۴٬۹۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فَلسَفِه''' واژهای است که از (یونانی باستان: φιλοσοφία philosophia "فیلوسوفیا")گرفته شده و به پارسی میانه به معنی دوستیِ خرَد،<ref>مک کنزی، دنیل نیل (۱۹۷۱). فرهنگ کوچک پهلوی. لندن: آکسفورد. صص. ۹۴. شابک ۹۷۸-۱۱۳۸۹۹۱۵۸۳.</ref> است. در واقع فلسفه کنکاش برای یافتن جواب پرسشهای عمومی و اساسی است، مانند پرسشهای مربوط به عقل، وجود، دانش، ارزشها، ذهن و زبان. چنین سوالاتی اغلب به عنوان مشکلاتی مطرح میشوند که باید مورد مطالعه قرار گیرند یا حل شوند. این اصطلاح احتمالاً توسط فیثاغورس (حدود ۵۷۰–۴۹۵ قبل از میلاد) ابداع شدهاست. روشهای فلسفی شامل پرسش، بحث انتقادی، استدلال عقلی و ارائه منظم است. | '''فَلسَفِه''' واژهای است که از (یونانی باستان: φιλοσοφία philosophia "فیلوسوفیا")گرفته شده و به پارسی میانه به معنی دوستیِ خرَد،<ref>مک کنزی، دنیل نیل (۱۹۷۱). فرهنگ کوچک پهلوی. لندن: آکسفورد. صص. ۹۴. شابک ۹۷۸-۱۱۳۸۹۹۱۵۸۳.</ref> است. در واقع فلسفه کنکاش برای یافتن جواب پرسشهای عمومی و اساسی است، مانند پرسشهای مربوط به عقل، وجود، دانش، ارزشها، ذهن و زبان. چنین سوالاتی اغلب به عنوان مشکلاتی مطرح میشوند که باید مورد مطالعه قرار گیرند یا حل شوند. این اصطلاح احتمالاً توسط فیثاغورس (حدود ۵۷۰–۴۹۵ قبل از میلاد) ابداع شدهاست. روشهای فلسفی شامل پرسش، بحث انتقادی، استدلال عقلی و ارائه منظم است. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
گرچه تعبیر علوم اسلامی در موارد مختلف مفهوم خاصی را از نظر گسترش یا محدودیت تداعی میکند، ولی هدف ما از علوم اسلامی دانشهای است که به نوعی با اسلام و معارف اسلامی در ارتباط است و یا در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد و [[مسلمانان]] در ابداع یا شکوفای آن نقش مؤثری داشتهاند.<ref>مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم [[اسلام|اسلامی]] ، بخش فلسفه، ص 134، نشر صدرا.</ref> از آن میان فلسفه از دو نظر جزء علوم اسلامی شمرده میشود: | گرچه تعبیر علوم اسلامی در موارد مختلف مفهوم خاصی را از نظر گسترش یا محدودیت تداعی میکند، ولی هدف ما از علوم اسلامی دانشهای است که به نوعی با اسلام و معارف اسلامی در ارتباط است و یا در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد و [[مسلمانان]] در ابداع یا شکوفای آن نقش مؤثری داشتهاند.<ref>مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم [[اسلام|اسلامی]]، بخش فلسفه، ص 134، نشر صدرا.</ref> از آن میان فلسفه از دو نظر جزء علوم اسلامی شمرده میشود: | ||
اولاً: برابر گفته برخی از بزرگان در کلمات پیشوایان دین بخصوص امیرمؤمنان و حضرت ثامن الائمه، ذخائر بیکران درباره الهیات بیان شده که عمیقترین تفکرات فلسفی در آنها وجود دارد و مایههای اندیشه عقل و فلسفی را در جامعه اسلامی تأمین می کند.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 59، نشر شرکت انتشار، تهران، 1348 ش.</ref> | اولاً: برابر گفته برخی از بزرگان در کلمات پیشوایان دین بخصوص امیرمؤمنان و حضرت ثامن الائمه، ذخائر بیکران درباره الهیات بیان شده که عمیقترین تفکرات فلسفی در آنها وجود دارد و مایههای اندیشه عقل و فلسفی را در جامعه اسلامی تأمین می کند.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 59، نشر شرکت انتشار، تهران، 1348 ش.</ref> | ||
ثانیاً: فلسفه به عنوان یک رشته خاصی توسط مسلمانان به اوج و شکوفایی خود رسیده و دهها مسئله جدید فلسفی توسط حکمای بزرگ مسلمان طرح و تثبیت شده است.<ref>مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 132، نشر سازمان تبلیغات | ثانیاً: فلسفه به عنوان یک رشته خاصی توسط مسلمانان به اوج و شکوفایی خود رسیده و دهها مسئله جدید فلسفی توسط حکمای بزرگ مسلمان طرح و تثبیت شده است.<ref>مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 132، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ 3، 1379 ش.</ref> | ||
بنابراین فلسفه جزء عزیزترین علوم اسلامی محسوب میشود که در این جا به طور اجمال درباره برخی مباحث مربوط به آن بحث میشود: | بنابراین فلسفه جزء عزیزترین علوم اسلامی محسوب میشود که در این جا به طور اجمال درباره برخی مباحث مربوط به آن بحث میشود: | ||
==تعریف== | == تعریف == | ||
گرچه درباره تعریف فلسفه مباحث فراوان مطرح است، اما به طور کلی برای فلسفه دو اصطلاح رایج است یک اصطلاح قدما که اصطلاح شایع است برابر این اصطلاح چون فلسفه یک لفظ عام است تعریف خاصی برای آن وجود ندارد و مطلق دانش عقلی را میتوان فلسفه نامید. | گرچه درباره تعریف فلسفه مباحث فراوان مطرح است، اما به طور کلی برای فلسفه دو اصطلاح رایج است یک اصطلاح قدما که اصطلاح شایع است برابر این اصطلاح چون فلسفه یک لفظ عام است تعریف خاصی برای آن وجود ندارد و مطلق دانش عقلی را میتوان فلسفه نامید. | ||
اما اصطلاح دیگری نیز برای فلسفه وجود دارد که برابر این اصطلاح فلسفه تعریف خاصی میتواند داشته باشد لذا براساس این اصطلاح در تعریف فلسفه گفتهاند: فلسفه عبارت از علم و شناخت موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاصی دارد مثلاً جسم است، انسان یا گیاه است و مانند آن، بنابراین به طور خلاصه فلسفه به آن دانشی گفته میشود که درباره هستی با قطع نظر از مصادق آن بحث میکند. | اما اصطلاح دیگری نیز برای فلسفه وجود دارد که برابر این اصطلاح فلسفه تعریف خاصی میتواند داشته باشد لذا براساس این اصطلاح در تعریف فلسفه گفتهاند: فلسفه عبارت از علم و شناخت موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاصی دارد مثلاً جسم است، انسان یا گیاه است و مانند آن، بنابراین به طور خلاصه فلسفه به آن دانشی گفته میشود که درباره هستی با قطع نظر از مصادق آن بحث میکند. | ||
به عبارت دیگر فلسفه آن علمی است که درباره کلیترین مسایل هستی که مربوط به هیچ موضوع خاصی نیست و به همه موضوعات هم مربوط است بحث میکند و همه هستی را به عنوان یک موضوع در نظر گرفته و درباره آن بحث میکند.<ref>مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم | به عبارت دیگر فلسفه آن علمی است که درباره کلیترین مسایل هستی که مربوط به هیچ موضوع خاصی نیست و به همه موضوعات هم مربوط است بحث میکند و همه هستی را به عنوان یک موضوع در نظر گرفته و درباره آن بحث میکند.<ref>مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، بخش فلسفه، ص 13، نشر صدرا؛ صدرالمتأهلین، اسفار، ج 1، ص 28، با تصحیح و تعلیقه حسن زاده آملی، نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1414 ق؛ علامه طباطبائی، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 6، نشر مؤسسه الاسلامی، قم، سال 1364 ش؛ جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم (بخش یکم از اول اسفار)، ص 120، نشر مرکز اسراء، قم، چاپ اول، سال 1375 ش.</ref> | ||
==موضوع== | == موضوع == | ||
موجود به عنوان خودش و فارغ از هر گونه قید و شرط موضوع فلسفه است، اما باید توجه داشت که موجود که به عنوان موضوع فلسفه مطرح می شود مراد مفهوم آن نیست بلکه مصداق خارجی آن مراد است، پس موضوع فلسفه در حقیقت همان واقعیت است که از آن به موجود یاد میشود، فیلسوف بعد از آن که به واقع پرداخت، از دو حال بیرون نیست یا مصداق و آنچه مفهوم وجود بر آن صادق است به عنوان مصداق واقعیت میشناسد و مییابد. و یا افراد ماهیت را مصداق واقعیت میپندارد. در صورت اول موضوع فلسفه او وجود است و در صورت دوم موضوع فلسفه او ماهیة محققه و موجوده است نه ماهیة من حیث هی.<ref>جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم (بخش یکم از اول اسفار)، ص 172، نشر مرکز اسراء، قم، چاپ اول، سال 1375 ش؛ صدرالمتأهلین، المسایل القدسیه، مقاله اول، فصل 1، ص 128، (سه رساله فلسفی) نشر دفتر تبلیغات | موجود به عنوان خودش و فارغ از هر گونه قید و شرط موضوع فلسفه است، اما باید توجه داشت که موجود که به عنوان موضوع فلسفه مطرح می شود مراد مفهوم آن نیست بلکه مصداق خارجی آن مراد است، پس موضوع فلسفه در حقیقت همان واقعیت است که از آن به موجود یاد میشود، فیلسوف بعد از آن که به واقع پرداخت، از دو حال بیرون نیست یا مصداق و آنچه مفهوم وجود بر آن صادق است به عنوان مصداق واقعیت میشناسد و مییابد. و یا افراد ماهیت را مصداق واقعیت میپندارد. در صورت اول موضوع فلسفه او وجود است و در صورت دوم موضوع فلسفه او ماهیة محققه و موجوده است نه ماهیة من حیث هی.<ref>جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم (بخش یکم از اول اسفار)، ص 172، نشر مرکز اسراء، قم، چاپ اول، سال 1375 ش؛ صدرالمتأهلین، المسایل القدسیه، مقاله اول، فصل 1، ص 128، (سه رساله فلسفی) نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1378 ش؛ بو علی سینا، الهیات شفا، مقاله اول، فصل 2، ص 10، نشر مکتبه مرعشی نجفی، 1404 ق.</ref> | ||
==فائده== | == فائده == | ||
کاربرد فلسفه شناخت موجودات است یعنی [[انسان]] به وسیله دانش فلسفه میتواند موجود حقیقی را از موجودات خیالی و توهمی تمیز دهد مثلاً میتواند بفهمد چیزی به نام بخت، غول، اتفاق و مانند آن وجود واقعی ندارد و وجود آنان توهمی و خیالی است. از سوی دیگر انسان به روشنی میبیند که خودش وجود دارد، حقایق و پدیده های در خارج از ذات او نیز وجود دارند و او میتواند به آنها دست پیدا کند و آنها را بشناسد، سلسله نظام هستی، مبدأ هستی، اسماء و صفات او را کاملاً بشناسد.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 7، نشر مؤسسه | کاربرد فلسفه شناخت موجودات است یعنی [[انسان]] به وسیله دانش فلسفه میتواند موجود حقیقی را از موجودات خیالی و توهمی تمیز دهد مثلاً میتواند بفهمد چیزی به نام بخت، غول، اتفاق و مانند آن وجود واقعی ندارد و وجود آنان توهمی و خیالی است. از سوی دیگر انسان به روشنی میبیند که خودش وجود دارد، حقایق و پدیده های در خارج از ذات او نیز وجود دارند و او میتواند به آنها دست پیدا کند و آنها را بشناسد، سلسله نظام هستی، مبدأ هستی، اسماء و صفات او را کاملاً بشناسد.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 7، نشر مؤسسه الاسلامی، قم؛ بو علی سینا، الهیات شفا، مقاله اول، فصل 3، ص 17، نشر مکتبه مرعشی نجفی، 1404 ق؛ مصباح، محمد تقی، تعلقة علی نهایة الحکمة، ص 5، نشر موسسه فی طریق الحق، چ اول، سال 1405 ق.</ref> | ||
و براین اساس است که گفتهاند: «غایت فلسفة نظری آن است که مشابه نظام علّی جهان خارج، به صورت نظام علمی در نفس آدمی منتقش گردد. حصول تشابه موجود بین دو نظام هستی ـ عینی و علمی ـ در خصوص مادی بودن آنها نیست بلکه در صورت و هئت اشیاء است و منظور از شباهت نیز شبح و امثال آن نیست بلکه صورت و حقیقت خود هستی در روح انسان نقش علمی پیدا میکند.<ref> جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم (بخش یکم از جلد اول اسفار)، ص 124، نشر پیشین.</ref> بدین جهت است که برخی از حکما چنین خوش سرودهاند: | و براین اساس است که گفتهاند: «غایت فلسفة نظری آن است که مشابه نظام علّی جهان خارج، به صورت نظام علمی در نفس آدمی منتقش گردد. حصول تشابه موجود بین دو نظام هستی ـ عینی و علمی ـ در خصوص مادی بودن آنها نیست بلکه در صورت و هئت اشیاء است و منظور از شباهت نیز شبح و امثال آن نیست بلکه صورت و حقیقت خود هستی در روح انسان نقش علمی پیدا میکند.<ref> جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم (بخش یکم از جلد اول اسفار)، ص 124، نشر پیشین.</ref> بدین جهت است که برخی از حکما چنین خوش سرودهاند: | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
جهانیست بنشسته در گوشهای | جهانیست بنشسته در گوشهای | ||
==تاریخچه== | == تاریخچه == | ||
از نظر سیر تاریخی پیشینه فلسفه به طور کلی به دو بخش تقسیم میشود: | از نظر سیر تاریخی پیشینه فلسفه به طور کلی به دو بخش تقسیم میشود: | ||
الف: بی تردید از آغاز تفکر بشر همزمان با آفرینش او بوده است، و هرگاه انسان میزیسته، فکر و اندیشه را به عنوان یک ویژگی جدایی ناپذیر با خود داشته، و هر جا انسانی گام نهاده تعقل و تفکر را با خود برده است. طبیعی است که اندیشههای آغازین، از نظم و تربیت لازم برخوردار نبوده و مسایل مورد پژوهش و تحقیق دسته بندی دقیقی نداشته است چه رسد بهاین که هر دسته از مسایل، نام و عنوان خاصی و روش ویژهای داشته باشد، گر چه سهم برخی از انسانها در خلق اندیشه ها بخصوص اندیشههای فلسفی مربوط به شناخت هستی و آغاز و انجام آن بیشتر از سایر هم نوعانشان بوده و موفقیتهای فراوانی را درباره اندیشههای فلسفی داشته و از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن میان از فلاسفه یونان افرادی مثل افلاطون و ارسطو جزء استوانههای فلسفه محسوب میشود و اندیشههای فلسفی متعدد و متینی از آنها به یادگار مانده است.<ref>مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 24و 28، نشر سازمان تبلیغات | الف: بی تردید از آغاز تفکر بشر همزمان با آفرینش او بوده است، و هرگاه انسان میزیسته، فکر و اندیشه را به عنوان یک ویژگی جدایی ناپذیر با خود داشته، و هر جا انسانی گام نهاده تعقل و تفکر را با خود برده است. طبیعی است که اندیشههای آغازین، از نظم و تربیت لازم برخوردار نبوده و مسایل مورد پژوهش و تحقیق دسته بندی دقیقی نداشته است چه رسد بهاین که هر دسته از مسایل، نام و عنوان خاصی و روش ویژهای داشته باشد، گر چه سهم برخی از انسانها در خلق اندیشه ها بخصوص اندیشههای فلسفی مربوط به شناخت هستی و آغاز و انجام آن بیشتر از سایر هم نوعانشان بوده و موفقیتهای فراوانی را درباره اندیشههای فلسفی داشته و از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن میان از فلاسفه یونان افرادی مثل افلاطون و ارسطو جزء استوانههای فلسفه محسوب میشود و اندیشههای فلسفی متعدد و متینی از آنها به یادگار مانده است.<ref>مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 24و 28، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، سال 1379 ش؛ شریف، محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 122، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362 ش.</ref> | ||
ب: گرچه همان طور که اشاره شد اندیشه فلسفی قبل از اسلام در میان جوامع بشری بسیار مطرح بوده، اما در جهان اسلام این اندیشه رونق و شکوفای خاصی پیدا کرد، بدین لحاظ سیر فلسفه در اسلامی جزئی از سیر علوم در اسلام شمرده میشود، زیرا محققان و نویسندگان تاریخ علوم، به این نکته اذعان دارند که بسیاری از علوم از جمله فلسفه در جهان اسلام سیر تکامل خاصی را پیموده است، نسبت به بعضی مسایل تقریر روشنتر از گذشتگان اراء شده، و نسبت به برخی دیگر تغییرات بنیادین اراء شده و اصلاح گردید، و بسیاری از مسایل عمده فلسفی جدیداً توسط فلاسفه مسلمان ابداع شده و محصول ره آورد اندیشه و فکر تعقل آنان است.<ref> مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 5، ص 22و 31، نشر صدرا، چاپ 3، 1374 ش.</ref> | ب: گرچه همان طور که اشاره شد اندیشه فلسفی قبل از اسلام در میان جوامع بشری بسیار مطرح بوده، اما در جهان اسلام این اندیشه رونق و شکوفای خاصی پیدا کرد، بدین لحاظ سیر فلسفه در اسلامی جزئی از سیر علوم در اسلام شمرده میشود، زیرا محققان و نویسندگان تاریخ علوم، به این نکته اذعان دارند که بسیاری از علوم از جمله فلسفه در جهان اسلام سیر تکامل خاصی را پیموده است، نسبت به بعضی مسایل تقریر روشنتر از گذشتگان اراء شده، و نسبت به برخی دیگر تغییرات بنیادین اراء شده و اصلاح گردید، و بسیاری از مسایل عمده فلسفی جدیداً توسط فلاسفه مسلمان ابداع شده و محصول ره آورد اندیشه و فکر تعقل آنان است.<ref> مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 5، ص 22و 31، نشر صدرا، چاپ 3، 1374 ش.</ref> | ||
==بنیانگذاران== | == بنیانگذاران == | ||
این مسأله نیز همانند مسأله قبل در دو بخش قابل طرح است: | این مسأله نیز همانند مسأله قبل در دو بخش قابل طرح است: | ||
الف: مورخین فلسفه معتقدند که کهن ترین مجموعههای که صرفاً جنبه فلسفی داشته یا جنبه فلسفی آنها غالب بوده مربوط به حکمای یونان است که در حدود شش قرن قبل میلاد میزیستهاند. گرچه در عین حال به این نکته نیز باید توجه داشت همان حکمای یونانی از عقاید مذهبی و فرهنگ شرقی بسیار متأثر بودهاند.<ref> مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 24، نشر سازمان تبلیغات | الف: مورخین فلسفه معتقدند که کهن ترین مجموعههای که صرفاً جنبه فلسفی داشته یا جنبه فلسفی آنها غالب بوده مربوط به حکمای یونان است که در حدود شش قرن قبل میلاد میزیستهاند. گرچه در عین حال به این نکته نیز باید توجه داشت همان حکمای یونانی از عقاید مذهبی و فرهنگ شرقی بسیار متأثر بودهاند.<ref> مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 24، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، سال 1379 ش.</ref> | ||
ب: در حوزه جهان اسلام، برخی از بزرگان با اشاره به این نکته که حیات تعقل مسلمین مقارن با ظهور اسلام و تشکیل جامعه اسلامی است میگوید: آنچه دو قرن بعد از ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم در جامعه اسلامی پدید آمد، نوعی خاصی از حیات تعقلی است که از آن به حیات فلسفی باید نام برد که ترجمه آثار یونانی آغاز شد گرچه در آن محدود و محصور نگردید بلکه گذشته از شکوفا کردن مسایل قبل، دهها مسأله جدید را که هرگز سابقه نداشت طرح و تبیین گردید، اولین فیلسوف مسلمان که آثار و تألیفات فراوانی دارد و در فهرست ابن ندیم از آن نام برده شده، یعقوب بن اسحاق کِندی متوفای 260 هجری است.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 5، ص 21، نشر صدرا، چاپ 3، 1374 ش؛ شریف محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 596، انتشارات نشر دانشگاهی، تهران، 1362.</ref> | ب: در حوزه جهان اسلام، برخی از بزرگان با اشاره به این نکته که حیات تعقل مسلمین مقارن با ظهور اسلام و تشکیل جامعه اسلامی است میگوید: آنچه دو قرن بعد از ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم در جامعه اسلامی پدید آمد، نوعی خاصی از حیات تعقلی است که از آن به حیات فلسفی باید نام برد که ترجمه آثار یونانی آغاز شد گرچه در آن محدود و محصور نگردید بلکه گذشته از شکوفا کردن مسایل قبل، دهها مسأله جدید را که هرگز سابقه نداشت طرح و تبیین گردید، اولین فیلسوف مسلمان که آثار و تألیفات فراوانی دارد و در فهرست ابن ندیم از آن نام برده شده، یعقوب بن اسحاق کِندی متوفای 260 هجری است.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 5، ص 21، نشر صدرا، چاپ 3، 1374 ش؛ شریف محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 596، انتشارات نشر دانشگاهی، تهران، 1362.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
10. بسیط الحقیقه | 10. بسیط الحقیقه | ||
==جایگاه فلسفه در متون دینی== | == جایگاه فلسفه در متون دینی == | ||
برخی از بزرگان حکمت درباره جایگاه فلسفه در متون دینی گفتهاند: عامل اصلی و مؤثر در پدید آمدن تفکر فلسفی و عقلی و بقاء آن ذخایر علمی است که در کلمات پیشوایان دین وجود دارد، برای روشن شدن این مسأله کافی است که ذخایر علمی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را با کتب فلسفی که مرور زمان نوشته شده مقایسه گردد، آنگاه معلوم خواهد شد که روز به روز فلسفه به ذخایر علمی نام برده نزدیک شده تا در قرن یازده هجری تقریباً به همدیگر منطبق گشته و فاصلهای جز اختلاف تعبیر در میان باقی نمانده است.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 60، نشر شرکت انتشار، تهران، 1348 ش.</ref> | برخی از بزرگان حکمت درباره جایگاه فلسفه در متون دینی گفتهاند: عامل اصلی و مؤثر در پدید آمدن تفکر فلسفی و عقلی و بقاء آن ذخایر علمی است که در کلمات پیشوایان دین وجود دارد، برای روشن شدن این مسأله کافی است که ذخایر علمی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را با کتب فلسفی که مرور زمان نوشته شده مقایسه گردد، آنگاه معلوم خواهد شد که روز به روز فلسفه به ذخایر علمی نام برده نزدیک شده تا در قرن یازده هجری تقریباً به همدیگر منطبق گشته و فاصلهای جز اختلاف تعبیر در میان باقی نمانده است.<ref>علامه طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 60، نشر شرکت انتشار، تهران، 1348 ش.</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
بی تردید ظرافت، دقت و موشکافیهای که در فلسفه اسلامی وجود دارد بخصوص در الهیات بالمعنی الاخص، هرگز در فلسفههای غیر اسلامی نمیتوان یافت، و هر کسی که ره آورد فکری و فلسفه حکمای بزرگ مسلمان بخصوص حکمت متعالیه را با اندیشههای فلسفی و فلسفه غیر اسلامی مقایسه نماید بدین حقیقت اذعان خواهند نمود. | بی تردید ظرافت، دقت و موشکافیهای که در فلسفه اسلامی وجود دارد بخصوص در الهیات بالمعنی الاخص، هرگز در فلسفههای غیر اسلامی نمیتوان یافت، و هر کسی که ره آورد فکری و فلسفه حکمای بزرگ مسلمان بخصوص حکمت متعالیه را با اندیشههای فلسفی و فلسفه غیر اسلامی مقایسه نماید بدین حقیقت اذعان خواهند نمود. | ||
==منبع== | == منبع == | ||
[https://www.pasokh.org/fa/Article/View/4037/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87/?SearchText==%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87&LPhrase== سایت اندیشه قم] | [https://www.pasokh.org/fa/Article/View/4037/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87/?SearchText==%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87&LPhrase== سایت اندیشه قم] | ||