها را به تفصیل آورده‌اند. <br><ref>ر.ک: ابوالوفا، 1992: 172ـ178</ref> بر خلاف ادعاى برخى مستشرقان، از هیچ‌کدام آنها نمى‌توان این مطلب را به دست آورد که اسلام با زور شمشیر گسترش یافت.<br>
«اسلام» مشتق از «سلم»، «سلام» و «سلامة» است. عبارت‌هاى «السلام علیکم» و «علیکم السلام» درود روزمره مسلمانان به یک دیگر و شعار آنان در همه جا اعم از مسجد، دانشگاه و محل کار و تجارت است. این درود، بهترین و زیباترین درودهاست، زیرا در آن مفهوم صلح و آشتى نهفته است. هرگاه نام پیامبر اسلام یا دیگر پیامبران آورده شود، عبارت «‌علیه‌السلام» نیز اضافه مى‌شود، زیرا این عبارت از بهترین درودها و دعاها است (محمصانى، 1982: 50ـ54). مسلمانان نمازهاى خود را با عبارت «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» به پایان مى‌برند و این عبارت را هر روز چند بار تکرار مى‌کنند. با وجود چنین آموزه‌هایى در اسلام، چگونه مى‌توان تعالیم این دین را بر جنگ و خشونت بنا نهاد؟!<br>
«اسلام» مشتق از «سلم»، «سلام» و «سلامة» است. عبارت‌هاى «السلام علیکم» و «علیکم السلام» درود روزمره مسلمانان به یک دیگر و شعار آنان در همه جا اعم از مسجد، دانشگاه و محل کار و تجارت است. این درود، بهترین و زیباترین درودهاست، زیرا در آن مفهوم صلح و آشتى نهفته است. هرگاه نام پیامبر اسلام یا دیگر پیامبران آورده شود، عبارت «‌علیه‌السلام» نیز اضافه مى‌شود، زیرا این عبارت از بهترین درودها و دعاها است (محمصانى، 1982: 50ـ54). مسلمانان نمازهاى خود را با عبارت «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» به پایان مى‌برند و این عبارت را هر روز چند بار تکرار مى‌کنند. با وجود چنین آموزه‌هایى در اسلام، چگونه مى‌توان تعالیم این دین را بر جنگ و خشونت بنا نهاد؟!<br>
بر خلاف آن چه برخى مى‌پندارند، جنگ‌هاى پیامبر اسلام خود مهم‌ترین دلیل بر روحیه مسالمت جویانه در درگیرى‌هاى صدر اسلام است. وقایع نگاران بر آن اند که پیامبر اسلام در مدت حضور در مکه هرگز گروه نظامى‌تدارک ندید و چون به مدینه هجرت نمود و جهاد بر مسلمانان واجب شد، به نبرد با مشرکان پرداخت با وجود این، نبردهاى پیامبر همگى ماهیت دفاعى داشت نه حالت تهاجمى. سفارش‌هاى پیامبر و خلفاى پس از آن حضرت در خصوص آیین نبرد به خوبى گویاى آن است که هدف اسلام به کارگیرى زور و خشونت در حل اختلافات نیست. نقل است آن حضرت هرگاه دسته نظامى‌ترتیب مى‌دادند آنان را در برابر خود مى‌نشاندند و مى‌فرمودند: «... ولا تقتلوا شیخاً فانیاً و لا طفلا صغیرا ً ولا امرأة و لا تغلّوا و اصلحوا و احسنوا ان الله یحب المحسنین <ref>الحلى: 9/63 و الشامى، 1314: 6/7</ref>؛ پیران ناتوان، کودکان و زنان را مکشید، خیانت مکنید، صلح کنید، نیکى کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد». هنگامى‌که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)على(‌علیه‌السلام) را به یمن اعزام مى‌نمود فرمود: «یا على لئن یهدى الله على یدیک رجلا خیر لک ممّا طلعت علیه الشمس (الحاکم النیسابورى، 1406: 7/598)؛ اگر خداوند به وسیله تو کسى را هدایت کند براى تو بهتر است از آن چه که خورشید بر آن طلوع مى‌کند».<br>
بر خلاف آن چه برخى مى‌پندارند، جنگ‌هاى پیامبر اسلام خود مهم‌ترین دلیل بر روحیه مسالمت جویانه در درگیرى‌هاى صدر اسلام است. وقایع نگاران بر آن اند که پیامبر اسلام در مدت حضور در مکه هرگز گروه نظامى‌تدارک ندید و چون به مدینه هجرت نمود و جهاد بر مسلمانان واجب شد، به نبرد با مشرکان پرداخت با وجود این، نبردهاى پیامبر همگى ماهیت دفاعى داشت نه حالت تهاجمى. سفارش‌هاى پیامبر و خلفاى پس از آن حضرت در خصوص آیین نبرد به خوبى گویاى آن است که هدف اسلام به کارگیرى زور و خشونت در حل اختلافات نیست. نقل است آن حضرت هرگاه دسته نظامى‌ترتیب مى‌دادند آنان را در برابر خود مى‌نشاندند و مى‌فرمودند: «... ولا تقتلوا شیخاً فانیاً و لا طفلا صغیرا ً ولا امرأة و لا تغلّوا و اصلحوا و احسنوا ان الله یحب المحسنین <ref>الحلى: 9/63 و الشامى، 1314: 6/7</ref>؛ پیران ناتوان، کودکان و زنان را مکشید، خیانت مکنید، صلح کنید، نیکى کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد». هنگامى‌که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)على(‌علیه‌السلام) را به یمن اعزام مى‌نمود فرمود: «یا على لئن یهدى الله على یدیک رجلا خیر لک ممّا طلعت علیه الشمس (الحاکم النیسابورى، 1406: 7/598)؛ اگر خداوند به وسیله تو کسى را هدایت کند براى تو بهتر است از آن چه که خورشید بر آن طلوع مى‌کند».<br>
خط ۵۸: خط ۵۸:
مصطفى السباعى مى‌گوید: «اصل در روابط ما با همه ملت‌ها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادى‌ها، اموال و ارزش‌هاى دیگر ملل قرار دارد. محمد عبده مى‌گوید: خداوند جنگ را براى خون‌ریزى و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را براى دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیده‌است.<ref>همان: 187 و 309.</ref><br>
مصطفى السباعى مى‌گوید: «اصل در روابط ما با همه ملت‌ها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادى‌ها، اموال و ارزش‌هاى دیگر ملل قرار دارد. محمد عبده مى‌گوید: خداوند جنگ را براى خون‌ریزى و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را براى دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیده‌است.<ref>همان: 187 و 309.</ref><br>
عباس عقاد نویسنده تواناى مصرى در کتاب «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» که آن را به هدف پاسخ گویى به شبهات و افتراهاى علیه‌السلام تدوین کرده است، درباره نسبت جنگ و شمشیر به اسلام مى‌نویسد: تاریخ دعوت اسلامى گواه آن است که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار مشرکان را از سر راه بردارند، خود قربانى خشونت‌ها و شکنجه‌هاى بسیار بودند. از سرزمین خود بیرون رانده شدند و راه حبشه در پیش گرفته و به آن جا پناه بردند. مسلمانان هیچ‌گاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زورى که منطق نمى‌پذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جاى بدى خوبى مى‌بینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرة العرب جنگى میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعى داشت یا هدفى پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگى است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و براى حفظ حق در زندگى بوده است. حق زندگى در اسلام یعنى حق آزادى در دعوت و عقیده... . اگر به نقشه کنونى جهان نظر افکنیم در مى‌یابیم که شمشیر جز در اندک مواردى باعث نفوذ اسلام در جهان نشده است. سرزمین‌هایى که جنگ در آن کمتر روى داد، بیشترین ساکنان مسلمان را در خود جاى داده است، مانند اندونزى ، هند و چین. بر این اساس، طبق حقوق اساسى اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت جویانه مبتنى است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگى است که آتش آن را دیگران افروختند. اسلام دو کلمه است: دین و صلح <ref>العقاد، 1966: 300ـ309.</ref>
عباس عقاد نویسنده تواناى مصرى در کتاب «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» که آن را به هدف پاسخ گویى به شبهات و افتراهاى علیه‌السلام تدوین کرده است، درباره نسبت جنگ و شمشیر به اسلام مى‌نویسد: تاریخ دعوت اسلامى گواه آن است که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار مشرکان را از سر راه بردارند، خود قربانى خشونت‌ها و شکنجه‌هاى بسیار بودند. از سرزمین خود بیرون رانده شدند و راه حبشه در پیش گرفته و به آن جا پناه بردند. مسلمانان هیچ‌گاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زورى که منطق نمى‌پذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جاى بدى خوبى مى‌بینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرة العرب جنگى میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعى داشت یا هدفى پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگى است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و براى حفظ حق در زندگى بوده است. حق زندگى در اسلام یعنى حق آزادى در دعوت و عقیده... . اگر به نقشه کنونى جهان نظر افکنیم در مى‌یابیم که شمشیر جز در اندک مواردى باعث نفوذ اسلام در جهان نشده است. سرزمین‌هایى که جنگ در آن کمتر روى داد، بیشترین ساکنان مسلمان را در خود جاى داده است، مانند اندونزى ، هند و چین. بر این اساس، طبق حقوق اساسى اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت جویانه مبتنى است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگى است که آتش آن را دیگران افروختند. اسلام دو کلمه است: دین و صلح <ref>العقاد، 1966: 300ـ309.</ref>
دکتر زحیلى دراین‌باره مى‌گوید: جنگ با ملل غیرمسلمان که با مسلمانان خصومت ندارند و آنان را در عمل به دینشان آزاد مى‌گذارند روا نیست و نباید روابط مسالمت آمیز با آنان را قطع کرد، زیرا اصل بر صلح است<ref>الزحیلى، 1997: 102.</ref><br>
دکتر زحیلى دراین‌باره مى‌گوید: جنگ با ملل غیرمسلمان که با مسلمانان خصومت ندارند و آنان را در عمل به دینشان آزاد مى‌گذارند روا نیست و نباید روابط مسالمت‌آمیز با آنان را قطع کرد، زیرا اصل بر صلح است<ref>الزحیلى، 1997: 102.</ref><br>
بنابراین، این گفته که شریعت اسلامى در اغلب موارد، شریعتى مبتنى بر جنگ و شمشیر است برداشتى بى اساس است و با متون و آموزه‌هاى حیات‌بخش اسلام موافق نیست. <br>
بنابراین، این گفته که شریعت اسلامى در اغلب موارد، شریعتى مبتنى بر جنگ و شمشیر است برداشتى بى اساس است و با متون و آموزه‌هاى حیات‌بخش اسلام موافق نیست. <br>


خط ۶۴: خط ۶۴:
چنان که گذشت اصل در روابط با غیرمسلمانان بر صلح است. با وجود این، جاى این سؤال باقى است که چگونه مى‌توان میان این اصل و آن دسته از آیات قرآن که متضمّن جنگ و نبرد است و نیز با جنگ‌هاى عصر رسالت، سازش برقرار ساخت؟ بررسى جوانب مختلف این پرسش خود بحثى جداگانه مى‌طلبد ولى تا آن‌جا که به موضوع مقاله مرتبط است به آن مى‌پردازیم.<br>
چنان که گذشت اصل در روابط با غیرمسلمانان بر صلح است. با وجود این، جاى این سؤال باقى است که چگونه مى‌توان میان این اصل و آن دسته از آیات قرآن که متضمّن جنگ و نبرد است و نیز با جنگ‌هاى عصر رسالت، سازش برقرار ساخت؟ بررسى جوانب مختلف این پرسش خود بحثى جداگانه مى‌طلبد ولى تا آن‌جا که به موضوع مقاله مرتبط است به آن مى‌پردازیم.<br>
مشهورترین آیه‌اى که بر جنگ تأکید دارد این آیه است: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کافَّةً کما یقاتِلُونَکمْ کافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه:36). در تبیین این آیه توجه به چند نکته ضرورى است: اولا، روى سخن در آیه حفظ حق حیات انسانى است. بر این اساس چنان چه دشمنان اسلام همگى قصد سلب حیات مسلمانان نمایند، بدیهى است مسلمانان نیز در دفاع از حق خویش در برابر آنان خواهند ایستاد و چنین دفاعى با فطرت انسانى نیز سازگار است. ثانیا، آیه تصریح مى‌کند که چون آنان قصد جنگ با همه شما دارند، شما نیز با آنان کارزار کنید. بنابراین آنان هستند که به مسلمانان تعرض مى‌کنند و مسلمانان نیز در پاسخ اقدام تجاوزکارانه دشمن با تمام توان مقابله مى‌کنند. ادامه آیه هم که در آن همراهى خداوند با اهل تقوا را یادآورى کند خود بیان‌گر ارزنده‌بودن رعایت اصول انسانى در جنگ است. <ref>الطباطبائى: 2/65 ـ 68 و 9 / 27</ref><br>
مشهورترین آیه‌اى که بر جنگ تأکید دارد این آیه است: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کافَّةً کما یقاتِلُونَکمْ کافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه:36). در تبیین این آیه توجه به چند نکته ضرورى است: اولا، روى سخن در آیه حفظ حق حیات انسانى است. بر این اساس چنان چه دشمنان اسلام همگى قصد سلب حیات مسلمانان نمایند، بدیهى است مسلمانان نیز در دفاع از حق خویش در برابر آنان خواهند ایستاد و چنین دفاعى با فطرت انسانى نیز سازگار است. ثانیا، آیه تصریح مى‌کند که چون آنان قصد جنگ با همه شما دارند، شما نیز با آنان کارزار کنید. بنابراین آنان هستند که به مسلمانان تعرض مى‌کنند و مسلمانان نیز در پاسخ اقدام تجاوزکارانه دشمن با تمام توان مقابله مى‌کنند. ادامه آیه هم که در آن همراهى خداوند با اهل تقوا را یادآورى کند خود بیان‌گر ارزنده‌بودن رعایت اصول انسانى در جنگ است. <ref>الطباطبائى: 2/65 ـ 68 و 9 / 27</ref><br>
درباره جنگ‌هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که همه آنها ماهیت دفاعى داشته و با اصل صلح سازگار است. مطابق این نظر، جنگ‌هاى اسلام به هدف اجبار مردم بر پذیرفتن دین جدید نبود، زیرا دین در ماهیت خود اجبارپذیر نیست. بر این اساس، درگیرى‌هاى عصر رسالت را باید مقاومت‌ها و نبردهایى دانست که هر کدام برحسب شرایط و اقتضاى خاص هر درگیرى به هدف دفاع از کیان اسلام انجام گرفت. چنان چه مشرکان، پیامبر و یارانش را از سرزمین خود بیرون نمى‌راندند و در مدینه به آنان تعرض نمى‌کردند جنگى روى نمى‌داد. به واقع این مشرکان عرب بودند که هجوم نظامى‌خود را علیه مسلمانان آغاز کردند و در صدد بر آمدند تا شهر مدینه و پایتخت دولت اسلامى را در قالب جنگ‌هاى احد و احزاب نابود کنند. دیگر جنگ‌ها هم اگر چه نام جنگ بر خود گرفتند، به تجمعات بازدارنده و تدافعى بیشتر شبیه بودند تا جنگ به معناى واقعى. از این روست که روابط میان دولت اسلامى با دولت حبشه در صدر اسلام را به عنوان نمونه‌اى از روابط مسالمت آمیز و دوستانه میان دو دولت نام مى‌برند. مسلمانان آن گاه متوسل به زور شدند که دیگران با توسل به زور مانع استقلال و آزادى آنان در عمل به دینشان شدند.<ref>العقاد، 1996: 300 و 305.</ref><br>
درباره جنگ‌هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که همه آنها ماهیت دفاعى داشته و با اصل صلح سازگار است. مطابق این نظر، جنگ‌هاى اسلام به هدف اجبار مردم بر پذیرفتن دین جدید نبود، زیرا دین در ماهیت خود اجبارپذیر نیست. بر این اساس، درگیرى‌هاى عصر رسالت را باید مقاومت‌ها و نبردهایى دانست که هر کدام برحسب شرایط و اقتضاى خاص هر درگیرى به هدف دفاع از کیان اسلام انجام گرفت. چنان چه مشرکان، پیامبر و یارانش را از سرزمین خود بیرون نمى‌راندند و در مدینه به آنان تعرض نمى‌کردند جنگى روى نمى‌داد. به واقع این مشرکان عرب بودند که هجوم نظامى‌خود را علیه مسلمانان آغاز کردند و در صدد بر آمدند تا شهر مدینه و پایتخت دولت اسلامى را در قالب جنگ‌هاى احد و احزاب نابود کنند. دیگر جنگ‌ها هم اگر چه نام جنگ بر خود گرفتند، به تجمعات بازدارنده و تدافعى بیشتر شبیه بودند تا جنگ به معناى واقعى. از این روست که روابط میان دولت اسلامى با دولت حبشه در صدر اسلام را به عنوان نمونه‌اى از روابط مسالمت‌آمیز و دوستانه میان دو دولت نام مى‌برند. مسلمانان آن گاه متوسل به زور شدند که دیگران با توسل به زور مانع استقلال و آزادى آنان در عمل به دینشان شدند.<ref>العقاد، 1996: 300 و 305.</ref><br>
پرسش دیگرى که اکنون مجال طرح مى‌یابد آن است که چنان چه اصل در روابط بر صلح باشد پس چه هدفى در حکمت تشریع جهاد در اسلام وجود دارد؟<br>
پرسش دیگرى که اکنون مجال طرح مى‌یابد آن است که چنان چه اصل در روابط بر صلح باشد پس چه هدفى در حکمت تشریع جهاد در اسلام وجود دارد؟<br>
به طور خلاصه مى‌توان گفت که هدف از [[جهاد]] در اسلام تأمین امنیت و سلامت و تضمین حاکمیت و استقلال و نیز دفاع از امت اسلامى است. جهاد براى اسقرار صلح و حمایت از ادیان آسمانى مقرر شده است. این حقیقتى است که قرآن نیز برآن مهر تأیید مى‌زند:<br>
به طور خلاصه مى‌توان گفت که هدف از [[جهاد]] در اسلام تأمین امنیت و سلامت و تضمین حاکمیت و استقلال و نیز دفاع از امت اسلامى است. جهاد براى اسقرار صلح و حمایت از ادیان آسمانى مقرر شده است. این حقیقتى است که قرآن نیز برآن مهر تأیید مى‌زند:<br>
خط ۷۵: خط ۷۵:


بار دیگر بر این نکته تأکید می‌ورزیم که روابط میان جهان اسلام با غیر مسلمانان بر اصل صلح مبتنى است و استفاده از زور و توسل به جنگ یک وضعیت استثنایى است که در صورت تعرض نظامى‌به سرزمین‌هاى اسلامى در قالب حق دفاع مشروع توجیه شود <ref>ر.ک: الزحیلى، 1997: 116.</ref> دفاع مشروع نیز حقى است که در حقوق بین‌الملل معاصر هم پذیرفته شده و در ماده 51 منشور سازمان ملل متحد بدان تصریح گردیده است،<ref>ماده 51 منشور مى گويد: «در صورت وقوع حمله مسلحانه عليه يك عضو ملل متحد تا زمانى كه شوراى امنيت اقدامات لازم براى حفظ صلح و امنيت بين المللى را به عمل آورد، هيچ يک از مقررات اين منشور به حق ذاتى دفاع از خود خواه فردى يا دسته جمعى، لطمه اى وارد نخواهد كرد...».</ref> هر چند دفاع مشروع در حقوق بین‌الملل سابقه چندانى ندارد. اگر اکنون بر اساس مقررات حقوق بین‌الملل، اصل در روابط فیما بین کشورها بر صلح مبتنى است و جنگ یک ضرورت است، سابقه چنین اصلى در جامعه بین‌المللى به کمتر از یک قرن مى‌رسد، زیرا پس از پیمان «بریان ـ کلوگ» در 1928 است که جنگ به عنوان یک پدیده ضد حقوقى مطرح مى‌گردد و قبل از آن نه تنها جنگ ضد حقوق نبود بلکه یک حق و پدیده حقوقى بود. <ref>شارل، 1369: 26</ref><br>
بار دیگر بر این نکته تأکید می‌ورزیم که روابط میان جهان اسلام با غیر مسلمانان بر اصل صلح مبتنى است و استفاده از زور و توسل به جنگ یک وضعیت استثنایى است که در صورت تعرض نظامى‌به سرزمین‌هاى اسلامى در قالب حق دفاع مشروع توجیه شود <ref>ر.ک: الزحیلى، 1997: 116.</ref> دفاع مشروع نیز حقى است که در حقوق بین‌الملل معاصر هم پذیرفته شده و در ماده 51 منشور سازمان ملل متحد بدان تصریح گردیده است،<ref>ماده 51 منشور مى گويد: «در صورت وقوع حمله مسلحانه عليه يك عضو ملل متحد تا زمانى كه شوراى امنيت اقدامات لازم براى حفظ صلح و امنيت بين المللى را به عمل آورد، هيچ يک از مقررات اين منشور به حق ذاتى دفاع از خود خواه فردى يا دسته جمعى، لطمه اى وارد نخواهد كرد...».</ref> هر چند دفاع مشروع در حقوق بین‌الملل سابقه چندانى ندارد. اگر اکنون بر اساس مقررات حقوق بین‌الملل، اصل در روابط فیما بین کشورها بر صلح مبتنى است و جنگ یک ضرورت است، سابقه چنین اصلى در جامعه بین‌المللى به کمتر از یک قرن مى‌رسد، زیرا پس از پیمان «بریان ـ کلوگ» در 1928 است که جنگ به عنوان یک پدیده ضد حقوقى مطرح مى‌گردد و قبل از آن نه تنها جنگ ضد حقوق نبود بلکه یک حق و پدیده حقوقى بود. <ref>شارل، 1369: 26</ref><br>
البته صلح جویى ادعاى شیوایى است که دولتمردان و سیاستمداران غربى با آب و تاب خاصى بر زبان مى‌آورند ولى این اصل پس از تلاش‌هاى فراوان و به قیمت خون‌هاى بسیارى که در دو جنگ جهانى از بشریت ریخته شد، وارد عرصه حقوق بین‌الملل گردید. سخن «غنیمى» در‌این‌باره شنیدنى است که مى‌گوید: نه مى‌توان گفت در اسلام حقوق صلح نیست و نه مى‌توان آن را دست آورد حقوق بین‌الملل معاصر دانست، بلکه بین این دو حقوق داراى شباهت‌هاى فراوانى است و هر دو یک هدف را تعقیب نموده، یک دیگر را کامل مى‌کنند. منبع این دو حقوق متفاوت ولى فلسفه صلح در هر دو از یک منطق عقلى برمى‌خیزد و آن رفاه جامعه بین‌المللى از طریق تحکیم روابط دوستانه و تأکید بر روابط مسالمت آمیز است. ... بر من خرده مگیرید که حقوق بین‌الملل را بر حقوق اسلام ترجیح مى‌دهم، ترجیح حقوق ناقص بر حقوق کامل هرگز روا نیست، من معتقدم فکر بشر همواره در پى صلح بوده ولى روش‌هاى متفاوتى را در هر عصر جستوجو مى‌کرده است. <ref>غنیمى، بى‌تا: 1934.</ref> با این حال، این نکته را نیز باید افزود که آن چه را اسلام قرن‌ها پیش یافته و اعلام کرده است، حقوق بین‌الملل با سیزده قرن فاصله بدان رسیده است.<br>
البته صلح جویى ادعاى شیوایى است که دولتمردان و سیاستمداران غربى با آب و تاب خاصى بر زبان مى‌آورند ولى این اصل پس از تلاش‌هاى فراوان و به قیمت خون‌هاى بسیارى که در دو جنگ جهانى از بشریت ریخته شد، وارد عرصه حقوق بین‌الملل گردید. سخن «غنیمى» در‌این‌باره شنیدنى است که مى‌گوید: نه مى‌توان گفت در اسلام حقوق صلح نیست و نه مى‌توان آن را دست آورد حقوق بین‌الملل معاصر دانست، بلکه بین این دو حقوق داراى شباهت‌هاى فراوانى است و هر دو یک هدف را تعقیب نموده، یک دیگر را کامل مى‌کنند. منبع این دو حقوق متفاوت ولى فلسفه صلح در هر دو از یک منطق عقلى برمى‌خیزد و آن رفاه جامعه بین‌المللى از طریق تحکیم روابط دوستانه و تأکید بر روابط مسالمت‌آمیز است. ... بر من خرده مگیرید که حقوق بین‌الملل را بر حقوق اسلام ترجیح مى‌دهم، ترجیح حقوق ناقص بر حقوق کامل هرگز روا نیست، من معتقدم فکر بشر همواره در پى صلح بوده ولى روش‌هاى متفاوتى را در هر عصر جستوجو مى‌کرده است. <ref>غنیمى، بى‌تا: 1934.</ref> با این حال، این نکته را نیز باید افزود که آن چه را اسلام قرن‌ها پیش یافته و اعلام کرده است، حقوق بین‌الملل با سیزده قرن فاصله بدان رسیده است.<br>


=ب ـ انگیزه‌هاى انتساب اسلام به دین جنگ و خشونت=
=ب ـ انگیزه‌هاى انتساب اسلام به دین جنگ و خشونت=
خط ۹۰: خط ۹۰:
بلى آن که مى‌گوید اسلام دین شمشیر است، اگر مقصود او از دین شمشیر آن است که این دین جهاد را از جمله جهاد نظامى‌را واجب کرده‌است، سخن درستى گفته‌است؛ ولى اگر مقصودش آن باشد که اسلام با تیزى شمشیر منتشر شده‌است در یک اشتباه آشکار به سر مى‌برد؛ زیرا اسلام با عقل و منطق و از راه فعالیت‌هاى فرهنگى عالم‌گیر شده‌است. <br>
بلى آن که مى‌گوید اسلام دین شمشیر است، اگر مقصود او از دین شمشیر آن است که این دین جهاد را از جمله جهاد نظامى‌را واجب کرده‌است، سخن درستى گفته‌است؛ ولى اگر مقصودش آن باشد که اسلام با تیزى شمشیر منتشر شده‌است در یک اشتباه آشکار به سر مى‌برد؛ زیرا اسلام با عقل و منطق و از راه فعالیت‌هاى فرهنگى عالم‌گیر شده‌است. <br>
از سوى دیگر، سهم برخى از مسلمانان را در برداشت نادرست غربیان از اسلام نمى‌توان نادیده گرفت. بد فهماندن نیز خود سهم عمده اى در بد فهمیدن دیگران دارد. نوشته‌ها و گاه رفتار گروه‌هاى اندکى از مسلمانان متعصب، راه را بر این‌گونه برداشت‌ها از اسلام هموار مى‌سازد. <ref>براى مثال نگاه کنید: http://www.mojahedin.com, 7/5/2004.</ref> هدف قرار دادن غیر نظامیان و زنان و کودکان در هیچ نظام حقوقى پذیرفته نیست تا چه رسد به دینى که پیام آن رحمت و مسالمت است و پیامبر آن پیامبر رحمت براى جهانیان. این گفته که «اسلام دو نوع دعوت دارد: دعوت به زبان و دعوت به سنان براى اصلاح باورهاى مردم» یا این که: «خداوند بر مسلمانان واجب کرده‌است با آن دسته از کفار و مشرکان که از قبول اسلام پس از دعوت به تسلیم یا پذیرفتن اسلام، سرباز مى‌زنند آغاز به جنگ کنند. بر امت مسلمان واجب است جز در ماه‌هاى حرام به آنان هجوم آورند وآغاز به جنگ کنند، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب آن حضرت پس از آن که رؤساى کشورهاى فارس و روم به نامه پیامبر اعتنا نکردند جنگ با آنان را آغاز کرده‌است، بدون آن که این کشورها به هیچ مسلمانى تعرض کنند» به تأمل جدى در کتاب و سنت و روح شریعت توأم با رحمت اسلامى نیاز دارد. چنین تصورى به دلایلى چند نه تنها به دور از آموزه‌ها و واقعیت‌هاى مکتب حیات بخش و انسان ساز اسلام است، بلکه با واقعیت‌هاى کنونى جوامع مسلمین نیز سازگارى ندارد.<br>
از سوى دیگر، سهم برخى از مسلمانان را در برداشت نادرست غربیان از اسلام نمى‌توان نادیده گرفت. بد فهماندن نیز خود سهم عمده اى در بد فهمیدن دیگران دارد. نوشته‌ها و گاه رفتار گروه‌هاى اندکى از مسلمانان متعصب، راه را بر این‌گونه برداشت‌ها از اسلام هموار مى‌سازد. <ref>براى مثال نگاه کنید: http://www.mojahedin.com, 7/5/2004.</ref> هدف قرار دادن غیر نظامیان و زنان و کودکان در هیچ نظام حقوقى پذیرفته نیست تا چه رسد به دینى که پیام آن رحمت و مسالمت است و پیامبر آن پیامبر رحمت براى جهانیان. این گفته که «اسلام دو نوع دعوت دارد: دعوت به زبان و دعوت به سنان براى اصلاح باورهاى مردم» یا این که: «خداوند بر مسلمانان واجب کرده‌است با آن دسته از کفار و مشرکان که از قبول اسلام پس از دعوت به تسلیم یا پذیرفتن اسلام، سرباز مى‌زنند آغاز به جنگ کنند. بر امت مسلمان واجب است جز در ماه‌هاى حرام به آنان هجوم آورند وآغاز به جنگ کنند، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب آن حضرت پس از آن که رؤساى کشورهاى فارس و روم به نامه پیامبر اعتنا نکردند جنگ با آنان را آغاز کرده‌است، بدون آن که این کشورها به هیچ مسلمانى تعرض کنند» به تأمل جدى در کتاب و سنت و روح شریعت توأم با رحمت اسلامى نیاز دارد. چنین تصورى به دلایلى چند نه تنها به دور از آموزه‌ها و واقعیت‌هاى مکتب حیات بخش و انسان ساز اسلام است، بلکه با واقعیت‌هاى کنونى جوامع مسلمین نیز سازگارى ندارد.<br>
1ـ این که دین را دو دعوت است: دعوت به زبان و دعوت به سنان، با روش دعوت مبتنى بر حجت و برهان و قانع ساختن طرف مقابل به روش منطقى که قرآن بیان مى‌دارد، موافق نیست. با وجود: «'''ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ'''» <ref>نحل:125.</ref> مسلمان کردن دیگران به قهر و اکراه را نمى‌توان روش مشروع دعوت به شمار آورد. دعوت هیچ گاه از روش‌هاى مسالمت جویانه خود و پیروى از رویه احسن آن گونه که قرآن از آن یاد مى‌کند، دور نخواهد شد. وانگهى، اساس دین ایمان و باور قلبى است که با اراده و اختیار باید پذیرفت و نه با قهر و غلبه: «لا إِکراهَ فِى الدِّینِ» <ref>بقره:256؛ الزحیلى: 97</ref> دعوت منحصر در زبان و سنان نیست، بلکه سهم غیرقابل انکار دعوت از طریق عمل را نیز نباید از نظر دور داشت: «کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم». آن جا که ایمان اسلامى در دل‌هاى مسلمانان در اقصى نقاط جهان خانه کرد، به برکت دعوت مسالمت آمیز بود و نه دعوت با شمشیر. و آن جا که با شمشیر وارد شدیم با شمشیر نیز بیرون رانده شدیم. دعوت با حجت و برهان نتیجه بخش است نه با شمشیر و سنان. بلى اسلام داراى شمشیر است ولى براى دفاع و رفع موانع از دعوت و نه براى هجوم. <br>
1ـ این که دین را دو دعوت است: دعوت به زبان و دعوت به سنان، با روش دعوت مبتنى بر حجت و برهان و قانع ساختن طرف مقابل به روش منطقى که قرآن بیان مى‌دارد، موافق نیست. با وجود: «'''ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ'''» <ref>نحل:125.</ref> مسلمان کردن دیگران به قهر و اکراه را نمى‌توان روش مشروع دعوت به شمار آورد. دعوت هیچ گاه از روش‌هاى مسالمت جویانه خود و پیروى از رویه احسن آن گونه که قرآن از آن یاد مى‌کند، دور نخواهد شد. وانگهى، اساس دین ایمان و باور قلبى است که با اراده و اختیار باید پذیرفت و نه با قهر و غلبه: «لا إِکراهَ فِى الدِّینِ» <ref>بقره:256؛ الزحیلى: 97</ref> دعوت منحصر در زبان و سنان نیست، بلکه سهم غیرقابل انکار دعوت از طریق عمل را نیز نباید از نظر دور داشت: «کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم». آن جا که ایمان اسلامى در دل‌هاى مسلمانان در اقصى نقاط جهان خانه کرد، به برکت دعوت مسالمت‌آمیز بود و نه دعوت با شمشیر. و آن جا که با شمشیر وارد شدیم با شمشیر نیز بیرون رانده شدیم. دعوت با حجت و برهان نتیجه بخش است نه با شمشیر و سنان. بلى اسلام داراى شمشیر است ولى براى دفاع و رفع موانع از دعوت و نه براى هجوم. <br>
2ـ برداشت مزبور با آن مجموعه از متون فقهى و روایى که در آن «ابتداى به جنگ» نهى شده‌است، ناسازگار است.<ref>القاسمى، 1982: 175 به نقل از: سفیان بن سعید بن مسروق الثورى از شخصیت‌هاى قرن دوم که آغاز به جنگ را نمى‌پذیرد.</ref> هم‌چنین با آن دسته از آیات و روایات دال برعفو و گذشت و احسان، همخوان نیست. مثل: «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»(بقره:83)؛ «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»<ref>بقره:109</ref>؛ «لا إِکراهَ فِى الدِّینِ» <ref>بقره:256</ref>؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» <ref>مائده :13</ref>؛ «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (نحل:125) و «وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» <ref>مائده:8.</ref> همین طور با مجموعه‌اى وسیع از أخبار و احادیث مربوط به رفق و عفو و حلم وچشم پوشى از بدى دیگران و فرو بردن خشم و نرم‌خویى، قابل جمع نیست. <br>
2ـ برداشت مزبور با آن مجموعه از متون فقهى و روایى که در آن «ابتداى به جنگ» نهى شده‌است، ناسازگار است.<ref>القاسمى، 1982: 175 به نقل از: سفیان بن سعید بن مسروق الثورى از شخصیت‌هاى قرن دوم که آغاز به جنگ را نمى‌پذیرد.</ref> هم‌چنین با آن دسته از آیات و روایات دال برعفو و گذشت و احسان، همخوان نیست. مثل: «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»(بقره:83)؛ «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»<ref>بقره:109</ref>؛ «لا إِکراهَ فِى الدِّینِ» <ref>بقره:256</ref>؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» <ref>مائده :13</ref>؛ «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (نحل:125) و «وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» <ref>مائده:8.</ref> همین طور با مجموعه‌اى وسیع از أخبار و احادیث مربوط به رفق و عفو و حلم وچشم پوشى از بدى دیگران و فرو بردن خشم و نرم‌خویى، قابل جمع نیست. <br>
3ـ قبول این نظر یعنى دست برداشتن از کلیه ابزارهاى مسالمت آمیز در تعامل با غیر مسلمانان.<br>
3ـ قبول این نظر یعنى دست برداشتن از کلیه ابزارهاى مسالمت‌آمیز در تعامل با غیر مسلمانان.<br>
4ـ واقعیت کنونى جامعه بین‌المللى و نیز واقعیت جامعه مرکب از دولت‌هاى اسلامى که اکنون در قالب سازمان کنفرانس اسلامى تبلور یافته‌است، وضعیت مسلمانان را به گونه‌اى دیگر رقم مى‌زند. کلیه کشورهاى اسلامى که عضو سازمان ملل متحدند و در معاهدات و کنوانسیون‌هاى بین‌المللى وارد شده‌اند ، روابط خود با دیگر کشورها و ملت‌ها را بر روابط مسالمت آمیز قرار داده و از توسل به زور به عنوان یک تکلیف در برابر جامعه بین‌المللى منع شده‌اند . تعامل با جامعه بین‌المللى معاصر با تکیه بر افکار سنتى مبتنى بر جنگ که مربوط به دوره‌اى خاص از زندگى مسلمانان بود، هرگز ممکن نیست، زیرا عضویت دولت‌هاى اسلامى در سازمان‌هاى بین‌المللى به ویژه ملل‌متحد بدین مفهوم است که این دسته از کشورها اصل صلح را در روابط بین‌المللى خود پذیرفته‌اند و نیز متعهد شده‌اند براى حل و فصل اختلافات به شیوه‌هاى مسالمت‌آمیز روى آورند <ref>ر.ک: منشور ملل متحد، ماده 1 و ماده 2، بند 3.</ref>
4ـ واقعیت کنونى جامعه بین‌المللى و نیز واقعیت جامعه مرکب از دولت‌هاى اسلامى که اکنون در قالب سازمان کنفرانس اسلامى تبلور یافته‌است، وضعیت مسلمانان را به گونه‌اى دیگر رقم مى‌زند. کلیه کشورهاى اسلامى که عضو سازمان ملل متحدند و در معاهدات و کنوانسیون‌هاى بین‌المللى وارد شده‌اند ، روابط خود با دیگر کشورها و ملت‌ها را بر روابط مسالمت‌آمیز قرار داده و از توسل به زور به عنوان یک تکلیف در برابر جامعه بین‌المللى منع شده‌اند . تعامل با جامعه بین‌المللى معاصر با تکیه بر افکار سنتى مبتنى بر جنگ که مربوط به دوره‌اى خاص از زندگى مسلمانان بود، هرگز ممکن نیست، زیرا عضویت دولت‌هاى اسلامى در سازمان‌هاى بین‌المللى به ویژه ملل‌متحد بدین مفهوم است که این دسته از کشورها اصل صلح را در روابط بین‌المللى خود پذیرفته‌اند و نیز متعهد شده‌اند براى حل و فصل اختلافات به شیوه‌هاى مسالمت‌آمیز روى آورند <ref>ر.ک: منشور ملل متحد، ماده 1 و ماده 2، بند 3.</ref>
دولت‌هاى عضو سازمان کنفرانس اسلامى در اساسنامه این سازمان نیز نظیر چنین تعهداتى را در روابط بین‌المللى پذیرفته‌اند . این سازمان اتخاذ تدابیر لازم براى حمایت از صلح و امنیت بین‌المللى را یکى از اهداف و مقاصد خود اعلام داشته‌است. بند چهارم (الف) از ماده 2 اساسنامه سازمان مزبور به حفظ صلح و امنیت بین‌المللى پرداخته و مى‌گوید: «دول عضو این سازمان آمادگى خود را براى اتخاذ تدابیر لازم جهت حمایت از صلح و امنیت بین‌المللى اعلام مى‌دارند» بند مزبور از اساسنامه سازمان کنفرانس اسلامى که یک سازمان بین‌المللى بر اساس دین و عقیده اسلامى است، دقیقاً از بند 1 ماده 1 منشور سازمان ملل متحد تأثیر پذیرفته که در آن «حفظ صلح و امنیت بین‌المللى» یکى از اهداف ملل متحد دانسته شده‌است. چنین هماهنگى در مفاد دو منشور نشان از وجود اهداف مشترک بین این دو نهاد بین‌المللى دارد. از آن جا که در اسلام اصل بر همزیستى مسالمت آمیز با سایر دول و ملل است، کشورهاى اسلامى نیز در تحقق این هدف با سازمان ملل متحد همکارى مى‌نمایند.<br>
دولت‌هاى عضو سازمان کنفرانس اسلامى در اساسنامه این سازمان نیز نظیر چنین تعهداتى را در روابط بین‌المللى پذیرفته‌اند . این سازمان اتخاذ تدابیر لازم براى حمایت از صلح و امنیت بین‌المللى را یکى از اهداف و مقاصد خود اعلام داشته‌است. بند چهارم (الف) از ماده 2 اساسنامه سازمان مزبور به حفظ صلح و امنیت بین‌المللى پرداخته و مى‌گوید: «دول عضو این سازمان آمادگى خود را براى اتخاذ تدابیر لازم جهت حمایت از صلح و امنیت بین‌المللى اعلام مى‌دارند» بند مزبور از اساسنامه سازمان کنفرانس اسلامى که یک سازمان بین‌المللى بر اساس دین و عقیده اسلامى است، دقیقاً از بند 1 ماده 1 منشور سازمان ملل متحد تأثیر پذیرفته که در آن «حفظ صلح و امنیت بین‌المللى» یکى از اهداف ملل متحد دانسته شده‌است. چنین هماهنگى در مفاد دو منشور نشان از وجود اهداف مشترک بین این دو نهاد بین‌المللى دارد. از آن جا که در اسلام اصل بر همزیستى مسالمت‌آمیز با سایر دول و ملل است، کشورهاى اسلامى نیز در تحقق این هدف با سازمان ملل متحد همکارى مى‌نمایند.<br>
5ـ لازم است نگاهى به وضعیت کنونى مسلمانان در جهان افکنیم: بر چسب تروریسم به اسلام و مسلمانان تلاش مذبوحانه‌اى است که دشمنان بیشتر پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 آغاز کردند و تصویر نادرستى از مسلمانان در رسانه‌هاى دیدارى، شنیدارى و نوشتارى جهان ترسیم نمودند. مسلمانان را مردمانى ترسناک معرفى مى‌کنند که دیگران باید از آنان گریزان باشند و انواع سخت‌گیرى‌ها را علیه آنان به کار مى‌برند. زیان‌هاى مادى و معنوى بسیارى متوجه مسلمانان شده‌است. مدارس، مؤسسات فرهنگى و خیریه و شرکت‌هاى متعلق به مسلمانان به اتهام ارتباط و همکارى یا احتمال همکارى، تعطیل و اموال و دارایى‌هاى آنها مصادره و ضبط شده‌است. میلیون‌ها مسلمان که به دلایل گوناگونى چون درمان، تحصیل، تبلیغ و آموزش همکیشان مسلمان خود، راهى دیار غرب و سرزمین‌هاى غیر اسلامى مى‌شوند با بى میلى و بغض مواجه مى‌شوند و با آنان همچون مسافران خطرناک برخورد مى‌شود. خلاصه این سخن مسلمانى را از یاد نمى‌برم که مى‌گفت: اگر به این قانع نبودم که اسلام دین صلح است و مسلمانان صلح جو‌ترین مردمان زمین، باور مى‌کردم که ما مسلمانان اکنون تروریسم هستیم! <br>
5ـ لازم است نگاهى به وضعیت کنونى مسلمانان در جهان افکنیم: بر چسب تروریسم به اسلام و مسلمانان تلاش مذبوحانه‌اى است که دشمنان بیشتر پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 آغاز کردند و تصویر نادرستى از مسلمانان در رسانه‌هاى دیدارى، شنیدارى و نوشتارى جهان ترسیم نمودند. مسلمانان را مردمانى ترسناک معرفى مى‌کنند که دیگران باید از آنان گریزان باشند و انواع سخت‌گیرى‌ها را علیه آنان به کار مى‌برند. زیان‌هاى مادى و معنوى بسیارى متوجه مسلمانان شده‌است. مدارس، مؤسسات فرهنگى و خیریه و شرکت‌هاى متعلق به مسلمانان به اتهام ارتباط و همکارى یا احتمال همکارى، تعطیل و اموال و دارایى‌هاى آنها مصادره و ضبط شده‌است. میلیون‌ها مسلمان که به دلایل گوناگونى چون درمان، تحصیل، تبلیغ و آموزش همکیشان مسلمان خود، راهى دیار غرب و سرزمین‌هاى غیر اسلامى مى‌شوند با بى میلى و بغض مواجه مى‌شوند و با آنان همچون مسافران خطرناک برخورد مى‌شود. خلاصه این سخن مسلمانى را از یاد نمى‌برم که مى‌گفت: اگر به این قانع نبودم که اسلام دین صلح است و مسلمانان صلح جو‌ترین مردمان زمین، باور مى‌کردم که ما مسلمانان اکنون تروریسم هستیم! <br>


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش