۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
فاضل مقداد در تعریف عصمت میگوید: عصمت، لطفى است که خداوند در حق مکلف به جاى میآورد، به گونهاى که انگیزهاى براى ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او باقى نمیماند، هر چند این لطف، توان انجام گناه را از وى نمیستاند. <ref>ارشاد الطالبین، ص ۳۰۱ - ۳۰۲</ref> این متکلم برجسته امامیه در ادامه اسباب تحقق لطف الهى را چنین برمىشمارد: | فاضل مقداد در تعریف عصمت میگوید: عصمت، لطفى است که خداوند در حق مکلف به جاى میآورد، به گونهاى که انگیزهاى براى ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او باقى نمیماند، هر چند این لطف، توان انجام گناه را از وى نمیستاند. <ref>ارشاد الطالبین، ص ۳۰۱ - ۳۰۲</ref> این متکلم برجسته امامیه در ادامه اسباب تحقق لطف الهى را چنین برمىشمارد: | ||
*برخوردارى از ملکهاى که آدمى را از اقدام بر معاصى باز میدارد. | * برخوردارى از ملکهاى که آدمى را از اقدام بر معاصى باز میدارد. | ||
*آگاهى کامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زیبا. | * آگاهى کامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زیبا. | ||
*ترس از مؤاخذه بر ترک اولی. | * ترس از مؤاخذه بر ترک اولی. | ||
[[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>ر.ک:مقاله علامه مجلسی</ref> در مورد اعتقاد [[امامیه]] در بحث عصمت میگوید: بدان که علماى امامیه رضوان اللّه علیهم اجماع کردهاند بر عصمت انبیا و اوصیا از [[گناهان کبیره]] و صغیره که صادر نمىشود از ایشان هیچ نوع از گناهان نه بر سبیل سهو و نسیان و نه بر سبیل خطاى در تأویل و نه بر سبیل مهاونه، نه پیش از پیغمبرى و نه بعد از آن، نه در کودکى و نه در بزرگى. و کسى در این باب مخالفت نکرده مگر ابن بابویه و شیخ محمد بن الحسن بن الولید رحمة اللّه علیهما که ایشان تجویز کردهاند که حق تعالى ایشان را براى مصلحتى سهو بفرماید که فراموش کنند چیزى را که متعلق به تبلیغ رسالت نباشد. <ref>حیوة القلوب، علامه مجلسى، ج۱، ص۶۵</ref> | [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>ر. ک:مقاله علامه مجلسی</ref> در مورد اعتقاد [[امامیه]] در بحث عصمت میگوید: بدان که علماى امامیه رضوان اللّه علیهم اجماع کردهاند بر عصمت انبیا و اوصیا از [[گناهان کبیره]] و صغیره که صادر نمىشود از ایشان هیچ نوع از گناهان نه بر سبیل سهو و نسیان و نه بر سبیل خطاى در تأویل و نه بر سبیل مهاونه، نه پیش از پیغمبرى و نه بعد از آن، نه در کودکى و نه در بزرگى. و کسى در این باب مخالفت نکرده مگر ابن بابویه و شیخ محمد بن الحسن بن الولید رحمة اللّه علیهما که ایشان تجویز کردهاند که حق تعالى ایشان را براى مصلحتى سهو بفرماید که فراموش کنند چیزى را که متعلق به تبلیغ رسالت نباشد. <ref>حیوة القلوب، علامه مجلسى، ج۱، ص۶۵</ref> | ||
=منظور از عصمت= | =منظور از عصمت= | ||
عصمت در لغت از ریشه عصم است که به معنی امساک و خوددارای و منع است. <ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ماده عصم</ref> | عصمت در لغت از ریشه عصم است که به معنی امساک و خوددارای و منع است. <ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ماده عصم</ref> | ||
در اصطلاح علم کلام، قوهای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع میکند و گاهی تعریف شده به اینکه لطفی است که خداوند در حق بنده خویش انجام میدهد به طوری که دیگر انگیزهای برای ترک طاعت و انجام گناه _ با اینکه قدرت بر انجام آندو دارد _ باقی میماند. <ref> | در اصطلاح علم کلام، قوهای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع میکند و گاهی تعریف شده به اینکه لطفی است که خداوند در حق بنده خویش انجام میدهد به طوری که دیگر انگیزهای برای ترک طاعت و انجام گناه _ با اینکه قدرت بر انجام آندو دارد _ باقی میماند. <ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳، ص۱۵۸</ref> | ||
=عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی= | =عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی= | ||
پیش از شروع بحث این قسم از | پیش از شروع بحث این قسم از عصمت، لازم است توضیحی پیرامون دو واژه تلقی و ابلاغ داده شود: | ||
تلقی به معنای <big>دریافت کردن</big> میباشد. منظور از عصمت در مقام تلقی وحی این است که پیامبر [[وحی]] را همانطور که در لوح و خزانه علم الهی است، بدون کم و زیاد، دریافت میکند و در این میان نه شیاطین میتوانند در آن تصرف کنند؛ نه فرشتگانی که واسطه در رساندن پیام خداوند میباشند مرتکب خطا میگردند و نه ابزار ادراکی پیامبر در فهم و دریافت کامل آن به اشتباه میرود. | تلقی به معنای <big>دریافت کردن</big> میباشد. منظور از عصمت در مقام تلقی وحی این است که پیامبر [[وحی]] را همانطور که در لوح و خزانه علم الهی است، بدون کم و زیاد، دریافت میکند و در این میان نه شیاطین میتوانند در آن تصرف کنند؛ نه فرشتگانی که واسطه در رساندن پیام خداوند میباشند مرتکب خطا میگردند و نه ابزار ادراکی پیامبر در فهم و دریافت کامل آن به اشتباه میرود. | ||
ابلاغ در لغت به معنای <big>رساندن</big> است. و مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بدون هیچ افزودن و کاستن به مردم برساند. یعنی نه پیامبر دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلا با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند. | ابلاغ در لغت به معنای <big>رساندن</big> است. و مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بدون هیچ افزودن و کاستن به مردم برساند. یعنی نه پیامبر دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلا با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند. | ||
مساله عصمت انبیا در مقام تلقی و ابلاغ وحی، تقریبا مورد پذیرش همه طوایف مسلمین قرار گرفته است. <ref> | مساله عصمت انبیا در مقام تلقی و ابلاغ وحی، تقریبا مورد پذیرش همه طوایف مسلمین قرار گرفته است. <ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳،ص۱۸۳</ref> | ||
=عصمت درقرآن= | =عصمت درقرآن= | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
لفظ عصمت با تمام مشتقّات خود 13 مرتبه در [[قرآن]] آمده و به معنای تمسّک و نگهداری و منع و بازداری است. | لفظ عصمت با تمام مشتقّات خود 13 مرتبه در [[قرآن]] آمده و به معنای تمسّک و نگهداری و منع و بازداری است. | ||
*وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا <ref>آل عمران/ 103</ref> | * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا <ref>آل عمران/ 103</ref> | ||
*وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَم <ref>یوسف/ 32</ref> | * وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَم <ref>یوسف/ 32</ref> | ||
*عصمت وصف فرشتگان: لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُومَرُونَ <ref>تحریم/ 6</ref> | * عصمت وصف فرشتگان: لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُومَرُونَ <ref>تحریم/ 6</ref> | ||
*عصمت وصف قرآن کریم: لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ <ref>فصلت/ 42</ref> | * عصمت وصف قرآن کریم: لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ <ref>فصلت/ 42</ref> | ||
=مراتب عصمت= | =مراتب عصمت= | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
مراحل عصمت انبیا (ع): | مراحل عصمت انبیا (ع): | ||
#در تلقّی و دریافت وحی: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ <ref> نمل/ 6</ref> | # در تلقّی و دریافت وحی: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ <ref> نمل/ 6</ref> | ||
#در ضبط و نگهداری وحی: سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی <ref>اعلی/ 6</ref> | # در ضبط و نگهداری وحی: سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی <ref>اعلی/ 6</ref> | ||
#در مرحله تبلیغ و تعلیم وحی: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحی <ref>نجم/ 4- 3</ref> | # در مرحله تبلیغ و تعلیم وحی: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحی <ref>نجم/ 4- 3</ref> | ||
# | # | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
عصمت به معنای درجه کامل شناخت و علم و تقوا است و شکی نیست که قسمتی از مراتب تقوا را میتوان کسب کرد. بنابراین نمیتوان آن را کاملا موهبتی و بدون لیاقت و شایستگی خود شخص محسوب نمود بلکه شخص معصوم با اکتساب مراحل تقوی به عصمت میرسد. | عصمت به معنای درجه کامل شناخت و علم و تقوا است و شکی نیست که قسمتی از مراتب تقوا را میتوان کسب کرد. بنابراین نمیتوان آن را کاملا موهبتی و بدون لیاقت و شایستگی خود شخص محسوب نمود بلکه شخص معصوم با اکتساب مراحل تقوی به عصمت میرسد. | ||
بعضی از دانشمندان مانند [[شیخ مفید]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ مفید</ref> و [[سیّد مرتضی]] و [[علامه حلی]]<ref>ر.ک:مقاله علامه حلی</ref> آن را موهبت الهی میدانند. | بعضی از دانشمندان مانند [[شیخ مفید]]<ref>ر. ک:مقاله شیخ مفید</ref> و [[سیّد مرتضی]] و [[علامه حلی]]<ref>ر. ک:مقاله علامه حلی</ref> آن را موهبت الهی میدانند. | ||
شیخ مفید: العصمة تفضل من الله تعالی علی من علم أنه یتمسک بعصمته <ref>تصحیح الاعتقاد، ص 128</ref> قال السید المرتضی رحمه الله فی کتاب الغرر و الدرر:" أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی فیختار العبد عنده الامتناع من فعل القبیح" <ref>بحارالانوار، ج 17، ص 93</ref> و به چند آیه استدلال کردهاند: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیارِ <ref>بحارالانوار، ج 17، | شیخ مفید: العصمة تفضل من الله تعالی علی من علم أنه یتمسک بعصمته <ref>تصحیح الاعتقاد، ص 128</ref> قال السید المرتضی رحمه الله فی کتاب الغرر و الدرر:" أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی فیختار العبد عنده الامتناع من فعل القبیح" <ref>بحارالانوار، ج 17، ص 93</ref> و به چند آیه استدلال کردهاند: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیارِ <ref>بحارالانوار، ج 17، ص/ 47</ref> وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمین <ref>دخان/ 32</ref> إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً <ref>احزاب/ 33</ref> | ||
=اگر عصمت موهوبی است، چه افتخاری است= | =اگر عصمت موهوبی است، چه افتخاری است= | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
۲. از دیدگاه روایات، یکى از نکاتى که در زبانشناسى قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخى از آیات به شیوه «ایاک أعنى وَ اسمَعى یا جارة» نازل شدهاند.<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۱</ref> این جمله در زبان عربى تقریباً برابر با ضرب المثلى فارسى است که میگوید: | ۲. از دیدگاه روایات، یکى از نکاتى که در زبانشناسى قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخى از آیات به شیوه «ایاک أعنى وَ اسمَعى یا جارة» نازل شدهاند.<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۱</ref> این جمله در زبان عربى تقریباً برابر با ضرب المثلى فارسى است که میگوید: | ||
*در به تو میگویم، دیوار تو بشنو. | * در به تو میگویم، دیوار تو بشنو. | ||
بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدى در الهى بودن وحى ندارد، با جملاتى از این دست مورد خطاب قرار میگیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب (آسمانى) میخواندند، پرسش نما». <ref>سوره یونس، آیه ۹۴</ref> | بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدى در الهى بودن وحى ندارد، با جملاتى از این دست مورد خطاب قرار میگیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب (آسمانى) میخواندند، پرسش نما». <ref>سوره یونس، آیه ۹۴</ref> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
از آنچه گذشت این نتیجه بدست مىآید که این آیه، برخلاف آنچه برخى پنداشتهاند <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۴؛ تفسیر البیضاوى، ج ۲، ص ۱۸۵</ref>، نه تنها پیامبر را سرزنش نمیکند، بلکه با ظاهرى عتاب آلود به ستایش از وى میپردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دلسوزى پیامبر اکرم (ص) براى مردمان به حدّى است که حتى رسوایىِ خطاکاران را نیز نمیپسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دورویى شان برنمیگیرد. | از آنچه گذشت این نتیجه بدست مىآید که این آیه، برخلاف آنچه برخى پنداشتهاند <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۴؛ تفسیر البیضاوى، ج ۲، ص ۱۸۵</ref>، نه تنها پیامبر را سرزنش نمیکند، بلکه با ظاهرى عتاب آلود به ستایش از وى میپردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دلسوزى پیامبر اکرم (ص) براى مردمان به حدّى است که حتى رسوایىِ خطاکاران را نیز نمیپسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دورویى شان برنمیگیرد. | ||
۳. آنچه گذشت به معناى نادیده گرفتن لغزشهاى پیامبران نیست. بسیارى از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقربان درگاه الهى نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین». <ref> این سخن مشهور در برخى از منابع، از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر.ک: کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵</ref> چه بسا از «معصومان» عملى سر زند که هر چند حرام شرعى نیست ولى با مقام و منزلت والاى آنان سازگارى ندارد و در اصطلاح «ترک اولى» خوانده میشود. این لغزشهاى کوچک به گونهاى در قرآن برجسته گردیدهاند که ظاهربینان و غیردقیق نگران را به تردید میافکند و این پرسش را پیش روى آدمى قرار میدهد که اگر پیامبران معصوماند، دلیل این همه پافشارى بر لغزشهاى آنان چیست. | ۳. آنچه گذشت به معناى نادیده گرفتن لغزشهاى پیامبران نیست. بسیارى از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقربان درگاه الهى نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین». <ref> این سخن مشهور در برخى از منابع، از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر. ک: کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵</ref> چه بسا از «معصومان» عملى سر زند که هر چند حرام شرعى نیست ولى با مقام و منزلت والاى آنان سازگارى ندارد و در اصطلاح «ترک اولى» خوانده میشود. این لغزشهاى کوچک به گونهاى در قرآن برجسته گردیدهاند که ظاهربینان و غیردقیق نگران را به تردید میافکند و این پرسش را پیش روى آدمى قرار میدهد که اگر پیامبران معصوماند، دلیل این همه پافشارى بر لغزشهاى آنان چیست. | ||
امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به پرسشى از این دست، این نکته را خاطر نشان میسازند که یادآورى این کاستىها براى آن است که مردم در بزرگداشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جایگاه خدایى ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالى را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهى فروترند. <ref>الاحتجاج، ج ۲ـ۱، ص ۲۴۹</ref> | امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به پرسشى از این دست، این نکته را خاطر نشان میسازند که یادآورى این کاستىها براى آن است که مردم در بزرگداشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جایگاه خدایى ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالى را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهى فروترند. <ref>الاحتجاج، ج ۲ـ۱، ص ۲۴۹</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
هم دلیل عقلی گوید امام جامعه و حجت خدا برمردم باید معصوم باشد، و هم دلیل نقلی. | هم دلیل عقلی گوید امام جامعه و حجت خدا برمردم باید معصوم باشد، و هم دلیل نقلی. | ||
==دلیل عقلی== | == دلیل عقلی == | ||
بسیار روشن است که پیامبر (ص) و امام حافظ دین الهی است و اگر انحراف پیدا کند، غرض اصلی دین که هدایت مردم است، صورت نمیپذیرد و <ref>نقض غرض</ref> میشود. از آیه شریفه: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ <ref>بقره/ 124</ref> نیز عصمت امام استفاده میشود. | بسیار روشن است که پیامبر (ص) و امام حافظ دین الهی است و اگر انحراف پیدا کند، غرض اصلی دین که هدایت مردم است، صورت نمیپذیرد و <ref>نقض غرض</ref> میشود. از آیه شریفه: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ <ref>بقره/ 124</ref> نیز عصمت امام استفاده میشود. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
'''انسانها بر 4 قسماند:''' | '''انسانها بر 4 قسماند:''' | ||
#در تمام عمر، ظالم | # در تمام عمر، ظالم | ||
#در تمام عمر، عادل | # در تمام عمر، عادل | ||
#اول ظالم، بعد عادل | # اول ظالم، بعد عادل | ||
#بالعکس <ref>ابراهیم </ref> | # بالعکس <ref>ابراهیم </ref> | ||
برای قسم اول و چهارم قطعا دعا نکرده و گروه سوم را هم قرآن نفی میکند. پس قسم دوم ثابت میشود. | برای قسم اول و چهارم قطعا دعا نکرده و گروه سوم را هم قرآن نفی میکند. پس قسم دوم ثابت میشود. | ||
==دلیل نقلی== | == دلیل نقلی == | ||
دستور به اطاعت مطلق در آیات ذیل، دلیل بر عصمت است. | دستور به اطاعت مطلق در آیات ذیل، دلیل بر عصمت است. | ||
*قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی <ref>آل عمران/ 31</ref> | * قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی <ref>آل عمران/ 31</ref> | ||
*أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الامْرِ مِنْکُمْ <ref>نساء/ 59</ref> | * أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الامْرِ مِنْکُمْ <ref>نساء/ 59</ref> | ||
*مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه <ref>نساء/ 80</ref> | * مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه <ref>نساء/ 80</ref> | ||
* | * | ||
271 حدیث وارد شده که منظور از اولی الامر ائمه اطهار (ع) است. | 271 حدیث وارد شده که منظور از اولی الامر ائمه اطهار (ع) است. | ||
*فَبِعِزَّتِکَ لاغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ <ref>نساء/ | * فَبِعِزَّتِکَ لاغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ <ref>نساء/ ص/ 83- 82</ref> | ||
*وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الایْدی وَ الابْصارِ إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیار <ref>نساء/ ص/ 47- 45</ref> | * وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الایْدی وَ الابْصارِ إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیار <ref>نساء/ ص/ 47- 45</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: مفاهیم اسلامی]] | [[رده:مفاهیم اسلامی]] |