پرش به محتوا

علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس==↵{{پانویس رنگی|1}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
خط ۷: خط ۷:
'''1. اضافه بیانیه:''' نظیر «خاتم فضّه» که در اصل خاتم من فضّه (انگشتری از جنس نقره) بوده است. در این‌صورت، علوم القرآن به معنای علوم من القرآن خواهد بود؛ یعنی علومی که از جنس [[قرآن]] است. پیدا است که این معنا در این اصطلاح مورد نظر نیست؛ زیرا علومی همچون: تاریخ [[قرآن]]، زبان [[قرآن]] و... از جنس [[قرآن]] به شمار نمی‌رود؛ هرچند می‌توانند ناظر به [[قرآن]] باشد.
'''1. اضافه بیانیه:''' نظیر «خاتم فضّه» که در اصل خاتم من فضّه (انگشتری از جنس نقره) بوده است. در این‌صورت، علوم القرآن به معنای علوم من القرآن خواهد بود؛ یعنی علومی که از جنس [[قرآن]] است. پیدا است که این معنا در این اصطلاح مورد نظر نیست؛ زیرا علومی همچون: تاریخ [[قرآن]]، زبان [[قرآن]] و... از جنس [[قرآن]] به شمار نمی‌رود؛ هرچند می‌توانند ناظر به [[قرآن]] باشد.


'''2. اضافه ظرفیه:''' نظیر «صوم فی الرمضان» که به معنای «صوم فی الرمضان» به‌کار رفته است. در این صورت، اصطلاح علوم القرآن به معنای «علوم فی القرآن» (علومی که در [[قرآن]] انعکاس یافته) خواهد بود. این معنا نیز در اصطلاح علوم قرآنی مدّنظر نیست؛ زیرا اوّلاً عموم مباحث علوم قرآنی از آن دست علومی که در متن [[قرآن]] انعکاس یافته نیست؛ بلکه آن‌ها را باید مباحث و مطالعات برون قرآنی دانست؛ به‌طور مثال، مسائلی همچون مکی و مدنی، اسباب النزول، جمع [[قرآن]]، شناخت تفسیر و مفسّران مباحثی نیست که بتوان آن‌ها را در متن آیات جست؛ البته بر برخی از مسائل علوم قرآنی همچون شناخت محکم و متشابه «علوم فی القرآن» نیز صادق است و این دست از مسائل علوم قرآنی میان علوم قرآنی و [[تفسیر موضوعی]] مشترک است. ثانیاً به مباحث درون قرآنی نظیر خدا در [[قرآن]]، معاد در [[قرآن]]، اصطلاح دیگری یعنی «[[معارف قرآنی]]» اطلاق می‌شود.
'''2. اضافه ظرفیه:''' نظیر «صوم فی الرمضان» که به معنای «صوم فی الرمضان» به‌کار رفته است. در این صورت، اصطلاح علوم القرآن به معنای «علوم فی القرآن» (علومی که در [[قرآن]] انعکاس یافته) خواهد بود. این معنا نیز در اصطلاح علوم قرآنی مدّنظر نیست؛ زیرا اوّلاً عموم مباحث علوم قرآنی از آن دست علومی که در متن [[قرآن]] انعکاس یافته نیست؛ بلکه آنها را باید مباحث و مطالعات برون قرآنی دانست؛ به‌طور مثال، مسائلی همچون مکی و مدنی، اسباب النزول، جمع [[قرآن]]، شناخت تفسیر و مفسّران مباحثی نیست که بتوان آنها را در متن آیات جست؛ البته بر برخی از مسائل علوم قرآنی همچون شناخت محکم و متشابه «علوم فی القرآن» نیز صادق است و این دست از مسائل علوم قرآنی میان علوم قرآنی و [[تفسیر موضوعی]] مشترک است. ثانیاً به مباحث درون قرآنی نظیر خدا در [[قرآن]]، معاد در [[قرآن]]، اصطلاح دیگری یعنی «[[معارف قرآنی]]» اطلاق می‌شود.
استاد آیت‌الله معرفت در تفاوت علوم قرآنی با [[معارف قرآنی]] آورده است:
استاد آیت‌الله معرفت در تفاوت علوم قرآنی با [[معارف قرآنی]] آورده است:


خط ۴۰: خط ۴۰:
محدود بودن مباحث و گزاره‌های علوم قرآنی در آغاز پیدایی و نیز ضرورت منقح ساختن مبانی آن، برخی از مفسران را ناگزیر ساخت که در آغاز کتاب تفسیری خود و پیش از ورود به [[تفسیر]] [[آیات]] در قالب چند مقدمه به بررسی اهم مباحث علوم قرآنی بپردازند؛ زیرا هر مفسّری خواه نا خواه در بررسی [[آیات]] [[قرآن]] به پدیده اختلاف قرّاء بر خواهد خورد؛ اختلاف‌هایی که گاه معانی و مفاهیم متضاد از یک آیه به‌دست می‌دهد؛ نظیر اختلاف بر سر قرائت مالک یا ملک یوم‌الدین. <ref>طبرسی، بی‌تا: ج 1، ص 97 و 98؛ طباطبایی، بی‌تا: ج 1، ص 22.</ref>  
محدود بودن مباحث و گزاره‌های علوم قرآنی در آغاز پیدایی و نیز ضرورت منقح ساختن مبانی آن، برخی از مفسران را ناگزیر ساخت که در آغاز کتاب تفسیری خود و پیش از ورود به [[تفسیر]] [[آیات]] در قالب چند مقدمه به بررسی اهم مباحث علوم قرآنی بپردازند؛ زیرا هر مفسّری خواه نا خواه در بررسی [[آیات]] [[قرآن]] به پدیده اختلاف قرّاء بر خواهد خورد؛ اختلاف‌هایی که گاه معانی و مفاهیم متضاد از یک آیه به‌دست می‌دهد؛ نظیر اختلاف بر سر قرائت مالک یا ملک یوم‌الدین. <ref>طبرسی، بی‌تا: ج 1، ص 97 و 98؛ طباطبایی، بی‌تا: ج 1، ص 22.</ref>  


بر این اساس، مفسّر در آغاز راه ناگزیر است موضوع و چگونگی برخورد خود را با این پدیده مشخص سازد. پیدا است صحّه گذاشتن یا مردود دانستن اختلاف قرائت‌ها در نوع تفسیر تأثیر مستقیم می‌گذارد. همچنین هر مفسّری در ساحت تبیین مدالیل آیات افزون بر قراین بیرونی به قراین درونی به‌ویژه مدالیل آیات قبل و بعد آیه مورد بحث و چگونگی ارتباط میان آن‌ها که در اصطلاح به آن سیاق می‌گویند، نیازمند است؛ (رک: قلعه‌چی، بی‌تا: ص 252؛ فتح‌الله، 1415 ق: ص 236) اما استناد به اصل سیاق مبتنی بر یک زیرساخت و مبنای دیگر یعنی وحیانی دانستن چینش آیات است؛ یعنی اگر مفسر در مبحث تاریخ جمع و تدوین [[قرآن]] چینش کنونی آیات را مستند به پیامبر دانست می‌تواند از اصل سیاق بهره گیرد؛ و در غیر این صورت، استناد به سیاق بی‌معنا خواهد بود. چنان‌که اگر مفسری بر وجود ارتباط میان سوره‌های [[قرآن]] معتقد باشد، باید افزون بر وحیانی بودن چینش آیات، چینشن سوره‌ها را نیز وحیانی بینگارد.
بر این اساس، مفسّر در آغاز راه ناگزیر است موضوع و چگونگی برخورد خود را با این پدیده مشخص سازد. پیدا است صحّه گذاشتن یا مردود دانستن اختلاف قرائت‌ها در نوع تفسیر تأثیر مستقیم می‌گذارد. همچنین هر مفسّری در ساحت تبیین مدالیل آیات افزون بر قراین بیرونی به قراین درونی به‌ویژه مدالیل آیات قبل و بعد آیه مورد بحث و چگونگی ارتباط میان آنها که در اصطلاح به آن سیاق می‌گویند، نیازمند است؛ (رک: قلعه‌چی، بی‌تا: ص 252؛ فتح‌الله، 1415 ق: ص 236) اما استناد به اصل سیاق مبتنی بر یک زیرساخت و مبنای دیگر یعنی وحیانی دانستن چینش آیات است؛ یعنی اگر مفسر در مبحث تاریخ جمع و تدوین [[قرآن]] چینش کنونی آیات را مستند به پیامبر دانست می‌تواند از اصل سیاق بهره گیرد؛ و در غیر این صورت، استناد به سیاق بی‌معنا خواهد بود. چنان‌که اگر مفسری بر وجود ارتباط میان سوره‌های [[قرآن]] معتقد باشد، باید افزون بر وحیانی بودن چینش آیات، چینشن سوره‌ها را نیز وحیانی بینگارد.


به‌دلیل چنین ضرورتی است که انعکاس علوم قرآنی در ادواری از تاریخ [[تفسیر]] حتی گاه در دوران ما در مقدمه تفاسیر دنبال شده است. <ref>مباحثی از علوم [[قرآن]] که در مقدمه تفاسیر تبیان، (ر.ک: شیخ طوسی، 1413 ق: ج 1، ص 3‌-21)، مجمع‌البیان امین‌الاسلام طبرسی؛ تفسیر صافی (ر.ک: فیض کاشانی،1402: ج 1، ص 15-78)؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن (بلاغی، بی‌تا: ج 1، ص 2-49)؛ البیان (خویی، 1401: ص 17-411) با مباحثی بسیار گسترده و علمی؛ محاسن التاویل (قاسمی، ج 1، ص 11-197) و... یافته نشان‌دهنده مدعا است.</ref>
به‌دلیل چنین ضرورتی است که انعکاس علوم قرآنی در ادواری از تاریخ [[تفسیر]] حتی گاه در دوران ما در مقدمه تفاسیر دنبال شده است. <ref>مباحثی از علوم [[قرآن]] که در مقدمه تفاسیر تبیان، (ر.ک: شیخ طوسی، 1413 ق: ج 1، ص 3‌-21)، مجمع‌البیان امین‌الاسلام طبرسی؛ تفسیر صافی (ر.ک: فیض کاشانی،1402: ج 1، ص 15-78)؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن (بلاغی، بی‌تا: ج 1، ص 2-49)؛ البیان (خویی، 1401: ص 17-411) با مباحثی بسیار گسترده و علمی؛ محاسن التاویل (قاسمی، ج 1، ص 11-197) و... یافته نشان‌دهنده مدعا است.</ref>
خط ۵۸: خط ۵۸:
==ترابط یا تداخل بخشی از مباحث علوم قرآنی با سایر دانش‌های اسلامی==
==ترابط یا تداخل بخشی از مباحث علوم قرآنی با سایر دانش‌های اسلامی==


نگریستن مجموعه مباحثی که با عنوان علوم قرآنی درکتاب‌ها ونگاشته‌های گذشته وحال منعکس شده، نشان می‌دهد که این مباحث از هفت نوع از دانش‌های اسلامی سرچشمه می-گیرد و به عبارت روشن‌تر آبشخور اصلی آن‌ها این دست از دانش‌ها است. اگر این مدعا درست باشد، مفهوم آن این است که نمی‌توان برای علوم قرآنی یا دست‌کم بخشی از مباحث آن اصالت ذاتی قائل شد و شاید تردید و شبهه برخی در‌این‌باره تقویت می‌شود؛ مگر آن که بگوییم این امر به علوم قرآنی اختصاص ندارد.
نگریستن مجموعه مباحثی که با عنوان علوم قرآنی درکتاب‌ها ونگاشته‌های گذشته وحال منعکس شده، نشان می‌دهد که این مباحث از هفت نوع از دانش‌های اسلامی سرچشمه می-گیرد و به عبارت روشن‌تر آبشخور اصلی آنها این دست از دانش‌ها است. اگر این مدعا درست باشد، مفهوم آن این است که نمی‌توان برای علوم قرآنی یا دست‌کم بخشی از مباحث آن اصالت ذاتی قائل شد و شاید تردید و شبهه برخی در‌این‌باره تقویت می‌شود؛ مگر آن که بگوییم این امر به علوم قرآنی اختصاص ندارد.


بسیاری دیگر از دانش‌های اسلامی، بلکه سایر علوم غیراسلامی نیز دچار این آفتند که خاستگاه و آبشخور بخش قابل توجهی ازمباحث وگزاره‌های آن‌ها را می‌توان در سایر علوم مرتبط جست. از این‌جا است که پدیده تداخل علوم پیدا شده است. چنان که آخوند خراسانی[[قرآن]] در تعریف علم اصول به تداخل علوم اذعان کرده (محقق خراسانی،1409، ج 1، ص 7)، در مبحث قطع و تجّری اذعان می‌کند که متکفل بررسی این دانش علم کلام است. با این حال، اصولیان نیز درباره آن سخن گفته‌اند. <ref>همان، ص 257.</ref>
بسیاری دیگر از دانش‌های اسلامی، بلکه سایر علوم غیراسلامی نیز دچار این آفتند که خاستگاه و آبشخور بخش قابل توجهی ازمباحث وگزاره‌های آنها را می‌توان در سایر علوم مرتبط جست. از این‌جا است که پدیده تداخل علوم پیدا شده است. چنان که آخوند خراسانی[[قرآن]] در تعریف علم اصول به تداخل علوم اذعان کرده (محقق خراسانی،1409، ج 1، ص 7)، در مبحث قطع و تجّری اذعان می‌کند که متکفل بررسی این دانش علم کلام است. با این حال، اصولیان نیز درباره آن سخن گفته‌اند. <ref>همان، ص 257.</ref>


علوم اسلامی مورد نظر درجایگاه خاستگاه علوم قرآنی عبارتند از:
علوم اسلامی مورد نظر درجایگاه خاستگاه علوم قرآنی عبارتند از:
خط ۸۴: خط ۸۴:
===ادبیات===
===ادبیات===


ادبیات مورد نظر شامل علومی چند است که عبارتند از: لغت و اشتقاق، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]]، [[بدیع]]؛ دانش‌هایی که به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران به برکت [[قرآن]] و برای شناخت و فهم عمیق‌تر این کتاب آسمانی شکل گرفته‌اند. [[قرآن]] در جایگاه شاهکار متن عربی از این عناصر بهره گرفته و این دانش‌ها به منظور بازکاویدن آن‌ها رخ نموده‌اند. کتاب‌هایی همچون [[المفردات فی غریب القرآن]] [[راغب اصفهانی]]، [[مجمع‌البحرین]] [[طریحی]]، [[التحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم]] [[حسن مصطفوی[[ از جمله آثار ماندگاری است که برای تبیین مفاهیم واژه‌های [[قرآن]] فراهم آمده‌اند. افزون بر این کتاب‌ها حتی منابع لغت عام همچون [[لسان‌العرب]] و [[تاج‌العروس]] مشحون از مباحث واژه‌شناسی آیات [[قرآن]] است و ابن‌منظور در مقدمه [[لسان العرب]] تصریح می‌کند که این کتاب را برای خدمت [[قرآن]] و تسهیل فهم و تفسیر آن فراهم ساخته است.
ادبیات مورد نظر شامل علومی چند است که عبارتند از: لغت و اشتقاق، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]]، [[بدیع]]؛ دانش‌هایی که به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران به برکت [[قرآن]] و برای شناخت و فهم عمیق‌تر این کتاب آسمانی شکل گرفته‌اند. [[قرآن]] در جایگاه شاهکار متن عربی از این عناصر بهره گرفته و این دانش‌ها به منظور بازکاویدن آنها رخ نموده‌اند. کتاب‌هایی همچون [[المفردات فی غریب القرآن]] [[راغب اصفهانی]]، [[مجمع‌البحرین]] [[طریحی]]، [[التحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم]] [[حسن مصطفوی[[ از جمله آثار ماندگاری است که برای تبیین مفاهیم واژه‌های [[قرآن]] فراهم آمده‌اند. افزون بر این کتاب‌ها حتی منابع لغت عام همچون [[لسان‌العرب]] و [[تاج‌العروس]] مشحون از مباحث واژه‌شناسی آیات [[قرآن]] است و ابن‌منظور در مقدمه [[لسان العرب]] تصریح می‌کند که این کتاب را برای خدمت [[قرآن]] و تسهیل فهم و تفسیر آن فراهم ساخته است.


[[صرف]] و [[نحو]] [[قرآن]] نیز چنین داستانی دارد. براساس آنچه مشهور است، نخستین بار [[ابوالاسود دوئلی]] و شاگردان وی به راهنمایی حضرت امیر دست به تنظیم قواعد و ضوابط [[علم صرف‌]] و [[نحو]] زدند. <ref>معرفت، 1412: ج 1، ص 361، زرقانی، ج 1، ص 399.</ref> بعدها کتاب‌هایی همچون [[الکافیه]] [[رضی‌الدین‌استرآبادی]] و [[شرح الکافیه]] [[جامی]]، [[مغنی‌الادیب عن کتب الاعاریب]] از [[ابن‌هشام]] برای بازشناسی ساختارهای صرفی و نحوی [[آیات]] تدوین شده‌اند. کتاب [[مغنی]] در جای‌جای مباحث خود مشحون از استشهاد به [[آیات]] است. نیز چنان‌که مشهور است، [[عبدالقاهر جرجانی]]، [[سکّاکی]] و [[تفتازانی]] برای نشان دادن وجوه [[اعجاز بیانی]] [[قرآن]] سه دانش [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را پدید آوردند. براین‌اساس، افزون بر استشهاد فراوان به [[آیات]] [[قرآن]] در جای‌جای مباحث این علوم، بخشی از مباحث علوم قرآنی نیز به کندوکاو در این زمینه اختصاص یافته است.
[[صرف]] و [[نحو]] [[قرآن]] نیز چنین داستانی دارد. براساس آنچه مشهور است، نخستین بار [[ابوالاسود دوئلی]] و شاگردان وی به راهنمایی حضرت امیر دست به تنظیم قواعد و ضوابط [[علم صرف‌]] و [[نحو]] زدند. <ref>معرفت، 1412: ج 1، ص 361، زرقانی، ج 1، ص 399.</ref> بعدها کتاب‌هایی همچون [[الکافیه]] [[رضی‌الدین‌استرآبادی]] و [[شرح الکافیه]] [[جامی]]، [[مغنی‌الادیب عن کتب الاعاریب]] از [[ابن‌هشام]] برای بازشناسی ساختارهای صرفی و نحوی [[آیات]] تدوین شده‌اند. کتاب [[مغنی]] در جای‌جای مباحث خود مشحون از استشهاد به [[آیات]] است. نیز چنان‌که مشهور است، [[عبدالقاهر جرجانی]]، [[سکّاکی]] و [[تفتازانی]] برای نشان دادن وجوه [[اعجاز بیانی]] [[قرآن]] سه دانش [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را پدید آوردند. براین‌اساس، افزون بر استشهاد فراوان به [[آیات]] [[قرآن]] در جای‌جای مباحث این علوم، بخشی از مباحث علوم قرآنی نیز به کندوکاو در این زمینه اختصاص یافته است.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
از سوی‌دیگر، [[تفسیر]] به دو شیوه اساسی ترتیبی و موضوعی تقسیم می‌شود. در روش ترتیبی اعم از ترتیب کنونی مصاحف یا ترتیب نزول، مفسّر از آغاز [[قرآن]] تا پایان آن بر اساس چینش آیات و سوره‌ها به [[تفسیر]] یکان‌یکان [[آیات]] می‌پردازد و به‌طور مثال، تا [[تفسیر]] [[سوره حمد]] (براساس چینش کنونی) را تمام نکند، به [[تفسیر]] [[سوره بقره]] نمی‌پردازد؛ چنان که بر اساس چینش نزول تا [[تفسیر]] [[سوره علق]]، پایان نپذیرد، به [[تفسیر]] [[سوره قلم]] نمی‌پردازد (برای آگاهی از چینش سوره‌ها بر اساس نزول <ref>ر.ک: معرفت، همان: ج 1، ص 135-138</ref>؛ اما در [[تفسیر]] موضوعی نگاه مفسر به موضوع خاصّ همچون توحید فاعلی معطوف‌شده و او به ناگزیر تمام آیات مرتبط به این موضوع را استخراج و پس از دسته بندی، کشف مدالیل و منظر نهایی [[قرآن]] را دنبال می‌کند.
از سوی‌دیگر، [[تفسیر]] به دو شیوه اساسی ترتیبی و موضوعی تقسیم می‌شود. در روش ترتیبی اعم از ترتیب کنونی مصاحف یا ترتیب نزول، مفسّر از آغاز [[قرآن]] تا پایان آن بر اساس چینش آیات و سوره‌ها به [[تفسیر]] یکان‌یکان [[آیات]] می‌پردازد و به‌طور مثال، تا [[تفسیر]] [[سوره حمد]] (براساس چینش کنونی) را تمام نکند، به [[تفسیر]] [[سوره بقره]] نمی‌پردازد؛ چنان که بر اساس چینش نزول تا [[تفسیر]] [[سوره علق]]، پایان نپذیرد، به [[تفسیر]] [[سوره قلم]] نمی‌پردازد (برای آگاهی از چینش سوره‌ها بر اساس نزول <ref>ر.ک: معرفت، همان: ج 1، ص 135-138</ref>؛ اما در [[تفسیر]] موضوعی نگاه مفسر به موضوع خاصّ همچون توحید فاعلی معطوف‌شده و او به ناگزیر تمام آیات مرتبط به این موضوع را استخراج و پس از دسته بندی، کشف مدالیل و منظر نهایی [[قرآن]] را دنبال می‌کند.


با این توضیح، بخش قابل توجهی از مباحث علوم قرآنی در [[تفسیر]] ترتیبی و [[تفسیر]] موضوعی انعکاس یافته است؛ به‌طور مثال، مباحث مربوط به شناخت [[مکی]] و [[مدنی]] سوره‌ها و اختلاف‌های موجود در این زمینه، اختلاف قرائات در[[آیات]] گوناگون [[قرآن]]، دیدگاه‌ها در زمینه شمار [[آیات]] یک [[سوره]]، مفاهیم واژه‌های گوناگون یک [[آیه]]، [[اسباب النزول]]، مباحث صرفی، نحوی و بلاغی و.... از جمله مباحث علوم قرآنی است که در سرتاسر [[تفاسیر]] با فراز و نشیب و شدت وضعف مشاهده می‌شود، بهترین شاهد مدّعا [[تفسیر مجمع‌البیان]] [[امین‌الاسلام طبرسی]] است که با ساماندهی منطقی و قابل تحسین به مباحث تفسیری پرداخته است. وی در آغاز هر سوره به بررسی اختلاف در [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] و شمار [[آیات]] آن می‌پردازد؛ آن‌گاه با یادکرد عنوان «القرائة و الحجبة اختلاف قرائت‌ها» ادّله آن‌ها را بررسی می‌کند.
با این توضیح، بخش قابل توجهی از مباحث علوم قرآنی در [[تفسیر]] ترتیبی و [[تفسیر]] موضوعی انعکاس یافته است؛ به‌طور مثال، مباحث مربوط به شناخت [[مکی]] و [[مدنی]] سوره‌ها و اختلاف‌های موجود در این زمینه، اختلاف قرائات در[[آیات]] گوناگون [[قرآن]]، دیدگاه‌ها در زمینه شمار [[آیات]] یک [[سوره]]، مفاهیم واژه‌های گوناگون یک [[آیه]]، [[اسباب النزول]]، مباحث صرفی، نحوی و بلاغی و.... از جمله مباحث علوم قرآنی است که در سرتاسر [[تفاسیر]] با فراز و نشیب و شدت وضعف مشاهده می‌شود، بهترین شاهد مدّعا [[تفسیر مجمع‌البیان]] [[امین‌الاسلام طبرسی]] است که با ساماندهی منطقی و قابل تحسین به مباحث تفسیری پرداخته است. وی در آغاز هر سوره به بررسی اختلاف در [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] و شمار [[آیات]] آن می‌پردازد؛ آن‌گاه با یادکرد عنوان «القرائة و الحجبة اختلاف قرائت‌ها» ادّله آنها را بررسی می‌کند.


در ذیل عنوان اللغة به بررسی واژه‌های دشوار یا معناساز پرداخته، در بخش الاعراب اختلافات و دیدگاه‌ها در زمینه‌های صرفی و نحوی [[آیات]] را مورد مداقّه قرار می‌دهد. [[وجوه]] و [[نظایر]]، [[اسباب‌النزول]] از جمله محورهای دیگر مورد اهتمام در این [[تفسیر]] است. این -البته نه به صورت منقّح و منضبط- در سایر [[تفاسیر]] نیز دنبال شده است؛ چنان‌که گاه [[مفسران]] ذیل آیات مرتبط با مباحث علوم [[قرآن]] نظیر آیه 23 و 24 [[سوره بقره]] که به [[تحدی]] و [[اعجاز]] [[قرآن]] ناظر است <ref>ر.ک: طباطبایی، همان: ج 1، ص 58-89</ref>، یا آیه هفتم [[سوره آل‌عمران]] که بیانگر تقسیم [[قرآن]] به محکم و متشابه است <ref>رک: همان: ج 3، ص 31-87</ref> به تفصیل، مباحث علوم قرآنی را مورد بحث و بررسی نسبتاً تفصیلی قرار داده‌اند.
در ذیل عنوان اللغة به بررسی واژه‌های دشوار یا معناساز پرداخته، در بخش الاعراب اختلافات و دیدگاه‌ها در زمینه‌های صرفی و نحوی [[آیات]] را مورد مداقّه قرار می‌دهد. [[وجوه]] و [[نظایر]]، [[اسباب‌النزول]] از جمله محورهای دیگر مورد اهتمام در این [[تفسیر]] است. این -البته نه به صورت منقّح و منضبط- در سایر [[تفاسیر]] نیز دنبال شده است؛ چنان‌که گاه [[مفسران]] ذیل آیات مرتبط با مباحث علوم [[قرآن]] نظیر آیه 23 و 24 [[سوره بقره]] که به [[تحدی]] و [[اعجاز]] [[قرآن]] ناظر است <ref>ر.ک: طباطبایی، همان: ج 1، ص 58-89</ref>، یا آیه هفتم [[سوره آل‌عمران]] که بیانگر تقسیم [[قرآن]] به محکم و متشابه است <ref>رک: همان: ج 3، ص 31-87</ref> به تفصیل، مباحث علوم قرآنی را مورد بحث و بررسی نسبتاً تفصیلی قرار داده‌اند.
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
حال اگر آموزه‌ای از علوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] یا وقوع رخدادی خاص که در نزول [[آیه]] تأثیرگذار بوده است ([[روایات]] سبب نزول) و مواردی از این دست، آیا [[عصمت]] مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار [[صحابه]] و [[تابعان]] در این عرصه‌ها فاقد [[حجیت]] است یا [[عصمت]] مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ [[روایت]] یا نقل به معنا، حضور عنصر [[تقیه]] یا عدم حضور آن در صدور [[روایت]] (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول و قواعدی است که در برخورد با گزاره‌های نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون [[افسانه غرانیق]] و [[روایت]] [[ورقه‌ بن‌ نوفل]] را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کرده‌اند.
حال اگر آموزه‌ای از علوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] یا وقوع رخدادی خاص که در نزول [[آیه]] تأثیرگذار بوده است ([[روایات]] سبب نزول) و مواردی از این دست، آیا [[عصمت]] مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار [[صحابه]] و [[تابعان]] در این عرصه‌ها فاقد [[حجیت]] است یا [[عصمت]] مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ [[روایت]] یا نقل به معنا، حضور عنصر [[تقیه]] یا عدم حضور آن در صدور [[روایت]] (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول و قواعدی است که در برخورد با گزاره‌های نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون [[افسانه غرانیق]] و [[روایت]] [[ورقه‌ بن‌ نوفل]] را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کرده‌اند.


روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقه‌های مفقوده آن‌ها رسیده نظیر روایات [[هاروت و ماروت]]، [[یاجوج و ماجوج|یأجوج و مأجوج]]، شرح امتحان‌ها و ابتلائات ایوب پیامبر علیه السلام، روایات ناظر به ماجرای [[داود]] علیه السلام که گاه از آن‌ها به [[اسرائیلیات]] یاد می‌شود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی به‌شمار می‌آیند، از این دست هستند.
روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقه‌های مفقوده آنها رسیده نظیر روایات [[هاروت و ماروت]]، [[یاجوج و ماجوج|یأجوج و مأجوج]]، شرح امتحان‌ها و ابتلائات ایوب پیامبر علیه السلام، روایات ناظر به ماجرای [[داود]] علیه السلام که گاه از آنها به [[اسرائیلیات]] یاد می‌شود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی به‌شمار می‌آیند، از این دست هستند.


روشی که در برخورد با [[روایات]] [[اسباب‌النزول]] نظیر [[روایات]] [[شرح صدر]] [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله، چهره درهم کشیدن آن حضرت در برابر مستمندی نابینا و.... دنبال می‌شود ونیز روایات فضایل [[آیات]] و سور نیز تابع روش نقلی است. مباحث علوم قرآنی مرتبط با [[فقه]] را نیز باید تابع روش نقلی دانست؛ زیرا آموزه‌های فقهی نظیر آداب [[تلاوت]] [[قرآن]] یا جواز و عدم جواز قرائت [[نماز]] منطبق با قرائت‌های هفتگانه جز از رهگذر نقل و با تکیه بر روایات قابل‌اثبات نیست.
روشی که در برخورد با [[روایات]] [[اسباب‌النزول]] نظیر [[روایات]] [[شرح صدر]] [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله، چهره درهم کشیدن آن حضرت در برابر مستمندی نابینا و.... دنبال می‌شود ونیز روایات فضایل [[آیات]] و سور نیز تابع روش نقلی است. مباحث علوم قرآنی مرتبط با [[فقه]] را نیز باید تابع روش نقلی دانست؛ زیرا آموزه‌های فقهی نظیر آداب [[تلاوت]] [[قرآن]] یا جواز و عدم جواز قرائت [[نماز]] منطبق با قرائت‌های هفتگانه جز از رهگذر نقل و با تکیه بر روایات قابل‌اثبات نیست.
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
روش عقلی دو دسته از مباحث علوم قرآنی را دربرمی‌گیرد:
روش عقلی دو دسته از مباحث علوم قرآنی را دربرمی‌گیرد:


1. مباحث کلامی. مباحثی چون وجوه [[اعجاز]] [[قرآن]] به‌ویژه [[اعجاز]] عدم اختلاف، [[اعجاز]] بلندای معارف و آموزه‌های [[قرآن]] و نیز مبحث [[محکم]] و [[متشابه]] و چگونگی برخورد نحله‌های گوناگون کلامی با این‌دست از [[آیات]] از جمله مباحث کلامی است که در حوزه علوم قرآنی بحث و بررسی می‌شوند و پیدا است که در این دست از مباحث، داور و معیار اصلی [[عقل]]، ادله و براهین عقلی است؛ هر چند به‌سان [[علم کلام]]، [[آیات]] و [[روایات]] کنار [[عقل]] به صورت‌های گوناگون همچون شکل‌دهی به صغرای قیاس نقش‌آفرینی می‌کنند؛ برای مثال، معیار تشخیص و تمییز [[آیات]] [[متشابه]] از [[محکم]] [[عقل]] است؛ چه، حتی اگر بپذیریم که در [[آیات]] و [[روایات]] معیارهای تمییزدهنده میان آن‌ها رسیده باشد ـ که اثبات آن جای تأمل فراوان دارد ـ باز این [[عقل]] است که می‌تواند آن معیارها را بر مصداقی عینی تطبیق کند. چنان‌که فهم نهایی مدالیل [[آیات]] [[محکم ومتشابه]] و چگونگی برگرداندن [[متشابهات]] به [[محکمات]] نیز از عهده [[عقل]] ساخته است. آیا شکل‌گیری نحله‌های گوناگون کلامی که به اذعان شماری از صاحب‌نظران یکی از خاستگاه‌های آن وجود متشابهات در [[قرآن]] است، خود نشانگر آن نیست که روش شناخته شده میان مسلمانان دربرخورد با [[آیات]] [[محکم و متشابه]] [[عقل]] و روش عقلی است؟
1. مباحث کلامی. مباحثی چون وجوه [[اعجاز]] [[قرآن]] به‌ویژه [[اعجاز]] عدم اختلاف، [[اعجاز]] بلندای معارف و آموزه‌های [[قرآن]] و نیز مبحث [[محکم]] و [[متشابه]] و چگونگی برخورد نحله‌های گوناگون کلامی با این‌دست از [[آیات]] از جمله مباحث کلامی است که در حوزه علوم قرآنی بحث و بررسی می‌شوند و پیدا است که در این دست از مباحث، داور و معیار اصلی [[عقل]]، ادله و براهین عقلی است؛ هر چند به‌سان [[علم کلام]]، [[آیات]] و [[روایات]] کنار [[عقل]] به صورت‌های گوناگون همچون شکل‌دهی به صغرای قیاس نقش‌آفرینی می‌کنند؛ برای مثال، معیار تشخیص و تمییز [[آیات]] [[متشابه]] از [[محکم]] [[عقل]] است؛ چه، حتی اگر بپذیریم که در [[آیات]] و [[روایات]] معیارهای تمییزدهنده میان آنها رسیده باشد ـ که اثبات آن جای تأمل فراوان دارد ـ باز این [[عقل]] است که می‌تواند آن معیارها را بر مصداقی عینی تطبیق کند. چنان‌که فهم نهایی مدالیل [[آیات]] [[محکم ومتشابه]] و چگونگی برگرداندن [[متشابهات]] به [[محکمات]] نیز از عهده [[عقل]] ساخته است. آیا شکل‌گیری نحله‌های گوناگون کلامی که به اذعان شماری از صاحب‌نظران یکی از خاستگاه‌های آن وجود متشابهات در [[قرآن]] است، خود نشانگر آن نیست که روش شناخته شده میان مسلمانان دربرخورد با [[آیات]] [[محکم و متشابه]] [[عقل]] و روش عقلی است؟


البته پراکندگی نگاه‌ها و نگرش‌ها را -که خود پدیده‌ای نامیمون است- نباید به گردن [[عقل]] گذاشته و روش عقلی را روشی ناکارآمد و ناصحیح ارزیابی کرد. چنان‌که مخالفان [[فلسفه]] یا [[کلام]] اغلب همین امر -یعنی اختلاف‌های درون‌متنی میان [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]]- را یکی از ادله ضعف، بلکه مردود بودن این دو دانش دانسته‌اند؛ بلکه باید روش عقلی به‌سان سایر روش‌ها آسیب‌شناسی شده و ضعف مواد یا هیأت قیاس‌ها، سستی مبادی و مبانی برخی از نگرش‌های کلامی بازکاوی شود.
البته پراکندگی نگاه‌ها و نگرش‌ها را -که خود پدیده‌ای نامیمون است- نباید به گردن [[عقل]] گذاشته و روش عقلی را روشی ناکارآمد و ناصحیح ارزیابی کرد. چنان‌که مخالفان [[فلسفه]] یا [[کلام]] اغلب همین امر -یعنی اختلاف‌های درون‌متنی میان [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]]- را یکی از ادله ضعف، بلکه مردود بودن این دو دانش دانسته‌اند؛ بلکه باید روش عقلی به‌سان سایر روش‌ها آسیب‌شناسی شده و ضعف مواد یا هیأت قیاس‌ها، سستی مبادی و مبانی برخی از نگرش‌های کلامی بازکاوی شود.


2. بخشی از مباحث حدیثی وتفسیری در علوم قرآنی، گرچه عموماً [[تفسیر]] و [[حدیث]] را جزو مباحث نقلی به‌شمار آمده و روش حاکم برآن‌ها را روش نقلی می‌شناسند، به نظر می‌رسد که این فرانگری و عمومیت‌بخشی جای تأمل جدّی دارد. آیا آن‌جا که خداوند در [[قرآن]] با تکیه براستدلال و برهانی روشن درصدد اثبات مدعایی است، بر روش نقلی اتکا دارد؟ به این معنا که درستی گفتار خود را بخاطر صدورآن از [[خداوند]] می‌داند یا بخاطر تکیه‌داشتن آن بر برهانی عقل‌پسند بر صحّت آن تأکید می‌ورزد؟
2. بخشی از مباحث حدیثی وتفسیری در علوم قرآنی، گرچه عموماً [[تفسیر]] و [[حدیث]] را جزو مباحث نقلی به‌شمار آمده و روش حاکم برآنها را روش نقلی می‌شناسند، به نظر می‌رسد که این فرانگری و عمومیت‌بخشی جای تأمل جدّی دارد. آیا آن‌جا که خداوند در [[قرآن]] با تکیه براستدلال و برهانی روشن درصدد اثبات مدعایی است، بر روش نقلی اتکا دارد؟ به این معنا که درستی گفتار خود را بخاطر صدورآن از [[خداوند]] می‌داند یا بخاطر تکیه‌داشتن آن بر برهانی عقل‌پسند بر صحّت آن تأکید می‌ورزد؟


آیا چنان که بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند آیاتی نظیر «'''یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ'''»  
آیا چنان که بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند آیاتی نظیر «'''یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ'''»  
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
اصطلاح تحلیل زبانی نخستین‌بار از سوی فیلسوفانی همچون ویتگنشتاین، ارائه شد که پس از ادعای کانت در انقلاب کپرنیکی جدید در عرصه [[فلسفه]] و بازگرداندن مبحث معرفت-شناسی وامکان یا عدم امکان آن در خارج به فضای ذهن <ref>ملکیان، ج 3، ص 123</ref> مدعی شدند که حتی پیش از بازکاوی مبانی معرفت شناسی در ذهن و تأکید برضرورت انطباق خارج با ذهن نه ذهن با خارج، چنان‌که کانت مدعی بود، باید اصول و قواعد زبان‌شناختی، مفاهیم و کارکردهای واژه‌ها، اصطلاحات، جملات و ساختارهای ادبی هرزبان و طیف‌های فکری را که این مفاهیم را به‌کار می‌برند شناخت؛ چنان‌که واژه جواز در عرف عام، در فقه، در فلسفه، در حدیث و... دارای مفهوم علی‌حده است و اصطلاح وجود، در زبان فیلسوف به یک معنا و در زبان عارف به معنایی دیگر به‌کار می‌رود.
اصطلاح تحلیل زبانی نخستین‌بار از سوی فیلسوفانی همچون ویتگنشتاین، ارائه شد که پس از ادعای کانت در انقلاب کپرنیکی جدید در عرصه [[فلسفه]] و بازگرداندن مبحث معرفت-شناسی وامکان یا عدم امکان آن در خارج به فضای ذهن <ref>ملکیان، ج 3، ص 123</ref> مدعی شدند که حتی پیش از بازکاوی مبانی معرفت شناسی در ذهن و تأکید برضرورت انطباق خارج با ذهن نه ذهن با خارج، چنان‌که کانت مدعی بود، باید اصول و قواعد زبان‌شناختی، مفاهیم و کارکردهای واژه‌ها، اصطلاحات، جملات و ساختارهای ادبی هرزبان و طیف‌های فکری را که این مفاهیم را به‌کار می‌برند شناخت؛ چنان‌که واژه جواز در عرف عام، در فقه، در فلسفه، در حدیث و... دارای مفهوم علی‌حده است و اصطلاح وجود، در زبان فیلسوف به یک معنا و در زبان عارف به معنایی دیگر به‌کار می‌رود.


از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد می‌شود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آن‌ها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرن‌ها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهل‌سنت به قواعد زبان‌شناختی توجه داشته‌اند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ به‌طور مثال، وقتی اصولی می‌گوید: کاربرد جمله‌های اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در [[روایات]] به صورت مجاز شایع است. <ref>مظفر، بی‌تا، ج 1، ص 114.</ref> در حقیقت در مقام بیان این نکته‌اند که شیوه غالب و رایج اهل‌بیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آن‌ها را به صورت احکام اخباری به‌کار می‌بردند.
از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد می‌شود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آنها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرن‌ها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهل‌سنت به قواعد زبان‌شناختی توجه داشته‌اند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ به‌طور مثال، وقتی اصولی می‌گوید: کاربرد جمله‌های اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در [[روایات]] به صورت مجاز شایع است. <ref>مظفر، بی‌تا، ج 1، ص 114.</ref> در حقیقت در مقام بیان این نکته‌اند که شیوه غالب و رایج اهل‌بیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آنها را به صورت احکام اخباری به‌کار می‌بردند.


ادبیات را نیز باید از نوع مباحث تحلیل زبانی دانست. با این توضیح، بخشی از مباحث علوم قرآنی که پیش‌تر آن‌ها را مرتبط یا متداخل با [[اصول فقه]] دانسته‌ایم نظیر اصالت [[ظهور]]، [[حجیّت]] ظواهر [[قرآن]]، ونیز تمام مسائل ناظر به ادبیات [[قرآن]] نظیر واژه‌شناسی، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را باید تابع روش تحلیل زبانی ارزیابی کرد.
ادبیات را نیز باید از نوع مباحث تحلیل زبانی دانست. با این توضیح، بخشی از مباحث علوم قرآنی که پیش‌تر آنها را مرتبط یا متداخل با [[اصول فقه]] دانسته‌ایم نظیر اصالت [[ظهور]]، [[حجیّت]] ظواهر [[قرآن]]، ونیز تمام مسائل ناظر به ادبیات [[قرآن]] نظیر واژه‌شناسی، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را باید تابع روش تحلیل زبانی ارزیابی کرد.


روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است.
روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است.


از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «[[وضع تعیینی]]» یا «[[وضع تعیّنی]]» یاد می‌شود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، [[وضع لغوی]]، [[وضع شرعی]] یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهم‌ترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آن‌ها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر [[فیلسوفان]] اثبات کرد که این واژه در [[فلسفه]] به معنای «[[امکان]]» و در برابر «[[وجوب]]» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار [[فقیهان]] می‌توان ثابت کرد که این واژه در [[فقه]] به مفهوم «[[اباحه]]» دربرابر «[[حرمت]]» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ [[اصول فقه]] تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفت‌وگو شود، باید با مراجعه به آرای واژه‌شناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و [[روایات]] به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحب‌نظری در علوم قرآنی درصدد اثبات [[حجیّت ظواهر]] [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیل‌زبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفت‌وگو پرداخته است.<ref>[http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/13 علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی]، علی اوسط باقری</ref>
از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «[[وضع تعیینی]]» یا «[[وضع تعیّنی]]» یاد می‌شود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، [[وضع لغوی]]، [[وضع شرعی]] یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهم‌ترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آنها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر [[فیلسوفان]] اثبات کرد که این واژه در [[فلسفه]] به معنای «[[امکان]]» و در برابر «[[وجوب]]» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار [[فقیهان]] می‌توان ثابت کرد که این واژه در [[فقه]] به مفهوم «[[اباحه]]» دربرابر «[[حرمت]]» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ [[اصول فقه]] تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفت‌وگو شود، باید با مراجعه به آرای واژه‌شناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و [[روایات]] به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحب‌نظری در علوم قرآنی درصدد اثبات [[حجیّت ظواهر]] [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیل‌زبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفت‌وگو پرداخته است.<ref>[http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/13 علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی]، علی اوسط باقری</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش