۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتابها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
فقه مقارن از جمله دانشهای ارزشمند و اساسی فقهی است که در اجتهاد نقش عظیمیدارد، به گونهای که اجتهاد بدون آن ناقص است. سیر تاریخی این علم گویای آن است که فقیهان [[سنی]] و [[شیعه]] بدان اهتمام فراوانی داشته و دارند و کتابهای مهمی در این زمینه از ناحیه آنان تدوین شده است. | فقه مقارن از جمله دانشهای ارزشمند و اساسی فقهی است که در اجتهاد نقش عظیمیدارد، به گونهای که اجتهاد بدون آن ناقص است. سیر تاریخی این علم گویای آن است که فقیهان [[سنی]] و [[شیعه]] بدان اهتمام فراوانی داشته و دارند و کتابهای مهمی در این زمینه از ناحیه آنان تدوین شده است. | ||
=تعریف فقه مقارن= | =تعریف فقه مقارن= | ||
خط ۹: | خط ۸: | ||
=تطورات در تعریف فقه مقارن= | =تطورات در تعریف فقه مقارن= | ||
تطورتاتی که نسبت به تعاریف فقه مقارن از گذشته تا کنون تحقق یافته است به شرح ذیل می باشد : | تطورتاتی که نسبت به تعاریف فقه مقارن از گذشته تا کنون تحقق یافته است به شرح ذیل می باشد: | ||
1. تبیین اسباب اختلاف فقیهان: برخی از فقیهان فقه مقارن یا علم الخلاف را در قالب بیان عوامل و اسباب اختلاف مطرح میکردند، بدون آنکه در مقام نقد و بررسی آنها و ترجیح برخی از اقوال برآیند. | 1. تبیین اسباب اختلاف فقیهان: برخی از فقیهان فقه مقارن یا علم الخلاف را در قالب بیان عوامل و اسباب اختلاف مطرح میکردند، بدون آنکه در مقام نقد و بررسی آنها و ترجیح برخی از اقوال برآیند. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
8. جمعآوری آراء فقهی مذاهب اسلامی بدون بررسی و سنجش، مانند «موسوعه الفقهیه الاسلامی» <ref>(جهت تفصیل بیشتر رک: طلایهدار تقریب، صص148-150).</ref> | 8. جمعآوری آراء فقهی مذاهب اسلامی بدون بررسی و سنجش، مانند «موسوعه الفقهیه الاسلامی» <ref>(جهت تفصیل بیشتر رک: طلایهدار تقریب، صص148-150).</ref> | ||
=تاریخچه پیدایش فقه مقارن= | =تاریخچه پیدایش فقه مقارن= | ||
از آنجا که در قرن دوم قمری مذاهب فقهی زیادی در جهان اسلام به وجود آمد، چنان که برخی تعداد آن را 138 مذهب میدانند، زمینههای مستعدی برای پیدایش فقه مقارن به وجود آمد. | از آنجا که در قرن دوم قمری مذاهب فقهی زیادی در جهان اسلام به وجود آمد، چنان که برخی تعداد آن را 138 مذهب میدانند، زمینههای مستعدی برای پیدایش فقه مقارن به وجود آمد. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۵: | ||
در این زمینه سخن ابوحنیفه به خوبی گویای این مطلب است آنجا که میگوید: «فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدم؛ زیرا منصور خلیفه عباسی از من خواست مسائل مشکلی را برای پرسش از او تهیه کنم. من 40 مسئله فراهم کردم و نزد منصور رفتم که در حیره بود، جعفر بن محمد را دیدم که در سمت راست خلیفه نشسته بود. مسائلم را یک به یک مطرح کردم و او جواب میداد و میگفت شما در این مسئله چنین میگویید و اهل مدینه چنان میگویند و ما نیز چنین میگوییم، چه بسا از ما تبعیت کنند و چه بسا از آنان تبعیت کنند و چه بسا هردو مکتب با ما مخالفت نمایند، تا اینکه هر 40 مسئله تمام شد، آنگاه ابوحنیفه گفت آیا چنین نیست که دانشمندترین مردم عالمترین آنها به اختلاف مردم است» <ref>(طلایهدار تقریب، ص140، به نقل از: مناقب ابوحنیفه موفق، ج1، ص173).</ref> | در این زمینه سخن ابوحنیفه به خوبی گویای این مطلب است آنجا که میگوید: «فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدم؛ زیرا منصور خلیفه عباسی از من خواست مسائل مشکلی را برای پرسش از او تهیه کنم. من 40 مسئله فراهم کردم و نزد منصور رفتم که در حیره بود، جعفر بن محمد را دیدم که در سمت راست خلیفه نشسته بود. مسائلم را یک به یک مطرح کردم و او جواب میداد و میگفت شما در این مسئله چنین میگویید و اهل مدینه چنان میگویند و ما نیز چنین میگوییم، چه بسا از ما تبعیت کنند و چه بسا از آنان تبعیت کنند و چه بسا هردو مکتب با ما مخالفت نمایند، تا اینکه هر 40 مسئله تمام شد، آنگاه ابوحنیفه گفت آیا چنین نیست که دانشمندترین مردم عالمترین آنها به اختلاف مردم است» <ref>(طلایهدار تقریب، ص140، به نقل از: مناقب ابوحنیفه موفق، ج1، ص173).</ref> | ||
شاگردان آن حضرت نیز به تبع او همین روش را در فقه و کلام و سایر علوم اعمال میکردند، چنان که معاذ بن مسلم به امام صادق(ع) عرض کرد: «هرگاه کسی پیش من میآید و او را میشناسم که مخالف شما است، با او از نظرات دیگران میگویم و اگر بدانم که پیرو شما است، سخن شما را برای او نقل میکنم و چنانچه ندانم که بر چه مرامی است، نظرات شما و دیگران را برای او باز میگویم تا او خود هرچه بخواهد از میان آنها برگزیند. امام فرمود خدایت رحمت کند، همینگونه عمل بکن» <ref>(بحار الانوار، ج2، ص122، ترجمه از: طلایهدار تقریب، ص140). | شاگردان آن حضرت نیز به تبع او همین روش را در فقه و کلام و سایر علوم اعمال میکردند، چنان که معاذ بن مسلم به امام صادق(ع) عرض کرد: «هرگاه کسی پیش من میآید و او را میشناسم که مخالف شما است، با او از نظرات دیگران میگویم و اگر بدانم که پیرو شما است، سخن شما را برای او نقل میکنم و چنانچه ندانم که بر چه مرامی است، نظرات شما و دیگران را برای او باز میگویم تا او خود هرچه بخواهد از میان آنها برگزیند. امام فرمود خدایت رحمت کند، همینگونه عمل بکن» <ref>(بحار الانوار، ج2، ص122، ترجمه از: طلایهدار تقریب، ص140). | ||
خط ۴۷: | خط ۴۳: | ||
:ابوحنیفه میگوید: «جایز نیست کسی بدون آنکه منابع و ادله فتاوای ما را بداند، آنها را بپذیرد» <ref>(مروان خلیفات، ص33، نقل از: الانتفاء ابنعبدالبر، ص145؛ اعلام الموقعین ابنالقیم، ج2، ص309).</ref> | :ابوحنیفه میگوید: «جایز نیست کسی بدون آنکه منابع و ادله فتاوای ما را بداند، آنها را بپذیرد» <ref>(مروان خلیفات، ص33، نقل از: الانتفاء ابنعبدالبر، ص145؛ اعلام الموقعین ابنالقیم، ج2، ص309).</ref> | ||
ایشان به ابویوسف میگوید: «ای یعقوب در برداشت و رفتار ما دقت کن که از کجا آن را به دست آوردهایم؛ زیرا ما انسان هستیم امروز سخنی میگوییم و فردا از آن عدول میکنیم» <ref>(جستاری در اندیشه فقهی مذاهب، ص78، به نقل از: مقلدون و الائمه الاربعه، ص36).</ref> | ایشان به ابویوسف میگوید: «ای یعقوب در برداشت و رفتار ما دقت کن که از کجا آن را به دست آوردهایم؛ زیرا ما انسان هستیم امروز سخنی میگوییم و فردا از آن عدول میکنیم» <ref>(جستاری در اندیشه فقهی مذاهب، ص78، به نقل از: مقلدون و الائمه الاربعه، ص36).</ref> | ||
ابن وهب درباره مالک ابن انس می گوید: «مالک در حالی که پاسخگویی زیاد به مسائل را صحیح نمىدانست، به من گفت: ای اباعبدالله اگر به چیزی علم داری آن را بیان نموده و برای آن دلیل اقامه کن و نسبت به چیزی که نمی دانی سکوت کن، مبادا برای خودت نسبت به مردم قلاده سوئی قرار دهی (مسئول ضلالت آنان گردی)» <ref>(ما رواه الاکابر عن مالک، محمد بن مخلد مروزی، ص58؛ جامع بیان العلم و فضله، ابنعبدالبر، ج2، ص145).</ref> | ابن وهب درباره مالک ابن انس می گوید: «مالک در حالی که پاسخگویی زیاد به مسائل را صحیح نمىدانست، به من گفت: ای اباعبدالله اگر به چیزی علم داری آن را بیان نموده و برای آن دلیل اقامه کن و نسبت به چیزی که نمی دانی سکوت کن، مبادا برای خودت نسبت به مردم قلاده سوئی قرار دهی (مسئول ضلالت آنان گردی)» <ref>(ما رواه الاکابر عن مالک، محمد بن مخلد مروزی، ص58؛ جامع بیان العلم و فضله، ابنعبدالبر، ج2، ص145).</ref> | ||
شافعی می گوید: «اگر روایت صحیحی از پیامبر(ص) برخلاف آنچه گفته ام، وجود دارد، آن روایت مقدم است و از من تقلید نکنید» (سیر اعلام النبلاء، ج10، ص33). همچنین ذهبی از او نقل می کند: «هرگاه حدیثی صحیح بود، نظر من همان است و چنانچه حدیث صحیحی یافتید، سخن مرا [در صورتی که مخالف آن بود] به دیوار بکوبید» <ref>(همان، ص30؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج6، ص83؛ تحفه الاحوذی، ج4، ص450).</ref> | شافعی می گوید: «اگر روایت صحیحی از پیامبر(ص) برخلاف آنچه گفته ام، وجود دارد، آن روایت مقدم است و از من تقلید نکنید» (سیر اعلام النبلاء، ج10، ص33). همچنین ذهبی از او نقل می کند: «هرگاه حدیثی صحیح بود، نظر من همان است و چنانچه حدیث صحیحی یافتید، سخن مرا [در صورتی که مخالف آن بود] به دیوار بکوبید» <ref>(همان، ص30؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج6، ص83؛ تحفه الاحوذی، ج4، ص450).</ref> | ||
احمد بن حنبل می گوید: «از من تقلید نکنید و از مالک و ثوری و اوزاعی هم تقلید نکنید، شما هم از منابعی که آنان گرفته اند، مطالب را اخذ کنید» <ref>(اضواء البیان، شنقیطی، ج7، ص347)</ref>. همچنین در جای دیگری می گوید: «تقلید از دیگران در دین نشانه کم دانشی است؛ زیرا آنان از خطا در امان نیستند» (همان). | احمد بن حنبل می گوید: «از من تقلید نکنید و از مالک و ثوری و اوزاعی هم تقلید نکنید، شما هم از منابعی که آنان گرفته اند، مطالب را اخذ کنید» <ref>(اضواء البیان، شنقیطی، ج7، ص347)</ref>. همچنین در جای دیگری می گوید: «تقلید از دیگران در دین نشانه کم دانشی است؛ زیرا آنان از خطا در امان نیستند» (همان). | ||
از متأخران نیز عالمان زیادی از اهل سنت به اجتناب از تعصبات مذهبی و فرقه گرایی تذکر داده و از مردم خواسته اند به تحقیق در مبانی و ادله مذهب خود و دیگران نگریسته تا بتوانند قول احسن را گزینش کنند، چنان که امام ابوشامه می گوید: «کسی که به فقه اشتغال دارد، سزاوار نیست که به یک مذهب اکتفا کند، بلکه بهتر است احتیاط نموده و در هر مسئله ای نزدیک ترین نظریه را به کتاب خدا و سنت بپذیرد و این عمل حتی برای کسانی که به علوم مقدماتی اجتهاد آشنا باشند، آسان است» <ref>(طلایهدار تقریب، ص170).</ref> | از متأخران نیز عالمان زیادی از اهل سنت به اجتناب از تعصبات مذهبی و فرقه گرایی تذکر داده و از مردم خواسته اند به تحقیق در مبانی و ادله مذهب خود و دیگران نگریسته تا بتوانند قول احسن را گزینش کنند، چنان که امام ابوشامه می گوید: «کسی که به فقه اشتغال دارد، سزاوار نیست که به یک مذهب اکتفا کند، بلکه بهتر است احتیاط نموده و در هر مسئله ای نزدیک ترین نظریه را به کتاب خدا و سنت بپذیرد و این عمل حتی برای کسانی که به علوم مقدماتی اجتهاد آشنا باشند، آسان است» <ref>(طلایهدار تقریب، ص170).</ref> | ||
در مسلم الثبوت آمده است: «واجب کردن تقلید از مکتب فقهی معینی، تشریع و بدعت گذاری است، اگر در اختلاف علما ملزم به مکتب فقهی معینی شویم، دچار عسر و حرج و سختی خواهیم گشت» (طلایهدار تقریب، ص171، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه، شلتوت). | در مسلم الثبوت آمده است: «واجب کردن تقلید از مکتب فقهی معینی، تشریع و بدعت گذاری است، اگر در اختلاف علما ملزم به مکتب فقهی معینی شویم، دچار عسر و حرج و سختی خواهیم گشت» (طلایهدار تقریب، ص171، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه، شلتوت). | ||
شیخ سید سابق از عالمان معاصر اهل سنت در مقدمه کتاب فقه السنة نسبت به سعی امامان مذاهب اربعه در هدایت مردم به دین الهی و تأکید آنان در عدم مرجعیت خویش برای مردم مینویسد: | شیخ سید سابق از عالمان معاصر اهل سنت در مقدمه کتاب فقه السنة نسبت به سعی امامان مذاهب اربعه در هدایت مردم به دین الهی و تأکید آنان در عدم مرجعیت خویش برای مردم مینویسد: | ||
خط ۷۳: | خط ۶۳: | ||
«چون روح اختلاف در متأخران پدید آمد و تعصب فرقهای آنان را فراگرفت، قوانینی وضع کردند که مردم را از انتقال به سایر مذاهب بازمیداشت و در اثر این قوانین به جای اینکه فقه مذاهب مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، به صورت التزاماتی تعصبآمیز درآمد و صاحبنظران را از اظهار رأی و نظر ممنوع داشت و راه تحقیق در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را مسدود ساخت و موجب گشت که اجتهاد در فقه اسلامی متوقف گردد» <ref>(طلایهدار تقریب، ص150، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه).</ref> | «چون روح اختلاف در متأخران پدید آمد و تعصب فرقهای آنان را فراگرفت، قوانینی وضع کردند که مردم را از انتقال به سایر مذاهب بازمیداشت و در اثر این قوانین به جای اینکه فقه مذاهب مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، به صورت التزاماتی تعصبآمیز درآمد و صاحبنظران را از اظهار رأی و نظر ممنوع داشت و راه تحقیق در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را مسدود ساخت و موجب گشت که اجتهاد در فقه اسلامی متوقف گردد» <ref>(طلایهدار تقریب، ص150، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه).</ref> | ||
ایشان بر همین اساس دستور داد فقه مقارن میان مذاهب اسلامی در دانشکده الشریعه الازهر تدریس شود و آییننامه آن را بدین صورت تنظیم کرد: | ایشان بر همین اساس دستور داد فقه مقارن میان مذاهب اسلامی در دانشکده الشریعه الازهر تدریس شود و آییننامه آن را بدین صورت تنظیم کرد: | ||
1. تحقیقات و مطالعات مذاهب فقهی بدون فرق میان مذهب سنی و شیعه است و به طور خاص به دیدگاه فقهی | 1. تحقیقات و مطالعات مذاهب فقهی بدون فرق میان مذهب سنی و شیعه است و به طور خاص به دیدگاه فقهی احکام و دلایل هریک از مذاهب چهارگانه اهلسنت و دو مذهب امامیه 12 امامی و زیدی میپردازد. | ||
2. خالص کردن حکمی که دلیل راهنمای آن است از جهتگیری به سوی مذهب استاد یا شاگرد باشد، که ثمره مقارنه محقق شود و رأی احسن و راجح میان آرای گوناگون آشکار گشته و تعصبات مذموم فرقهای باطل گردد. | 2. خالص کردن حکمی که دلیل راهنمای آن است از جهتگیری به سوی مذهب استاد یا شاگرد باشد، که ثمره مقارنه محقق شود و رأی احسن و راجح میان آرای گوناگون آشکار گشته و تعصبات مذموم فرقهای باطل گردد. | ||
3. در اصول فقه به طور خاص به بیان مواضع اصولی که مورد اختلاف مذاهب ششگانه اسلامی سابق است، همراه با بیان اسباب اختلاف پرداخته شود. | 3. در اصول فقه به طور خاص به بیان مواضع اصولی که مورد اختلاف مذاهب ششگانه اسلامی سابق است، همراه با بیان اسباب اختلاف پرداخته شود. | ||
4. علم مصطلح الحدیث و رجال حدیث شامل تحقیق و بررسی اصطلاحات حدیثی اهلسنت و مصطلحات مذهب امامی و زیدی همچنین مشتمل بر تحقیق و بررسی رجال مشهور و اصحاب مسانید آنها در هردو فقه مذهب خواهد بود، افزون بر توسعهای که به تفصیل در مطالعات عالی دانشکده الشریعه داده شده است <ref>(همان، صص150و151، به نقل از: دعوه التقریب تاریخ و وثایق، چاپ مجلس اعلای شئون اسلامی، قاهره، ص223).</ref> | 4. علم مصطلح الحدیث و رجال حدیث شامل تحقیق و بررسی اصطلاحات حدیثی اهلسنت و مصطلحات مذهب امامی و زیدی همچنین مشتمل بر تحقیق و بررسی رجال مشهور و اصحاب مسانید آنها در هردو فقه مذهب خواهد بود، افزون بر توسعهای که به تفصیل در مطالعات عالی دانشکده الشریعه داده شده است <ref>(همان، صص150و151، به نقل از: دعوه التقریب تاریخ و وثایق، چاپ مجلس اعلای شئون اسلامی، قاهره، ص223).</ref> | ||
== اهمیت و ضرورت فقه مقارن در ارتقای شریعت == | |||
==اهمیت و ضرورت فقه مقارن در ارتقای شریعت== | |||
از آنجا که حقیقت فقه تلاش گسترده و جامع در بررسی ادله و اقوال فقیهان با قطع نظر از گرایشات مذهبی و فرقهای خاص در جهت استنباط حکم شرعی است، بنابراین باید اذعان کرد که چنین اجتهادی جامع بدون به کارگیری روش فقهی مقارن ممکن نیست؛ چون تنها در چنین شیوهای مجتهد خود را مکلف میبیند که اقوال و مستندات فقیهان و کارشناسان دینی را ملاحظه نموده و با نقد و بررسی منصفانه آنها قول احسن را برگزیند، بنابراین روش فقهی مقارن را باید مقتضای طبیعی و عقلی اجتهاد حقیقی دانست. | از آنجا که حقیقت فقه تلاش گسترده و جامع در بررسی ادله و اقوال فقیهان با قطع نظر از گرایشات مذهبی و فرقهای خاص در جهت استنباط حکم شرعی است، بنابراین باید اذعان کرد که چنین اجتهادی جامع بدون به کارگیری روش فقهی مقارن ممکن نیست؛ چون تنها در چنین شیوهای مجتهد خود را مکلف میبیند که اقوال و مستندات فقیهان و کارشناسان دینی را ملاحظه نموده و با نقد و بررسی منصفانه آنها قول احسن را برگزیند، بنابراین روش فقهی مقارن را باید مقتضای طبیعی و عقلی اجتهاد حقیقی دانست. | ||
خط ۹۲: | خط ۷۹: | ||
«علم خلاف علمی شریف و بزرگ است. حقایق و دقایق آن جز به تحریرات منقح و تقریرات ملخص و اعتراضات موجه و استدراکات وارد نتوان کرد»، آنگاه نه اصل برای این علم ذکر میکند <ref>(طلایهدار تقریب، ص142، به نقل از جامع العلوم، صص14-19).</ref> | «علم خلاف علمی شریف و بزرگ است. حقایق و دقایق آن جز به تحریرات منقح و تقریرات ملخص و اعتراضات موجه و استدراکات وارد نتوان کرد»، آنگاه نه اصل برای این علم ذکر میکند <ref>(طلایهدار تقریب، ص142، به نقل از جامع العلوم، صص14-19).</ref> | ||
[[ابنخلدون]] نیز در مقدمه تاریخ خود مینویسد: | [[ابنخلدون]] نیز در مقدمه تاریخ خود مینویسد: | ||
«مجتهدان در این دانش فقه (علمالخلاف یا فقه مقارن)، که از ادله شرعیه استنباط شده برحسب تفاوت افکار و مشاعر با یکدیگر اختلاف کردهاند و این اختلاف توسعه عظیمی یافته و مقلدان مختار بودهاند از هر مجتهدی که بخواهند تقلید کنند. میان پیروان مذاهب مناظراتی روی میداد که مآخذ پیشوایان و انگیزههای اختلاف و مواقع اجتهاد ایشان بیان میشد، اینگونه دانش را دانش خلافیات مینامند» <ref>(مقدمه ابنخلدون، ج2، صص929و930، با اندکی تصرف).</ref> | «مجتهدان در این دانش فقه (علمالخلاف یا فقه مقارن)، که از ادله شرعیه استنباط شده برحسب تفاوت افکار و مشاعر با یکدیگر اختلاف کردهاند و این اختلاف توسعه عظیمی یافته و مقلدان مختار بودهاند از هر مجتهدی که بخواهند تقلید کنند. میان پیروان مذاهب مناظراتی روی میداد که مآخذ پیشوایان و انگیزههای اختلاف و مواقع اجتهاد ایشان بیان میشد، اینگونه دانش را دانش خلافیات مینامند» <ref>(مقدمه ابنخلدون، ج2، صص929و930، با اندکی تصرف).</ref> | ||
علامه شاطبی در الموافقات میگوید: «طلبهای که خود را محصور در یک مذهب ساخته، چه بسا در او حالت تنفر و انکار نسبت به سایر مذاهب پیدا شود، اما وقتی به دلایل سایر فقهیان و مجتهدان دست یابد، به این باور خواهد رسید که سایر ائمه نیز دارای فضل و آگاهی از مقاصد شارع و فهم اهداف وی بودهاند» <ref>(طلایهدار تقریب، ص142، به نقل از: الموافقات، ج2، ص273).</ref> | علامه شاطبی در الموافقات میگوید: «طلبهای که خود را محصور در یک مذهب ساخته، چه بسا در او حالت تنفر و انکار نسبت به سایر مذاهب پیدا شود، اما وقتی به دلایل سایر فقهیان و مجتهدان دست یابد، به این باور خواهد رسید که سایر ائمه نیز دارای فضل و آگاهی از مقاصد شارع و فهم اهداف وی بودهاند» <ref>(طلایهدار تقریب، ص142، به نقل از: الموافقات، ج2، ص273).</ref> | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۱۷: | ||
شیخ محمد مدنی میگوید: «اگر پژوهشگری بعضی از نظریهها را بداند و برخی را نداند، مسلماً رکن بزرگ فقه نزد او منهدم و ویران است؛ زیرا همواره در حال تزلزل و تردید است که مبادا آنچه را کنار گذاشتم و درصدد مطالعه آن بر نیامدهام، همان درست و حق بوده است و یا اینکه اگر آن نظریهها را با این نظریه مقرون میساختم، نظرم تحول مییافت و حکم تغییر میکرد» (همان). در حالی که در روش فقهی مقارن این تزلزل مرتفع گردیده و فقیه با اطمینان قلبی به اجتهاد خویش عمل خواهد کرد. | شیخ محمد مدنی میگوید: «اگر پژوهشگری بعضی از نظریهها را بداند و برخی را نداند، مسلماً رکن بزرگ فقه نزد او منهدم و ویران است؛ زیرا همواره در حال تزلزل و تردید است که مبادا آنچه را کنار گذاشتم و درصدد مطالعه آن بر نیامدهام، همان درست و حق بوده است و یا اینکه اگر آن نظریهها را با این نظریه مقرون میساختم، نظرم تحول مییافت و حکم تغییر میکرد» (همان). در حالی که در روش فقهی مقارن این تزلزل مرتفع گردیده و فقیه با اطمینان قلبی به اجتهاد خویش عمل خواهد کرد. | ||
=موارد اختلاف مذاهب اسلامی= | =موارد اختلاف مذاهب اسلامی= | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۲۵: | ||
2. اختلاف در مسائل ضروری فقه (احکام عملی) <ref>الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج2، صص293و294).</ref> باید اذعان کرد این نوع از اختلاف در مسائل فرعی غیرضروری چه بسا بین فقیهان یک مذهب هم وجود داشته باشد. | 2. اختلاف در مسائل ضروری فقه (احکام عملی) <ref>الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج2، صص293و294).</ref> باید اذعان کرد این نوع از اختلاف در مسائل فرعی غیرضروری چه بسا بین فقیهان یک مذهب هم وجود داشته باشد. | ||
=اسباب اختلاف= | =اسباب اختلاف= | ||
==الف:اختلاف در محدوده قرآن== | == الف:اختلاف در محدوده قرآن == | ||
==ب:اختلاف در محدوده سنت== | == ب:اختلاف در محدوده سنت == | ||
اما اسباب اختلاف در محدوده قرآن یکی از این عوامل میباشد: | اما اسباب اختلاف در محدوده قرآن یکی از این عوامل میباشد: | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۳۹: | ||
اسباب اختلاف در محدوده سنت به شرح ذیل میباشد: | اسباب اختلاف در محدوده سنت به شرح ذیل میباشد: | ||
1. عدم اطلاع از حدیث: | 1. عدم اطلاع از حدیث: با توجه به گستردگی منابع حدیثی ممکن است فقیهی از برخی احادیث مطلع نبوده و بر همین اساس فتوایی مخالف با فتوای فقهای دیگر که مطلع از احادیث بیشتری هستند، صادر کند. | ||
2. احتجاج به حدیث مرسل: چون در اعتبار و عدم اعتبار حدیث مرسل بین فقیهان اختلافاتی وجود دارد، بنابراین یکی از عوامل اختلاف فقیهان را باید احتجاج به حدیث مرسل دانست. | 2. احتجاج به حدیث مرسل: چون در اعتبار و عدم اعتبار حدیث مرسل بین فقیهان اختلافاتی وجود دارد، بنابراین یکی از عوامل اختلاف فقیهان را باید احتجاج به حدیث مرسل دانست. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۴۷: | ||
4. تعارض ظاهری بین نصوص: هرچند این امر در محدوده قرآن کریم هم قابل تصور است، اما در محدوده سنت بسیار مشاهده میشود. از این رو فقیهان در جهت رفع این تعارض مبانی و روشهای مختلفی را اتخاذ نموده و معیارهایی را برای ترجیح مطرح کردهاند، بنابراین اختلاف آنان در این مبانی و معیارها سبب اختلاف آنان در اجتهادشان در مسائل فقهی میگردد. | 4. تعارض ظاهری بین نصوص: هرچند این امر در محدوده قرآن کریم هم قابل تصور است، اما در محدوده سنت بسیار مشاهده میشود. از این رو فقیهان در جهت رفع این تعارض مبانی و روشهای مختلفی را اتخاذ نموده و معیارهایی را برای ترجیح مطرح کردهاند، بنابراین اختلاف آنان در این مبانی و معیارها سبب اختلاف آنان در اجتهادشان در مسائل فقهی میگردد. | ||
5. تخصیص عمومات قرآن به وسیله سنت: در اینکه آیا عام قرآنی به وسیله سنت قابل تخصیص است یا خیر، بین فقیهان اختلافاتی وجود دارد. جمهور فقیهان سنی و شیعه به جهت آنکه دلالت عام قرآنی بر افرادش را ظنی میدانند، معتقدند که این تخصیص جایز است، ولی برخی نظیر ابوحنیفه معتقدند این دلالت قطعی بوده است. بنابراین تخصیص عمومات قرآنی فقط به وسیله خبر واحد یا قیاس جایز نیست. </ref> جهت اطلاعات بیشتر ر.ک: الفقه المقارن، عبدالفتاح کباره، صص104-145؛ الاصول العامه للفقه المقارن، محمدتقی حکیم، صص45-49.</ref> | 5. تخصیص عمومات قرآن به وسیله سنت: در اینکه آیا عام قرآنی به وسیله سنت قابل تخصیص است یا خیر، بین فقیهان اختلافاتی وجود دارد. جمهور فقیهان سنی و شیعه به جهت آنکه دلالت عام قرآنی بر افرادش را ظنی میدانند، معتقدند که این تخصیص جایز است، ولی برخی نظیر ابوحنیفه معتقدند این دلالت قطعی بوده است. بنابراین تخصیص عمومات قرآنی فقط به وسیله خبر واحد یا قیاس جایز نیست. </ref> جهت اطلاعات بیشتر ر. ک: الفقه المقارن، عبدالفتاح کباره، صص104-145؛ الاصول العامه للفقه المقارن، محمدتقی حکیم، صص45-49.</ref> | ||
=منابع فقه مقارن= | =منابع فقه مقارن= | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۵۷: | ||
3) مصالح مرسله | 3) مصالح مرسله | ||
4) عرف و عادت | 4) عرف و عادت | ||
5) قول صحابه | 5) قول صحابه | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۶۷: | ||
8) استصحاب | 8) استصحاب | ||
== پانویس == | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده:فقه]] | |||
[[رده: فقه]] |