confirmed، مدیران
۳۷٬۸۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
مادرش: ماریة بنت قیس بن معدیکرب بن الحارث بن السمط بن امرئ القیس بن عمرو بن معاویة، از قبیله کندة است. | مادرش: ماریة بنت قیس بن معدیکرب بن الحارث بن السمط بن امرئ القیس بن عمرو بن معاویة، از قبیله کندة است. | ||
کنیه او أبا حفص است و مختار بن ابی عبید در سال 65 یا 66 هجری قمری به خونخواهی امام | کنیه او أبا حفص است و مختار بن ابی عبید در سال 65 یا 66 هجری قمری به خونخواهی امام حسین علیه السلام او را به قتل رساند. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==خیانت به مسلم بن عقیل== | ==خیانت به مسلم بن عقیل== | ||
هنگامی که[[مسلم بن عقیل]] نماینده امام حسین علیه السلام به کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر میخواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد. | هنگامی که [[مسلم بن عقیل]] نماینده امام حسین علیه السلام به کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر میخواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد. | ||
مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور [[عبیدالله بن زیاد]] دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد [[وصیت]] کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید. | مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور [[عبیدالله بن زیاد]] دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد [[وصیت]] کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در زمان واقعه کربلا عمر بن سعد، جوانی جویای مقام بود طبق آنچه که در کتب روایی نقل شده او در گیر و دار توسعۀ حکومت اسلام در سراسر جهان آن روز و گسترش قلمرو حکومت در [[ایران]]، بسیار مشتاق حکومت در نواحی مرکزی ایران به مرکزیت [[ری]] آن زمان بوده است. | در زمان واقعه کربلا عمر بن سعد، جوانی جویای مقام بود طبق آنچه که در کتب روایی نقل شده او در گیر و دار توسعۀ حکومت اسلام در سراسر جهان آن روز و گسترش قلمرو حکومت در [[ایران]]، بسیار مشتاق حکومت در نواحی مرکزی ایران به مرکزیت [[ری]] آن زمان بوده است. | ||
منطقهای وسیع و خوش آب و هوا و متنعم و برخوردار از مواهب طبیعی و انسانی. مطابق آنچه [[سید محمد صحفی]] در ترجمۀ کتاب شریف «اللهوف علی قتل الطفوف» یا همان [[مقتل لهوف]] [[سید بن طاووس | منطقهای وسیع و خوش آب و هوا و متنعم و برخوردار از مواهب طبیعی و انسانی. مطابق آنچه [[سید محمد صحفی]] در ترجمۀ کتاب شریف «اللهوف علی قتل الطفوف» یا همان [[مقتل لهوف]] [[سید بن طاووس]] مینویسد آرزوی عمر سعد در حکومت بر ری در حال تحقق بود. | ||
همزمان با ورود امام حسین علیه السلام به [[عراق]]، یزید خلیفۀ تازه بر تخت نشسته، حکم ولایت او بر ری را به همراه ۴۰۰۰ نفر سواره نظام جنگی، برای عزیمت به ری به وی میسپارد. | همزمان با ورود امام حسین علیه السلام به [[عراق]]، یزید خلیفۀ تازه بر تخت نشسته، حکم ولایت او بر ری را به همراه ۴۰۰۰ نفر سواره نظام جنگی، برای عزیمت به ری به وی میسپارد. | ||
او عازم سفر میشود که خبر حرکت امام | او عازم سفر میشود که خبر حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را وامیدارد تا ابن سعد را برای مقابله با امام بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز میزند، اما [[عبیدالله بن زیاد]] او را تهدید میکند که یا باید به مقابله با حسین علیه السلام برود و یا فرمان حکومت ری را پس دهد. | ||
==تردید عمر سعد== | ==تردید عمر سعد== | ||
عمر بن سعد از علمای اسلامی بود و میدانست کشتن فرزند پیغمبر و ارتکاب این جنایت گناهی نابخشودنی است به همین خاطر یک شب را از یزید مهلت گرفت تا تصمیم بگیرد. همۀ خردمندان قوم او را از مقابلۀ با [[سید الشهداء]] بر حذر داشتند ولی عشق بی انتها به قدرت چنان قلب او را تسخیر کرده بود که هیچ نصیحتی اثرگذار نبود. | عمر بن سعد از علمای اسلامی بود و میدانست کشتن فرزند پیغمبر و ارتکاب این جنایت گناهی نابخشودنی است به همین خاطر یک شب را از یزید مهلت گرفت تا تصمیم بگیرد. همۀ خردمندان قوم او را از مقابلۀ با [[سید الشهداء]] بر حذر داشتند ولی عشق بی انتها به قدرت چنان قلب او را تسخیر کرده بود که هیچ نصیحتی اثرگذار نبود. | ||
فردای آن روز عمر بن سعد برخلاف نظر دوستان و آشنایان، راه کربلا را در پیش گرفت و با چهار هزار نفر سپاهی، عازم نبرد با | فردای آن روز عمر بن سعد برخلاف نظر دوستان و آشنایان، راه کربلا را در پیش گرفت و با چهار هزار نفر سپاهی، عازم نبرد با امام علیه السلام گردید. | ||
==ارسال پیک نزد امام حسین علیه السلام== | ==ارسال پیک نزد امام حسین علیه السلام== | ||
عمر سعد | عمر سعد [[جمعه]]، دوم یا ۳ [[ماه محرم الحرام|محرم]] ۶۱ ق /۶۸۰ م وارد کربلا شد و قره بن قیس حنظلی را به نزد [[امام حسین علیه السلام]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کردهاند، از این روی به عراق آمدهام، حال اگر نمیخواهند برمیگردم. | ||
ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین علیه السلام بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند. | ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین علیه السلام بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
==جنایات عمر بن سعد== | ==جنایات عمر بن سعد== | ||
یکی از جنایات عمر بن سعد در کربلا، بستن آب بر امام | یکی از جنایات عمر بن سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسین علیه السلام و اهلبیت ایشان بود. در پی دستور ابن زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام اهل بیت علیه السلام جلوگیری کند. | ||
در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام علیه السلام، [[زینب بنت علی|زینب کبری سلام الله علیه]] از خیمهگاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرت علیه السلام خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد ! آیا اباعبدالله کشته میشود و تو نظاره میکنی؟» | نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام علیه السلام، [[زینب بنت علی|زینب کبری سلام الله علیه]] از خیمهگاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرت علیه السلام خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد ! آیا اباعبدالله کشته میشود و تو نظاره میکنی؟» | ||
عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از [[حضرت زینب سلام الله علیه]] برگرداند. | عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از [[زینب بنت علی|حضرت زینب سلام الله علیه]] برگرداند. | ||
پس از شهادت سالار شهیدان علیه السلام، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام علیه السلام از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام علیه السلام تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت علیه السلام را در هم شکستند. | پس از شهادت سالار شهیدان علیه السلام، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام علیه السلام از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام علیه السلام تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت علیه السلام را در هم شکستند. | ||
==بعد از واقعه کربلا== | ==بعد از واقعه کربلا== | ||
پس از واقعه جانگداز عاشورا، او دو روز در کربلا ماند و به دفن اجساد کشتههای سپاه خود، پرداخت سپس در حالی که اجساد مطهر و پاک شهدای کربلا را بر روی خاک تفتیده کربلا رها کرده بود به همراه اسرای | پس از واقعه جانگداز عاشورا، او دو روز در کربلا ماند و به دفن اجساد کشتههای سپاه خود، پرداخت سپس در حالی که اجساد مطهر و پاک شهدای کربلا را بر روی خاک تفتیده کربلا رها کرده بود به همراه اسرای اهلبیت علیه السلام، به سوی کوفه حرکت کرد. | ||
عمر بن سعد به کوفه بازگشت؛ اما همانگونه که امام حسین علیه السلام پیش از شهادت خود به او فرموده بود، هیچگاه رویای شیرین به دست آوردن امارت ری برایش تعبیر نشد. | عمر بن سعد به کوفه بازگشت؛ اما همانگونه که امام حسین علیه السلام پیش از شهادت خود به او فرموده بود، هیچگاه رویای شیرین به دست آوردن امارت ری برایش تعبیر نشد. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
پس از شکست این شورش، عمر بن سعد در کوفه ماند؛ اما به واسطه ترسی که از [[مختار]] داشت به عبدالله بن جعدة بن هبیره که از شیعیان تراز اول کوفه و از دوستان نزدیک مختار بود، متوسل شد و از او خواست تا برایش از مختار امان نامه بگیرد. | پس از شکست این شورش، عمر بن سعد در کوفه ماند؛ اما به واسطه ترسی که از [[مختار]] داشت به عبدالله بن جعدة بن هبیره که از شیعیان تراز اول کوفه و از دوستان نزدیک مختار بود، متوسل شد و از او خواست تا برایش از مختار امان نامه بگیرد. | ||
مختار نیز امان نامهای برای پسر سعد نوشت و در آن سر نزدن حدث (بنا بر حدیثی که از [[امام باقرعلیه السلام]] بدست ما رسیده است منظور مختار از حدث، این بود که مادامی که ابن سعد به دستشویی نرود و کاری انجام ندهد این امان نامه معتبر خواهد بود.) را شرط استمرار و دوام این امان نامه برشمرد. | مختار نیز امان نامهای برای پسر سعد نوشت و در آن سر نزدن حدث (بنا بر حدیثی که از [[امام محمد باقر|امام باقرعلیه السلام]] بدست ما رسیده است منظور مختار از حدث، این بود که مادامی که ابن سعد به دستشویی نرود و کاری انجام ندهد این امان نامه معتبر خواهد بود.) را شرط استمرار و دوام این امان نامه برشمرد. | ||
==مرگ== | ==مرگ== | ||
مختار یکی از فرماندهان خود را به نام ابوقلوص شبامی به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد و ابن سعد و پسرش حفص که او نیز در مجلس مختار بود به دستور مختار کشته شدند و وی پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای [[محمد بن | مختار یکی از فرماندهان خود را به نام ابوقلوص شبامی به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد و ابن سعد و پسرش حفص که او نیز در مجلس مختار بود به دستور مختار کشته شدند و وی پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنفیه]] به [[مدینه]] فرستاد. | ||
اما در روایتی دیگر آمده است مختار، ابوعمره را در پی ابن سعد فرستاد؛ عمر برخاست و لباس پوشید تا به به همراه او به دارالاماره برود؛ اما سُر خورد و به زمین افتاد، پس ابوعمره فرصت را غنیمت شمرد و سر از بدنش جدا کرد. | اما در روایتی دیگر آمده است مختار، ابوعمره را در پی ابن سعد فرستاد؛ عمر برخاست و لباس پوشید تا به به همراه او به دارالاماره برود؛ اما سُر خورد و به زمین افتاد، پس ابوعمره فرصت را غنیمت شمرد و سر از بدنش جدا کرد. |