۲۱٬۸۸۹
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
'''«یحیی علوی»''' در سال ۱۹۹۵ میلادی، از رسالهٔ دکتری خود تحت عنوان: '''الهیات در آثار فلسفی و عرفانی [[امام خمینی]]''' در دانشگاه سوربون دفاع کرد که در سال ۱۹۹۹ میلادی، به عنوان پژوهش سال برگزیده شد. وی برای تدوین رسالهٔ خود از سال ۱۹۹۱ میلادی، به [[ایران]] آمد و مدت هفت سال از جلسات <big>سید جلالالدین آشتیانی</big> در [[مشهد]]، در زمینهٔ ''[[فلسفه]] و [[عرفان اسلامی]]'' استفاده برد. پس از آن هم حدود ۱۵ سال در [[مشهد]] اقامت گزید. | '''«یحیی علوی»''' در سال ۱۹۹۵ میلادی، از رسالهٔ دکتری خود تحت عنوان: '''الهیات در آثار فلسفی و عرفانی [[امام خمینی]]''' در دانشگاه سوربون دفاع کرد که در سال ۱۹۹۹ میلادی، به عنوان پژوهش سال برگزیده شد. وی برای تدوین رسالهٔ خود از سال ۱۹۹۱ میلادی، به [[ایران]] آمد و مدت هفت سال از جلسات <big>سید جلالالدین آشتیانی</big> در [[مشهد]]، در زمینهٔ ''[[فلسفه]] و [[عرفان اسلامی]]'' استفاده برد. پس از آن هم حدود ۱۵ سال در [[مشهد]] اقامت گزید. | ||
=ترجمه و تفسیر قرآن کریم= | =ترجمه و تفسیر قرآن کریم= | ||
علوی به تألیف، ترجمه و [[تفسیر]] [[قرآن کریم]] به [[زبان فرانسوی]] <ref>ر.ک: مقالهٔ؛ [[فرانسه و فرهنگ]] .</ref> هم مبادرت ورزیده است. | علوی به تألیف، ترجمه و [[تفسیر]] [[قرآن کریم]] به [[زبان فرانسوی]] <ref>ر.ک: مقالهٔ؛ [[فرانسه و فرهنگ]] .</ref> هم مبادرت ورزیده است.<ref>مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی در قم در سال ۲۰۰۰ میلادی، ترجمه قرآن وی را منتشر ساخت.</ref> از ویژگیهای این ترجمه، روان بودن به همراهی تفسیری مختصر به ضمیمه واژهنامهٔ الفاظ قرآن است. <big>یحیی بونو</big> در مصاحبهای درباره سیر زندگی دینی و فکری خود میگوید: قبل از این که [[مسلمان]] بشوم، حتی [[مسیحی]] مذهب درستی نبودم. مثل همین اروپاییهای عادی و معمولی که بیشتر [[لامذهب]] هستند و در حقیقت، یعنی عنوان [[مسیحیت]] داریم ولی حقیقتش را نداریم. حتی انتصاب درستی به این آیین خیالی مسیحیت نداریم، ولی من تقریبا از مدرسه و از دوران دبیرستان در طلب چیزی بودم. ناراضی بودم از این راهی که جلوی من باز بود. یعنی راهی که درس میخوانیم برای یک کار. برای کار چرا؟ کار برای زندگی مادی؟ به این برنامه خیالی غرب قناعت نکردم و راضی نبودم. | ||
<ref>مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی در قم در سال ۲۰۰۰ میلادی، ترجمه قرآن وی را منتشر ساخت.</ref> از ویژگیهای این ترجمه، روان بودن به همراهی تفسیری مختصر به ضمیمه واژهنامهٔ الفاظ قرآن است. <big>یحیی بونو</big> در مصاحبهای درباره سیر زندگی دینی و فکری خود میگوید: قبل از این که مسلمان بشوم، حتی مسیحی مذهب درستی نبودم. مثل همین اروپاییهای عادی و معمولی که بیشتر [[لامذهب]] هستند و در حقیقت، یعنی عنوان [[مسیحیت]] داریم ولی حقیقتش را نداریم. حتی انتصاب درستی به این آیین خیالی مسیحیت نداریم، ولی من تقریبا از مدرسه و از دوران دبیرستان در طلب چیزی بودم. ناراضی بودم از این راهی که جلوی من باز بود. یعنی راهی که درس میخوانیم برای یک کار. برای کار چرا؟ کار برای زندگی مادی؟ به این برنامه خیالی غرب قناعت نکردم و راضی نبودم. | |||
=بررسی ادیان= | =بررسی ادیان= | ||
وی میگوید: بیشتر در آغاز حرکت آنچه در غرب رواج داشت از ادیان شرقی مخصوصا [[بودیسم]] و [[هندوئیسم]] بود و این آیینها را پیگیری میکردند. بررسی میکردند و دنبال میکردند. من نیز به همینگونه، رفتار میکردم. تماس من با فلسفهٔ شرق، اول توسط آیین بودیسم بوده. آن زمان دانشجو نبودم. من درس را اصلا ترک کرده بودم که منقطع بشوم، برای این بحث، در یک فلسفه ماورای طبیعت، یک چیزی که مهمتر از این دنیا و پایدارتر از این دنیا باشد. در جریان این بررسیها در بودیسم کتابهای شخصی را پیدا کردم به اسم «رنه گنون»، یک فیلسوف فرانسوی است که مسلمان شده، شاید از نخستین فرانسویها که در زمان معاصر مسلمان شدند. ایشان در سال ۱۹۵۱ میلادی، فوت کرده است. ایشان قبل از جنگ جهانی اول در اوج استعمار، اسلام آورد. این یک خصوصیت مهم بود. او کتابهای زیادی دربارهٔ اسلام و فلسفه و عرفان نوشته است. من تمام کتابهای ایشان را خواندم و با این مطالعات مسلمان شدم. یعنی توسط بحث فلسفی و عرفانی و شاید هم بیشتر عرفانی. آن وقت تصمیم گرفتم که زبان عربی را یاد بگیرم. | وی میگوید: بیشتر در آغاز حرکت آنچه در غرب رواج داشت از ادیان شرقی مخصوصا [[بودیسم]] و [[هندوئیسم]] بود و این آیینها را پیگیری میکردند. بررسی میکردند و دنبال میکردند. من نیز به همینگونه، رفتار میکردم. تماس من با فلسفهٔ شرق، اول توسط آیین بودیسم بوده. آن زمان دانشجو نبودم. من درس را اصلا ترک کرده بودم که منقطع بشوم، برای این بحث، در یک فلسفه ماورای طبیعت، یک چیزی که مهمتر از این دنیا و پایدارتر از این دنیا باشد. در جریان این بررسیها در بودیسم کتابهای شخصی را پیدا کردم به اسم «رنه گنون»، یک فیلسوف فرانسوی است که مسلمان شده، شاید از نخستین فرانسویها که در زمان معاصر مسلمان شدند. ایشان در سال ۱۹۵۱ میلادی، فوت کرده است. ایشان قبل از جنگ جهانی اول در اوج استعمار، اسلام آورد. این یک خصوصیت مهم بود. او کتابهای زیادی دربارهٔ اسلام و فلسفه و عرفان نوشته است. من تمام کتابهای ایشان را خواندم و با این مطالعات مسلمان شدم. یعنی توسط بحث فلسفی و عرفانی و شاید هم بیشتر عرفانی. آن وقت تصمیم گرفتم که [[زبان عربی]] را یاد بگیرم. | ||
==آشنایی با کتب «شهید مطهری»== | ==آشنایی با کتب «شهید مطهری»== | ||
«یحیی علوی» ابراز میکند: وقتی مسلمان شدم رفتم برای ادامهٔ تحصیل. از مسئلهٔ [[شیعه]] و [[سنی]] و فرق و اختلاف بین این دو هم من اصلا خبر نداشتم. رفتم مسجد برای مسلمان شدن و مسلمان شدم ولی خبر نداشتم که | «یحیی علوی» ابراز میکند: وقتی [[مسلمان]] شدم رفتم برای ادامهٔ تحصیل. از مسئلهٔ [[شیعه]] و [[سنی]] و فرق و اختلاف بین این دو هم من اصلا خبر نداشتم. رفتم مسجد برای مسلمان شدن و مسلمان شدم ولی خبر نداشتم که «[[سنی]]» چیست و «[[شیعه]]» چیست. در این یک سال اول که مسلمان شدم با کتابهای [[شهید مطهری]] که شاگرد [[آیت الله سید محمد حسین طباطبایی]] بودند، آشنا شدم. | ||
=انتخاب تشیع= | =انتخاب تشیع= | ||
با [[تشیع]] آشنا شدم و دانستم اول که مسلمان شدم، سنی بودم. به خاطر این به فلسفه و عرفان بیشتر گرایش پیدا کردم و به گروههای متصوفه که در جهان سنی مذهب هستند، مخصوصا در شمال آفریقا. در این بین با یکی از استادان بزرگ ـ که استاد من هم از کشور مالی بودـ آشنا شدم. ایشان با این که در گروه تیجانی بود اما در حقیقت شیعه بود و الان در گذشته است. ظاهرا آنها یک سلسله استادان بودند که تشیع را مخفیانه در بین شاگردان خصوصیشان ابلاغ میکردند. او به من هم توصیه کرد که توسط دامادش، تشیع را انتخاب کنم. من هم از طریق متون عرفانی اصیل شیعه، از متون عرفانی و فلسفی با شیعه آشنا شدم.<br> | با [[تشیع]] آشنا شدم و دانستم اول که مسلمان شدم، سنی بودم. به خاطر این به فلسفه و عرفان بیشتر گرایش پیدا کردم و به گروههای متصوفه که در جهان سنی مذهب هستند، مخصوصا در شمال آفریقا. در این بین با یکی از استادان بزرگ ـ که استاد من هم از کشور مالی بودـ آشنا شدم. ایشان با این که در گروه تیجانی بود اما در حقیقت شیعه بود و الان در گذشته است. ظاهرا آنها یک سلسله استادان بودند که تشیع را مخفیانه در بین شاگردان خصوصیشان ابلاغ میکردند. او به من هم توصیه کرد که توسط دامادش، تشیع را انتخاب کنم. من هم از طریق متون عرفانی اصیل شیعه، از متون عرفانی و فلسفی با شیعه آشنا شدم.<br> |