۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
جمعیت فدائیان اسلام با صدور اعلامیه موسوم به «دین و انتقام» و همزمان با ترور کسروی در سال ۱۳۲۴ش اعلام موجودیت کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «ما زندهایم و خدای منتقم، بیدار. خونهای بیچارگان از سرانگشت خودخواهان شهوتران که هر یک به نام و رنگی، پشت پردههای سیاه و سنگرهای ظلم و خیانت و دزدی خزیدهاند، سالیان درازی است فرو میریزد، و گاه دست انتقام الهی هر یک از اینان را به جای خویش میسپارد و دیگر یارانش عبرت نمیگیرند»<ref>میزبان، خاطرات شهید محمد واحدی، ۱۳۸۱ش، ص۷۲</ref>. | جمعیت فدائیان اسلام با صدور اعلامیه موسوم به «دین و انتقام» و همزمان با ترور کسروی در سال ۱۳۲۴ش اعلام موجودیت کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «ما زندهایم و خدای منتقم، بیدار. خونهای بیچارگان از سرانگشت خودخواهان شهوتران که هر یک به نام و رنگی، پشت پردههای سیاه و سنگرهای ظلم و خیانت و دزدی خزیدهاند، سالیان درازی است فرو میریزد، و گاه دست انتقام الهی هر یک از اینان را به جای خویش میسپارد و دیگر یارانش عبرت نمیگیرند»<ref>میزبان، خاطرات شهید محمد واحدی، ۱۳۸۱ش، ص۷۲</ref>. | ||
انتشار کتابهای [[کسروی]] خصوصا کتاب شیعهگری وی که اعتقادات [[شیعه]] را به چالش کشیده بود، موجی از نگرانی در میان [[حوزههای علمیه]] و مردم متدین به وجود آورد. نواب صفوی که مشغول تحصیل در حوزه علمیه [[نجف]] بود، کتابهای کسروی را مطالعه میکند و غیرت دینی وی به جوش آمده، با مشورت بعضی از علمای نجف عازم ایران میشود. بر اساس برخی منابع، ۱۳ دینار از مخارج سفر او را [[سید اسدالله مدنی]]، دو دینار را آیتالله خوئی و پنجاه تومان را هم یکی از علمای نجف پرداخت کردند<ref> | انتشار کتابهای [[کسروی]] خصوصا کتاب شیعهگری وی که اعتقادات [[شیعه]] را به چالش کشیده بود، موجی از نگرانی در میان [[حوزههای علمیه]] و مردم متدین به وجود آورد. نواب صفوی که مشغول تحصیل در حوزه علمیه [[نجف]] بود، کتابهای کسروی را مطالعه میکند و غیرت دینی وی به جوش آمده، با مشورت بعضی از علمای نجف عازم ایران میشود. بر اساس برخی منابع، ۱۳ دینار از مخارج سفر او را [[سید اسدالله مدنی]]، دو دینار را آیتالله خوئی و پنجاه تومان را هم یکی از علمای نجف پرداخت کردند<ref>همان، ص۲۵</ref>. | ||
نواب پس از ورود به ایران و سخنرانی در آبادان، عازم [[تهران]] میشود و پس از چند بار مباحثه با کسروی، به این نتیجه میرسد که کسروی حاضر به پذیرش اشتباههای خود نیست. از این رو تصمیم میگیرد کسروی را از میان بردارد. کسروی به اتهام سوزاندن و پارهکردن [[قرآن]] و ادعیه، توهین به [[پیامبر]](ص)، جسارت به [[امام صادق]](ع)، تأسیس مذهبی به نام پاکدینی و ادعای برانگیختگی (پیغمبری)، توسط سید حسین امامی در اردیبهشت ۱۳۲۴ش کشته میشود<ref>امینی، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آنها در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۳</ref>. | نواب پس از ورود به ایران و سخنرانی در آبادان، عازم [[تهران]] میشود و پس از چند بار مباحثه با کسروی، به این نتیجه میرسد که کسروی حاضر به پذیرش اشتباههای خود نیست. از این رو تصمیم میگیرد کسروی را از میان بردارد. کسروی به اتهام سوزاندن و پارهکردن [[قرآن]] و ادعیه، توهین به [[پیامبر]](ص)، جسارت به [[امام صادق]](ع)، تأسیس مذهبی به نام پاکدینی و ادعای برانگیختگی (پیغمبری)، توسط سید حسین امامی در اردیبهشت ۱۳۲۴ش کشته میشود<ref>امینی، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آنها در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۳</ref>. | ||
قتل کسروی موجب خرسندی و حمایت عموم مردم و علما شد. همزمان با قتل کسروی [[آیتالله حسین قمی]] ضمن تلگراف فوری آزادی متهمان را درخواست کرد. او در تلگراف خود نوشته بود: «آقای رئیس الوزرا طول توقیف متهمین به قتل کسروی موجب بسی نگرانی، انتظار استخلاص فوری آنها را داریم.» <ref> | قتل کسروی موجب خرسندی و حمایت عموم مردم و علما شد. همزمان با قتل کسروی [[آیتالله حسین قمی]] ضمن تلگراف فوری آزادی متهمان را درخواست کرد. او در تلگراف خود نوشته بود: «آقای رئیس الوزرا طول توقیف متهمین به قتل کسروی موجب بسی نگرانی، انتظار استخلاص فوری آنها را داریم.» <ref>همان، ص۱۲۷</ref> سید حسین قمی در پاسخ به سوال فرستاده دولت ایران درباره دستور قتل کسروی گفت: «عمل آنها مانند [[نماز]] از ضروریات بوده و احتیاجی به فتوا نداشته، زیرا کسی که به پیغمبر و ائمه جسارت و هتاکی کند، قتلش واجب و خونش هدر است.»همان، ص۱۳۱ در این مقطع زمانی، حاج آقا حسین قمی پس از وفات [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و تا زمان درگذشت خود، مرجعیت تامه را به مدت سه ماه به عهده داشت<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، ۱۳۸۳ش، ص۴۱</ref>. | ||
بعد از قتل کسروی، فدائیان محبوبیت و شهرت خاصی پیدا کردند. نواب نیز با سفر به شهرهای مختلف و ایراد سخنرانیهای پرحرارت، مردم را به مبارزه با مظاهر بیدینی فرا میخواند. | بعد از قتل کسروی، فدائیان محبوبیت و شهرت خاصی پیدا کردند. نواب نیز با سفر به شهرهای مختلف و ایراد سخنرانیهای پرحرارت، مردم را به مبارزه با مظاهر بیدینی فرا میخواند. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=مسئله فلسطین= | =مسئله فلسطین= | ||
اواخر سال ۱۳۲۶ش، اوج تجاوز صهیونیسمها در سرزمین [[فلسطین]] بود و دولت اسرائیل پس از چندی اعلام موجودیت کرد. [[آیتالله کاشانی]] برای حمایت از مردم فلسطین تظاهراتی برپا کرد. نواب یکی از سخنرانان بود که با سخنان خود موجب شد تا پس از اندک زمانی پنج هزار نفر از جوانان برای اعزام به فلسطین ثبتنام کنند، که البته با ممانعت دولت این کار عملی نشد.در اواخر پاییز ۱۳۳۲ نیز کنفرانسی در [[اردن]] برگزار شد که بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی [[جهان اسلام]] در آن شرکت کردند. نواب نیز در این کنفرانس سخنرانی کرد. وی معتقد بود باید مسئله فلسطین را اسلامیکرد نه عربی<ref>حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ص۲۴</ref>. | اواخر سال ۱۳۲۶ش، اوج تجاوز صهیونیسمها در سرزمین [[فلسطین]] بود و دولت اسرائیل پس از چندی اعلام موجودیت کرد. [[آیتالله کاشانی]] برای حمایت از مردم فلسطین تظاهراتی برپا کرد. نواب یکی از سخنرانان بود که با سخنان خود موجب شد تا پس از اندک زمانی پنج هزار نفر از جوانان برای اعزام به فلسطین ثبتنام کنند، که البته با ممانعت دولت این کار عملی نشد. در اواخر پاییز ۱۳۳۲ نیز کنفرانسی در [[اردن]] برگزار شد که بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی [[جهان اسلام]] در آن شرکت کردند. نواب نیز در این کنفرانس سخنرانی کرد. وی معتقد بود باید مسئله فلسطین را اسلامیکرد نه عربی<ref>حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ص۲۴</ref>. | ||
=اعدام هژیر= | =اعدام هژیر= | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=ارتباط فدائیان با مرجعیت= | =ارتباط فدائیان با مرجعیت= | ||
کادرهای اصلی و رهبریت فدائیان، طلبه بودند و حرکت فدائیان ماهیت طلبگی-انقلابی داشت<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۷-۲۱۹</ref>. فدائیان در عین وابستگی به مرجعیت، به نوعی در عمل مستقل میاندیشیدند و طبعاً بر این باور بودند که اگر مرجعیت به لحاظ محدودیتهای خود نمیتواند کار انقلابی بکند، دلیلی ندارد که طلاب هم ساکت باشند<ref> | کادرهای اصلی و رهبریت فدائیان، طلبه بودند و حرکت فدائیان ماهیت طلبگی-انقلابی داشت<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۷-۲۱۹</ref>. فدائیان در عین وابستگی به مرجعیت، به نوعی در عمل مستقل میاندیشیدند و طبعاً بر این باور بودند که اگر مرجعیت به لحاظ محدودیتهای خود نمیتواند کار انقلابی بکند، دلیلی ندارد که طلاب هم ساکت باشند<ref>همان، ص۲۳۶</ref>. فدائیان تا پیش از همهگیرشدن مرجعیت [[آیتالله بروجردی]] مورد حمایت برخی مراجع قم از جمله [[آیتالله محمدتقی خوانساری]] و [[سید محمد باقر صدر|آیتالله صدر]] بودندهمان، ص۲۳۷-۲۳۹. آیتالله بروجردی در ابتدا به حمایت از فدائیان پرداخت و حتی از طریق سیدحسین بُدَلا که جزو شورای استفتای ایشان بود، به فدائیان کمک مالی میکرد، همان،ص۲۴۰ اما از ۱۳۲۹ به بعد به فدائیان بدبین شد و فدائیان نیز با ایشان از در اختلاف درآمدند<ref>همان، ص۲۳۷ تا ۲۴۰</ref>. پس از سخنان آیتالله بروجردی علیه فدائیان در ابتدای درس خارج خود در خرداد ۱۳۲۹، در ۱۴ خرداد همان سال گروهی از طلاب طرفدار آیتالله بروجردی، با طلاب طرفدار فدائیان در [[مدرسه فیضیه]] درگیرشدند، و در نتیجه سید عبدالحسین واحدی، سیدهاشم حسینی، شیخ فضلالله محلاتی، و تعدادی دیگر از طلاب طرفدار فدائیان، مجروح شدند<ref>همان، ص۲۴۰</ref>. این ماجرا باعث شد نفوذ فدائیان در قم کاسته شده، و تعدادی از طلاب طرفدار فدائیان از قم به [[تهران]] بروند<ref>همان جا</ref>. | ||
=فدائیان و ملی شدن صنعت نفت= | =فدائیان و ملی شدن صنعت نفت= | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در حالی که تلاش اقلیت مجلس وآیتالله کاشانی برای ملی کردن صنعت نفت ادامه داشت رزم آرا نخستوزیر شد وی در صدد بود تا از [[ملی شدن صنعت نفت]] جلوگیری کند و معتقد بود ایرانی لیاقت لولهنگ (آفتابه) ساختن را ندارد چگونه میخواهد صنایع نفت را اداره کند<ref>امینی، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آنها در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۸</ref>. افکار عمومی جامعه و فضای مجلس برای ملی شدن نفت خود را آماده میکرد؛ اما مخالفت رزم آرا مانع بزرگ تلقی میشد، از این رو جبهه ملی سراغ نواب صفوی میرود و از ایشان میخواهد با یک اقدام انقلابی رزم آرا را ازمیان بردارد نواب بشرط اجرای احکام اسلامی آن را میپذیرد<ref>حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ص۴۰</ref>. ملّیون نیز قول میدهند در صورت بدست آوردن قدرت خواستههای نواب را عملی سازند. | در حالی که تلاش اقلیت مجلس وآیتالله کاشانی برای ملی کردن صنعت نفت ادامه داشت رزم آرا نخستوزیر شد وی در صدد بود تا از [[ملی شدن صنعت نفت]] جلوگیری کند و معتقد بود ایرانی لیاقت لولهنگ (آفتابه) ساختن را ندارد چگونه میخواهد صنایع نفت را اداره کند<ref>امینی، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آنها در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۸</ref>. افکار عمومی جامعه و فضای مجلس برای ملی شدن نفت خود را آماده میکرد؛ اما مخالفت رزم آرا مانع بزرگ تلقی میشد، از این رو جبهه ملی سراغ نواب صفوی میرود و از ایشان میخواهد با یک اقدام انقلابی رزم آرا را ازمیان بردارد نواب بشرط اجرای احکام اسلامی آن را میپذیرد<ref>حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ص۴۰</ref>. ملّیون نیز قول میدهند در صورت بدست آوردن قدرت خواستههای نواب را عملی سازند. | ||
طهماسبی از اعضای فدائیان به دلیل اعتقادات شخصی با کاشانی تماس گرفت و حکم قتل رزم آرا، را سوال کرد.کاشانی، رزم آرا را مفسد و قتل وی را لازم دانست <ref>همان جا</ref>. طهماسبی با کسب مجوز شرعی در روز شانزده اسفند رزم آرا را به قتل رساند. [[مجلس شورای ملی]] یک هفته بعد در اسفند ۱۳۲۹ طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد و مجلس سنا نیز یک هفته بعد آن مورد تایید قرار دادند<ref> | طهماسبی از اعضای فدائیان به دلیل اعتقادات شخصی با کاشانی تماس گرفت و حکم قتل رزم آرا، را سوال کرد. کاشانی، رزم آرا را مفسد و قتل وی را لازم دانست <ref>همان جا</ref>. طهماسبی با کسب مجوز شرعی در روز شانزده اسفند رزم آرا را به قتل رساند. [[مجلس شورای ملی]] یک هفته بعد در اسفند ۱۳۲۹ طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد و مجلس سنا نیز یک هفته بعد آن مورد تایید قرار دادند<ref>همان، ص40</ref>. پس از قتل رزم آرا، حسین علاء نخستوزیر شد و در ۲۹ اسفند حکومت نظامی اعلام کرد؛ هدف از آن دستگیری فدائیان بود. بسیاری از فدائیان دستگیر شدند؛ اما نواب با نقل مکان موفق شد از دست ماموران فرار کند. | ||
حکومت علاء در اردیبهشت ۱۳۳۰ سقوط کرد و دکتر مصدق جانشین علاء شد. فدائیان که دولت مصدق را حاصل زحمات خود میدانستند انتظار داشتند یاران آنها را از زندان آزاد کند و طبق پیمان به اجرای احکام اسلامی بپردازد، نه تنها چنین پنداری غلط بود بلکه پیگیریهای شهربانی نشان داد که دولت جدید نیز با جدیت به دنبال دستگیری نواب است. دولت مصدق پس از مدتی نواب را دستگیر کرد که اوج اختلافات این دو گروه بود. البته اختلافات و شکاف در این گروهها قابل پیش بینی بود، زیرا اهداف هر گروه متفاوت بود. فدائیان اسلام برای اجرای احکام اسلامی و برقراری حکومت اسلامی میجنگیدند. کاشانی برای بیرون راندن انگلیس و جبهه ملی برای برقراری حکومت لیبرال مبارزه میکردند<ref> | حکومت علاء در اردیبهشت ۱۳۳۰ سقوط کرد و دکتر مصدق جانشین علاء شد. فدائیان که دولت مصدق را حاصل زحمات خود میدانستند انتظار داشتند یاران آنها را از زندان آزاد کند و طبق پیمان به اجرای احکام اسلامی بپردازد، نه تنها چنین پنداری غلط بود بلکه پیگیریهای شهربانی نشان داد که دولت جدید نیز با جدیت به دنبال دستگیری نواب است. دولت مصدق پس از مدتی نواب را دستگیر کرد که اوج اختلافات این دو گروه بود. البته اختلافات و شکاف در این گروهها قابل پیش بینی بود، زیرا اهداف هر گروه متفاوت بود. فدائیان اسلام برای اجرای احکام اسلامی و برقراری حکومت اسلامی میجنگیدند. کاشانی برای بیرون راندن انگلیس و جبهه ملی برای برقراری حکومت لیبرال مبارزه میکردند<ref>همان، ص۵۶</ref> و هیچکدام حاضر نبودند در اهداف خود کوچکترین انعطافی داشته باشند. تلاشها برای آزادی زندانیان به جایی نرسید، فدائیان به این نتیجه رسیدند که دکتر فاطمی ریشه فساد جبهه ملی است، وی نزدیکترین فرد و مشاور اصلی دکتر مصدق بود. | ||
برای ترور فاطمی، محمد مهدی عبدخدایی که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود انتخاب شد. وی در این مورد میگوید: «مرحوم واحدی در حدود یک ساعت با من صحبت کرد صحبتش هم پیرامون این مسئله بود که مزدوران رژیم شاه به اسلام هجوم آوردهاند و دفعشان لازم است، مرا آماده شهادت کرد و گفت: آیا آماده شهادت هستی؟ گفتم: بله، بعد برای من توضیح داد که رابط بین دربار و مصدق، آقای دکتر فاطمی است و تمام مسائل را حسین فاطمی هماهنگ میکند و اگر فاطمی از بین برود اختلاف شاه و مصدق قطعا به زودی ظهور میکند. باید دکتر فاطمی از بین برود تا این اختلاف به وجود بیاید تا طهماسبی و نواب صفوی آزاد شود و مبارزه تداوم پیدا کند <ref>حسینی، خاطرات محمد مهدی عبد خدایی، ص۱۱۱</ref>. | برای ترور فاطمی، محمد مهدی عبدخدایی که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود انتخاب شد. وی در این مورد میگوید: «مرحوم واحدی در حدود یک ساعت با من صحبت کرد صحبتش هم پیرامون این مسئله بود که مزدوران رژیم شاه به اسلام هجوم آوردهاند و دفعشان لازم است، مرا آماده شهادت کرد و گفت: آیا آماده شهادت هستی؟ گفتم: بله، بعد برای من توضیح داد که رابط بین دربار و مصدق، آقای دکتر فاطمی است و تمام مسائل را حسین فاطمی هماهنگ میکند و اگر فاطمی از بین برود اختلاف شاه و مصدق قطعا به زودی ظهور میکند. باید دکتر فاطمی از بین برود تا این اختلاف به وجود بیاید تا طهماسبی و نواب صفوی آزاد شود و مبارزه تداوم پیدا کند <ref>حسینی، خاطرات محمد مهدی عبد خدایی، ص۱۱۱</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:جریان ها]] | |||
[[رده: جریان ها]] | |||
[[رده:جریان های اسلامی]] | [[رده:جریان های اسلامی]] |