۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']]↵<references />' به ']]') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
=دورۀ نخستین= | =دورۀ نخستین= | ||
مراحل آغازین شکلگیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها میدانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراجالدین عمر بن اکملالدین لاهیجی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار میآید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریمالدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د ۷۵۱ ق / ۱۳۵۰ م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده است. <ref>حلواجیباشیزاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۶ ب؛ گولپینارلی، 205؛ «دائرةالمعارف .[۱].. »، XXXIV / 65</ref> | مراحل آغازین شکلگیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها میدانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراجالدین عمر بن اکملالدین لاهیجی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار میآید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریمالدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د ۷۵۱ ق / ۱۳۵۰ م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده است. <ref>حلواجیباشیزاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۶ ب؛ گولپینارلی، 205؛ «دائرةالمعارف .[۱]..»، XXXIV / 65</ref> | ||
=پیر محمد خلوتی= | =پیر محمد خلوتی= | ||
در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمیتوان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام بهشمار میآورد و اشاره میکند که وی ظاهری بس شوریده داشته است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیفالدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی میشمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات میداند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک : معصومعلیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیلالدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم میشمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات میداند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده است <ref>ابنکربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، میتوان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقههای صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی میرسد و از این نظر نقطۀ مشترکی مییابد. | در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمیتوان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام بهشمار میآورد و اشاره میکند که وی ظاهری بس شوریده داشته است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیفالدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی میشمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات میداند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک: معصومعلیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیلالدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم میشمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات میداند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده است <ref>ابنکربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، میتوان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقههای صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی میرسد و از این نظر نقطۀ مشترکی مییابد. | ||
از سوی دیگر، معصومعلیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در ۱۳۳۵ ق / ۱۹۱۷ م اشاره میکند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پارهدوز، د ۳۱۳ ق / ۹۲۵ م)، شیخ محمود سنبوسهپز و سراجالدین خلوتی را در میان آنان نام میبرد<ref>۲ / ۳۶۷؛ نیز نک : احمد بن محمود، ۳۹</ref>. وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی میداند (۲ / ۳۶۶). به این ترتیب چنین به نظر میرسد که پیش، همزمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بودهاند که به نام «خلوتیان» خوانده میشدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمیدادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانهای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه میپیوسته است. | از سوی دیگر، معصومعلیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در ۱۳۳۵ ق / ۱۹۱۷ م اشاره میکند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پارهدوز، د ۳۱۳ ق / ۹۲۵ م)، شیخ محمود سنبوسهپز و سراجالدین خلوتی را در میان آنان نام میبرد<ref>۲ / ۳۶۷؛ نیز نک: احمد بن محمود، ۳۹</ref>. وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی میداند (۲ / ۳۶۶). به این ترتیب چنین به نظر میرسد که پیش، همزمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بودهاند که به نام «خلوتیان» خوانده میشدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمیدادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانهای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه میپیوسته است. | ||
درهرحال میدانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوتنشینی های پیدرپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در ۸۰۰ ق در همانجا درگذشت<ref>حلواجیباشیزاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۸ الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرةالمعارف»، همانجا</ref>. | درهرحال میدانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوتنشینی های پیدرپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در ۸۰۰ ق در همانجا درگذشت<ref>حلواجیباشیزاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۸ الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرةالمعارف»، همانجا</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
این انتشار البته همراه با ایجاد شاخههای متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوباند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل میدهند. این انشعابات را میتوان در ۴ گروه اصلی دستهبندی کرد: | این انتشار البته همراه با ایجاد شاخههای متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوباند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل میدهند. این انشعابات را میتوان در ۴ گروه اصلی دستهبندی کرد: | ||
==روشنیه== | == روشنیه == | ||
الف ـ روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم میشود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب میشود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د ۱۱۵۱ ق / ۱۷۳۸ م) و حسن حالتی منسوباند. | الف ـ روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم میشود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب میشود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د ۱۱۵۱ ق / ۱۷۳۸ م) و حسن حالتی منسوباند. | ||
==جمالیه== | == جمالیه == | ||
ب ـ جمالیه، منسوب به جمالالدین آقسرایی (چلبیخلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبیخلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د ۹۷۶ ق / ۱۵۶۸ م)، دیگر مرید چلبیخلیفه تقسیم میشود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د ۱۰۴۸ ق / ۱۶۳۸ م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د ۱۰۹۸ ق / ۱۶۸۷ م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د ۱۰۹۷ ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د ۱۱۳۰ ق / ۱۷۱۸ م)؛ و بکریه، منسوب به شمسالدین مصطفى بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م). | ب ـ جمالیه، منسوب به جمالالدین آقسرایی (چلبیخلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبیخلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د ۹۷۶ ق / ۱۵۶۸ م)، دیگر مرید چلبیخلیفه تقسیم میشود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د ۱۰۴۸ ق / ۱۶۳۸ م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د ۱۰۹۸ ق / ۱۶۸۷ م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د ۱۰۹۷ ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د ۱۱۳۰ ق / ۱۷۱۸ م)؛ و بکریه، منسوب به شمسالدین مصطفى بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م). | ||
یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفى (د ۱۲۲۹ ق / ۱۸۱۴ م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوشآطهلی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به ۳ انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م)؛ و کمالیه، منسوب به کمالالدین مصطفى (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) تقسیم میشود. | یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفى (د ۱۲۲۹ ق / ۱۸۱۴ م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوشآطهلی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به ۳ انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م)؛ و کمالیه، منسوب به کمالالدین مصطفى (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) تقسیم میشود. | ||
==احمدیه== | == احمدیه == | ||
ج ـ احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمسالدین احمد ییگیت باشی (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)، که خود به ۴ شاخه تقسیم میشود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د ۹۵۸ ق / ۱۵۵۱ م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسامالدین عشاقی (د ۱۰۰۱ ق / ۱۵۹۳ م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د ۱۰۵۲ ق / ۱۶۴۲ م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د ۱۱۰۵ ق / ۱۶۹۴ م). | ج ـ احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمسالدین احمد ییگیت باشی (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)، که خود به ۴ شاخه تقسیم میشود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د ۹۵۸ ق / ۱۵۵۱ م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسامالدین عشاقی (د ۱۰۰۱ ق / ۱۵۹۳ م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د ۱۰۵۲ ق / ۱۶۴۲ م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د ۱۱۰۵ ق / ۱۶۹۴ م). | ||
هر یک از این شاخهها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچکتری را به وجود آوردند، چنانکه از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند. | هر یک از این شاخهها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچکتری را به وجود آوردند، چنانکه از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند. | ||
==شمسیه== | == شمسیه == | ||
د ـ شمسیه، منسوب به شمسالدین سیواسی (د ۱۰۰۶ ق / ۱۵۹۷ م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیى شیروانی بودهاند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د ۱۰۶۱ ق / ۱۶۵۱ م)، مرید شمسالدین سیواسی منسوب است<ref>کوپریلی، ۳۲۴؛ اوزون چارشیلی، ۳ / ۳۹۵-۳۹۶؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقهها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2</ref>. | د ـ شمسیه، منسوب به شمسالدین سیواسی (د ۱۰۰۶ ق / ۱۵۹۷ م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیى شیروانی بودهاند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د ۱۰۶۱ ق / ۱۶۵۱ م)، مرید شمسالدین سیواسی منسوب است<ref>کوپریلی، ۳۲۴؛ اوزون چارشیلی، ۳ / ۳۹۵-۳۹۶؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقهها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2</ref>. | ||
شاخههای مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقههای صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفتهاند، چنانکه برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخهها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقههای دیگر داشتهاند<ref>نک : گولپینارلی، ۳۸۷، ۳۹۵-۳۹۷</ref>. | شاخههای مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقههای صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفتهاند، چنانکه برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخهها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقههای دیگر داشتهاند<ref>نک: گولپینارلی، ۳۸۷، ۳۹۵-۳۹۷</ref>. | ||
=انتشار در دیگر مناطق= | =انتشار در دیگر مناطق= | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
دمرداشی، مرید دیگر دده عمر روشنی نیز در خارج از قاهره خانقاهی ایجاد کرد و به ارشاد مریدان خود پرداخت. پس از دمرداشی، مرید او کریمالدین خلوتی (د ۹۸۶ ق / ۱۵۷۸ م) بر مسند او نشست و ادارۀ امور شاخهای را بر عهده گرفت که بعدها دمرداشیه نامیده شد. کریمالدین همان کسی است که عزیز محمود هُدایی (د ۱۰۳۸ ق / ۱۶۲۸ م)، بنیانگذار طریقۀ جَلوَتیه (ه م) نیز در مصر به او دست ارادت داد و زیرنظر او به سلوک پرداخت. در شاخۀ دمرداشیه گرایش بر آن بود که رهبری طریقه در درون خاندان باقی بماند، حال آنکه در شاخۀ گلشنیه نسبت خانوادگی با گلشنی در این زمینه اهمیت چندانی نداشت<ref>سعدالدین، ۵۳۹-۵۴۰؛ مارتین، 291-294؛ تریمینگام، همانجا؛ مبارک، ۱ / ۲۲۶-۲۲۷، ۲۳۲-۲۳۳؛ یونگ، 25</ref>. | دمرداشی، مرید دیگر دده عمر روشنی نیز در خارج از قاهره خانقاهی ایجاد کرد و به ارشاد مریدان خود پرداخت. پس از دمرداشی، مرید او کریمالدین خلوتی (د ۹۸۶ ق / ۱۵۷۸ م) بر مسند او نشست و ادارۀ امور شاخهای را بر عهده گرفت که بعدها دمرداشیه نامیده شد. کریمالدین همان کسی است که عزیز محمود هُدایی (د ۱۰۳۸ ق / ۱۶۲۸ م)، بنیانگذار طریقۀ جَلوَتیه (ه م) نیز در مصر به او دست ارادت داد و زیرنظر او به سلوک پرداخت. در شاخۀ دمرداشیه گرایش بر آن بود که رهبری طریقه در درون خاندان باقی بماند، حال آنکه در شاخۀ گلشنیه نسبت خانوادگی با گلشنی در این زمینه اهمیت چندانی نداشت<ref>سعدالدین، ۵۳۹-۵۴۰؛ مارتین، 291-294؛ تریمینگام، همانجا؛ مبارک، ۱ / ۲۲۶-۲۲۷، ۲۳۲-۲۳۳؛ یونگ، 25</ref>. | ||
با این همه، مصطفى کمالالدین بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م) را باید مهمترین شیخ خلوتیه در تاریخ مصر دانست (نک : ه د، بکری، مصطفى). وی که مرید یکی از مشایخ قراباشیه، یعنی عبداللطیف ابن حسامالدین حلبی بود، شاخۀ جدیدی را به وجود آورد که پس از وی به بکریه مشهور شد و در مصر رواجی فوقالعاده یافت. بکری با به کار گرفتن رویکردهایی چون دقت و سختگیری در اجرای درست آداب و حفظ انضباط طریقه، توجه بیشتر به رعایت شریعت، و اجازۀ مشارکت مردم عادی در مراسم خلوتیه، موجب گسترش هر چه بیشتر این طریقه گردید، چندانکه آن را از طریقهای حاشیهای به مهمترین طریقه در مصر تبدیل کرد. اهمیت و تأثیر شخصیت و تعالیم بکری به اندازهای بود کـه تـا اواخـر سدۀ ۱۴ ق / ۲۰ م منصب شیخالشیـوخی ــ که عهـدهدار سرپرستـی همـۀ طریقهها در مصـر بـود ــ همچنان در خانوادۀ وی باقی ماند (مارتین، 297-298؛ لوتزیون، II / 413). | با این همه، مصطفى کمالالدین بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م) را باید مهمترین شیخ خلوتیه در تاریخ مصر دانست (نک: ه د، بکری، مصطفى). وی که مرید یکی از مشایخ قراباشیه، یعنی عبداللطیف ابن حسامالدین حلبی بود، شاخۀ جدیدی را به وجود آورد که پس از وی به بکریه مشهور شد و در مصر رواجی فوقالعاده یافت. بکری با به کار گرفتن رویکردهایی چون دقت و سختگیری در اجرای درست آداب و حفظ انضباط طریقه، توجه بیشتر به رعایت شریعت، و اجازۀ مشارکت مردم عادی در مراسم خلوتیه، موجب گسترش هر چه بیشتر این طریقه گردید، چندانکه آن را از طریقهای حاشیهای به مهمترین طریقه در مصر تبدیل کرد. اهمیت و تأثیر شخصیت و تعالیم بکری به اندازهای بود کـه تـا اواخـر سدۀ ۱۴ ق / ۲۰ م منصب شیخالشیـوخی ــ که عهـدهدار سرپرستـی همـۀ طریقهها در مصـر بـود ــ همچنان در خانوادۀ وی باقی ماند (مارتین، 297-298؛ لوتزیون، II / 413). | ||
پس از بکری، هر یک از مریدان شاخص او شاخهای منسوب به خود ایجاد کردند. نخست محمد بن سالم حِفناوی (حفنی) (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م) بود که پس از بکری، شیخ طریقه شد و خود شاخۀ حفنیه را به وجود آورد. حفناوی مردی دانشمند و نویسندهای پرکار بود و سالها به عنوان شیخ الازهر در جهت اصلاح امور مسلمانان و مبارزه با فساد و ظلم رایج در مصر کوشید. وی نقش مهمی در نشر اندیشههای بکری و ایجاد جریان بیداری در مصر داشت<ref>مارتین، ۲۹۸-۳۰۱؛ تریمینگام، «طریقهها»، ۷۷؛ یونگ، ۲۱-۲۲</ref>. | پس از بکری، هر یک از مریدان شاخص او شاخهای منسوب به خود ایجاد کردند. نخست محمد بن سالم حِفناوی (حفنی) (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م) بود که پس از بکری، شیخ طریقه شد و خود شاخۀ حفنیه را به وجود آورد. حفناوی مردی دانشمند و نویسندهای پرکار بود و سالها به عنوان شیخ الازهر در جهت اصلاح امور مسلمانان و مبارزه با فساد و ظلم رایج در مصر کوشید. وی نقش مهمی در نشر اندیشههای بکری و ایجاد جریان بیداری در مصر داشت<ref>مارتین، ۲۹۸-۳۰۱؛ تریمینگام، «طریقهها»، ۷۷؛ یونگ، ۲۱-۲۲</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
صوفیانی که از مغرب و افریقای جنوب صحرا به زیارت کعبه میرفتند، در مسیر بازگشت به سرزمین خود، از مصر میگذشتند و از آنجا که طریقۀ خلوتیه در آن روزگار بزرگترین طریقه در مصر بود، آنان در قاهره اغلب به دیدار مشایخ بزرگ خلوتی میرفتند. در این دیدارها، بسیاری از ایشان پس از تشرف به طریقۀ خلوتیه، هنگام بازگشت، آن طریقه را در سرزمین خود گسترش میدادند. از این رهگذر، در سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م دو شاخۀ عمدۀ خلوتیه در مغرب به وجود آمد که یکی از آنها شاخۀ رحمانیه، منسوب به محمد بن عبدالرحمان ازهری (د ۱۲۰۸ ق / ۱۷۹۴ م)، از مریدان حفناوی بود که همراه با مرید مشهورش، علی بن عیسى (د ۱۲۵۳ ق / ۱۸۳۷ م)، زوایایی را در الجزایر و تونس ایجاد کردند<ref>لوتزیون، تریمینگام، همانجاها؛ مارتین، 303؛ عقبی، ۱۵۷؛ ابنعزوز، ۱۲۲</ref>. | صوفیانی که از مغرب و افریقای جنوب صحرا به زیارت کعبه میرفتند، در مسیر بازگشت به سرزمین خود، از مصر میگذشتند و از آنجا که طریقۀ خلوتیه در آن روزگار بزرگترین طریقه در مصر بود، آنان در قاهره اغلب به دیدار مشایخ بزرگ خلوتی میرفتند. در این دیدارها، بسیاری از ایشان پس از تشرف به طریقۀ خلوتیه، هنگام بازگشت، آن طریقه را در سرزمین خود گسترش میدادند. از این رهگذر، در سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م دو شاخۀ عمدۀ خلوتیه در مغرب به وجود آمد که یکی از آنها شاخۀ رحمانیه، منسوب به محمد بن عبدالرحمان ازهری (د ۱۲۰۸ ق / ۱۷۹۴ م)، از مریدان حفناوی بود که همراه با مرید مشهورش، علی بن عیسى (د ۱۲۵۳ ق / ۱۸۳۷ م)، زوایایی را در الجزایر و تونس ایجاد کردند<ref>لوتزیون، تریمینگام، همانجاها؛ مارتین، 303؛ عقبی، ۱۵۷؛ ابنعزوز، ۱۲۲</ref>. | ||
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و بهتدریج به گستردگی در افریقا انتشار یافت (نک : ه د). افزون بر اینها، شاخههای دیگری همچون صاویه نیز در شمال افریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>. | شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و بهتدریج به گستردگی در افریقا انتشار یافت (نک: ه د). افزون بر اینها، شاخههای دیگری همچون صاویه نیز در شمال افریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>. | ||
=منبع= | =منبع= | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] | ||
[[رده: جریان های مذهبی جهان اسلام]] | [[رده:جریان های مذهبی جهان اسلام]] |