confirmed
۵٬۹۲۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار است. نوشته اند جبر به معنای اجبار و اکراه بر امری است: «و جَبَرَ الرجلَ على الأَمر يَجْبُرُه جَبْراً و جُبُوراً و أَجْبَرَه أَكرهه» <ref>[[ابن منظور]]، [[لسان العرب]]،ج 4، ص 116</ref> | جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار است. نوشته اند جبر به معنای اجبار و اکراه بر امری است: «و جَبَرَ الرجلَ على الأَمر يَجْبُرُه جَبْراً و جُبُوراً و أَجْبَرَه أَكرهه» <ref>[[ابن منظور]]، [[لسان العرب]]،ج 4، ص 116</ref> | ||
در تعریف دیگری نوشته اند:«الجَبْر هو أن تَجْبُر إنسانا على ما لا يريد و تُكْرِهه»<ref>فراهیدی خلیل بن احمد، کتاب العین،ج 6، ص 115</ref> | در تعریف دیگری نوشته اند:«الجَبْر هو أن تَجْبُر إنسانا على ما لا يريد و تُكْرِهه»<ref>فراهیدی خلیل بن احمد، کتاب العین،ج 6، ص 115</ref> | ||
جبر یعنی مجبور کردن انسان بر انجام فعلی که مطابق اراده اش نیست و نسبت به آن اکراه دارد. و نیز آورده اند: «الجبر فی اللغه، جبره علی الامر و اجبره، قهره و اکرهه علی الاتیان به».<ref>عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفويض والقضاء والقدر، ص5</ref> | جبر یعنی مجبور کردن انسان بر انجام فعلی که مطابق اراده اش نیست و نسبت به آن اکراه دارد. و نیز آورده اند: «الجبر فی اللغه، جبره علی الامر و اجبره، قهره و اکرهه علی الاتیان به».<ref>عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفويض والقضاء والقدر، ص5</ref> | ||
یعنی جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار همراه با غلبه بر انجام کاری است. | یعنی جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار همراه با غلبه بر انجام کاری است. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==معنای جبر در اصطلاح== | ==معنای جبر در اصطلاح== | ||
جبر در اصطلاح به این معنا است که خدای متعال بندگانش را نسبت به افعال شان چه خوب و چه بد مجبور کند به گونه ای که جز انجام فعل هیچ اختیاری نداشته باشند. «الجبر في الإصطلاح إجبارُ الله عز وجل عبادَه على ما يفعلون، خيراً كان أو شراً، حسناً كان أو قبيحاً، دون أنْ يكون للعبد إرادة واختيارُ الرفض والامتناع »<ref>عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفويض والقضاء والقدر، ص5</ref> | جبر در اصطلاح به این معنا است که خدای متعال بندگانش را نسبت به افعال شان چه خوب و چه بد مجبور کند به گونه ای که جز انجام فعل هیچ اختیاری نداشته باشند. «الجبر في الإصطلاح إجبارُ الله عز وجل عبادَه على ما يفعلون، خيراً كان أو شراً، حسناً كان أو قبيحاً، دون أنْ يكون للعبد إرادة واختيارُ الرفض والامتناع »<ref>عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفويض والقضاء والقدر، ص5</ref> | ||
یعنی جبر در اصطلاح، اجبار خدای متعال نسبت به بندگانش در آن چه انجام می دهند می باشد (چه آن فعل نیکو باشد یا زشت) بدون آن که عبد اراده و اختیاری نسبت به ترک و امتناع از انجام فعل داشته باشد. | یعنی جبر در اصطلاح، اجبار خدای متعال نسبت به بندگانش در آن چه انجام می دهند می باشد (چه آن فعل نیکو باشد یا زشت) بدون آن که عبد اراده و اختیاری نسبت به ترک و امتناع از انجام فعل داشته باشد. | ||
==معنای | ==معنای اختیار در لغت == | ||
اختیار در لغت به معنای برگزیدن است. نوشته اند: «و الاختيار الاصطفاء، كذلك التَّخَيُّر» <ref>ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص 267</ref> | |||
اختیار یعنی بر گزیدن و تخیر نیز به همان معنا است. | |||
==معنای اختیار در اصطلاح== | |||
در معنای اصطلاحی اختیار (به معنای تفویض) نوشته اند:« الاختيار بمعنى التفويض بمعنى أنه ليس للّه سبحانه أي صنع في فعل العبد... فهو مستقل في فعله و في إيجاده و تأثيره حفظا لعدله سبحانه.» <ref>سبحانی جعفر، الإلهيات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج2، ص257.</ref> | |||
اختیار به معنای تفویض است، به این معنا که خدای متعال در افعال بنده اش دخالت نمی کند، بلکه او در انجام افعال مستقل است، زیرا که عدالت خدا به غیر از این ثابت نمی شود. | |||
تفویض | ==معنای تفویض در لغت == | ||
در معنای لغوی تفویض آورده اند:«(التفویض)هو أنّ اللَّه تعالى فوّض أفعال العباد إليهم يفعلون ما يشاءون على وجه الاستقلال دون أن يكون للَّه سلطان على أفعالهم» <ref>عسکری سید مرتضی، الجبر و التفويض و القضاء و القدر، ص6</ref> | |||
تفویض | تفویض یعنی این که خدای متعال افعال عباد را به خودشان واگذار کرده است که آن چه می خواهند مستقلا و بدون هر گونه سلطنت و دخالتی از طرف خدای متعال انجام دهند. | ||
==معنای تفویض در اصطلاح== | |||
و | نوشته اند: تفویض در اصطلاح دارای دو معنا است.1.معنای اول تفویض به معنای واگذاری امور به خدا است یعنی این که شخص تمام امور زندگانی اش را به خدای متعال می سپرد که البته این نوع تفویض می تواند مرتبه ای از مراتب عرفانی بندگان مخلص خدا باشد و شامل منازل سه گانه عبودیت یعنی توکل، تفویض و تسلیم می شود.«فهي مقامات ثلاث من مقامات العبوديه التوكل، ثم التفويض و هو أدق من التوكل ثم التسليم و هو أدق منهما.» <ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 17، ص 334</ref> | ||
معنای | یعنی عبودیت دارای سه مقام است.اول توکل دوم تفویض که دقیق تر از توکل است، سوم تسلیم که از تفویض و توکل دقیق تر است. مومن آل فرعون بعد از انجام رسالت خویش نسبت به آل فرعون، امور خویش را به خدای متعال تفویض و این آیه را قرائت کرد«وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد. غافر(40) 44 » یعنی من امور خود را به خداوند واگذار میکنم. به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است.2.معنای دوم تفویض به معنای واگذاری امور به انسان است. تفویض به این معنا که به دو قسم تشریعی و تکوینی تقسیم می شود. بنا بر این، مقصود از تفویض در محل بحث، قسم دوم و به معنای کلامی آن است که در مباحثات مربوط به جبر و اختیار به کار می رود. به همین دلیل در تفسیر تفویض این موضوع لحاظ خواهد شد. | ||
==معنای | ==معنای جبر و تفویض در کلام== | ||
جبر در علم کلام نیز معنای خاص خودش را دارد. نوشته اند:« الجبر عند أهل الكلام يستعمل كثيرا بمعنى إسناد فعل العبد إلى اللّه سبحانه، و هو خلاف القدر، و هو إسناد فعل العبد إليه لا إلى اللّه تعالى. فالجبر إفراط في تفويض الأمر إلى اللّه تعالى بحيث يصير العبد بمنزلة الجماد لا إرادة له و لا اختيار. و القدر تفريط في ذلك بحيث يصير العبد خالقا لأفعاله بالاستقلال، و كلاهما باطلان عند أهل الحق و هم أهل السّنة و الجماعه.»<ref>تهانوی محمد بن علی بن محمد، كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص 549</ref> | |||
اختیار | یعنی جبر نزد اهل کلام بیشتر به معنای اسناد افعال عباد به خدای متعال و نوعی زیاده روی در واگذار کردن امور بنده به خدای متعال است آن گونه که عبد همانند جماد فرض می شود که هیچ گونه اختیار و اراده ای از خود ندارد و قدر به معنای تفریط واگذاری امور عبد به خدای متعال است گویا که عبد مستقلا خالق افعال خویش است. و نیز نوشته اند:«الجبر و هو اسناد فعل العبد الى اللّه» .<ref>جرجانی میر سید شریف، التعریفات، ص 33</ref> | ||
جبر یعنی اسناد فعل بنده به خدا. اما تفویض ( اختیار) در لغت به معنای واگذار کردن امور جهت تصرف کردن در چیزی است. در مصادر لغت نوشته شده است: «والتفويض (فوّض) الأمر إليه جعل له التصرف فيه.» <ref>سعدی ابو حبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref> | |||
در | تفویض یعنی در اختیار قرار دادن امر یا کار به کسی برای تصرف کردن. علاوه نوشته اند: و«التَّفْويض رد الأمر إلى الغير»<ref>سعدی ابو حبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref> | ||
تفویض ارجاع امر به غیر است. هم چنین نوشته اند: تفویض به معنای تسلیم امور و حاکم کردن او بر آن امور و یا سپردن امری به شخصی دیگر است:« فَوَّضَ إليه الأمرَ أى ردَّه إليه.» <ref>جوهری، صحاح اللغه، جلد سوم، ص 1099</ref> | |||
و «فوَّضَ إليه أمرَه، إذا ردَّه»<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، جلد چهارم، ص 460</ref> | |||
و «فَوَّضَ أَمْرَهُ إِلَيْهِ تَفْوِيضاً سَلَّمَ أَمْرَهُ إِلَيْه»فیومی احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص 483 <ref> | |||
معنای هر سه تعریف در این جمله خلاصه می شود که مقصود از تفویض، سپردن کار به شخص دیگر است. یعنی او را در انجام کار صاحب اختیار قرار داده است. | |||
. <ref> محسن صالحی مازندرانی: معناشناسی جبر و اختیار، mosalehi.blogfa.com/post/1</ref> |