confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نظام مند' به 'نظاممند') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''اسکندریه''' شهریست زیبا که در زمان [[اسکندر مقدونی]] و به دستور او احداث شده است. همانطور که از نامش (الکساندریا) مشخص است از روی نام اسکندر (الکساندر) نامگذاری گشته و در منطقه از ابتدا شهری مهم بوده و هست. این شهر بندری دومین شهر و پنجمین بندر از نظر وسعت در [[کشور مصر]] میباشد و به خاطر وجود لولههای نفت و گاز از نظر صنعتی دارای اهمیت زیادی است. | '''اسکندریه''' شهریست زیبا که در زمان [[اسکندر مقدونی]] و به دستور او احداث شده است. همانطور که از نامش (الکساندریا) مشخص است از روی نام اسکندر (الکساندر) نامگذاری گشته و در منطقه از ابتدا شهری مهم بوده و هست. این شهر بندری دومین شهر و پنجمین بندر از نظر وسعت در [[کشور مصر]] میباشد و به خاطر وجود لولههای نفت و گاز از نظر صنعتی دارای اهمیت زیادی است. | ||
در این شهر در زمان اسکندر سازههای زیبا و افسانهای ساخته شدند که از مهمترین آنها فانوس دریایی اسکندریه بود. این فانوس که دارای آتشدانی در بالای خود بود، راهنمای کشتیها بود. آتشی که در آن بر افروخته میشد به گونهای بود که برخی میگفتند تا انتهای جهان را قابل مشاهده است. همچنین به دلیل عظمت ساخت این سازه در دوران قدمی جزو عجایب هفتگانه بوده است. | در این شهر در زمان اسکندر سازههای زیبا و افسانهای ساخته شدند که از مهمترین آنها فانوس دریایی اسکندریه بود. این فانوس که دارای آتشدانی در بالای خود بود، راهنمای کشتیها بود. آتشی که در آن بر افروخته میشد به گونهای بود که برخی میگفتند تا انتهای جهان را قابل مشاهده است. همچنین به دلیل عظمت ساخت این سازه در دوران قدمی جزو عجایب هفتگانه بوده است. | ||
=اسکندریه= | =اسکندریه= | ||
اسکندریه، دومین شهر بزرگ و مهمترین بندر مصر، واقع در کناره دریای مدیترانه و [[کرانه باختری]] دلتای نیل و در حدود 183 کیلومتری شمال غربی [[قاهره]] قرار گرفته است<ref>.Chambers's Encyclopedia, London, 1968, 1, p.248</ref>. این شهر در سال 331 قبل میلاد توسط اسکندر کبیر تأسیس شد و به زودی به یک مرکز تجاری، صنعتی و فرهنگی مهم و شهر اصلی [[مصر]] تبدیل شد<ref>New Catholic encyclopedia, 2ed, The Catholic University of America, 2003, p.281-285</ref>. | اسکندریه، دومین شهر بزرگ و مهمترین بندر مصر، واقع در کناره دریای مدیترانه و [[کرانه باختری]] دلتای نیل و در حدود 183 کیلومتری شمال غربی [[قاهره]] قرار گرفته است<ref>.Chambers's Encyclopedia, London, 1968, 1, p.248</ref>. این شهر در سال 331 قبل میلاد توسط اسکندر کبیر تأسیس شد و به زودی به یک مرکز تجاری، صنعتی و فرهنگی مهم و شهر اصلی [[مصر]] تبدیل شد<ref>New Catholic encyclopedia, 2ed, The Catholic University of America, 2003, p.281-285</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۲۹: | ||
=تأسیس= | =تأسیس= | ||
اسکندر در 332قم پس از آغاز لشکرکشی به [[ایران]] بر آن شد تا پایتختی برای متصرفات جدید خود و پایگاهی برای تسلط بر آبهای مدیترانه بنا کند. وی شهر قدیمی رقوده یا راکوتیس(مربوط به 1500قم) در مجاورت جزیره فاروس و در شمال نوکراتیس(نقراطیس) را برگزید و بنای شهر جدید را آغاز کرد. سپس ادامه کار را بر عهده نایبالسلطنه خود کلئومنس گذاشت و مصر را ترک کرد<ref>اسکندری، عمر و سفدج، تاریخ مصر الی الفتح العثمانی، قاهره، 1410ق/1990م، ص 105.</ref>. | اسکندر در 332قم پس از آغاز لشکرکشی به [[ایران]] بر آن شد تا پایتختی برای متصرفات جدید خود و پایگاهی برای تسلط بر آبهای مدیترانه بنا کند. وی شهر قدیمی رقوده یا راکوتیس(مربوط به 1500قم) در مجاورت جزیره فاروس و در شمال نوکراتیس(نقراطیس) را برگزید و بنای شهر جدید را آغاز کرد. سپس ادامه کار را بر عهده نایبالسلطنه خود کلئومنس گذاشت و مصر را ترک کرد<ref>اسکندری، عمر و سفدج، تاریخ مصر الی الفتح العثمانی، قاهره، 1410ق/1990م، ص 105.</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۴: | ||
=تاریخ اسکندریه در دوره یونان و روم= | =تاریخ اسکندریه در دوره یونان و روم= | ||
چون اسکندر در 323قم درگذشت و قلمرو پهناور او میان سردارانش تقسیم شد، سرزمین مصر نصیب "بطلمیوس اول"<ref> Ptolemy I</ref> که معروف به "سوتر" بود شد. وی از بابل به اسکندریه آمد و سلسله بطالسه را در مصر بنیان نهاد. و با تصرف [[سوریه]]، [[قبرس]] و فینیقیه قلمرو امپراتوری خود را وسعت بخشید<ref>زیدان، جرجی، تاریخ مصر الحدیث، قاهره، 1411ق/1991م، ج 1، ص 72.</ref>. سپس به ساختن بناها و معابد باشکوه همت گماشت و برای ایجاد وحدت دینی میان مصریان، مذاهب باستانی یونان و مصر را درهم آمیخت و پرستش الهه ساراپیس را کیش رسمی حکومت اعلام کرد و معبد سراپیوم را برای آن الهه بنیاد نهاد. همچنین فانوس دریایی، مدرسه(موزه) و کتابخانه معروف اسکندریه را تأسیس کرد<ref> اسکندری، همان، ص 109.</ref>. سوتر برای تقویت مدرسه اسکندریه، دانشمندان بسیاری از یونان فرا خواند و خود کتابی درباره زندگی و سیره اسکندر نوشت. | چون اسکندر در 323قم درگذشت و قلمرو پهناور او میان سردارانش تقسیم شد، سرزمین مصر نصیب "بطلمیوس اول"<ref> Ptolemy I</ref> که معروف به "سوتر" بود شد. وی از بابل به اسکندریه آمد و سلسله بطالسه را در مصر بنیان نهاد. و با تصرف [[سوریه]]، [[قبرس]] و فینیقیه قلمرو امپراتوری خود را وسعت بخشید<ref>زیدان، جرجی، تاریخ مصر الحدیث، قاهره، 1411ق/1991م، ج 1، ص 72.</ref>. سپس به ساختن بناها و معابد باشکوه همت گماشت و برای ایجاد وحدت دینی میان مصریان، مذاهب باستانی یونان و مصر را درهم آمیخت و پرستش الهه ساراپیس را کیش رسمی حکومت اعلام کرد و معبد سراپیوم را برای آن الهه بنیاد نهاد. همچنین فانوس دریایی، مدرسه(موزه) و کتابخانه معروف اسکندریه را تأسیس کرد<ref> اسکندری، همان، ص 109.</ref>. سوتر برای تقویت مدرسه اسکندریه، دانشمندان بسیاری از یونان فرا خواند و خود کتابی درباره زندگی و سیره اسکندر نوشت. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۱: | ||
=آغاز مسیحت، پیوند با فلسفه= | =آغاز مسیحت، پیوند با فلسفه= | ||
موزه و کتابخانهای که توسط بطلمیوس اول در سال 280 قبل میلاد تاسیس شد و برای صدها دانشمند در رشتههای علوم انسانی فراهم شده بود موجب شده بود این شهر به یکی از تأثیرگذارترین مراکز فراگیری آموزههای یونان تبدیل شود. | موزه و کتابخانهای که توسط بطلمیوس اول در سال 280 قبل میلاد تاسیس شد و برای صدها دانشمند در رشتههای علوم انسانی فراهم شده بود موجب شده بود این شهر به یکی از تأثیرگذارترین مراکز فراگیری آموزههای یونان تبدیل شود. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۰: | ||
=مکتب الاهیاتی اسکندریه= | =مکتب الاهیاتی اسکندریه= | ||
تفکرات مسیحی اسکندریه همچنین به شدت تحت تأثیر عقاید بطلمیوسی بود. کلمنت (ح 150- 213م) و اریگنس (185-254م) بر آن شدند تا فلسفه را با کلام مسیحی آشتی دهند و چون کلیسا مکتبی فلسفی نداشت، آنان تعالیم مسیحی را با فلسفه اسکندرانی به خصوص نحله نوافلاطونی و الهیات و علمالنفس ارسطویی وفق دادند<ref>Chambers's Encyclopedia, ibid, 1, p.251.</ref>. کلمنت، اوریگنس و بسیاری از معاصران این دو، سنت بطلمیوسی و روش تفسیر تمثیلی را به عنوان تفکر مسیحی پذیرفته بودند. رساله اوریگنس به نام de principiis اولین تفسیر نظاممند در اصول مسیحیت میباشد<ref> New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. | تفکرات مسیحی اسکندریه همچنین به شدت تحت تأثیر عقاید بطلمیوسی بود. کلمنت (ح 150- 213م) و اریگنس (185-254م) بر آن شدند تا فلسفه را با کلام مسیحی آشتی دهند و چون کلیسا مکتبی فلسفی نداشت، آنان تعالیم مسیحی را با فلسفه اسکندرانی به خصوص نحله نوافلاطونی و الهیات و علمالنفس ارسطویی وفق دادند<ref>Chambers's Encyclopedia, ibid, 1, p.251.</ref>. کلمنت، اوریگنس و بسیاری از معاصران این دو، سنت بطلمیوسی و روش تفسیر تمثیلی را به عنوان تفکر مسیحی پذیرفته بودند. رساله اوریگنس به نام de principiis اولین تفسیر نظاممند در اصول مسیحیت میباشد<ref> New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۱: | ||
=تحرکات در مسیحیت اسکندریه= | =تحرکات در مسیحیت اسکندریه= | ||
مقدار زیادی از تاریخ کلیسا در اسکندریه همراه است با کشمکشهایی که درون مسیحیت ایجاد شد و تحرکات جدیدی رخ داد مانند فرقه آریانیزم<ref>.arianism </ref>، نسطوریان<ref>nestorianism.</ref> و مونوفیزیتها<ref>monophysitism.</ref>. | مقدار زیادی از تاریخ کلیسا در اسکندریه همراه است با کشمکشهایی که درون مسیحیت ایجاد شد و تحرکات جدیدی رخ داد مانند فرقه آریانیزم<ref>.arianism </ref>، نسطوریان<ref>nestorianism.</ref> و مونوفیزیتها<ref>monophysitism.</ref>. | ||
=مناقشه آریوسی و شورای نیقیه= | =مناقشه آریوسی و شورای نیقیه= | ||
شورای نیقیه، نخستین شورای کلیسایی جهانی بود که در سال ۳۲۵ میلادی در پاسخ به نظر آریوس شکیل شد. آریوس روحانیِ اهل اسکندریه بود. او نیز چون اوریگن بر این باور بود که پدر از پسر برتر است و پسر نیز بزرگتر از روح القدس است. اما بر خلاف اوریگن، سلسله مراتب میان موجودات الهی را باور نداشت. او بر این باور بود که فقط پدر خدا است، و بدینسان یکتاپرستی را بر نظام اوریگن افزود. از نظر او پسر وجودی بود که پدر بهواسطهٔ او جهان را آفرید اما معالوصف او خدا نبود بلکه مخلوقی بود خلقشده از نیستی. او مخلوق بود نه وجودی ازلی و بنابر این زمان آغازی داشت و در واقع "زمانی بود که پسر وجود نداشت". | شورای نیقیه، نخستین شورای کلیسایی جهانی بود که در سال ۳۲۵ میلادی در پاسخ به نظر آریوس شکیل شد. آریوس روحانیِ اهل اسکندریه بود. او نیز چون اوریگن بر این باور بود که پدر از پسر برتر است و پسر نیز بزرگتر از روح القدس است. اما بر خلاف اوریگن، سلسله مراتب میان موجودات الهی را باور نداشت. او بر این باور بود که فقط پدر خدا است، و بدینسان یکتاپرستی را بر نظام اوریگن افزود. از نظر او پسر وجودی بود که پدر بهواسطهٔ او جهان را آفرید اما معالوصف او خدا نبود بلکه مخلوقی بود خلقشده از نیستی. او مخلوق بود نه وجودی ازلی و بنابر این زمان آغازی داشت و در واقع "زمانی بود که پسر وجود نداشت". | ||
خط ۸۹: | خط ۸۱: | ||
=ادامه تحولات= | =ادامه تحولات= | ||
در ادامه تحولات اسکندریه، یک شورا در سال 362 برای تفکر و تصمیم گرفتن در مورد الوهیت روح القدس تشکیل شد. همچنین دو شورا نیز در سالهای 363 و 364 تشکیل گردید که تعاریف موجود در مورد ایمان را به صورت نظاممندی درآوردند. در سال 370 میلادی مجددا یک شورای ضد آریوسی تشکیل شد. تئوفیلیوس اسکندرانی<ref>Theophilus of Alexandria.</ref> نیز که بین سالهای 385 تا 412 اسقف اعظم اسکندریه بود مبارزهای بر علیه فرقه پیگانها<ref>Paganism.</ref> (ملحدان به مسیحیت) را رهبری نمود که منجر به ویرانی معبد سراپیوم<ref>Serapis.</ref> در سال 389 شد. | در ادامه تحولات اسکندریه، یک شورا در سال 362 برای تفکر و تصمیم گرفتن در مورد الوهیت روح القدس تشکیل شد. همچنین دو شورا نیز در سالهای 363 و 364 تشکیل گردید که تعاریف موجود در مورد ایمان را به صورت نظاممندی درآوردند. در سال 370 میلادی مجددا یک شورای ضد آریوسی تشکیل شد. تئوفیلیوس اسکندرانی<ref>Theophilus of Alexandria.</ref> نیز که بین سالهای 385 تا 412 اسقف اعظم اسکندریه بود مبارزهای بر علیه فرقه پیگانها<ref>Paganism.</ref> (ملحدان به مسیحیت) را رهبری نمود که منجر به ویرانی معبد سراپیوم<ref>Serapis.</ref> در سال 389 شد. | ||
=نسطوریان و شورای افسس= | =نسطوریان و شورای افسس= | ||
یکی دیگر از بخشهای مهم در تاریخ کلیسای اسکندریه دورانی است که کشیش سیریل (412-444) اسقف اعظم آنجا بود. او مبارزهای جدی بر علیه فرقه نسطوریان، که معتقد بودند مسیح دارای دو طبیعت است، را رهبری نمود. آموزههای نسطوریان توسط شورایی در سال 430 در اسکندریه رد شد، و کشیش سیریل در سال 431 رهبری شورای افسس، که فرقه نسطوریان را محکوم کرد، بر عهده داشت. این شورا و محکومیت نسطوریان در ادامه موجب شکاف میان اسکندریه و انطاکیه و تشکیل دو مکتب متفاوت شد<ref>New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. | یکی دیگر از بخشهای مهم در تاریخ کلیسای اسکندریه دورانی است که کشیش سیریل (412-444) اسقف اعظم آنجا بود. او مبارزهای جدی بر علیه فرقه نسطوریان، که معتقد بودند مسیح دارای دو طبیعت است، را رهبری نمود. آموزههای نسطوریان توسط شورایی در سال 430 در اسکندریه رد شد، و کشیش سیریل در سال 431 رهبری شورای افسس، که فرقه نسطوریان را محکوم کرد، بر عهده داشت. این شورا و محکومیت نسطوریان در ادامه موجب شکاف میان اسکندریه و انطاکیه و تشکیل دو مکتب متفاوت شد<ref>New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. | ||
=شورای کالسدون= | =شورای کالسدون= | ||
پس از مناقشه نسطوریان، فرقه دیگری به نام ائوتخس<ref>EUTCHES.</ref> در سال 448 به وجود آمد که ادعای کلیسا را در مورد طبیعت عیسی قبول نداشت و در واقع، آغازی بود برای ادعاهای مونوفیزیتها که در آینده به وجود آمدند. | پس از مناقشه نسطوریان، فرقه دیگری به نام ائوتخس<ref>EUTCHES.</ref> در سال 448 به وجود آمد که ادعای کلیسا را در مورد طبیعت عیسی قبول نداشت و در واقع، آغازی بود برای ادعاهای مونوفیزیتها که در آینده به وجود آمدند. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۰۸: | ||
=فرهنگ یهودیت در اسکندریه باستان= | =فرهنگ یهودیت در اسکندریه باستان= | ||
یهودیان یونانیزبان اسکندریه با آثار شاعران و فلاسفه یونان باستان آشنا بودند. اما، به هر حال، آنها دست از اعتقاد خود بر نمیداشتند و فرهنگ هلنی در حال گسترش، که دارای شالودههای مشرکانه بود، را نیز نمیتوانستند بپذیرند. لذا آنها شروع به خلق فرهنگ هلنی مخصوص خود شدند. | یهودیان یونانیزبان اسکندریه با آثار شاعران و فلاسفه یونان باستان آشنا بودند. اما، به هر حال، آنها دست از اعتقاد خود بر نمیداشتند و فرهنگ هلنی در حال گسترش، که دارای شالودههای مشرکانه بود، را نیز نمیتوانستند بپذیرند. لذا آنها شروع به خلق فرهنگ هلنی مخصوص خود شدند. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۱۷: | ||
=دوران بیزانس= | =دوران بیزانس= | ||
با شروع [[عصر بیزانس]]، جمعیت یهودیان دوباره افزایش یافت، اما از شکنجههای کلیسا در آزار بودند. در سال 414، یهودیان از شهر اخراج شدند اما پس از مدتی بازگشتند چون این شهر زمانی که توسط [[مسلمانان]] فتح شد دارای جمعیت قابل توجهی یهودی بوده است. | با شروع [[عصر بیزانس]]، جمعیت یهودیان دوباره افزایش یافت، اما از شکنجههای کلیسا در آزار بودند. در سال 414، یهودیان از شهر اخراج شدند اما پس از مدتی بازگشتند چون این شهر زمانی که توسط [[مسلمانان]] فتح شد دارای جمعیت قابل توجهی یهودی بوده است. | ||
=عصر اعراب= | =عصر اعراب= | ||
بر اساس بعضی منابع عربی، در حدود چهارصد هزار یهودی هنگام فتح آن توسط عربها در سال 642 زندگی میکردند، اما پس از آن بسیاری از آنان اسکندریه را ترک کردند و کم کم تعداد آنها بسیار رو به کاهش گذاشت به طوری که طبق بعضی اسناد در قرن یازدهم در اسکندریه تنها در حدود سیصد خانواده در آن سکنی داشتند، البته این رقم تا سه هزار هم نقل شده است<ref> Encyclopaedia Judaica ,ibid.</ref>. | بر اساس بعضی منابع عربی، در حدود چهارصد هزار یهودی هنگام فتح آن توسط عربها در سال 642 زندگی میکردند، اما پس از آن بسیاری از آنان اسکندریه را ترک کردند و کم کم تعداد آنها بسیار رو به کاهش گذاشت به طوری که طبق بعضی اسناد در قرن یازدهم در اسکندریه تنها در حدود سیصد خانواده در آن سکنی داشتند، البته این رقم تا سه هزار هم نقل شده است<ref> Encyclopaedia Judaica ,ibid.</ref>. | ||
=منبع= | =منبع= | ||
[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-Alexandria__a-42970.aspx برگرفته از سایت اسکندریه Alexandria دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | [http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-Alexandria__a-42970.aspx برگرفته از سایت اسکندریه Alexandria دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: شهرها]] | [[رده: شهرها]] |