۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
=تعریف= | =تعریف= | ||
==لغوی== | == لغوی == | ||
بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | ||
از اینروست که خداوند بدیعِ آسمانها و زمین است و «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ...»، <ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۷. | از اینروست که خداوند بدیعِ آسمانها و زمین است و «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ...»، <ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۷. </ref> یعنی خداوند آسمانها و زمین را بیالگو و مانندی پیشین آفرید. | ||
این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»<ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. | این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»<ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. </ref>، یعنی بگو من از میان پیامبران نودرآمدی نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاری آمدهاند. <ref>محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش رمزی منیر بعلبکی، بیروت، ۱۹۸۷م.</ref><ref>محمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش محمدعلی نجار، قاهره، الدار المصریه.</ref><ref>حسن ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغة، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴، به کوشش محمد علویمقدم و ابراهیم دسوقی شتا، مشهد، ۱۳۶۳ش.</ref> | ||
==اصطلاحی== | == اصطلاحی == | ||
بدعت از لحاظ اصطلاحی یعنی امر تازهای که اصلی در کتاب و سنت ندارد، <ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش محمود عادل، تهران، ۱۴۰۸ق/ ۱۳۶۷ش.</ref> به عبارت دیگر بدعت آن است که کسی گفتاری یا کرداری در دین وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب شریعت و نمونههای متقدم و اصول محکم دینی استناد نورزد <ref>حسین راغب اصفهانی، المفردات، ج۱، ص۳۹، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه. | بدعت از لحاظ اصطلاحی یعنی امر تازهای که اصلی در کتاب و سنت ندارد، <ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش محمود عادل، تهران، ۱۴۰۸ق/ ۱۳۶۷ش.</ref> به عبارت دیگر بدعت آن است که کسی گفتاری یا کرداری در دین وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب شریعت و نمونههای متقدم و اصول محکم دینی استناد نورزد <ref>حسین راغب اصفهانی، المفردات، ج۱، ص۳۹، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه. </ref> و در یک کلام بدعت یعنی کم و زیاد کردنِ دین و در عین حال این کار را به نام دین انجام دادن. <ref>علی سیدمرتضی، «الحدود و الحقائق»، الذکری الالفیة للشیخ الطوسی، ص۱۵۴، مشهد، ۱۳۹۲ق/۱۳۵۱ش، ج ۲.</ref> | ||
بدعت یک نوع تصرف در، توحید در تقنین است، بدعت گذار میخواهد حریم توحید را در قلمرو تقنین و تشریع بشکند و در حقیقت، خود را جای خدا بگذارد و قانون جعل کند و در میان مردم رواج بدهد. در واقع بدعت، عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون [[قرآن]] و سنت [[معصوم|معصومان]] علیهم السلام که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر میشود. | بدعت یک نوع تصرف در، توحید در تقنین است، بدعت گذار میخواهد حریم توحید را در قلمرو تقنین و تشریع بشکند و در حقیقت، خود را جای خدا بگذارد و قانون جعل کند و در میان مردم رواج بدهد. در واقع بدعت، عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون [[قرآن]] و سنت [[معصوم|معصومان]] علیهم السلام که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر میشود. | ||
مقابل بدعت، | مقابل بدعت، «سنّت» قرار دارد که عبارت است از مجموعه عقاید، اخلاقیات و احکام عملی که [[رسول خدا]] صلّی اللّه علیه و آله و [[امام|امامان]] علیهم السّلام، پایهگذاری کردهاند.<ref>عوائد الایام، ج۱، ص۱۱۳. </ref> | ||
==نسبت بین دو تعریف== | == نسبت بین دو تعریف == | ||
بدینسان، میتوان گفت که بدعت از لحاظ لغوی هر امر تازه و نوینی را شامل میشود، خواه آن امر مربوط به مسائل دینی باشد، خواه غیردینی؛ ولی بدعتی که در دین از آن نهی شده، معطوف به آن دسته از امور دینی است که تازه باب شده، و سابقهای در دین ندارد. | بدینسان، میتوان گفت که بدعت از لحاظ لغوی هر امر تازه و نوینی را شامل میشود، خواه آن امر مربوط به مسائل دینی باشد، خواه غیردینی؛ ولی بدعتی که در دین از آن نهی شده، معطوف به آن دسته از امور دینی است که تازه باب شده، و سابقهای در دین ندارد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم، این دو گونه است بدون این که به شرع نسبت دهیم؛ گاهی به ضرر انسان است به آن «بدعت سیئه» میگوییم مانند بمبهای اتمی، وسایل جنگی کشتار جمعی و گاهی به نفع انسان است که آن را «بدعت حسنه» مینامیم مانند دستگاههای تهویه که در زمان ما درست کردهاند که بشر را تا حدی از گرما حفظ میکنند. | الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم، این دو گونه است بدون این که به شرع نسبت دهیم؛ گاهی به ضرر انسان است به آن «بدعت سیئه» میگوییم مانند بمبهای اتمی، وسایل جنگی کشتار جمعی و گاهی به نفع انسان است که آن را «بدعت حسنه» مینامیم مانند دستگاههای تهویه که در زمان ما درست کردهاند که بشر را تا حدی از گرما حفظ میکنند. | ||
ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر بگیریم، بدعت فقط یک قسم است یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعتها سیئه و گناهان کبیرهای هستند که در حد شرکاند. مثلاً صلاة تراویح از نظر برخی از خلفاء گفتهاند بدعت حسنه است. در حالی که اگر صلاة تراویح را امر شریعت بدانیم که ریشه در دین و سنت دارد، دیگر بدعت نیست | ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر بگیریم، بدعت فقط یک قسم است یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعتها سیئه و گناهان کبیرهای هستند که در حد شرکاند. مثلاً صلاة تراویح از نظر برخی از خلفاء گفتهاند بدعت حسنه است. در حالی که اگر صلاة تراویح را امر شریعت بدانیم که ریشه در دین و سنت دارد، دیگر بدعت نیست بلکه«سنت»است اما اگر صلاة تراویح، ریشه در شریعت نداشته باشد، بدعت حسنه نیست بلکه بدعث سیئه است. | ||
=دیدگاه قرآن= | =دیدگاه قرآن= | ||
اصطلاح بدعت از جمله مفاهیمی است که مبنایی قرآنی دارد. | اصطلاح بدعت از جمله مفاهیمی است که مبنایی قرآنی دارد. | ||
در اینجا به چند نمونه از آیات مرتبط با آن اشاره میشود: خداوند آیینی به نام رهبانیت را به عنوان یک رسم دینی برای مسیحیان مقرر نکرد و خود راهبان این رسم را باب کردند و بدعت گذاشتند: «... وَ رَهْبانیَّةً ابْتَدَعوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ...». <ref>حدید/سوره۵۷، آیه۲۷. | در اینجا به چند نمونه از آیات مرتبط با آن اشاره میشود: خداوند آیینی به نام رهبانیت را به عنوان یک رسم دینی برای مسیحیان مقرر نکرد و خود راهبان این رسم را باب کردند و بدعت گذاشتند: «... وَ رَهْبانیَّةً ابْتَدَعوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ...». <ref>حدید/سوره۵۷، آیه۲۷. </ref> | ||
در آیهای دیگر خداوند به منکران پیامبر اسلام (ص) میگوید: در آیین خدایی، رسالت دادن به شخصی چون محمد (ص) امری تازه و بدعت نیست، بلکه خداوند پیش از آن حضرت هم، به کسانی این مقام را واگذارده است. <ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. | در آیهای دیگر خداوند به منکران پیامبر اسلام (ص) میگوید: در آیین خدایی، رسالت دادن به شخصی چون محمد (ص) امری تازه و بدعت نیست، بلکه خداوند پیش از آن حضرت هم، به کسانی این مقام را واگذارده است. <ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. </ref> | ||
نمونه دیگری نیز از آیات وجود دارد که با اینکه واژه بدعت یا هم خانوادههایش در متن آنها نیست، اما محتوای آیات به روشنی گویای این است که بدعتگذاری در دین امری ناپسند و نارواست؛ از جمله اینکه خداوند به مؤمنان میگوید: از خدا و فرستادهاش فرمان ببرند و اگر در امری دینی اختلاف نظر داشتند، به کتاب خدا و (سنت) پیامبر (ص) باز گردند، <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. | نمونه دیگری نیز از آیات وجود دارد که با اینکه واژه بدعت یا هم خانوادههایش در متن آنها نیست، اما محتوای آیات به روشنی گویای این است که بدعتگذاری در دین امری ناپسند و نارواست؛ از جمله اینکه خداوند به مؤمنان میگوید: از خدا و فرستادهاش فرمان ببرند و اگر در امری دینی اختلاف نظر داشتند، به کتاب خدا و (سنت) پیامبر (ص) باز گردند، <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. </ref> یا به آنان میگوید: هر آنچه پیامبر (ص) بر ایشان آورده است، بگیرند و از هر آنچه او نهی کرده است، دست بکشند <ref>حشر/سوره۵۹، آیه۷. </ref> و پیوسته فرمانبردار پیامبر (ص) باشند و از او پیروی کنند <ref>اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶- ۱۵۸. </ref><ref>آلعمران/سوره۳، آیه۳۲. </ref> | ||
همچنین میگوید: هیچ کس را در کاری که خدا و فرستادهاش فرمان دهند، اختیاری نیست. <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶. | همچنین میگوید: هیچ کس را در کاری که خدا و فرستادهاش فرمان دهند، اختیاری نیست. <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶. </ref> | ||
خداوند در نکوهش مشرکان میگوید: از روزیی که خدا بر ایشان فرود آورده است، چرا بخشی را حرام و بخشی را حلال گردانیدهاند؛ آیا خدا به آنان چنین اجازهای داده است، یا بر خدا دروغ میبندند؟. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۵۹. | خداوند در نکوهش مشرکان میگوید: از روزیی که خدا بر ایشان فرود آورده است، چرا بخشی را حرام و بخشی را حلال گردانیدهاند؛ آیا خدا به آنان چنین اجازهای داده است، یا بر خدا دروغ میبندند؟. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۵۹. </ref> | ||
در آیهای دیگر به پیامبر (ص) میگوید: که به کسانی که از او خواستهاند تا دینش را تغییر بدهد، اینگونه پاسخ دهد که مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم و از چیزی جز آنچه بر من وحی میشود، پیروی نمیکنم. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۱۵. | در آیهای دیگر به پیامبر (ص) میگوید: که به کسانی که از او خواستهاند تا دینش را تغییر بدهد، اینگونه پاسخ دهد که مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم و از چیزی جز آنچه بر من وحی میشود، پیروی نمیکنم. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۱۵. </ref> | ||
در جای دیگر خداوند به مسلمانان میگوید: شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده، به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. <ref>نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶. | در جای دیگر خداوند به مسلمانان میگوید: شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده، به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. <ref>نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶. </ref> | ||
افزون بر اینها، خداوند کسانی را که حکمهایشان مطابق حکم خدا نیست، کافر ظالم و فاسق میخواند. <ref>مائده/سوره۵، آیه۴۴-۴۷. | افزون بر اینها، خداوند کسانی را که حکمهایشان مطابق حکم خدا نیست، کافر ظالم و فاسق میخواند. <ref>مائده/سوره۵، آیه۴۴-۴۷. </ref> | ||
در آیهای دیگر خداوند کسانی را که بدون اجازه خداوند دینی را از ناحیه خود بسازند، سخت نکوهش میکند. <ref>شوری/سوره۴۲، آیه۲۱. | در آیهای دیگر خداوند کسانی را که بدون اجازه خداوند دینی را از ناحیه خود بسازند، سخت نکوهش میکند. <ref>شوری/سوره۴۲، آیه۲۱. </ref> | ||
مجموع این آیات نشان میدهد که دین خداوند قواعد و احکام مشخص و معینی دارد و هیچ کس حق ندارد که آن را تغییر دهد و کم و زیاد کند، یا چیزی را از نزد خویش حلال، یا حرام اعلام نماید و اگر کسی به چنین کاری مبادرت ورزد، گناهی بزرگ و نابخشودنی مرتکب شده است. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۳۳- ۴۵، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | مجموع این آیات نشان میدهد که دین خداوند قواعد و احکام مشخص و معینی دارد و هیچ کس حق ندارد که آن را تغییر دهد و کم و زیاد کند، یا چیزی را از نزد خویش حلال، یا حرام اعلام نماید و اگر کسی به چنین کاری مبادرت ورزد، گناهی بزرگ و نابخشودنی مرتکب شده است. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۳۳- ۴۵، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
=از دیدگاه حدیث= | =از دیدگاه حدیث= | ||
روایات بسیاری در مجموعههای حدیثی اهل سنت و شیعه وجود دارد مبنی بر اینکه بدعت گناهی بزرگ و حرامی آشکار است و مسلمانان جداً باید از این کار پرهیز کنند. | روایات بسیاری در مجموعههای حدیثی اهل سنت و شیعه وجود دارد مبنی بر اینکه بدعت گناهی بزرگ و حرامی آشکار است و مسلمانان جداً باید از این کار پرهیز کنند. | ||
فشرده آنچه در روایات درباره بدعت آمده، چنین است: از امور تازه درست کردن در دین باید پرهیز کرد، زیرا هر بدعتی گمراهی است <ref>محمد ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲- ۱۹۵۳م.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۲، ص۴۵، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | فشرده آنچه در روایات درباره بدعت آمده، چنین است: از امور تازه درست کردن در دین باید پرهیز کرد، زیرا هر بدعتی گمراهی است <ref>محمد ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲- ۱۹۵۳م.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۲، ص۴۵، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> هیچ قومی بدعتی را درست نکردند، مگر آنکه سنتی از میان رفت. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۰۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>حسن ابن شعبه، تحف العقول، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۶ق.</ref> | ||
کسی که در دین چیز تازهای بیاورد که از دین نیست، مردود است. <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۲، ص۴۵، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۳۴۳، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref> | کسی که در دین چیز تازهای بیاورد که از دین نیست، مردود است. <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۲، ص۴۵، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۳۴۳، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref> | ||
اگر کسی در اسلام سنت خوبی را پایهگذاری کند، هم اجر این کار را میبرد و هم اجر کسانی را که به این سنت عمل کردهاند؛ و اگر کسی سنت بدی را پیریزی نماید، هم گناه اینکار به دوش اوست و هم گناه کسانی که به اینکار عملکردهاند. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۵۷، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>شیخ مفید، الامالی، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | اگر کسی در اسلام سنت خوبی را پایهگذاری کند، هم اجر این کار را میبرد و هم اجر کسانی را که به این سنت عمل کردهاند؛ و اگر کسی سنت بدی را پیریزی نماید، هم گناه اینکار به دوش اوست و هم گناه کسانی که به اینکار عملکردهاند. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۵۷، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>شیخ مفید، الامالی، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ||
بدعت گناهی بسیار هولناک و غیرقابل بخشش است <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | بدعت گناهی بسیار هولناک و غیرقابل بخشش است <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> گناهی همدوش با کفر <ref>محمد ابنبابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۹۳، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۷، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> چندان که توبه بدعتگذار پذیرفته نیست. <ref>محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۵۸۶ -۵۸۷، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.</ref> | ||
بدعت فتنهها را آغاز میکند <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> و با توحید هیچ سازگاری ندارد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۶، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. | بدعت فتنهها را آغاز میکند <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> و با توحید هیچ سازگاری ندارد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۶، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref> | ||
اگر بدعتی در میان مسلمانان ظهور کند، عالِم باید علم خود را اظهار نماید و اگر عالمی این کار را نکند، لعنت خدا بر او باد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۴، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. | اگر بدعتی در میان مسلمانان ظهور کند، عالِم باید علم خود را اظهار نماید و اگر عالمی این کار را نکند، لعنت خدا بر او باد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۴، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref><ref>محمد ابن ابی جمهور، مجلی، ج۱، ص۵۷۹، چ سنگی، تهران، ۱۳۲۹ق.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۵۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۷۲-۹۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
روایات بسیاری در نکوهش بدعت وارد شده است. برخی از آنها عبارتند از: | روایات بسیاری در نکوهش بدعت وارد شده است. برخی از آنها عبارتند از: | ||
۱) | ۱)«هر بدعتی گمراهی، و فرجام هر گمراهیای آتش است.»<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۳۵. </ref> | ||
۲) | ۲)«هیچ بدعتی نهاده نشده مگر آنکه در کنار آن سنّتی ترک شده است.»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۷۵. </ref> | ||
=تعاریف مختلف بنا بر مبانی مختلف= | =تعاریف مختلف بنا بر مبانی مختلف= | ||
صاحبنظران تعریفهای مختلفی از بدعت ارائه کردهاند که با یک نظر کلی میتوان این تعریفها را از هم جدا کرد: | صاحبنظران تعریفهای مختلفی از بدعت ارائه کردهاند که با یک نظر کلی میتوان این تعریفها را از هم جدا کرد: | ||
==عدم تقسیم== | == عدم تقسیم== | ||
تعریفات مبتنی بر عدم تقسیم بدعت: | تعریفات مبتنی بر عدم تقسیم بدعت: | ||
۱.امر تازهای که در [[شریعت]] مبنایی ندارد؛ بر این اساس، بر امور تازهای که در شریعت دارای مبنایی هستند، شرعاً نمیتوان نام بدعت نهاد، هرچند از لحاظ لغوی میتوان آنها را بدعت نامید. <ref>عبدالرحمان ابن رجب، جامع العلوم و الحکم، ج۱، ص۲۵۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ۱.امر تازهای که در [[شریعت]] مبنایی ندارد؛ بر این اساس، بر امور تازهای که در شریعت دارای مبنایی هستند، شرعاً نمیتوان نام بدعت نهاد، هرچند از لحاظ لغوی میتوان آنها را بدعت نامید. <ref>عبدالرحمان ابن رجب، جامع العلوم و الحکم، ج۱، ص۲۵۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
همینطور نوشتن کتابهای علمی یا درست کردن لباسها و غذاهایی که در روزگار پیامبر (ص) باب نبوده است، بدعت نیست، زیرا کارهایی از این دست، در شریعت مشمول قاعده عام حلال بودن هستند. | همینطور نوشتن کتابهای علمی یا درست کردن لباسها و غذاهایی که در روزگار پیامبر (ص) باب نبوده است، بدعت نیست، زیرا کارهایی از این دست، در شریعت مشمول قاعده عام حلال بودن هستند. | ||
از سوی دیگر اگر ما کارهایی را که مشمول احکام عام دین هستند، به صورت خاص به جا بیاوریم، بدعت به شمار میآید. | از سوی دیگر اگر ما کارهایی را که مشمول احکام عام دین هستند، به صورت خاص به جا بیاوریم، بدعت به شمار میآید. | ||
مثلاً در شریعت، نماز کار ستودهای است و مستحب است که در هر زمانی آن را به جای آوریم، اما اگر کسی رکعتهای خاصی در اوقات خاص تعیین کند، بدعت محسوب میگردد و خلاصه بدعت یعنی نو درآوردن امری در شریعت که نصی در مورد آن نیامده باشد، خواه اصل آن کار نوآوری باشد، خواه خصوصیتش <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | مثلاً در شریعت، نماز کار ستودهای است و مستحب است که در هر زمانی آن را به جای آوریم، اما اگر کسی رکعتهای خاصی در اوقات خاص تعیین کند، بدعت محسوب میگردد و خلاصه بدعت یعنی نو درآوردن امری در شریعت که نصی در مورد آن نیامده باشد، خواه اصل آن کار نوآوری باشد، خواه خصوصیتش <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> | ||
۴.داخل کردن امری در دین که معلوم باشد که از دین نیست و آن را به امر شارع نسبت دادن. <ref>محمد حسن، آشتیانی، بحر الفوائد، ص۸۰، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ۴.داخل کردن امری در دین که معلوم باشد که از دین نیست و آن را به امر شارع نسبت دادن. <ref>محمد حسن، آشتیانی، بحر الفوائد، ص۸۰، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ||
۵.وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ مثل مباح ساختن یک حرام، یا حرام کردن یک مباح، یا واجب کردن چیزی که واجب نیست و مانند آن. <ref>محسن امین، کشف الارتیاب، ج۱، ص۱۴۳، قم، کتابخانة بزرگ اسلامی.</ref> | ۵.وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ مثل مباح ساختن یک حرام، یا حرام کردن یک مباح، یا واجب کردن چیزی که واجب نیست و مانند آن. <ref>محسن امین، کشف الارتیاب، ج۱، ص۱۴۳، قم، کتابخانة بزرگ اسلامی.</ref> | ||
۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۲۲، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۲۲، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
==مبتنی بر تقسیم== | == مبتنی بر تقسیم== | ||
پیش از ذکر نمونههایی از تعریفهای دسته دوم که مبتنی بر تقسیم بدعت هستند، گفتن این نکته لازم است که پایه و مایه این تعریفها را یک رویداد تاریخی مربوط به خلیفه دوم تشکیل میدهد. | پیش از ذکر نمونههایی از تعریفهای دسته دوم که مبتنی بر تقسیم بدعت هستند، گفتن این نکته لازم است که پایه و مایه این تعریفها را یک رویداد تاریخی مربوط به خلیفه دوم تشکیل میدهد. | ||
عمر در زمان خلافتش چون دید که مردم در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به طور انفرادی میخوانند، از این کار خوشش نیامد و دستور داد که این نمازها را به صورت جماعت برگذار کنند (نماز تراویح). | عمر در زمان خلافتش چون دید که مردم در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به طور انفرادی میخوانند، از این کار خوشش نیامد و دستور داد که این نمازها را به صورت جماعت برگذار کنند (نماز تراویح). | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
بدینسان، برخی از صاحب نظران کوشیدهاند که مفهوم بدعت را براساس تقسیمبندی تعریف کنند. | بدینسان، برخی از صاحب نظران کوشیدهاند که مفهوم بدعت را براساس تقسیمبندی تعریف کنند. | ||
===تقسیمات دو بخشی=== | === تقسیمات دو بخشی=== | ||
۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ||
اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقی، احمد، مناقب الشافعی، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش احمد صقر، قاهره، مکتبة دارالتراث.</ref> <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقی، احمد، مناقب الشافعی، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش احمد صقر، قاهره، مکتبة دارالتراث.</ref> <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
آن دسته اموری که با اصول و قواعد سنت آن حضرت موافق است، بدعتی نیکوست و هرآنچه با آن قواعد مخالف است، بدعت بد و گمراهی است. <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۹۷- ۱۹۸، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>محمد اعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش محمد وجیه و دیگران، استانبول، ۱۴۰۴ق.</ref> | آن دسته اموری که با اصول و قواعد سنت آن حضرت موافق است، بدعتی نیکوست و هرآنچه با آن قواعد مخالف است، بدعت بد و گمراهی است. <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۹۷- ۱۹۸، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>محمد اعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش محمد وجیه و دیگران، استانبول، ۱۴۰۴ق.</ref> | ||
===تقسیمات پنج بخشی=== | === تقسیمات پنج بخشی=== | ||
ظاهراً نخستین کسی که این تقسیم بندی را مطرح کرد، ابن عبدالسلام (ه م) بود. | ظاهراً نخستین کسی که این تقسیم بندی را مطرح کرد، ابن عبدالسلام (ه م) بود. | ||
او بر آن است که بدعت را میتوان براساس احکام خمسه فقهی وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه تقسیمبندی کرد: مثلاً خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب است. | او بر آن است که بدعت را میتوان براساس احکام خمسه فقهی وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه تقسیمبندی کرد: مثلاً خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب است. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
پس جمع کردن میان اینکه این اشیاء را بدعت بدانیم با آنکه این ادله بر وجوب، استحباب یا اباحه آن دلالت کند، جمع میان دو امرِ متنافی است. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | پس جمع کردن میان اینکه این اشیاء را بدعت بدانیم با آنکه این ادله بر وجوب، استحباب یا اباحه آن دلالت کند، جمع میان دو امرِ متنافی است. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
به هر حال، به نظر میرسد که صاحبنظرانی که طرفدار این تقسیمبندی بودند، معنای لغوی بدعت را با معنای اصطلاحی آن خلط کردهاند. | به هر حال، به نظر میرسد که صاحبنظرانی که طرفدار این تقسیمبندی بودند، معنای لغوی بدعت را با معنای اصطلاحی آن خلط کردهاند. | ||
بدعت از لحاظ تقسیم تاریخی: برخی از سلفی گرایان( سلفیه ) با عنایت به اینکه تقسیمات دو بخشی و پنج بخشی را مردود دانستهاند، با استناد به حدیثی منسوب به پیامبر (ص) که فرمودهاند: «بهترین مردم میان امت من مردم قرنیند که در آن میزیم، آنگاه پس از آن و آنگاه پس از آن» <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، باب فضائل اصحاب النبیبیروت، دارالمعرفه.</ref> برآنند که معیار تعریف بدعت و بازشناسی آن از سنت ۳ قرن اول هجری است. | بدعت از لحاظ تقسیم تاریخی: برخی از سلفی گرایان(سلفیه) با عنایت به اینکه تقسیمات دو بخشی و پنج بخشی را مردود دانستهاند، با استناد به حدیثی منسوب به پیامبر (ص) که فرمودهاند: «بهترین مردم میان امت من مردم قرنیند که در آن میزیم، آنگاه پس از آن و آنگاه پس از آن» <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، باب فضائل اصحاب النبیبیروت، دارالمعرفه.</ref> برآنند که معیار تعریف بدعت و بازشناسی آن از سنت ۳ قرن اول هجری است. | ||
آنان معتقدند که هر آنچه در این ۳ قرن رخ داده، در زمره سنت است و هر آنچه پس از این ۳ قرن روی داده، بدعت است. <ref>محسن امین، کشف الارتیاب، ج۱، ص۱۴۲، قم، کتابخانه بزرگ اسلامی.</ref> | آنان معتقدند که هر آنچه در این ۳ قرن رخ داده، در زمره سنت است و هر آنچه پس از این ۳ قرن روی داده، بدعت است. <ref>محسن امین، کشف الارتیاب، ج۱، ص۱۴۲، قم، کتابخانه بزرگ اسلامی.</ref> | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
اینان با این مبنا که باید از سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین و محدثان بزرگ قرن ۱-۳ق پیروی کرد، با هر امر تازهای به ستیزه برمیخاستند. | اینان با این مبنا که باید از سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین و محدثان بزرگ قرن ۱-۳ق پیروی کرد، با هر امر تازهای به ستیزه برمیخاستند. | ||
ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ||
از نظر او همگی متکلمان اعم از شیعه، معتزله، جهمیه، اشاعره و خوارج بدعتگذارند و همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا نیز در دام بدعت گرفتار آمدهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۵، ص۳۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، «العقیدة الحمویة الکبری»، ج۱، ص۴۲۵- ۴۲۹، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة | از نظر او همگی متکلمان اعم از شیعه، معتزله، جهمیه، اشاعره و خوارج بدعتگذارند و همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا نیز در دام بدعت گرفتار آمدهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۵، ص۳۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، «العقیدة الحمویة الکبری»، ج۱، ص۴۲۵- ۴۲۹، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة التفسیر، ص۳۶۰، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.</ref><ref>عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. </ref> | ||
او حتیاز برگذاری جشنهایدینی نیز انتقاد میکند.<ref>ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۸۱، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م؛</ref> <ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۵۰، المواسم و المراسم، تهران، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.</ref> | او حتیاز برگذاری جشنهایدینی نیز انتقاد میکند.<ref>ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۸۱، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م؛</ref> <ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۵۰، المواسم و المراسم، تهران، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.</ref> | ||
گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله جبریه، معتزله، شیعه و باطنیه - را اهل بدعت میدانند <ref>محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۵، به کوشش محمد زاهد کوثری، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.</ref> <ref>ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، ص۹۹، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م.</ref> <ref>محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.</ref> | اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله جبریه، معتزله، شیعه و باطنیه - را اهل بدعت میدانند <ref>محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۵، به کوشش محمد زاهد کوثری، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.</ref> <ref>ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، ص۹۹، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م.</ref> <ref>محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.</ref> | ||
معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، ص۱۰۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref> | معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، ص۱۰۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. | اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. </ref><ref>محمد کراجکی، التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۱ق.</ref> | ||
امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. <ref>محمد ابنبابویه، الاعتقادات، ج۱، ص۹۷، به کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش. | امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. <ref>محمد ابنبابویه، الاعتقادات، ج۱، ص۹۷، به کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش. </ref><ref>محمد حر عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۹۰، قم، ۱۴۰۸ق.</ref><ref>محمد علی وحید بهبهانی، ج۱، ص۸۴، خیراتیه، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.</ref><ref>حسن علامة حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالرحیم مبارک، قم، ۱۳۷۹ش.</ref>آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، ج۱، ص۵، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref> <ref>حدیقه الشیعة، منسوب به مقدس اردبیلی، ص۲۳۲، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه.</ref> | ||
==بیان بعضی از مصادیق== | == بیان بعضی از مصادیق == | ||
بعضی مصادیق روشن بدعت عبارت است از: | بعضی مصادیق روشن بدعت عبارت است از: | ||
۱) اذان دوم یا سوم در روز جمعه<ref>جواهر | ۱) اذان دوم یا سوم در روز جمعه<ref>جواهر الکلام، ج۹، ص۳۰. </ref> | ||
۲) گفتن جمله «الصلاة خیر من النّوم» در اذان صبح<ref> | ۲) گفتن جمله «الصلاة خیر من النّوم» در اذان صبح<ref>جواهرالکلام، ج۹، ص۷۹. </ref> | ||
۳) خواندن نوافل شبهای ماه رمضان (نماز تراویح) به جماعت | ۳) خواندن نوافل شبهای ماه رمضان (نماز تراویح) به جماعت | ||
۴) تقدّم خطبهها بر نماز در نماز عید فطر و عید قربان<ref>جواهر | ۴) تقدّم خطبهها بر نماز در نماز عید فطر و عید قربان<ref>جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۹۷. </ref> | ||
۴)بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله (استصلاح) به عنوان ادلّه استنباط احکام شرعی. | ۴)بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله (استصلاح) به عنوان ادلّه استنباط احکام شرعی. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
از همین روست که این عالمان ضمن سخن گفتن از برگشتناپذیری بدعت، <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۸۰، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۱۶۷، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> دائماً بر عظیم بودن گناه بدعت و خطرات ناشی از آن تأکید ورزیدهاند. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | از همین روست که این عالمان ضمن سخن گفتن از برگشتناپذیری بدعت، <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۸۰، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۱۶۷، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> دائماً بر عظیم بودن گناه بدعت و خطرات ناشی از آن تأکید ورزیدهاند. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | ||
گامهای برداشته شده در جهت تدوین حدیث نبوی در طول سده ۲ق و کوششهای نظری کسانی چون محمد بن ادریس شافعی در اواخر همان قرن در جهت مضیق کردن دایره سنت به سنت نبوی و نامعتبر شمردن سنت صحابه و تابعین، حتی شیخین، موجب شد که از سده ۳ق/۹م به تدریج مسأله بدعت در حیطه اعمال دینی حساسیت پیشین خود را از دست بدهد. | گامهای برداشته شده در جهت تدوین حدیث نبوی در طول سده ۲ق و کوششهای نظری کسانی چون محمد بن ادریس شافعی در اواخر همان قرن در جهت مضیق کردن دایره سنت به سنت نبوی و نامعتبر شمردن سنت صحابه و تابعین، حتی شیخین، موجب شد که از سده ۳ق/۹م به تدریج مسأله بدعت در حیطه اعمال دینی حساسیت پیشین خود را از دست بدهد. | ||
در واقع با شکلگیری دانش اصول و نظری شدن استدلالات فقهی، آنچه در برخورد با اخبار حاکی از سنت اهمیت داشت، گزینش خبر صحیحتر در بوته | در واقع با شکلگیری دانش اصول و نظری شدن استدلالات فقهی، آنچه در برخورد با اخبار حاکی از سنت اهمیت داشت، گزینش خبر صحیحتر در بوته «تعادل و تراجیح» بود و اخبار غیرقابل قبول، به جای آنکه متضمن بدعت دانسته شوند، با نامگذاریهای فنی، «طرح» شده و کنار گذاشته میشدند. | ||
=در حوزه عقاید= | =در حوزه عقاید= | ||
همزمان با پایگیری نخستین مباحث نظری در حوزه عقاید در جهان اسلام، زمینه برای دامنهای جدید از کاربرد اصطلاح بدعت نیز فراهم شده است. | همزمان با پایگیری نخستین مباحث نظری در حوزه عقاید در جهان اسلام، زمینه برای دامنهای جدید از کاربرد اصطلاح بدعت نیز فراهم شده است. | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
نمونه دیگر در نامه عمر بن عبدالعزیز در مسأله جبر و اختیار دیده میشود که قول قدریه را از آن حیث که اقرار به اختیار است، یعنی به اعتبار فعلی آن بدعت شمرده است <ref>سلیمان ابوداوود سجستانی، سنن، ج۴، ص۲۰۳، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویه.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۵، ص۳۴۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۳، بیروت، دارصادر.</ref> | نمونه دیگر در نامه عمر بن عبدالعزیز در مسأله جبر و اختیار دیده میشود که قول قدریه را از آن حیث که اقرار به اختیار است، یعنی به اعتبار فعلی آن بدعت شمرده است <ref>سلیمان ابوداوود سجستانی، سنن، ج۴، ص۲۰۳، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویه.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۵، ص۳۴۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۷۳، بیروت، دارصادر.</ref> | ||
در سده ۲ق با گسترش یافتن کاربرد بدعت درباره کجاندیشیهای دینی، میتوان به سادگی کاربرد بدعت درباره برخی اعتقادات را بازیافت، بدون آنکه جنبه فعلی در آن لحاظ شده باشد. | در سده ۲ق با گسترش یافتن کاربرد بدعت درباره کجاندیشیهای دینی، میتوان به سادگی کاربرد بدعت درباره برخی اعتقادات را بازیافت، بدون آنکه جنبه فعلی در آن لحاظ شده باشد. | ||
به عنوان نمونه سفیان ثوری در تعبیری، باور جعد بن درهم (ظاهراً در باب صفات الهی ) را که نزد جهم بن صفوان نیز پذیرفته شده بوده، بدعت شمرده است. <ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۲، ص۴۳۴، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۱۴۸، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.</ref> | به عنوان نمونه سفیان ثوری در تعبیری، باور جعد بن درهم (ظاهراً در باب صفات الهی) را که نزد جهم بن صفوان نیز پذیرفته شده بوده، بدعت شمرده است. <ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۲، ص۴۳۴، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۱۴۸، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.</ref> | ||
به هر تقدیر، چنین توسعهای در مفهوم بدعت از یک سو، و برخوردهای تنگ نظرانه در پذیرش دینداری افراد از سوی دیگر، موجب شده است تا شخصیتهای برجستهای چون قَتادة بن دِعامه، عبدالعزیز بن ابی رَوّاد و عمر بن ذرّ از سوی برخی تندروان به عنوان بدعتگذار شناخته شوند <ref>علی بن جعد بغدادی، مسند، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.</ref> در حالی که قتاده در زمان حیات، خود از شخصیتهای پرحرارت در ستیز با بدعت بوده است. <ref>طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | به هر تقدیر، چنین توسعهای در مفهوم بدعت از یک سو، و برخوردهای تنگ نظرانه در پذیرش دینداری افراد از سوی دیگر، موجب شده است تا شخصیتهای برجستهای چون قَتادة بن دِعامه، عبدالعزیز بن ابی رَوّاد و عمر بن ذرّ از سوی برخی تندروان به عنوان بدعتگذار شناخته شوند <ref>علی بن جعد بغدادی، مسند، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.</ref> در حالی که قتاده در زمان حیات، خود از شخصیتهای پرحرارت در ستیز با بدعت بوده است. <ref>طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | ||
با اهمیت یافتن بررسیهای رجالی از سده ۳ق بدعت به عنوان یکی از وجوه خدشه در دیانت راوی، موردتوجه خاص رجال شناسان اهل سنت قرار گرفته است؛ اما از آنجا که بسیاری از راویان حدیث با اتهامات دینی رویارو بودهاند، نزد غالب نقادان اهل سنت، بدعت زمانی موجب عدم پذیرش حدیث میشده است که راوی نه تنها صاحب بدعت، بلکه «دعوت کننده» به سوی بدعت خود بوده باشد <ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.</ref><ref>محمد ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | با اهمیت یافتن بررسیهای رجالی از سده ۳ق بدعت به عنوان یکی از وجوه خدشه در دیانت راوی، موردتوجه خاص رجال شناسان اهل سنت قرار گرفته است؛ اما از آنجا که بسیاری از راویان حدیث با اتهامات دینی رویارو بودهاند، نزد غالب نقادان اهل سنت، بدعت زمانی موجب عدم پذیرش حدیث میشده است که راوی نه تنها صاحب بدعت، بلکه «دعوت کننده» به سوی بدعت خود بوده باشد <ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.</ref><ref>محمد ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۴، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
توجه وسیع به مسأله بدعت در آثار رجالی، حتی رجالیان را به تقسیم بدعت به صغری و کبری، یا به تعبیر دیگر انحرافات قابل تحمل و غیرقابل تحمل سوق داده است. <ref>محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.</ref> | توجه وسیع به مسأله بدعت در آثار رجالی، حتی رجالیان را به تقسیم بدعت به صغری و کبری، یا به تعبیر دیگر انحرافات قابل تحمل و غیرقابل تحمل سوق داده است. <ref>محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.</ref> | ||
فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
در برخی از منابع اصولی تصریح شده که یک رأی فقهی تنها در صورتی بدعت است که در برابر آن دلیلی قاطع و غیرقابل تأمل و تأویل وجود داشته باشد و در غیر این صورت، اقوال با وجود اختلاف، از مصادیق اجتهادند و با دیده احترام نگریسته میشوند. <ref>محمد غزالی، المستصفی، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | در برخی از منابع اصولی تصریح شده که یک رأی فقهی تنها در صورتی بدعت است که در برابر آن دلیلی قاطع و غیرقابل تأمل و تأویل وجود داشته باشد و در غیر این صورت، اقوال با وجود اختلاف، از مصادیق اجتهادند و با دیده احترام نگریسته میشوند. <ref>محمد غزالی، المستصفی، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
در بازگشت به موارد محدود کاربرد بدعت در منابع فقهی باید گفت: یکی از نکاتی که از انگیزههای این کاربردِ محدود بوده، حمله به شعائر مذهب مخالف است. | در بازگشت به موارد محدود کاربرد بدعت در منابع فقهی باید گفت: یکی از نکاتی که از انگیزههای این کاربردِ محدود بوده، حمله به شعائر مذهب مخالف است. | ||
به عنوان نمونه بدعت شمردن اعمالی چون نکاح متعه از سوی فقیهان اهل سنت، شست و شوی پا در وضو و گفتن آمین در نماز از سوی فقیهان امامیه، دارای چنین زمینهای است. <ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۹، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>شیخ مفید، المسح علیالرجلین، ج۱، ص۵ -۶، به کوشش مهدی نجف، قم، ۱۴۱۳ق.</ref><ref>علی سیدمرتضی، الانتصار، ج۱، ص۱۴۴، قم، ۱۴۱۵ق. | به عنوان نمونه بدعت شمردن اعمالی چون نکاح متعه از سوی فقیهان اهل سنت، شست و شوی پا در وضو و گفتن آمین در نماز از سوی فقیهان امامیه، دارای چنین زمینهای است. <ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۹، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>شیخ مفید، المسح علیالرجلین، ج۱، ص۵ -۶، به کوشش مهدی نجف، قم، ۱۴۱۳ق.</ref><ref>علی سیدمرتضی، الانتصار، ج۱، ص۱۴۴، قم، ۱۴۱۵ق. </ref><ref>آقابزرگ، الذریعة، ج۱۱، ص۲۴۲.</ref> | ||
در درون مذاهب اهل سنت، منتسب کردن رأی مختارِ یکی از مذاهب به بدعت توسط پیروان مذهب دیگر، امری معمول نیست، ولی پیش از به رسمیت شناخته شدن اصحاب رأی، چنین برخوردی از سوی اصحاب حدیث نسبت به آراء آنان وجود داشته است. <ref>محمد ترمذی، سنن، ج۳، ص۲۴۹، به کوشش احمد محمدشاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref> | در درون مذاهب اهل سنت، منتسب کردن رأی مختارِ یکی از مذاهب به بدعت توسط پیروان مذهب دیگر، امری معمول نیست، ولی پیش از به رسمیت شناخته شدن اصحاب رأی، چنین برخوردی از سوی اصحاب حدیث نسبت به آراء آنان وجود داشته است. <ref>محمد ترمذی، سنن، ج۳، ص۲۴۹، به کوشش احمد محمدشاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref> | ||
برخورد فقیهان با پیشینه مسأله بدعت در عصر صحابه و تابعین نیز از جنبه نظری حائز اهمیت است، <ref>بدعت را به دو گونه «بدعت ستوده» و «بدعت نکوهیده» تقسیم کرده، محمد شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۱۱۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد بیهقی، المدخل، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.</ref> و همین سرآغاز نظریههای تکمیلی در باب گونههای بدعت (اعم از تقسیمات دوگانه یا پنجگانه) بوده است. | برخورد فقیهان با پیشینه مسأله بدعت در عصر صحابه و تابعین نیز از جنبه نظری حائز اهمیت است، <ref>بدعت را به دو گونه «بدعت ستوده» و «بدعت نکوهیده» تقسیم کرده، محمد شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۱۱۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد بیهقی، المدخل، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.</ref> و همین سرآغاز نظریههای تکمیلی در باب گونههای بدعت (اعم از تقسیمات دوگانه یا پنجگانه) بوده است. | ||
نظریه شافعی بر این اصل پیشین استوار بود که فعل خلفا در عدم اعتبار ذاتی از فعل دیگر صحابه مستثنی نیست <ref>محمد شافعی، الرسالة، ج۱، ص۵۹۶ - ۵۹۷، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref> و بدینترتیب، نتیجه نظریه او در باب بدعت، به رسمیت شناختن گونههایی از نوآوری در اعمال دینی بود که دستوری منافی آن در کتاب، سنت یا اجماع وارد نشده باشد و این دیدگاه او با وجود برخی دگرگونیها در بیان، از سوی صاحبنظران در مذاهب گوناگون با تأیید گستردهای مواجه شد. <ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>محمد شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۵، به کوشش عبدالهادی حکیم، قم، مکتبة المفید.</ref> | نظریه شافعی بر این اصل پیشین استوار بود که فعل خلفا در عدم اعتبار ذاتی از فعل دیگر صحابه مستثنی نیست <ref>محمد شافعی، الرسالة، ج۱، ص۵۹۶ - ۵۹۷، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref> و بدینترتیب، نتیجه نظریه او در باب بدعت، به رسمیت شناختن گونههایی از نوآوری در اعمال دینی بود که دستوری منافی آن در کتاب، سنت یا اجماع وارد نشده باشد و این دیدگاه او با وجود برخی دگرگونیها در بیان، از سوی صاحبنظران در مذاهب گوناگون با تأیید گستردهای مواجه شد. <ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>محمد شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۵، به کوشش عبدالهادی حکیم، قم، مکتبة المفید.</ref> | ||
البته درباره اصل پیشین شافعی باید گفت: در میان عالمانِ پس از او، حتی از میان پیروان مذهبش، همواره کسانی بودهاند که رسومِ نهاده شده توسط | البته درباره اصل پیشین شافعی باید گفت: در میان عالمانِ پس از او، حتی از میان پیروان مذهبش، همواره کسانی بودهاند که رسومِ نهاده شده توسط «خلفای راشدین» را در تعریف سنت وارد دانستهاند. <ref>محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۱۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref> | ||
به هر حال، دیدگاه شافعی مخالفانی نیز داشت و از آن جمله باید به برخی از عالمان حنبلی، چون ابن تیمیه اشاره کرد که مطلقاً هرگونه بدعتی را ضلالت شمردهاند و در توجیه خبر «نعمت البدعة»، کاربرد بدعت درباره نماز تراویح را کاربردی صرفاً لغوی و نه اصطلاحی دانسته، و نماز تراویح را برخاسته از سنت نبوی قلمداد کردهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۲، ص۲۲۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۷، ص۳۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه.</ref> | به هر حال، دیدگاه شافعی مخالفانی نیز داشت و از آن جمله باید به برخی از عالمان حنبلی، چون ابن تیمیه اشاره کرد که مطلقاً هرگونه بدعتی را ضلالت شمردهاند و در توجیه خبر «نعمت البدعة»، کاربرد بدعت درباره نماز تراویح را کاربردی صرفاً لغوی و نه اصطلاحی دانسته، و نماز تراویح را برخاسته از سنت نبوی قلمداد کردهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۲، ص۲۲۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۷، ص۳۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه.</ref> | ||
در حوزه قواعد فقه باید گفت: طرح این نکته از سوی محمد بن حسن شیبانی که درصورت اقتران یک سنت مانند نماز میت با یک بدعت، نباید سنت را ترک کرد، <ref>محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱، بیروت، ۱۴۰۶ق.</ref> زمینه طرح مباحثی درباره اجتماع یک حکم لازم الاتباع فقهی با یک بدعت، یا شبهه میان حکم لازم الاتباع فقهی با بدعت گشته است. | در حوزه قواعد فقه باید گفت: طرح این نکته از سوی محمد بن حسن شیبانی که درصورت اقتران یک سنت مانند نماز میت با یک بدعت، نباید سنت را ترک کرد، <ref>محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱، بیروت، ۱۴۰۶ق.</ref> زمینه طرح مباحثی درباره اجتماع یک حکم لازم الاتباع فقهی با یک بدعت، یا شبهه میان حکم لازم الاتباع فقهی با بدعت گشته است. | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
=در حیات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام= | =در حیات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام= | ||
در عصر خلفای نخستین، فارغ از آموزههایی که از سوی خود آنان ارائه میشد - و بحث نظری آن گذشت - بدعتهایی نیز در میان مسلمانان رواج یافته بود که در عصر خلافت امام علی (ع) زمینهساز مشکلاتی در حکومت آن حضرت بود. | در عصر خلفای نخستین، فارغ از آموزههایی که از سوی خود آنان ارائه میشد - و بحث نظری آن گذشت - بدعتهایی نیز در میان مسلمانان رواج یافته بود که در عصر خلافت امام علی (ع) زمینهساز مشکلاتی در حکومت آن حضرت بود. | ||
از کلامی منقول از آن حضرت برمیآید که وی بر آن بوده تا بدعتهای مالی نهاده شده در عصر عثمان را بزداید و اموالِ به ناحق تصرف شده را - اگرچه کابین زنان شده باشد - بازپس گیرد. <ref> | از کلامی منقول از آن حضرت برمیآید که وی بر آن بوده تا بدعتهای مالی نهاده شده در عصر عثمان را بزداید و اموالِ به ناحق تصرف شده را - اگرچه کابین زنان شده باشد - بازپس گیرد. <ref>نهجالبلاغة، خطبه ۱۵.</ref> | ||
در خطبههای گوناگون منقول از آن امام، پیروی از بدعتها و دنباله روی بدعتگذاران عامل اصلی شکلگیری فتنهها و رخداد جنگهای عصر آن حضرت دانسته شده است محمد <ref>کلینی، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، ج۱، ص۵۴، تهران، ۱۳۷۷ق.</ref> <ref>فرات کوفی، تفسیر، ج۱، ص۴۳۱، تهران، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>نهجالبلاغه، خطبه ۵۰.</ref> | در خطبههای گوناگون منقول از آن امام، پیروی از بدعتها و دنباله روی بدعتگذاران عامل اصلی شکلگیری فتنهها و رخداد جنگهای عصر آن حضرت دانسته شده است محمد <ref>کلینی، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، ج۱، ص۵۴، تهران، ۱۳۷۷ق.</ref> <ref>فرات کوفی، تفسیر، ج۱، ص۴۳۱، تهران، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>نهجالبلاغه، خطبه ۵۰.</ref> | ||
باید افزود که همین اندیشه در سخنرانی مالک اشتر در جریان صفین نیز انعکاسی روشن یافته است. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق. | باید افزود که همین اندیشه در سخنرانی مالک اشتر در جریان صفین نیز انعکاسی روشن یافته است. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق. </ref><ref>طبری، تاریخ، ج۵، ص۲۳.</ref> | ||
در دوره اموی بدعتها روی به افزایش نهاد و معاویه نهتنها در پارهای از مسائل حقوقی، که در برخی مباحث مربوط به عبادات، رسومی را برنهاد که از سوی صحابه و تابعین به عنوان بدعت نگریسته میشد. <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>سلیمان طبرانی، المعجمالاوسط، ج۴، ص۲۵۵، به کوشش طارق بنعوضالله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.</ref> | در دوره اموی بدعتها روی به افزایش نهاد و معاویه نهتنها در پارهای از مسائل حقوقی، که در برخی مباحث مربوط به عبادات، رسومی را برنهاد که از سوی صحابه و تابعین به عنوان بدعت نگریسته میشد. <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>سلیمان طبرانی، المعجمالاوسط، ج۴، ص۲۵۵، به کوشش طارق بنعوضالله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.</ref> | ||
آنگونه که از صفحات تاریخ برمیآید، برخی از خلفای مروانی، چون عبدالملک بن مروان در نهادن رسوم جدید دینی اقداماتی داشتهاند که به عنوان بدعت از سوی صحابه و تابعین تخطئه شده است. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۰۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>حارث بن ابی اسامه، مسند، ج۲، ص۷۶۹، بازسازی براساس زوائد نورالدین هیثمی، به کوشش حسین احمدصالح باکری، مدینه، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> | آنگونه که از صفحات تاریخ برمیآید، برخی از خلفای مروانی، چون عبدالملک بن مروان در نهادن رسوم جدید دینی اقداماتی داشتهاند که به عنوان بدعت از سوی صحابه و تابعین تخطئه شده است. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۰۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>حارث بن ابی اسامه، مسند، ج۲، ص۷۶۹، بازسازی براساس زوائد نورالدین هیثمی، به کوشش حسین احمدصالح باکری، مدینه، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> | ||
در پایان سده نخست هجری، عمر بن عبدالعزیز (حک ۹۹-۱۰۱ق/ ۷۱۸-۷۱۹م) که در تاریخ امویان به عنوان خلیفهای جویای عدالت و احیای سنت شناخته شده است، در نقد بدعتهای نهاده شده از سوی خلفای پیشین اموی زبانی صریح داشت <ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> و از همینروست که به عنوان «میراننده بدعتها» در رأس سده نخست شناخته شده است. <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۷۶۸-۷۶۹، بیروت، ۱۹۹۳م. | در پایان سده نخست هجری، عمر بن عبدالعزیز (حک ۹۹-۱۰۱ق/ ۷۱۸-۷۱۹م) که در تاریخ امویان به عنوان خلیفهای جویای عدالت و احیای سنت شناخته شده است، در نقد بدعتهای نهاده شده از سوی خلفای پیشین اموی زبانی صریح داشت <ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> و از همینروست که به عنوان «میراننده بدعتها» در رأس سده نخست شناخته شده است. <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۷۶۸-۷۶۹، بیروت، ۱۹۹۳م. </ref> | ||
با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | ||
به هر روی، گستره بدعتهای دینی در اشارات شعرای این عصر از جمله سرودههای جریر و فرزدق بازتاب یافته است <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۲۲، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>فرزدق، دیوان، ج۲، ص۴۰۹، به کوشش مجید طراد، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.</ref> و در اواخر عصر اموی دیده میشود که چگونه یزید بن ولید (حک ۱۲۶ق/۷۴۴م) از آفت بدعت و تغییر سنت شکوه کرده است. <ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | به هر روی، گستره بدعتهای دینی در اشارات شعرای این عصر از جمله سرودههای جریر و فرزدق بازتاب یافته است <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۲۲، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>فرزدق، دیوان، ج۲، ص۴۰۹، به کوشش مجید طراد، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.</ref> و در اواخر عصر اموی دیده میشود که چگونه یزید بن ولید (حک ۱۲۶ق/۷۴۴م) از آفت بدعت و تغییر سنت شکوه کرده است. <ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | ||
افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | ||
ستیز حاکمان با بدعت، در غالب موارد ستیز با مظاهری بود که از سوی مذهب غالب بر کشور به عنوان بدعت شناخته میشد و در بسیاری از موارد معنای فرقهای داشت، <ref>محمد عتبی، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۹۳، ترجمه ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref> با این وصف، مواردی نیز در تاریخ یافت میشود که مبارزه سیاستمداران با بدعت، اصلاحی اجتماعی و حرکتی دور از منازعات فرقهای بوده است؛ به عنوان نمونه میتوان از برخی اقدامات غازان خان در ایران، <ref>رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۳۶۵ بب، بهکوشش محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> سلطان بیبرس در مصر <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۲-۴۳، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م. | ستیز حاکمان با بدعت، در غالب موارد ستیز با مظاهری بود که از سوی مذهب غالب بر کشور به عنوان بدعت شناخته میشد و در بسیاری از موارد معنای فرقهای داشت، <ref>محمد عتبی، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۹۳، ترجمه ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref> با این وصف، مواردی نیز در تاریخ یافت میشود که مبارزه سیاستمداران با بدعت، اصلاحی اجتماعی و حرکتی دور از منازعات فرقهای بوده است؛ به عنوان نمونه میتوان از برخی اقدامات غازان خان در ایران، <ref>رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۳۶۵ بب، بهکوشش محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> سلطان بیبرس در مصر <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۲-۴۳، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م. </ref> و اکبرشاه در هند <ref>صدیق قنوجی، ابجد العلوم، ج۳، ص۲۲۲، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، ۱۹۷۸م.</ref> مثال آورد. | ||
گفتنی است که افزون بر زمامداران، برخی از عالمان پرنفوذ نیز در طی سدههای متمادی به مبارزه با بدعت شهرت یافتهاند. | گفتنی است که افزون بر زمامداران، برخی از عالمان پرنفوذ نیز در طی سدههای متمادی به مبارزه با بدعت شهرت یافتهاند. | ||
عالمانی که در سرزمینهای گوناگون جهان اسلام عنوان احیا کننده سنت و ریشه کننده بدعت بدانان داده شده است، بیشتر کسانی چون محمد بن محمود ابن حمّامی هَمَدانی، تقیالدین عبدالغنی بن عبدالواحد مقدسی و تقیالدین ابن تیمیه حرّانی از عالمان اهل سنت با گرایش سلفی بودهاند <ref>محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۷۵، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.</ref><ref>حمزه سهمی، تاریخ جرجان، ج۱، ص۲۳۱: سند روایت، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref> که برداشت آنان از بدعت برداشتی شناخته شده است، اما مصادیق این لقب از گروههای دیگر اسلامی بسیار جالب توجه است؛ به عنوان نمونه باید از جمالالدین حسن بن یوسف مشهور به علامة حلی (د ۷۲۶ق/ ۱۳۲۶م)، عالم نامدار امامی نام برد که در برخی یادکردها با لقب «محیی السنة و قامع البدعة» شناخته شده است. <ref>داوود بن سلیمان غازی، مسند الرضا (ع)، ج۱، ص۱۵۵:سند روایت، به کوشش محمدجواد حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۸ق. | عالمانی که در سرزمینهای گوناگون جهان اسلام عنوان احیا کننده سنت و ریشه کننده بدعت بدانان داده شده است، بیشتر کسانی چون محمد بن محمود ابن حمّامی هَمَدانی، تقیالدین عبدالغنی بن عبدالواحد مقدسی و تقیالدین ابن تیمیه حرّانی از عالمان اهل سنت با گرایش سلفی بودهاند <ref>محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۷۵، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.</ref><ref>حمزه سهمی، تاریخ جرجان، ج۱، ص۲۳۱: سند روایت، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref> که برداشت آنان از بدعت برداشتی شناخته شده است، اما مصادیق این لقب از گروههای دیگر اسلامی بسیار جالب توجه است؛ به عنوان نمونه باید از جمالالدین حسن بن یوسف مشهور به علامة حلی (د ۷۲۶ق/ ۱۳۲۶م)، عالم نامدار امامی نام برد که در برخی یادکردها با لقب «محیی السنة و قامع البدعة» شناخته شده است. <ref>داوود بن سلیمان غازی، مسند الرضا (ع)، ج۱، ص۱۵۵:سند روایت، به کوشش محمدجواد حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۸ق. </ref><ref>علی محقق کرکی، جامعالمقاصد، ج۱، ص۶۶، قم، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م. </ref> | ||
در پایان باید اشاره کرد که در بوته دگراندیشیهای دینی عصر حاضر و محافل پرتنوع آن، مسأله بدعت دیگربار در معرض توجه واقع شده، و موضوع بسیاری از مباحث و تألیفات قرار گرفته است. | در پایان باید اشاره کرد که در بوته دگراندیشیهای دینی عصر حاضر و محافل پرتنوع آن، مسأله بدعت دیگربار در معرض توجه واقع شده، و موضوع بسیاری از مباحث و تألیفات قرار گرفته است. | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۵: | ||
=حکم= | =حکم= | ||
حرمت بدعت از مسلّمات شریعت مقدس اسلام و ضروری دین است؛ بلکه بدعت در حوزه عقاید گاه موجب کفر و شرک میگردد <ref>عوائد | حرمت بدعت از مسلّمات شریعت مقدس اسلام و ضروری دین است؛ بلکه بدعت در حوزه عقاید گاه موجب کفر و شرک میگردد <ref>عوائد الایام، ج۱، ص۱۱۱. </ref>، مانند قول به تجسم ذات خداوند متعال یا حلول او در کسی. | ||
حرمت بدعت در حقیقت از «توحید در تقنین و | حرمت بدعت در حقیقت از «توحید در تقنین و تشریع» شروع میشود، همان طوری که توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت و توحید در عبادت داریم، یک توحید دیگری نیز بنام توحید در قانون گذاری داریم. اسلام معتقد است بر اینکه تقنین و تشریع از آن خداست و هیچ کس حق ندارد درباره کسی وضع قانون کند زیرا در قانون گذار، سه شرط لازم است و این شروط فقط در خدا موجود است ولاغیر. ازاینرو قرآن میفرماید:«إن الحکم إلّا لله، أمر أن لا تعبدوا إلّا إیاه» <ref>یوسف(سوره۱۲)، آیه۴۰. </ref> | ||
بیزاری جستن از بدعت گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که: «چنانچه پس از من با بدعت گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعتهای آنان قرار نگیرند». در حدیثی دیگر آمده است: | بیزاری جستن از بدعت گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که: «چنانچه پس از من با بدعت گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعتهای آنان قرار نگیرند». در حدیثی دیگر آمده است: «هرکس نزد بدعت گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است.»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷. </ref> | ||
کتاب دربر دارنده بدعت از کتابهای ضالّه (کتب ضاله) است، که هرگونه کسب با آن به فروختن، اجاره یا عاریه دادن و جز آنها، حرام و از بین بردن آن واجب است.<ref>جواهر | کتاب دربر دارنده بدعت از کتابهای ضالّه (کتب ضاله) است، که هرگونه کسب با آن به فروختن، اجاره یا عاریه دادن و جز آنها، حرام و از بین بردن آن واجب است.<ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۶-۵۹. </ref> | ||
مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف، حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعتها برنخیزد و دانش خود را- به منظور روشن کردن افکار عمومی- عرضه نکند، دچار نفرین خداوند میشود.»<ref>وسائل | مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف، حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعتها برنخیزد و دانش خود را- به منظور روشن کردن افکار عمومی- عرضه نکند، دچار نفرین خداوند میشود.»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹. </ref> | ||
=شبهه= | =شبهه= | ||
یکی از شبهاتی که وهابیت، به عنوان بدعت، مطرح میکند احتفال(جشن)هفته وحدت(ز دوازدهم تا هفدهم ربیع)است. | یکی از شبهاتی که وهابیت، به عنوان بدعت، مطرح میکند احتفال(جشن)هفته وحدت(ز دوازدهم تا هفدهم ربیع)است. | ||
جواب؛ احتفال پیامبر اکرم صلوات الله علیه به صورت عموم، ریشه در شریعت دارد زیرا: | جواب؛ احتفال پیامبر اکرم صلوات الله علیه به صورت عموم، ریشه در شریعت دارد زیرا: | ||
اولاً؛ قرآن میفرماید: «ألم نشرح لک صدرک (۱)و وضعنا عنک وزرک (۲)الذی أنقض ظهرک (۳)و رفعنا لک ذکرک (۴)؛»<ref>انشراح(سوره۹۴) | اولاً؛ قرآن میفرماید: «ألم نشرح لک صدرک (۱)و وضعنا عنک وزرک (۲)الذی أنقض ظهرک (۳)و رفعنا لک ذکرک (۴)؛»<ref>انشراح(سوره۹۴)، آیه۱-۴. </ref> ای پیغمبر ما تو را بلند آوازه کردیم،» پس معلوم میشود که ترفیع پیغمر مورد علاقه و عنایت خداست و ریشه در قرآن دارد. | ||
ثانیاً؛ قرآن کریم | ثانیاً؛ قرآن کریم میفرماید؛ «فالذین آمنوا به و عزرّوه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون.»<ref>اعراف(سوره۷)، آیه۱۵۷. </ref>کسانی که دارای سه ویژگی هستند: | ||
الف): به پیغمبر ایمان دارند، ب): او را در جنگها و غزوات کمک میکنند، ج): و «عزرّوه»، او را تکریم و تعظیم | الف): به پیغمبر ایمان دارند، ب): او را در جنگها و غزوات کمک میکنند، ج): و «عزرّوه»، او را تکریم و تعظیم میکنند، آنان رستگارانند. بنابراین؛ تکریم پیغمبر یکی از صفات مومنین است، پس احتفال در روز ولادت پیغمبر اکرم کار نویی است که از نظر کلی در قرآن سابقه دارد. | ||
ثالثاً؛ حضرت مسیح (سلام علیه و علی نبینا و آله )از خداوند برای حواریون درخواست مائده کرد آنگاه عرض کرد: خدایا! اگر این مائده را فرستادی، ما روز نزول مائده را تا روز قیامت چشن و عید میگیریم: | ثالثاً؛ حضرت مسیح (سلام علیه و علی نبینا و آله)از خداوند برای حواریون درخواست مائده کرد آنگاه عرض کرد: خدایا! اگر این مائده را فرستادی، ما روز نزول مائده را تا روز قیامت چشن و عید میگیریم: «ربّنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و أنت خیر الرازقین.»<ref>مائده(سوره۵)، آیه۱۱۴. </ref> حضرت مسیح، یک مائده آسمانی را که فقط شکمها را سیر میکند، آن روز را عید اعلام میکند، آیا رسول خدا صلوات الله علیه به مقدار یک مائده آسمانی نیست؟ ولادت پیغمبر اکرم، ولادت خاتم انبیاء و هادی بشر است، اگر واقعاً مائده آنها شکمها را سیر میکرد، نبوت و کلام پیغمبر اکرم، خردها و عقلها سیر کرده است. | ||
سوال: اگر واقعا قانون گذاری فقط و فقط از آن خدا است، پس این مجلس شورای اسلامی چیست که قانون گذاراست؟ | سوال: اگر واقعا قانون گذاری فقط و فقط از آن خدا است، پس این مجلس شورای اسلامی چیست که قانون گذاراست؟ | ||
جواب: بین مقنن و برنامه ریز، تفاوت وجود دارد، مجلس شورای اسلامی در واقع، فقط برنامهریز هستند نه مقنن و قانون گذار، که آن نیز در شعاع قوانین کلی اسلام صورت میپذیرد و این اطلاق قوه مقننه، یک نوع اطلاق لفظی است. | جواب: بین مقنن و برنامه ریز، تفاوت وجود دارد، مجلس شورای اسلامی در واقع، فقط برنامهریز هستند نه مقنن و قانون گذار، که آن نیز در شعاع قوانین کلی اسلام صورت میپذیرد و این اطلاق قوه مقننه، یک نوع اطلاق لفظی است. | ||
از شرایط قانونگذار: | از شرایط قانونگذار: | ||
(۱) قانون گذار برای انسان باید یک انسانشناس کامل | (۱) قانون گذار برای انسان باید یک انسانشناس کامل باشد، عالم و آشنا به غرائز، مصالح و مفاسد او باشد. | ||
۲) باید نسبت به قانون، منتفع یا متضرر نباشد. | ۲) باید نسبت به قانون، منتفع یا متضرر نباشد. | ||
۳) نباید تحت تأثیر قدرتهای بزرگ، گروهها، احزاب و انسانهای مقتدر قرار گیرد. | ۳) نباید تحت تأثیر قدرتهای بزرگ، گروهها، احزاب و انسانهای مقتدر قرار گیرد. | ||
براین اساس نتیجه میگیریم که قانون گذاری فقط از آن خداست زیرا کسی میتواند انسانشناس کامل باشد که انسان را آفریده باشد و با درنظرگرفتن تمام ظرفیتهای انسان، قانون وضع کند. قرآن مجید به این شرط اشاره میکند: «ألا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر؛ <ref>ملک(سوره۶۷) | براین اساس نتیجه میگیریم که قانون گذاری فقط از آن خداست زیرا کسی میتواند انسانشناس کامل باشد که انسان را آفریده باشد و با درنظرگرفتن تمام ظرفیتهای انسان، قانون وضع کند. قرآن مجید به این شرط اشاره میکند: «ألا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر؛ <ref>ملک(سوره۶۷)، آیه۱۴. </ref> مردم آن کس که خالق شماست، خدای لطیف و خبیر است.»از طرفی خداوند متعال برتر و بالاتر از این است که منتفع یا متضرر باشد و تحت تأثیر قدرتها و احزاب چپ و راست نیز قرار گیرد. بدین جهت قانون گذاری فقط از آن خداست و هر نوع تصرف در این حیطه، یک نوع شرک نابخشودنی است. | ||
=فهرست منابع= | =فهرست منابع= | ||
خط ۵۶۴: | خط ۵۶۴: | ||
(۱۴۸)ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م. | (۱۴۸)ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: اصطلاحات فقهی]] | [[رده:اصطلاحات فقهی]] |