۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (جایگزینی متن - 'ماوراء النهر' به 'ماوراءالنهر') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
یکی از امیران شجاع بنی هاشم و عالمان و شاعران آنان بود.در اول رمضان سال ه- 145در بصره علیه منصور عباسی قیام کرد و چهارهزار نفر با او بیعت کردند و صد هزار نفر در دیوانش ثبت نام نمودند. منصور از بیم شورش او به کوفه رفت. قیام ابراهیم چنان شدت گرفت که بر بصره و شهرهای اطراف مانند اهواز و فارس و اسط مسلط شد و پس از آن به کوفه حمله کرد. درگیریی های شدیدی میان وی و لشکر عباسیان به فرماندهی حمید بن قحطه رخداد تا اینکه در 25 ذی القعده سال 145 بدست حمید به شهادت رسید وسرش را برای منصور بردند و بدنش در باخمرا دفن شد.از جمله یاری دهندگان وی ابو حنیفه پیشوای احناف بود که همه مبلغی که نزد خود نگهداری میکرد، برای وی فرستاد.. <ref>برای قیام ابراهیم رک: أنسابالأشراف،ج3،ص:123 ؛ الکامل،ج5،ص:566؛الأعلام،ج1،ص:49 ؛سفینة البحار ؛ ج1 ؛ ص292 و نیز کتاب ابراهیم بن عبدالله حسنی از همین نویسنده مراجعه کنید</ref> | یکی از امیران شجاع بنی هاشم و عالمان و شاعران آنان بود.در اول رمضان سال ه- 145در بصره علیه منصور عباسی قیام کرد و چهارهزار نفر با او بیعت کردند و صد هزار نفر در دیوانش ثبت نام نمودند. منصور از بیم شورش او به کوفه رفت. قیام ابراهیم چنان شدت گرفت که بر بصره و شهرهای اطراف مانند اهواز و فارس و اسط مسلط شد و پس از آن به کوفه حمله کرد. درگیریی های شدیدی میان وی و لشکر عباسیان به فرماندهی حمید بن قحطه رخداد تا اینکه در 25 ذی القعده سال 145 بدست حمید به شهادت رسید وسرش را برای منصور بردند و بدنش در باخمرا دفن شد.از جمله یاری دهندگان وی ابو حنیفه پیشوای احناف بود که همه مبلغی که نزد خود نگهداری میکرد، برای وی فرستاد.. <ref>برای قیام ابراهیم رک: أنسابالأشراف،ج3،ص:123 ؛ الکامل،ج5،ص:566؛الأعلام،ج1،ص:49 ؛سفینة البحار ؛ ج1 ؛ ص292 و نیز کتاب ابراهیم بن عبدالله حسنی از همین نویسنده مراجعه کنید</ref> | ||
===2.1. یحیی بن عبدالله محض=== | ===2.1. یحیی بن عبدالله محض=== | ||
او از بزرگان طالبیان در زمان موسی و هارون عباسی بود و امام صادق او را در مدینه پرورده بود و یحیی اهل حدیث و فقه بود. او در قیام فخ در سال 169 با حسین بن علی حسنی همراهی کرد و عامل شتاب زدگی او در قیامش شد <ref>تاریخالطبری، ج8، ص:193</ref> ولی پس از شکستاین قیام نجات یافت و خود به پا خواست و بسیاری از مردم حرمین و یمن و مصر با او بیعت کردند. پس از آن برای مدتی به یمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به | او از بزرگان طالبیان در زمان موسی و هارون عباسی بود و امام صادق او را در مدینه پرورده بود و یحیی اهل حدیث و فقه بود. او در قیام فخ در سال 169 با حسین بن علی حسنی همراهی کرد و عامل شتاب زدگی او در قیامش شد <ref>تاریخالطبری، ج8، ص:193</ref> ولی پس از شکستاین قیام نجات یافت و خود به پا خواست و بسیاری از مردم حرمین و یمن و مصر با او بیعت کردند. پس از آن برای مدتی به یمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به ماوراءالنهر رفت و دراین مدت هارون تلاش بسیاری برای دست یابی به وی انجام داد ولی به یحیی که به همراه 170 تن از یارانش به مدت دو سال و نیم نزد خاقان پادشاه ترکستان باقیمانده بود دست نیافت تااینکه یحیی در سال 176/175 در طبرستان قیام کرد ولی پس از ناکامی در قیام امان نامه هارون که با خط او بود پذیرفت تا انیکه هارون بر خلاف تعهد خود او را زندانی کرد <ref>الکامل، ج6، ص:125</ref> و به گزارشی در زندان از گرسنگی از پای در آمد<ref>تاریخالیعقوبى، ج2، ص:408</ref> ؛الکامل، ج6، ص:125 یا به گزارشی دیگر ناپدید گشت.<ref>الأعلام، ج8، ص:154</ref> بنابه گزارشی دیگر یحیی با توطئه حاکم زبیری مدینه بکار بن عبدالله زندانی و مسموم شده بود ولی با مباهله یا قسم دادنی که با او انجام داد از زندان هارون رها شد. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج14 ؛ ص115؛ تجاربالأمم، ج3، ص:511</ref> البتهاین حکایتی است که درباره موسی بن عبدالله برادر یحیی نیز ذکر شده.<ref>مروج الذهب، ج3، ص:341</ref> و با توجه به اختلافات فراوانی که در سرنوشت یحیی و عاقبت وی در دربار هارون دیده میشود، به نظر میرسد در مورد موسی باشد. | ||
===3.1 موسی بن عبدالله محض=== | ===3.1 موسی بن عبدالله محض=== | ||
کنیه اش را ابوعبدالله و ابوحسن گفتهاند. <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:102</ref> مادرش هند نام داشت که موسی را در شصت سالگی به دنیا آورد،موسی را به خاطر رنگ تیره پوستش جون لقب دادند. هند موسی را در کودکی میرقصاند و شعری بااین مضمون برایش میخواند: هرچند تو جون با موهای بلندی ]و کوچکی[ اما دور نیست که بزرگ شوی و برآنان آقایی کنی.عمدة الطالب، ابن عنبة، ص:102 المجدی، ابن الصوفی، ص:232 مقاتل الطالبیین، أبوالفرج الأصفهانی، ص:334 | کنیه اش را ابوعبدالله و ابوحسن گفتهاند. <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:102</ref> مادرش هند نام داشت که موسی را در شصت سالگی به دنیا آورد،موسی را به خاطر رنگ تیره پوستش جون لقب دادند. هند موسی را در کودکی میرقصاند و شعری بااین مضمون برایش میخواند: هرچند تو جون با موهای بلندی ]و کوچکی[ اما دور نیست که بزرگ شوی و برآنان آقایی کنی.عمدة الطالب، ابن عنبة، ص:102 المجدی، ابن الصوفی، ص:232 مقاتل الطالبیین، أبوالفرج الأصفهانی، ص:334 |