سید هاشم حداد: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ دسامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:


==تحصیل==
==تحصیل==
عارف فرزانه حاج سید هاشم پس از رشد و شکوفایی، در همان کربلا مشغول تحصیل شد. درس‌های طلبگی را تا [[سیوطی]] خواند. سپس راهی دیار مولی الموحدین، [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] شد. تا علاوه بر تحصیل، از محضر عارف کامل و بی بدیل، [[میرزا علی قاضی طباطبائی تبریزی]]، استفاده و همچنین در مدرسه هندی نجف خدمت کند.
عارف فرزانه حاج سید هاشم پس از رشد و شکوفایی، در همان کربلا مشغول تحصیل شد. درس‌های طلبگی را تا [[سیوطی]] خواند. سپس راهی دیار [[علی بن ابی طالب|مولی الموحدین]]، [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علیه السلام]] شد. تا علاوه بر تحصیل، از محضر عارف کامل و بی بدیل، [[میرزا علی قاضی طباطبائی تبریزی]]، استفاده و همچنین در مدرسه هندی نجف خدمت کند.
   
   
==ارتباط با آیت‌الله قاضی==
==ارتباط با آیت‌الله قاضی==
خط ۴۶: خط ۴۶:
بعد از رحلت مرحوم حضرت آقای قاضی مرحوم سید هاشم حداد از برخی خواص از سالکان الی الله دستگیری می‌نمودند و جمعی را از اقیانوس معارف توحیدی خود بهره‌مند نمود که برخی از ایشان عبارتند از: علامه [[آیت‌الله حسینی طهرانی]]، آیت‌الله شهید شیخ [[مرتضی مطهری]]، [[آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری]]، [[آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب]]، آیت‌الله [[سید مصطفی خمینی]].  
بعد از رحلت مرحوم حضرت آقای قاضی مرحوم سید هاشم حداد از برخی خواص از سالکان الی الله دستگیری می‌نمودند و جمعی را از اقیانوس معارف توحیدی خود بهره‌مند نمود که برخی از ایشان عبارتند از: علامه [[آیت‌الله حسینی طهرانی]]، آیت‌الله شهید شیخ [[مرتضی مطهری]]، [[آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری]]، [[آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب]]، آیت‌الله [[سید مصطفی خمینی]].  


=جلسات عرفانی مرحوم سید هاشم حداد=
==جلسات عرفانی مرحوم سید هاشم حداد==
 
مرحوم [[علامه طهرانی]] [[ماه رمضان]] ۱۳۷۶ ه ق (فروردین ۱۳۳۶) را به طور کامل در کربلا ساکن شده و شب‌ها را با مرحوم حداد به سر می‌بردند:
مرحوم [[علامه طهرانی]] [[ماه رمضان]] ۱۳۷۶ ه ق (فروردین ۱۳۳۶) را به طور کامل در کربلا ساکن شده و شب‌ها را با مرحوم حداد به سر می‌بردند:


«پس از اداى [[نماز]] عشائين و صرف [[افطار]]، دو ساعت از شب گذشته به منزل آقا مشرّف مى‌شدم تا نزديك [[اذان]] صبح كه باز براى سَحور خوردن به خانه باز مى‌گشتم، يعنى خود آقا وقت ملاقات را در شب‌ها معيّن نموده بودند؛ زيرا كه روزها دنبال كار مي‌رفتند».
«پس از اداى [[نماز]] عشائين و صرف [[افطار]]، دو ساعت از شب گذشته به منزل آقا مشرّف مى‌شدم تا نزديك [[اذان]] صبح كه باز براى سَحور خوردن به خانه باز مى‌گشتم، يعنى خود آقا وقت ملاقات را در شب‌ها معيّن نموده بودند؛ زيرا كه روزها دنبال كار میرفتند».


مرحوم علامه طهرانی از این جلسات شبانه با تعبیر «پذیرایی معنوی» یاد کرده و و اینگونه آن را وصف می‌نمایند:
مرحوم علامه طهرانی از این جلسات شبانه با تعبیر «پذیرایی معنوی» یاد کرده و و اینگونه آن را وصف می‌نمایند:


«محلّ اجتماع دكّه‌اى بود در كنار مسجدى كه ايشان متصدّى تنظيف آن بودند؛ و آن دكّه به طول و عرض دو متر در دو متر بود و ارتفاع سقفش بقدرى بود كه در آن نمى‌شد نماز را ايستاده بجاى آورد چون سر به سقف گير مي‌كرد؛ و در حقيقت اطاق نبود بلكه محلّى بود زائد كه معمار در وسط پلّكان معبرِ به بام‌ [[مسجد]] به عنوان انبار در آنجا در آورده بود. امّا چون مكان خلوت و تاريك و دنجى بود، آقاى حدّاد آنجا را در مسجد براى خود برگزيده، و براى [[دعا]] و قرائت [[قرآن]] و اوراد و اذكارى كه مرحوم قاضى مي‌دادند بالأخص براى سجده‌هاى طولانى بسيار مناسب بود. امّا نمازها را ايشان در درون شبستان مسجد مي‌خواندند، و نمازهاى واجب را نيز به [[امام جماعت]] آن مسجد به نام آقا شيخ يوسف اقتدا مى‌نمودند.
«محلّ اجتماع دكّه‌اى بود در كنار مسجدى كه ايشان متصدّى تنظيف آن بودند؛ و آن دكّه به طول و عرض دو متر در دو متر بود و ارتفاع سقفش بقدرى بود كه در آن نمى‌شد نماز را ايستاده بجاى آورد چون سر به سقف گير میكرد؛ و در حقيقت اطاق نبود بلكه محلّى بود زائد كه معمار در وسط پلّكان معبرِ به بام‌ [[مسجد]] به عنوان انبار در آنجا در آورده بود. امّا چون مكان خلوت و تاريك و دنجى بود، آقاى حدّاد آنجا را در مسجد براى خود برگزيده، و براى [[دعا]] و قرائت [[قرآن]] و اوراد و اذكارى كه مرحوم قاضى میدادند بالأخص براى سجده‌هاى طولانى بسيار مناسب بود. امّا نمازها را ايشان در درون شبستان مسجد می‌خواندند، و نمازهاى واجب را نيز به [[امام جماعت]] آن مسجد به نام آقا شيخ يوسف اقتدا مى‌نمودند.


در آن دكّه سماور چاى و قورى نيز بود و مقدارى از اثاث مسجد هم در كنار آن ريخته بود. خداوندا! از اين دكّه بدين وضع و كيفيّت كسى خبر ندارد، جز خود مرحوم قاضى كه در [[كربلاى معلى]] در اوقات تشرّف بدان قدم نهاده است.
در آن دكّه سماور چاى و قورى نيز بود و مقدارى از اثاث مسجد هم در كنار آن ريخته بود. خداوندا! از اين دكّه بدين وضع و كيفيّت كسى خبر ندارد، جز خود مرحوم قاضى كه در [[كربلاى معلى]] در اوقات تشرّف بدان قدم نهاده است.


عظمت و روحانيّت آن دكّه را كسى مي‌داند كه مانند بعضى از دوستان حدّاد مثل حاج حبيب سماوى، و حاج عبد الزّهراء گرعاوى، و حاج أبو موسى مُحيى، و حاج أبو أحمد عبد الجليل محيى و بعضى ديگر، آنرا ديده و در آن أحيانا بيتوته نموده‌اند.
عظمت و روحانيّت آن دكّه را كسى میداند كه مانند بعضى از دوستان حدّاد مثل حاج حبيب سماوى، و حاج عبد الزّهراء گرعاوى، و حاج أبو موسى مُحيى، و حاج أبو أحمد عبد الجليل محيى و بعضى ديگر، آنرا ديده و در آن أحيانا بيتوته نموده‌اند.


حضرت آقاى حاج سيّد هاشم از حقير در تمام شب‌هاى ماه مبارك در آن دكّه پذيرائى كرد. وه چه پذيرائيى!
حضرت آقاى حاج سيّد هاشم از حقير در تمام شب‌هاى ماه مبارك در آن دكّه پذيرائى كرد. وه چه پذيرائيى!


…شب تا نزديك اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گريه و خواندن أشعار [[ابن فارض]] و تفسير نكات عميق عرفانى و دقائق أسرار عالم توحيد و عشق وافر و زائد الوصف به حضرت [[أبا عبد الله الحسين علیه السلام]] مي‌گذشت. و براى رفقاى ما كه حاضر در آن جلسه بودند همچون حاج عبد الزّهراء، باب مكاشفات باز بود و مطالبى جالب بيان مي‌كرد. و حقيقةً در آن ماه رمضان بقدرى شوريده و وارسته و بى‌پيرايه بود كه موجب تعجّب بود. آنقدر در جلسه مى‌گريست كه چشم‌هايش متورّم مى‌شد، و از ساعت مى‌گذشت، آنگاه به درون مسجد ميرفت و بر روى حصير پس از ادامه گريه به [[سجده]] مى‌افتاد. بسيار شور و وَلَه و آتش داشت؛ آتش سوزان كه ديگران را نيز تحت تأثير قرار ميداد.
…شب تا نزديك اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گريه و خواندن أشعار [[ابن فارض]] و تفسير نكات عميق عرفانى و دقائق أسرار عالم توحيد و عشق وافر و زائد الوصف به [[حضرت أبا عبد الله الحسين علیه السلام]] میگذشت. و براى رفقاى ما كه حاضر در آن جلسه بودند همچون حاج عبد الزّهراء، باب مكاشفات باز بود و مطالبى جالب بيان میكرد. و حقيقةً در آن ماه رمضان بقدرى شوريده و وارسته و بى‌پيرايه بود كه موجب تعجّب بود. آنقدر در جلسه مى‌گريست كه چشم‌هايش متورّم مى‌شد، و از ساعت مى‌گذشت، آنگاه به درون مسجد ميرفت و بر روى حصير پس از ادامه گريه به [[سجده]] مى‌افتاد. بسيار شور و وَلَه و آتش داشت؛ آتش سوزان كه ديگران را نيز تحت تأثير قرار ميداد.


يك شب كه پس از اين گريه‌هاى ممتد و سرخ شدن چشم‌ها به درون مسجد رفت، حضرت آقاى حدّاد به من فرمود: سيّد محمّد حسين! اين گريه‌ها و اين حِرقت دل را مى‌بينى؟ من صد «قاط» (برابر و مقدار) بيشتر از او دارم ولى ظهور و بروزش به گونه دگر است»<ref>. روح مجرد ص ۳۲.</ref>
يك شب كه پس از اين گريه‌هاى ممتد و سرخ شدن چشم‌ها به درون مسجد رفت، حضرت آقاى حدّاد به من فرمود: سيّد محمّد حسين! اين گريه‌ها و اين حِرقت دل را مى‌بينى؟ من صد «قاط» (برابر و مقدار) بيشتر از او دارم ولى ظهور و بروزش به گونه دگر است»<ref>. روح مجرد ص ۳۲.</ref>
confirmed، مدیران
۳۳٬۱۹۷

ویرایش