۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵<references />↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
الف: مسئله مورد بحث نزد قدریه، افعال اختیاری انسان، و قدر پیشین خداوند بوده است. | الف: مسئله مورد بحث نزد قدریه، افعال اختیاری انسان، و قدر پیشین خداوند بوده است. | ||
ب: عقیده آنان این بوده است که افعال اختیاری انسان از دایره قدر پیشین الهی بیرون است، لذا | ب: عقیده آنان این بوده است که افعال اختیاری انسان از دایره قدر پیشین الهی بیرون است، لذا «قدریه» به معنی نافیان قدر الهی در کارهای اختیاری بشر است. | ||
ج: انگیزه آنان از ابراز این عقیده دفاع از اختیار انسان و [[عدل]] الهی بود. | ج: انگیزه آنان از ابراز این عقیده دفاع از اختیار انسان و [[عدل]] الهی بود. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
از دیگر رهبران و مروجان اندیشه قدری غیلان دمشقی است. وی در سال 112ه به دست هشام بن عبدالملک کشته شد، و سومین پیشوای قدریه جعد بن درهم است که در سال 124ه به دست خالد بن عبدالله قسری به قتل رسید. | از دیگر رهبران و مروجان اندیشه قدری غیلان دمشقی است. وی در سال 112ه به دست هشام بن عبدالملک کشته شد، و سومین پیشوای قدریه جعد بن درهم است که در سال 124ه به دست خالد بن عبدالله قسری به قتل رسید. | ||
بغدادی دراینباره گفته است: «ثم حدث فی زمان المتاخرین من الصحابة خلاف القدریة فی القدر و الاستطاعة من معبدالجهنی و غیلان الدمشقی و الجعد بن درهم. . . ».<ref>الفرق بین الفرق، ص 18- 19.</ref> | بغدادی دراینباره گفته است: «ثم حدث فی زمان المتاخرین من الصحابة خلاف القدریة فی القدر و الاستطاعة من معبدالجهنی و غیلان الدمشقی و الجعد بن درهم. . .».<ref>الفرق بین الفرق، ص 18- 19.</ref> | ||
شهرستانی نیز تاریخ پیدایش قدریه را عصر متاخرین صحابه دانسته، و از معبد جهنی و غیلان دمشقی و یونس اسواری به عنوان پیشوایان قدریه یاد کرده است.<ref>الملل و النحل، ج 1، ص 30.</ref> از روایتی که طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده به دست میآید که حسن بصری (متوفای 110 ه) نیز از طرفداران اندیشه قدر بوده است، زیرا در آن روایت آمده است که حسن بصری به ملاقات امام باقر علیه السلام رفت، امام به او فرمود: «شنیده ام تو بر این عقیدهای که خداوند افعال بندگان را به آنان واگذار کرده | شهرستانی نیز تاریخ پیدایش قدریه را عصر متاخرین صحابه دانسته، و از معبد جهنی و غیلان دمشقی و یونس اسواری به عنوان پیشوایان قدریه یاد کرده است.<ref>الملل و النحل، ج 1، ص 30.</ref> از روایتی که طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده به دست میآید که حسن بصری (متوفای 110 ه) نیز از طرفداران اندیشه قدر بوده است، زیرا در آن روایت آمده است که حسن بصری به ملاقات امام باقر علیه السلام رفت، امام به او فرمود: «شنیده ام تو بر این عقیدهای که خداوند افعال بندگان را به آنان واگذار کرده است». آنگاه او را از چنین عقیدهای بر حذر داشت و فرمود: «ایاک ان تقول بالتفویض. . .»<ref>الاحتجاج، ص 326.</ref> و حسن بصری سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت. سکوت وی در چنین موقعیتی گواه این است که وی آن عقیده را قبول داشته است. | ||
سید مرتضی نیز از داود بن ابی هند روایت کرده که حسن بصری میگفت: «کل شی ء بقضاء الله و قدره الا | سید مرتضی نیز از داود بن ابی هند روایت کرده که حسن بصری میگفت: «کل شی ء بقضاء الله و قدره الا المعاصی».<ref>امالى السید المرتضى، ج 1، ص 106.</ref> | ||
=قدریه و امویان= | =قدریه و امویان= | ||
رابطه قدریه با حاکمان اموی رابطهای قهرآمیز و خصمانه بود، و این بدان جهت بود که امویان معمولا قضا و قدر الهی را به گونهای تفسیر میکردند که مستلزم مجبور بودن انسان در افعال خود بود. آنان با چنین تفسیر جبر آمیزی از قضا و قدر الهی- که متاسفانه عوام پسند نیز بود- سیاستهای استبدادی خود را توجیه میکردند. به نقل ابن قتیبه (متوفای 276) هنگامی که معاویه، با تطمیع و تهدید، گروهی از مهاجران و انصار را به بیعت با یزید وادار کرد، و مورد اعتراض عایشه واقع شد، در پاسخ گفت: «ان امر یزید قضاء من القضاء» .<ref> الامامة و السیاسة، ج 1، ص 158، 161.</ref> دیگر حاکمان اموی نیز این روش [[معاویه]] را به کار میبردند، چنانکه ابو علی جبایی گفته است: «اولین کسی (از حکام اموی) که از عقیده جبر طرفداری کرد معاویه بود. وی همه کارهای خود را به قضاء و قدر الهی مستند میکرد و بدین وسیله در برابر مخالفان عذر میخواست. پس از وی این اندیشه در میان زمامداران اموی رواج یافت.<ref>المغنى، قاضى عبدالجبار، ج 8، ص 4.</ref> | رابطه قدریه با حاکمان اموی رابطهای قهرآمیز و خصمانه بود، و این بدان جهت بود که امویان معمولا قضا و قدر الهی را به گونهای تفسیر میکردند که مستلزم مجبور بودن انسان در افعال خود بود. آنان با چنین تفسیر جبر آمیزی از قضا و قدر الهی- که متاسفانه عوام پسند نیز بود- سیاستهای استبدادی خود را توجیه میکردند. به نقل ابن قتیبه (متوفای 276) هنگامی که معاویه، با تطمیع و تهدید، گروهی از مهاجران و انصار را به بیعت با یزید وادار کرد، و مورد اعتراض عایشه واقع شد، در پاسخ گفت: «ان امر یزید قضاء من القضاء».<ref> الامامة و السیاسة، ج 1، ص 158، 161.</ref> دیگر حاکمان اموی نیز این روش [[معاویه]] را به کار میبردند، چنانکه ابو علی جبایی گفته است: «اولین کسی (از حکام اموی) که از عقیده جبر طرفداری کرد معاویه بود. وی همه کارهای خود را به قضاء و قدر الهی مستند میکرد و بدین وسیله در برابر مخالفان عذر میخواست. پس از وی این اندیشه در میان زمامداران اموی رواج یافت.<ref>المغنى، قاضى عبدالجبار، ج 8، ص 4.</ref> | ||
=صواب و خطای قدریه= | =صواب و خطای قدریه= | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
نقد بر قدریه در [[روایات]] [[ائمه]] [[اهل بیت]] علیهم السلام وارد شده است که برخی را یادآور میشویم: | نقد بر قدریه در [[روایات]] [[ائمه]] [[اهل بیت]] علیهم السلام وارد شده است که برخی را یادآور میشویم: | ||
1- [[شیخ صدوق]] در کتاب ثواب الاعمال از امام علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: «لکل امة مجوس، و مجوس هذه الامة الذین یقولون لا قدر» .<ref> بحار الانوار، ج 5، ص 120، روایت 58، به نقل از ثواب الاعمال.</ref> | 1- [[شیخ صدوق]] در کتاب ثواب الاعمال از امام علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: «لکل امة مجوس، و مجوس هذه الامة الذین یقولون لا قدر».<ref> بحار الانوار، ج 5، ص 120، روایت 58، به نقل از ثواب الاعمال.</ref> | ||
2- [[امام باقر]] علیه السلام به حسن بصری فرمود: «ایاک ان تقول بالتفویض، فان الله عز و جل لم یفوض الامر الی خلقه وهنا منه و ضعفا. . . » .<ref> الاحتجاج، ص 326.</ref> | 2- [[امام باقر]] علیه السلام به حسن بصری فرمود: «ایاک ان تقول بالتفویض، فان الله عز و جل لم یفوض الامر الی خلقه وهنا منه و ضعفا. . .».<ref> الاحتجاج، ص 326.</ref> | ||
3- از [[امام رضا]] علیه السلام روایت شده که فرمود: «مساکین القدریة ارادوا ان یصفوا الله عز و جل بعد له فاخرجوه من قدرته و | 3- از [[امام رضا]] علیه السلام روایت شده که فرمود: «مساکین القدریة ارادوا ان یصفوا الله عز و جل بعد له فاخرجوه من قدرته و سلطانه». <ref>بحار الانوار، ج 5، ص 54.</ref> | ||
=نکات قابل توجه= | =نکات قابل توجه= |