۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|1}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمانهایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت. میگفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمانهایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت. میگفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | ||
العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فراگرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در | العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فراگرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در آنهاسرآمد شد و به همین دلیل ابن عماد حنبلی میگوید: «در فقه و اصول و عربی سرآمد، بر امثال و همتایان خود بود <ref>مقدمة کتاب: تفسیر القرآن العظیم، العز بن عبدالسلام، ص95</ref>. | ||
=عزیمت به بغداد= | =عزیمت به بغداد= | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
زمانی که عز بن عبدالسلام در سال 657 هجری قمری پس از سقوط بغداد در مصر بود، تاتارها به سمت شام پیشروی کردند. | زمانی که عز بن عبدالسلام در سال 657 هجری قمری پس از سقوط بغداد در مصر بود، تاتارها به سمت شام پیشروی کردند. | ||
و به چند شهر آن روی آوردند، تا راه مصر را ادامه دهند، و جوانی بر تخت مصر بود و پادشاه حلب، النصیر یوسف را فرستاد، برای جنگ با تاتارها کمک خواست، مشکل مطرح شد. در تصرف هلاکو بر کشور و اینکه بیت المال بی پول است و سلطان جوان است، ابن تغری بردی گفت: در حدیث تفصیل کردند، پس تکیه بر آنچه ابن عبدالسلام گفته بود بود. شاهزادگان، قضات و علما ساکت ماندند و هیچ کس جرأت اعتراض نکرد. فتوای عزل سلطان جوان و جواز نصب پادشاهی قوی به جای او که قطوز باشد سپس در امر مالیات و دفاع از مردم و روشن ساختن حق به او نصیحت کرد و فرمود: «اگر دشمن. به سرزمینهای اسلام هجوم آورد، دنیا باید با | و به چند شهر آن روی آوردند، تا راه مصر را ادامه دهند، و جوانی بر تخت مصر بود و پادشاه حلب، النصیر یوسف را فرستاد، برای جنگ با تاتارها کمک خواست، مشکل مطرح شد. در تصرف هلاکو بر کشور و اینکه بیت المال بی پول است و سلطان جوان است، ابن تغری بردی گفت: در حدیث تفصیل کردند، پس تکیه بر آنچه ابن عبدالسلام گفته بود بود. شاهزادگان، قضات و علما ساکت ماندند و هیچ کس جرأت اعتراض نکرد. فتوای عزل سلطان جوان و جواز نصب پادشاهی قوی به جای او که قطوز باشد سپس در امر مالیات و دفاع از مردم و روشن ساختن حق به او نصیحت کرد و فرمود: «اگر دشمن. به سرزمینهای اسلام هجوم آورد، دنیا باید با آنهابجنگد و جایز است آنچه را که میتوانید در جهاد خود به کار ببرید، از مردم بگیرید، مشروط بر اینکه چیزی در خزانه اسلحه و زینهای طلا و نقره و شنلهای براق و ریخته شده باقی نماند. شمشیر، نقره و غیره و اینکه پول خود را از پول بفروشید. خصوصیات طلا و ماشینهای قیمتی و هر سربازی محدود به سلاح و وسیله نقلیه خود است و آنها و مردم عادی برابرند و در مورد گرفتن پول از مردم عادی با پسماندهای در دست سربازان از پول و ماشینهای لوکس.، نه. " | ||
=بیعت با الظاهر بایبارس= | =بیعت با الظاهر بایبارس= | ||
خط ۲۹۴: | خط ۲۹۴: | ||
=تصوف= | =تصوف= | ||
علما و نویسندگان و گردآورندگان قدیم و متجدد در وصف العز بن عبدالسلام به عرفان یا برائت او از او اختلاف زیادی داشتند و در این زمینه اقوال تقسیم شده است. صوفیان عصر او مانند ابوی الحسن شاذلی و شهابالدین عمر سهروردی در مجالس آنها شرکت میکردند و کتب صوفیانه را میخواندند و برخی از آثار آنها را تمرین میکردند. ابن السبکى مى گوید: شیخ عزالدین از شیخ سهروردى پارچه عرفانى پوشید و از او گرفت و اظهار داشت که در دست او رساله القشیرى را مى خواند، سپس ابن ال سابکی گفت: «شیخ عزالدین در عرفان برتری داشت و تألیفات او قاضی است. » بدین ترتیب سیوطی گفت: «او کرامات بسیار دارد و از شهاب سهروردی پارچه عارف بر تن کرده است. شعرانی میگوید: «شیخ عزالدین رضی الله عنه پس از ملاقات با شیخ ابوالحسن شاذلی و تحویل او به مردم میفرمود: یکی از بزرگترین گواه بر اینکه صوفیه. فرقه بر بزرگترین پایهی دین نشسته است، آن چیزی است که کرامت و معجزه به دستشان میرسد و هیچیک از | علما و نویسندگان و گردآورندگان قدیم و متجدد در وصف العز بن عبدالسلام به عرفان یا برائت او از او اختلاف زیادی داشتند و در این زمینه اقوال تقسیم شده است. صوفیان عصر او مانند ابوی الحسن شاذلی و شهابالدین عمر سهروردی در مجالس آنها شرکت میکردند و کتب صوفیانه را میخواندند و برخی از آثار آنها را تمرین میکردند. ابن السبکى مى گوید: شیخ عزالدین از شیخ سهروردى پارچه عرفانى پوشید و از او گرفت و اظهار داشت که در دست او رساله القشیرى را مى خواند، سپس ابن ال سابکی گفت: «شیخ عزالدین در عرفان برتری داشت و تألیفات او قاضی است. » بدین ترتیب سیوطی گفت: «او کرامات بسیار دارد و از شهاب سهروردی پارچه عارف بر تن کرده است. شعرانی میگوید: «شیخ عزالدین رضی الله عنه پس از ملاقات با شیخ ابوالحسن شاذلی و تحویل او به مردم میفرمود: یکی از بزرگترین گواه بر اینکه صوفیه. فرقه بر بزرگترین پایهی دین نشسته است، آن چیزی است که کرامت و معجزه به دستشان میرسد و هیچیک از آنها برای فقیهی اتفاق نمیافتد، مگر اینکه راه آنها را آنطور که دیده میشود طی کند.» پیش از آن شیخ عزالدین ممکن است خداوند از او راضی بود، مردم را نکوهش میکرد و میگفت: «آیا ما راهی جز کتاب و سنت داریم؟» چون طعم آنها را چشید و زنجیر آهنین جزوه را برید، با تمام وجود شروع به تعریف و تمجید از آنها کرد. ستایش. » | ||
نامه قشیری که گفته میشود العز بن عبدالسلام آن را خوانده است. | نامه قشیری که گفته میشود العز بن عبدالسلام آن را خوانده است. |