پرش به محتوا

حبط اعمال: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:


<div class="wikiInfo">[[پرونده:حبط عمل.png|alt=حبط اعمال|بندانگشتی|حبط اعمال]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حبط عمل.png|alt=حبط اعمال|بندانگشتی|حبط اعمال]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!عنوان مقاله
!عنوان مقاله
خط ۱۴: خط ۱۴:
</div>
</div>


کلمه ''حبط'' به معنای باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است و در [[قرآن]] هم جز به عمل نسبت داده نشده، آنچه خدای تعالی درباره اثر حبط بیان کرده، باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در [[آخرت]] است، پس حبط ارتباطی با اعمال دارد،البته از جهت اثر آخرتی آنها.
کلمه ''حبط'' به معنای باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است و در [[قرآن]] هم جز به عمل نسبت داده نشده، آنچه خدای تعالی درباره اثر حبط بیان کرده، باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در [[آخرت]] است، پس حبط ارتباطی با اعمال دارد، البته از جهت اثر آخرتی آنها.
=آیات=
=آیات=
[[خدای متعال]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال فرموده است:
[[خدای متعال]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال فرموده است:
1.«لین اشرکت لیحبطن عملک، و لتکونن من الخاسرین؛اگر شرک بورزی بطور مسلم عملت حبط می‌شود و از زیانکاران خواهی بود.» <ref>سوره زمر:65</ref>.
1.«لین اشرکت لیحبطن عملک، و لتکونن من الخاسرین؛ اگر شرک بورزی بطور مسلم عملت حبط می‌شود و از زیانکاران خواهی بود.» <ref>سوره زمر:65</ref>.


2.نیز فرموده: «ان الذین کفروا... ، و سیحبط اعمالهم، یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول، و لا تبطلوا اعمالکم ؛به درستی کسانی که کافر شدند ...و به زودی اعمالشان حبط می‌شود، ای کسانی که ایمان آورده اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل نکنید.» <ref>سوره محمد:33.</ref>
2.نیز فرموده: «ان الذین کفروا... ، و سیحبط اعمالهم، یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول، و لا تبطلوا اعمالکم ؛به درستی کسانی که کافر شدند ...و به زودی اعمالشان حبط می‌شود، ای کسانی که ایمان آورده اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل نکنید.» <ref>سوره محمد:33.</ref>


و ذیل همین آیه که می‌فرماید:زنهار مواظب باشید عملتان باطل نگردد، دلالت دارد بر اینکه حبط به معنای بطلان عمل است.
و ذیل همین آیه که می‌فرماید:زنهار مواظب باشید عملتان باطل نگردد، دلالت دارد بر اینکه حبط به معنای بطلان عمل است.
3.همچنانکه از آیه«و حبط ما صنعوا فیها، و باطل ما کانوا یعملون؛آنچه در دنیا کردند بی نتیجه شد، و آنچه کردند باطل گشت.»<ref>سوره هود:16.</ref>.
3.همچنانکه از آیه«و حبط ما صنعوا فیها، و باطل ما کانوا یعملون؛ آنچه در دنیا کردند بی نتیجه شد، و آنچه کردند باطل گشت.»<ref>سوره هود:16.</ref>.
 
 
4. در جای دیگر می‌فرماید:«و قدمنا الی ما عملوا من عمل، فجعلناه هباء منثورا؛و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامی اعمالشان را به باد فنا دادیم.»<ref>سوره فرقان:23.</ref>.


4. در جای دیگر می‌فرماید:«و قدمنا الی ما عملوا من عمل، فجعلناه هباء منثورا؛ و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامی اعمالشان را به باد فنا دادیم.»<ref>سوره فرقان:23.</ref>.


=چگونگی حبط عمل=
=چگونگی حبط عمل=


مراد از اعمالی که حبط می‌شود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام می‌دهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. در زیر، دلایل این سخن را مورد بررسی قرار می دهیم:
مراد از اعمالی که حبط می‌شود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام می‌دهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. در زیر، دلایل این سخن را مورد بررسی قرار می دهیم:
الف)از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی می‌رسد نعمت را از ناحیه او بداند، و خرسند گردد، و چون به مصیبتی می‌رسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند، و دلش تسلی یابد، و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همه این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسه‌ای بین [[کافر]] و مؤمن، می‌فرماید: «او من کان میتا فاحییناه، و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس، کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»<ref>سوره انعام:122.</ref>.
الف)از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی می‌رسد نعمت را از ناحیه او بداند، و خرسند گردد، و چون به مصیبتی می‌رسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند، و دلش تسلی یابد، و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همه این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسه‌ای بین [[کافر]] و مؤمن، می‌فرماید: «او من کان میتا فاحییناه، و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس، کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»<ref>سوره انعام:122.</ref>.


و مؤمن را در زندگی دنیا نیز دارای نور و حیات خوانده و کافر را مرده و بی نور، و نظیر آن آیه: «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی، و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا، و نحشره یوم القیمة اعمی؛زندگی کافر و معیشتش در دنیا نیز تنگ و خسته کننده است و در قیامت او را کور محشور می‌کنیم.» <ref>سوره طه:124.</ref>.
و مؤمن را در زندگی دنیا نیز دارای نور و حیات خوانده و کافر را مرده و بی نور، و نظیر آن آیه: «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی، و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا، و نحشره یوم القیمة اعمی؛ زندگی کافر و معیشتش در دنیا نیز تنگ و خسته کننده است و در قیامت او را کور محشور می‌کنیم.» <ref>سوره طه:124.</ref>.


که از راه مقابله می فهمیم زندگی مؤمن و معیشتش فراخ و وسیع و قرین با سعادت است. و همه این مطالب و علت سعادت و شقاوت را در یک جمله کوتاه جمع کرده و فرموده:«ذلک بان الله مولی الذین آمنوا، و ان الکافرین لا مولی لهم» <ref>سوره محمد:11.</ref>.
که از راه مقابله می فهمیم زندگی مؤمن و معیشتش فراخ و وسیع و قرین با سعادت است. و همه این مطالب و علت سعادت و شقاوت را در یک جمله کوتاه جمع کرده و فرموده:«ذلک بان الله مولی الذین آمنوا، و ان الکافرین لا مولی لهم» <ref>سوره محمد:11.</ref>.


ب)علاوه بر دلیل گذشته، دلیل دیگری که می‌رساند مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها عبادت، این است که دیدید حبط را به کفار و منافقین هم نسبت داده، با اینکه کفار عبادتی ندارند، و در‌این‌باره فرموده: «یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، و الذین کفروا فتعسا لهم و اضل اعمالهم، ذلک بانهم کرهوا ما انزل الله، فاحبط اعمالهم» <ref>سوره محمد:۹.</ref>.
ب)علاوه بر دلیل گذشته، دلیل دیگری که می‌رساند مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها عبادت، این است که دیدید حبط را به کفار و منافقین هم نسبت داده، با اینکه کفار عبادتی ندارند، و در‌این‌باره فرموده: «یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، و الذین کفروا فتعسا لهم و اضل اعمالهم، ذلک بانهم کرهوا ما انزل الله، فاحبط اعمالهم» <ref>سوره محمد:۹.</ref>.  


و نیز می‌فرماید:«ان الذین یکفرون بایات الله، و یقتلون النبیین بغیر حق، و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس، فبشرهم بعذاب الیم، اولیک الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین» <ref>سوره آل عمران:۲۳.</ref> و آیاتی دیگر.  
و نیز می‌فرماید:«ان الذین یکفرون بایات الله، و یقتلون النبیین بغیر حق، و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس، فبشرهم بعذاب الیم، اولیک الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین» <ref>سوره آل عمران:۲۳.</ref> و آیاتی دیگر.  


پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن می‌شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می‌افتد، همچنانکه ایمان باعث می‌شود، به اعمال آدمی حیاتی و جانی می‌دهد، که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی می‌دهد، حال اگر کسی باشد که بعد از کفر ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بود حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر کسی فرض شود که بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش می میرد، و حبط می‌شود، و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی‌گذارد، و لیکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و امااگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی می‌گردد.<br>
پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن می‌شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می‌افتد، همچنانکه ایمان باعث می‌شود، به اعمال آدمی حیاتی و جانی می‌دهد، که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی می‌دهد، حال اگر کسی باشد که بعد از کفر ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بود حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر کسی فرض شود که بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش می میرد، و حبط می‌شود، و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی‌گذارد، و لیکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و امااگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی می‌گردد.<br>


= حبط عمل مرتد =
= حبط عمل مرتد =


۱)بعضی قائل شده‌اند، به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط می‌شود، و به این آیه استدلال کرده که می‌فرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولیک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة»<ref>سوره بقره:۲۱۷.</ref>.<br>
۱)بعضی قائل شده‌اند، به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط می‌شود، و به این آیه استدلال کرده که می‌فرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولیک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة»<ref>سوره بقره:۲۱۷.</ref>.<br>
خط ۵۵: خط ۵۰:


=احباط و تکفیر=
=احباط و تکفیر=


در اینجا مساله دیگری هست که تا حدی ممکن است آن را نتیجه بحث در حبط اعمال دانست، و آن مساله احباط و تکفیر است، و آن عبارت است از اینکه آیا اعمال در یکدیگر اثر متقابل دارند و یکدیگر را باطل می‌کنند، و یا نه بلکه حسنات حکم خود، و اثر خود را دارند، و سیئات هم حکم خود و اثر خود را دارند، البته این از نظر قرآن مسلم است که حسنات چه بسا می‌شود که اثر سیئات را از بین می برد، چون قرآن در‌این‌باره تصریح دارد.
در اینجا مساله دیگری هست که تا حدی ممکن است آن را نتیجه بحث در حبط اعمال دانست، و آن مساله احباط و تکفیر است، و آن عبارت است از اینکه آیا اعمال در یکدیگر اثر متقابل دارند و یکدیگر را باطل می‌کنند، و یا نه بلکه حسنات حکم خود، و اثر خود را دارند، و سیئات هم حکم خود و اثر خود را دارند، البته این از نظر قرآن مسلم است که حسنات چه بسا می‌شود که اثر سیئات را از بین می برد، چون قرآن در‌این‌باره تصریح دارد.


==اقوال علما در چگونگی احباط==
== اقوال علما در چگونگی احباط ==


در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از ان جمله:
در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از ان جمله:
۱)بعضی از علما قایل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی حسنه قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه ای سیئه قبل از خود را از بین می برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.
۱)بعضی از علما قایل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی حسنه قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه ای سیئه قبل از خود را از بین می برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.
۲)بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد.و این درست نیست، زیرا.
۲)بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد. و این درست نیست، زیرا.
اولا: از ظاهرآیه:«و آخرون اعترفوا بذنوبهم، خلطوا عملا صالحا و آخر سییا، عسی الله ان یتوب علیهم، ان الله غفور رحیم»<ref>سوره توبه:۱۰۳.</ref>. بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها توبه خدا سیئات را از بین می برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.<br>
اولا: از ظاهرآیه:«و آخرون اعترفوا بذنوبهم، خلطوا عملا صالحا و آخر سییا، عسی الله ان یتوب علیهم، ان الله غفور رحیم»<ref>سوره توبه:۱۰۳.</ref>. بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها توبه خدا سیئات را از بین می برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.<br>


ثانیا: خدای تعالی در مساله تاثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جدا پاداش می‌دهند، و کارهای زشت را جداگانه کیفر، مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطه مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>
ثانیا: خدای تعالی در مساله تاثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جدا پاداش می‌دهند، و کارهای زشت را جداگانه کیفر، مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطه مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>
خط ۷۳: خط ۶۶:
و نیز فرموده: «فمن تعجل فی یومین فلا اثم علیه؛ پس هر کس عجله کند در دو روز، گناهی بر او نیست.»<ref>سوره بقره:203.</ref>.
و نیز فرموده: «فمن تعجل فی یومین فلا اثم علیه؛ پس هر کس عجله کند در دو روز، گناهی بر او نیست.»<ref>سوره بقره:203.</ref>.


و نیز فرموده: «ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم؛اگر از کبیره های گناهانی که از آنها نهی می شوید دوری کنید بدیهایتان را از شما محو می‌کنیم.»<ref>سوره نساء:۳۱.</ref>.
و نیز فرموده: «ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم؛ اگر از کبیره های گناهانی که از آنها نهی می شوید دوری کنید بدیهایتان را از شما محو می‌کنیم.»<ref>سوره نساء:۳۱.</ref>.  
 
بلکه بعضی از اعمال گناه را مبدل به حسنه می‌کند، همچنانکه فرمود:«الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولیک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند»<ref>سوره فرقان:۱۷.</ref>.


بلکه بعضی از اعمال گناه را مبدل به حسنه می‌کند، همچنانکه فرمود:«الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولیک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛ مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند»<ref>سوره فرقان:۱۷.</ref>.


بنا بر این وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می زند در تغیر است، لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد، یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد.در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.<br>
بنا بر این وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می زند در تغیر است، لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد، یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.<br>


ما می بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او، و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد، چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود.
ما می بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او، و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد، چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود.
خط ۸۵: خط ۷۷:
=فرجام سخن=
=فرجام سخن=


 
از آنچه گفته شد معلوم شد که؛
از آنچه گفته شد معلوم شد که ؛
اولا:انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب می‌شود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود، و وقتی از معرض دگرگونی در می‌آید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد.
اولا:انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب می‌شود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود، و وقتی از معرض دگرگونی در می‌آید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد.
ثانیا: در مساله حبط شدن به وسیله کفر و امثال آن، حق این است که حبط هم نظیر استحقاق اجر است، که به مجرد ارتکاب گناه می‌آید، ولی همواره در معرض دگرگونی هست تا روزی که صاحبش بمیرد، آن وقت یک طرفی می‌شود.
ثانیا: در مساله حبط شدن به وسیله کفر و امثال آن، حق این است که حبط هم نظیر استحقاق اجر است، که به مجرد ارتکاب گناه می‌آید، ولی همواره در معرض دگرگونی هست تا روزی که صاحبش بمیرد، آن وقت یک طرفی می‌شود.
خط ۹۵: خط ۸۶:
   
   
   
   
[[رده: مباحث کلام اسلامی]]
[[رده:مباحث کلام اسلامی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش