۸۸٬۱۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت علی علیهالسلام، همراه عمار یاسر صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یاری امام به سوی بصره بازگشت. <ref>طبقات کبیر، ج3، قسمت اول، ص 20</ref> | پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت علی علیهالسلام، همراه عمار یاسر صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یاری امام به سوی بصره بازگشت. <ref>طبقات کبیر، ج3، قسمت اول، ص 20</ref> | ||
در [[جنگ صفین|جنگ صفین]] نیز همراه پدر پایمردیها کرد. در این جنگ معاویه عبیدالله بن [[عمر]]<ref>ر.ک:مقاله عمر</ref> را نزد او فرستاد که: «از پیروی پدر دست بردار ما خلافت را به تو وامیگذاریم چرا که قریش از پدر تو به | در [[جنگ صفین|جنگ صفین]] نیز همراه پدر پایمردیها کرد. در این جنگ معاویه عبیدالله بن [[عمر]]<ref>ر.ک:مقاله عمر</ref> را نزد او فرستاد که: «از پیروی پدر دست بردار ما خلافت را به تو وامیگذاریم چرا که قریش از پدر تو به سابقه پدر کشتگیها ناراحتند اما ترا پذیرا توانند شد...» | ||
امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه میورزند. <ref> حیاة الامام الحسن بن علی ج 1 ص 445-444</ref> | امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه میورزند. <ref> حیاة الامام الحسن بن علی ج 1 ص 445-444</ref> | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
[[علامه حلی]]<ref>ر.ک:مقاله علامه حلی</ref> خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین میآورد: در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود،... در همان شبی که [[عیسی بن مریم]] به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی موسی وفات یافت... . | [[علامه حلی]]<ref>ر.ک:مقاله علامه حلی</ref> خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین میآورد: در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود،... در همان شبی که [[عیسی بن مریم]] به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی موسی وفات یافت... . | ||
در این هنگام گریه گلوی امام حسن علیهالسلام را گرفت و گریه کرد و | در این هنگام گریه گلوی امام حسن علیهالسلام را گرفت و گریه کرد و همه حاضران با او گریه کردند. سپس فرمود: من پسر بشیر ( مژده دهنده، یعنی [[رسول خدا]] هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآنش واجب کرده و فرموده است:... قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حسنا... ؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمیخواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. <ref>آیه 23 سوره شوری</ref> منظور از حسنه ( نیکی ) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس ( سخنرانی را به پایان رساند و ) نشست. <ref> نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر</ref> | ||
پس از پایان خطبه «ابن عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت. <ref> الإرشاد، شیخ مفید،ج2، ص9</ref> | پس از پایان خطبه «ابن عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت. <ref> الإرشاد، شیخ مفید،ج2، ص9</ref> |