پرش به محتوا

عبدالماجد دریابادی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها'
جز (جایگزینی متن - ' آمیز ' به '‌آمیز ')
جز (جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها')
خط ۷۹: خط ۷۹:
=فراز و نشیب فکری=
=فراز و نشیب فکری=


یکی از حوادث تأسف‌انگیز و فاجعه‌آمیز قرنی که دریابادی در آن به سر می‌برد، یورش بی رحمانه تمدن غربی بر معیارهای مذهبی و اخلاقی بود<ref>[https://www.bhatkallys.com/articles/daryabadi-234/ غارتگری انگلیس]</ref>. متأسفانه در این دوره با نگارش و پخش کتاب‌هایی که ظاهراً با دین پیوندی نداشت، مواردی از اخلاق اسلامی را که از پایه‌های پرارج تعالیم دین به‌شمار می‌رفت، نشانه گرفته بودند، به عنوان نمونه کتاب (Element of Social Science) دربارهٔ اصول و آداب همزیستی نوشته شده‌است؛ اما به شیوه‌ای غیر منصفانه مواردی از اخلاق اسلامی مانند حیا و عفت را که از پایه‌های مهم تعالیم دین به‌شمار می‌رود، زیر سؤال برده و گرایش‌های جنسی را یک خواسته بهنجار تن وانمود کرده دریابادی نیز از همان روزگار نوجوانی تا حدی به خواندن علاقه داشت که در مدرک تحصیلی وی قید شده بود: دانشجویی که از کتابخانه دانشگاه بیشترین استفاده را نموده‌است. همین عشق و علاقه مفرط به کتاب باعث شد از مطالعه هیچ نوشتاری دریغ نورزد؛ بنابراین مطالعه برخی از کتاب‌ها درونش را متزلزل کرد و او را به سوی بی‌دینی سوق داد. چنان‌که با خواندن کتاب (Element of Social Science) سخت متأثر گشت و دربارهٔ پایبندی‌های اخلاق دچار شک و تردید گردید. برنامه‌های تخریبی غرب علیه [[اسلام]] در یک بعد خلاصه نمی‌شود، بلکه تمام ابعاد آیین مقدس اسلام اعم از قرآن، سیره نبوی، رسالت [[پیامبر]] و … را در برمی‌گیرد. پس از مدتی دایرةالمعارفی بزرگ به دست دریابادی رسید، هر چند موضوع این کتاب گزیده‌ای از بهترین متون ادبی جهان بود؛ اما روی یکی از صفحاتش تصویری وجود داشت که در زیرنویس آن آمده بود: (بانی اسلام، عکس از فلان نسخه خطی) که گویا عکس دارای بن‌مایه معتبری است. این نوجوان تحت تأثیر قرار گرفته، حتی به ذهنش نرسید که ممکن است این عکس و بن‌مایه آن دروغین و ساختگی باشد؛ بنابراین با دیدن آن عکس، تمام باور و ارادتی را که نسبت به صاحب رسالت، [[حضرت محمد (ص)]] داشت، از دست داد. رفته رفته نسبت به [[نماز]] سست و بی‌رغبت شد. تا جایی که از مسلمان بودن احساس عار می‌کرد؛ بنابراین علیه احکام و موضوعات دین مطلب نوشت و در مجله الناظر لکهنو به چاپ رساند. شعار وی این بود که دین و آیین‌های دینی چند روزی مهمان هستند و با رشد علوم تجربی، بساط امور دینی برچیده خواهد شد. با نگارش دو کتاب، به نام‌های (دی سائیکلوجی) و (فلسفه اجتماع) به پیامبران عظام الهی دراز دستی کرد و به آنان نسبت‌های ناروایی داد. به باور وی آیین‌ها مجموعه‌ای از توهمات است که به علت سوء‌فهم بانیان آن یعنی پیامبران به وجود آمده‌است. با توجه به این‌گونه اظهارات دریابادی بود که گروهی حکم [[تکفیر]] وی را صادر کردند؛ اما برخی از فرهیختگان معتقد بودند که او دچار سوءتفاهم گشته‌است. نزدیک به ده سال در دوری از دین به سر برد؛ ولی در این مدت احساس آرامش نداشت. جهت رسیدن به آرامش بار دیگر در صدد جستجوی حقیقت برآمد. این بار به مطالعه جهان متافیزیک روی آورد، نزدیک دو سه سالی را در این زمینه به پژوهش فلسفه و موضوعاتی که رنگ و بوی دینی و مذهبی داشتند، پرداخت که در پرتو آن روزنه تازه‌ای از جهان ماورای طبیعت به رویش گشوده شد. به این حقیقت پی برد که عالم روح و معنویت، آنگونه که فلسفه مادی غرب باورمند است، بی‌پایه نیست، بلکه حقیقتی انکارناپذیر است و ماورای این جهان مادی، عالمی دیگر، برتر و بزرگ‌تر وجود دارد و نظر قطعی و تفسیر نهایی از آن تجربه‌گرایان نیست. ماجدی در این مرحله گام‌هایی هر چند کوتاه به سوی معنویت برداشته بود؛ اما برجسته‌ترین عاملی که در بازگشت وی به سوی معنویت نقش داشت، کتاب سیره نبی شبلی نعمانی و کتاب‌های [[عرفان اسلامی]] مانند مثنوی مولانا رومی و مکتوبات مجدد الف ثانی بود. همانسان که خواندن یک کتاب و دیدن یک تصویر جعلی مایه لغزش و ایجاد شک در دریابادی شده بود، خواندن سیرت نبی نعمانی که در آن چهره واقعی پیامبر را به تصویر کشیده بود، مایه سرسپردگی و علاقه‌مند شدن وی به [[پیامبر اکرم]] گردید. با مطالعه کتاب سیرت النبی چهره راستین و شمایل حقیقی آن سرور جلوی دیدگانش مجسم شد. با دیدن آن اوصاف کریمانه و سیمای درخشان، خود را در برابر انسانی ارجمند، وارسته، مهربان، باعظمت و دوست داشتنی یافت که قلب و عقلش راهی جز تسلیم شدن در مقابل وی نمی‌دید. پس از این جریان در به روی همه کس بست، در خلوت و تنهایی به مطالعه مثنوی معنوی و مکتوبات مجدد الف ثانی مشغول شد. در نتیجه غبار شک از روی مغزش برداشته شد و گره‌های الحاد یکی پس از دیگری از روی دلش بازگشت. گاهی با سکوت اشک می‌ریخت و گاهی فریاد می‌کشید. تا اینکه شبی برخاست، [[وضو]] گرفت و پس از ده سال دوری از نماز، دو رکعت نماز گذارد. جهت ادای نماز صبح به [[مسجد]] رفت. از آن پس، جهت پیرایش درون به حلقه تربیتی اشرف علی تهانوی پیوست و زندگی علمی نوینی را از سر گرفت و در رد انحرافات فکری و فرهنگی، کتابهای علمی و ادبی پرارجی تألیف کرد. سرانجام، در سن ۸۶ سالگی در ژانویه ۱۹۷۸ م. در گذشت.
یکی از حوادث تأسف‌انگیز و فاجعه‌آمیز قرنی که دریابادی در آن به سر می‌برد، یورش بی رحمانه تمدن غربی بر معیارهای مذهبی و اخلاقی بود<ref>[https://www.bhatkallys.com/articles/daryabadi-234/ غارتگری انگلیس]</ref>. متأسفانه در این دوره با نگارش و پخش کتاب‌هایی که ظاهراً با دین پیوندی نداشت، مواردی از اخلاق اسلامی را که از پایه‌های پرارج تعالیم دین به‌شمار می‌رفت، نشانه گرفته بودند، به عنوان نمونه کتاب (Element of Social Science) دربارهٔ اصول و آداب همزیستی نوشته شده‌است؛ اما به شیوه‌ای غیر منصفانه مواردی از اخلاق اسلامی مانند حیا و عفت را که از پایه‌های مهم تعالیم دین به‌شمار می‌رود، زیر سؤال برده و گرایش‌های جنسی را یک خواسته بهنجار تن وانمود کرده دریابادی نیز از همان روزگار نوجوانی تا حدی به خواندن علاقه داشت که در مدرک تحصیلی وی قید شده بود: دانشجویی که از کتابخانه دانشگاه بیشترین استفاده را نموده‌است. همین عشق و علاقه مفرط به کتاب باعث شد از مطالعه هیچ نوشتاری دریغ نورزد؛ بنابراین مطالعه برخی از کتاب‌ها درونش را متزلزل کرد و او را به سوی بی‌دینی سوق داد. چنان‌که با خواندن کتاب (Element of Social Science) سخت متأثر گشت و دربارهٔ پایبندی‌های اخلاق دچار شک و تردید گردید. برنامه‌های تخریبی غرب علیه [[اسلام]] در یک بعد خلاصه نمی‌شود، بلکه تمام ابعاد آیین مقدس اسلام اعم از قرآن، سیره نبوی، رسالت [[پیامبر]] و … را در برمی‌گیرد. پس از مدتی دایرةالمعارفی بزرگ به دست دریابادی رسید، هر چند موضوع این کتاب گزیده‌ای از بهترین متون ادبی جهان بود؛ اما روی یکی از صفحاتش تصویری وجود داشت که در زیرنویس آن آمده بود: (بانی اسلام، عکس از فلان نسخه خطی) که گویا عکس دارای بن‌مایه معتبری است. این نوجوان تحت تأثیر قرار گرفته، حتی به ذهنش نرسید که ممکن است این عکس و بن‌مایه آن دروغین و ساختگی باشد؛ بنابراین با دیدن آن عکس، تمام باور و ارادتی را که نسبت به صاحب رسالت، [[حضرت محمد (ص)]] داشت، از دست داد. رفته رفته نسبت به [[نماز]] سست و بی‌رغبت شد. تا جایی که از مسلمان بودن احساس عار می‌کرد؛ بنابراین علیه احکام و موضوعات دین مطلب نوشت و در مجله الناظر لکهنو به چاپ رساند. شعار وی این بود که دین و آیین‌های دینی چند روزی مهمان هستند و با رشد علوم تجربی، بساط امور دینی برچیده خواهد شد. با نگارش دو کتاب، به نام‌های (دی سائیکلوجی) و (فلسفه اجتماع) به پیامبران عظام الهی دراز دستی کرد و به آنان نسبت‌های ناروایی داد. به باور وی آیین‌ها مجموعه‌ای از توهمات است که به علت سوء‌فهم بانیان آن یعنی پیامبران به وجود آمده‌است. با توجه به این‌گونه اظهارات دریابادی بود که گروهی حکم [[تکفیر]] وی را صادر کردند؛ اما برخی از فرهیختگان معتقد بودند که او دچار سوءتفاهم گشته‌است. نزدیک به ده سال در دوری از دین به سر برد؛ ولی در این مدت احساس آرامش نداشت. جهت رسیدن به آرامش بار دیگر در صدد جستجوی حقیقت برآمد. این بار به مطالعه جهان متافیزیک روی آورد، نزدیک دو سه سالی را در این زمینه به پژوهش فلسفه و موضوعاتی که رنگ و بوی دینی و مذهبی داشتند، پرداخت که در پرتو آن روزنه تازه‌ای از جهان ماورای طبیعت به رویش گشوده شد. به این حقیقت پی برد که عالم روح و معنویت، آنگونه که فلسفه مادی غرب باورمند است، بی‌پایه نیست، بلکه حقیقتی انکارناپذیر است و ماورای این جهان مادی، عالمی دیگر، برتر و بزرگ‌تر وجود دارد و نظر قطعی و تفسیر نهایی از آن تجربه‌گرایان نیست. ماجدی در این مرحله گام‌هایی هر چند کوتاه به سوی معنویت برداشته بود؛ اما برجسته‌ترین عاملی که در بازگشت وی به سوی معنویت نقش داشت، کتاب سیره نبی شبلی نعمانی و کتاب‌های [[عرفان اسلامی]] مانند مثنوی مولانا رومی و مکتوبات مجدد الف ثانی بود. همانسان که خواندن یک کتاب و دیدن یک تصویر جعلی مایه لغزش و ایجاد شک در دریابادی شده بود، خواندن سیرت نبی نعمانی که در آن چهره واقعی پیامبر را به تصویر کشیده بود، مایه سرسپردگی و علاقه‌مند شدن وی به [[پیامبر اکرم]] گردید. با مطالعه کتاب سیرت النبی چهره راستین و شمایل حقیقی آن سرور جلوی دیدگانش مجسم شد. با دیدن آن اوصاف کریمانه و سیمای درخشان، خود را در برابر انسانی ارجمند، وارسته، مهربان، باعظمت و دوست داشتنی یافت که قلب و عقلش راهی جز تسلیم شدن در مقابل وی نمی‌دید. پس از این جریان در به روی همه کس بست، در خلوت و تنهایی به مطالعه مثنوی معنوی و مکتوبات مجدد الف ثانی مشغول شد. در نتیجه غبار شک از روی مغزش برداشته شد و گره‌های الحاد یکی پس از دیگری از روی دلش بازگشت. گاهی با سکوت اشک می‌ریخت و گاهی فریاد می‌کشید. تا اینکه شبی برخاست، [[وضو]] گرفت و پس از ده سال دوری از نماز، دو رکعت نماز گذارد. جهت ادای نماز صبح به [[مسجد]] رفت. از آن پس، جهت پیرایش درون به حلقه تربیتی اشرف علی تهانوی پیوست و زندگی علمی نوینی را از سر گرفت و در رد انحرافات فکری و فرهنگی، کتاب‌های علمی و ادبی پرارجی تألیف کرد. سرانجام، در سن ۸۶ سالگی در ژانویه ۱۹۷۸ م. در گذشت.


=دریابادی از نگاه علمای هم عصر=
=دریابادی از نگاه علمای هم عصر=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۹۳

ویرایش