۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
گروههای قومی ساکن در قفقاز به سه گروه اصلی قفقازی، هندواروپایی، و ترکتبار تعلق دارند: | گروههای قومی ساکن در قفقاز به سه گروه اصلی قفقازی، هندواروپایی، و ترکتبار تعلق دارند: | ||
==گویشوران زبانهای قفقازی== | == گویشوران زبانهای قفقازی == | ||
گرجی، آبخاز، لزگی، چرکس، آوار، چچنی، اینگوش، قاباردی، تاباساری، لکها (داغستان)، اودی، ساخوری، آغول، روتول، دارگی، کاسپین | گرجی، آبخاز، لزگی، چرکس، آوار، چچنی، اینگوش، قاباردی، تاباساری، لکها (داغستان)، اودی، ساخوری، آغول، روتول، دارگی، کاسپین | ||
==گویشوران زبانهای هندواروپایی== | == گویشوران زبانهای هندواروپایی == | ||
ارمنی، روسی، کرد، تالش، اوستی، یونانی، تات | ارمنی، روسی، کرد، تالش، اوستی، یونانی، تات | ||
==گویشوران زبانهای ترکی== | == گویشوران زبانهای ترکی == | ||
نوغای، بالکار، قرهچای، آذربایجانیها، ترکهای مسختی | نوغای، بالکار، قرهچای، آذربایجانیها، ترکهای مسختی | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
نژاد قفقازی یک گونه همگانی از ریخت است که همه یا برخی از مردم اروپا، شمال و شاخ آفریقا، آسیای میانه، آسیای غربی و آسیای جنوبی<ref>Coon, Carleton Stevens (1939). The Races of Europe. New York: The Macmillan Company. pp. 400–401. "This third racial zone stretches from Spain across the Straits of Gibraltar to Morocco, and thence along the southern Mediterranean shores into Arabia, East Africa, Mesopotamia, and the Persian highlands; and across Afghanistan into India[...] The Mediterranean racial zone stretches unbroken from Spain across the Straits of Gibraltar to Morocco, and thence eastward to India[...] A branch of it extends far southward on both sides of the Red Sea into southern Arabia, the Ethiopian highlands, and the Horn of Africa."</ref> را در برمیگیرد. این واژه در انسانشناسی زیستی برای بسیاری از مردم این بخشها بدون در نظر گرفتن لزوماً رنگ پوستشان بکار رفتهاست.<ref>Grolier Incorporated, Encyclopedia Americana, Volume 6, (Grolier Incorporated, 2001), p.85</ref> نخستین بار در اوایل دانش ژنتیک و انسانشناسی برای معرفی یکی از گونههای اصلی نژادی انسان معرفی شد.<ref>Pickering, Robert (2009). The use of forensic anthropology. CRC Press. p. 82. [[ویژه:منابع کتاب/1420068776|ISBN 1-4200-6877-6]].</ref> اگرچه درستی این نظریه توسط بسیاری از انسانشناسان مورد تردید و منازعه قرار گرفتهاست ولی نژاد قفقازی به عنوان یک طبقه زیستشناسی همچنان استفاده میشود؛<ref>Smay, Diana and Armelagos, George. Emory University. "Galileo Wept: A Critical Assessment of the Use of Race in Forensic Anthropology</ref> به ویژه در رشته انسانشناسی پزشکی قانونی. | نژاد قفقازی یک گونه همگانی از ریخت است که همه یا برخی از مردم اروپا، شمال و شاخ آفریقا، آسیای میانه، آسیای غربی و آسیای جنوبی<ref>Coon, Carleton Stevens (1939). The Races of Europe. New York: The Macmillan Company. pp. 400–401. "This third racial zone stretches from Spain across the Straits of Gibraltar to Morocco, and thence along the southern Mediterranean shores into Arabia, East Africa, Mesopotamia, and the Persian highlands; and across Afghanistan into India[...] The Mediterranean racial zone stretches unbroken from Spain across the Straits of Gibraltar to Morocco, and thence eastward to India[...] A branch of it extends far southward on both sides of the Red Sea into southern Arabia, the Ethiopian highlands, and the Horn of Africa."</ref> را در برمیگیرد. این واژه در انسانشناسی زیستی برای بسیاری از مردم این بخشها بدون در نظر گرفتن لزوماً رنگ پوستشان بکار رفتهاست.<ref>Grolier Incorporated, Encyclopedia Americana, Volume 6, (Grolier Incorporated, 2001), p.85</ref> نخستین بار در اوایل دانش ژنتیک و انسانشناسی برای معرفی یکی از گونههای اصلی نژادی انسان معرفی شد.<ref>Pickering, Robert (2009). The use of forensic anthropology. CRC Press. p. 82. [[ویژه:منابع کتاب/1420068776|ISBN 1-4200-6877-6]].</ref> اگرچه درستی این نظریه توسط بسیاری از انسانشناسان مورد تردید و منازعه قرار گرفتهاست ولی نژاد قفقازی به عنوان یک طبقه زیستشناسی همچنان استفاده میشود؛<ref>Smay, Diana and Armelagos, George. Emory University. "Galileo Wept: A Critical Assessment of the Use of Race in Forensic Anthropology</ref> به ویژه در رشته انسانشناسی پزشکی قانونی. | ||
مفهوم بخش کردن گونه انسان به سه نژاد به نام کوکازوار (سفید)، مُنگولوار (زرد) و نِگروار (سیاه) در دهه 1780 توسط اعضای مدرسه تاریخ گوتینگن معرفی شد و فراتر توسط دانشپژوهان غربی در بافتار «ایدئولوژیهای نژادپرست»<ref>Smay, Diana and Armelagos, George. Emory University. "Galileo Wept: A Critical Assessment of the Use of Race in Forensic Anthropology</ref> طی ایام استعمار توسعه یافت.[۵] با خیزش ژنتیک نوین، مفهوم نژادهای انسانیِ جدا در یک حس زیستشناختی، منسوخ شد. در سال 2019، انجمن آمریکایی انسانشناسان فیزیکی اظهار داشتند: "باور در "نژادها" بهعنوان نمودهای طبیعی زیستشناسی انسان، و ساختارهای نابرابری (نژادپرستی) که از چنین باورهایی ظهور میکنند، درمیان آسیبزنندهترین اِلِمانها در تجربه انسانی در هردوی امروز و گذشته هستند."<ref>American Association of Physical Anthropologists (27 March 2019). "AAPA Statement on Race and Racism". American Association of Physical Anthropologists. Retrieved 19 June 2020.</ref> | مفهوم بخش کردن گونه انسان به سه نژاد به نام کوکازوار (سفید)، مُنگولوار (زرد) و نِگروار (سیاه) در دهه 1780 توسط اعضای مدرسه تاریخ گوتینگن معرفی شد و فراتر توسط دانشپژوهان غربی در بافتار «ایدئولوژیهای نژادپرست»<ref>Smay, Diana and Armelagos, George. Emory University. "Galileo Wept: A Critical Assessment of the Use of Race in Forensic Anthropology</ref> طی ایام استعمار توسعه یافت. [۵] با خیزش ژنتیک نوین، مفهوم نژادهای انسانیِ جدا در یک حس زیستشناختی، منسوخ شد. در سال 2019، انجمن آمریکایی انسانشناسان فیزیکی اظهار داشتند: "باور در "نژادها" بهعنوان نمودهای طبیعی زیستشناسی انسان، و ساختارهای نابرابری (نژادپرستی) که از چنین باورهایی ظهور میکنند، درمیان آسیبزنندهترین اِلِمانها در تجربه انسانی در هردوی امروز و گذشته هستند."<ref>American Association of Physical Anthropologists (27 March 2019). "AAPA Statement on Race and Racism". American Association of Physical Anthropologists. Retrieved 19 June 2020.</ref> | ||
یک مطالعه ژنتیکی اخیر که در «ژورنال اروپایی ژنتیک بشر» در طبیعت (۲۰۱۹) منتشر شد، نشان داد که جمعیت در غرب آسیا (اعراب)، اروپاییها، آفریقای شمالی، آسیای جنوبی (هندیها) و برخی از آسیاییهای مرکزی رابطه نزدیکی دارند. آنها بسیار متفاوت از آفریقاییهای زیر صحرایی یا جمعیت آسیای شرقی هستند.<ref>Pakstis, Andrew J.; Gurkan, Cemal; Dogan, Mustafa; Balkaya, Hasan Emin; Dogan, Serkan; Neophytou, Pavlos I.; Cherni, Lotfi; Boussetta, Sami; Khodjet-El-Khil, Houssein (2019-12). "Genetic relationships of European, Mediterranean, and SW Asian populations using a panel of 55 AISNPs". European Journal of Human Genetics. 27 (12): 1885–1893. doi:10.1038/s41431-019-0466-6. ISSN 1018-4813. PMC 6871633 Check |pmc= value (help). PMID 31285530. Check date values in: |date= (help)</ref> | یک مطالعه ژنتیکی اخیر که در «ژورنال اروپایی ژنتیک بشر» در طبیعت (۲۰۱۹) منتشر شد، نشان داد که جمعیت در غرب آسیا (اعراب)، اروپاییها، آفریقای شمالی، آسیای جنوبی (هندیها) و برخی از آسیاییهای مرکزی رابطه نزدیکی دارند. آنها بسیار متفاوت از آفریقاییهای زیر صحرایی یا جمعیت آسیای شرقی هستند.<ref>Pakstis, Andrew J. ; Gurkan, Cemal; Dogan, Mustafa; Balkaya, Hasan Emin; Dogan, Serkan; Neophytou, Pavlos I. ; Cherni, Lotfi; Boussetta, Sami; Khodjet-El-Khil, Houssein (2019-12). "Genetic relationships of European, Mediterranean, and SW Asian populations using a panel of 55 AISNPs". European Journal of Human Genetics. 27 (12): 1885–1893. doi:10.1038/s41431-019-0466-6. ISSN 1018-4813. PMC 6871633 Check |pmc= value (help). PMID 31285530. Check date values in: |date= (help)</ref> | ||
=پیشینه فرهنگ دینی قفقاز= | =پیشینه فرهنگ دینی قفقاز= | ||
==دین در قفقاز== | == دین در قفقاز == | ||
اسناد و شواهد تاریخی به روشنی دلالت دارد بر اینکه بیشتر مردم قفقاز قبل از ظهور اسلام، مانند دیگر مردمان ایران، پیرو آیین زردشتی بوده و در بخشهایی نیز دین مسیحیت داشتهاند. پس از ورود اسلام به ایران در سال 22ق به تدریج به اسلام گرویدن و به جز بومیان گرجستان (مسیحی) و ارمنیان مهاجر از [[هند]] و اروپا که از سده هفتم میلادی به این سرزمین کوچیده بودند، عمده مردم قفقاز، به ویژه قفقاز شرقی (ارّان، شروان و مغان) به اسلام روی آورده و هماهنگ با دیگر نقاط ایران دین واحد داشتند. | اسناد و شواهد تاریخی به روشنی دلالت دارد بر اینکه بیشتر مردم قفقاز قبل از ظهور اسلام، مانند دیگر مردمان ایران، پیرو آیین زردشتی بوده و در بخشهایی نیز دین مسیحیت داشتهاند. پس از ورود اسلام به ایران در سال 22ق به تدریج به اسلام گرویدن و به جز بومیان گرجستان (مسیحی) و ارمنیان مهاجر از [[هند]] و اروپا که از سده هفتم میلادی به این سرزمین کوچیده بودند، عمده مردم قفقاز، به ویژه قفقاز شرقی (ارّان، شروان و مغان) به اسلام روی آورده و هماهنگ با دیگر نقاط ایران دین واحد داشتند. | ||
==حضور امامزادگان و سادات== | == حضور امامزادگان و سادات == | ||
یکی از عوامل مهم ترویج و تبلیغ معارف اسلامی در سرزینهای فتح شده توسط مسلمانان، به ویژه ایران، مهاجرت و حضور امامزادگان و سادات علوی بوده که تاکنون توجه بایسته به این موضوع نشده است و جای پژوهش و بررسی فراوان دارد. امامزادگان و سادات که در واقع حاملان پیام قرآن و اهل بیت(ع) و نماد اسلام ناب محمدی(ص) بودند، به موازات حضور در جای جای ایران، در قفقاز نیز حضور داشتهاند که نام بسیاری از آنان در کتابهای تبارشناسی وجود دارد، مانند: | یکی از عوامل مهم ترویج و تبلیغ معارف اسلامی در سرزینهای فتح شده توسط مسلمانان، به ویژه ایران، مهاجرت و حضور امامزادگان و سادات علوی بوده که تاکنون توجه بایسته به این موضوع نشده است و جای پژوهش و بررسی فراوان دارد. امامزادگان و سادات که در واقع حاملان پیام قرآن و اهل بیت(ع) و نماد اسلام ناب محمدی(ص) بودند، به موازات حضور در جای جای ایران، در قفقاز نیز حضور داشتهاند که نام بسیاری از آنان در کتابهای تبارشناسی وجود دارد، مانند: | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
علاوه بر مواردی که ذکر شد در جای جای قفقاز، مراقد امامزادگان و سادات، همچون امامزاده ابراهیم در شهر گنجه، بی بی حکمیه در نارداران و امامزاده شهر شاماخی و... و نیز خاندانهای فراوان سادات وجود دارند و کارکرد مهم فرهنگی، در اشاعه و استمرار باورهای دینی، به خصوص در دوران حاکمیت ملحدان کمونیسم داشتهاند. | علاوه بر مواردی که ذکر شد در جای جای قفقاز، مراقد امامزادگان و سادات، همچون امامزاده ابراهیم در شهر گنجه، بی بی حکمیه در نارداران و امامزاده شهر شاماخی و... و نیز خاندانهای فراوان سادات وجود دارند و کارکرد مهم فرهنگی، در اشاعه و استمرار باورهای دینی، به خصوص در دوران حاکمیت ملحدان کمونیسم داشتهاند. | ||
==راویان حدیث و عالمان دینی== | == راویان حدیث و عالمان دینی == | ||
به موازات گسترش اسلام و حضور امام زادگان و سادات، از قرن دوم هجری راویان حدیث و عالمان دینی بی شماری از جای جای قفقاز برخاستهاند، به گونهای که هیچ کتاب تاریخ، تراجم و رجالی را نمیتوان یافت که در آن دانشمندانی با نسبت بادکوبهای و لنکرانی و گنجوی و دربندی و ایروانی و ... در آن نباشد و این خود، نشاندهنده عمق نفوذ اسلام در روح و جان با استعداد و آرمان خواه و پاک طینت مردم منطقه است.<ref>در مجموعهای با عنوان «فرزانگان قفقاز» از این قلم در معرّفی این بعد از فرهنگ دینی قفقاز تلاش شده است</ref> در اینجا تنها نام چند تن از آنان را یاد آور میشویم: | به موازات گسترش اسلام و حضور امام زادگان و سادات، از قرن دوم هجری راویان حدیث و عالمان دینی بی شماری از جای جای قفقاز برخاستهاند، به گونهای که هیچ کتاب تاریخ، تراجم و رجالی را نمیتوان یافت که در آن دانشمندانی با نسبت بادکوبهای و لنکرانی و گنجوی و دربندی و ایروانی و ... در آن نباشد و این خود، نشاندهنده عمق نفوذ اسلام در روح و جان با استعداد و آرمان خواه و پاک طینت مردم منطقه است.<ref>در مجموعهای با عنوان «فرزانگان قفقاز» از این قلم در معرّفی این بعد از فرهنگ دینی قفقاز تلاش شده است</ref> در اینجا تنها نام چند تن از آنان را یاد آور میشویم: | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
3. عبدالله بن حمّاد تفلیسی (اواخر سده دوم).<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2 ص451</ref> | 3. عبدالله بن حمّاد تفلیسی (اواخر سده دوم).<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2 ص451</ref> | ||
4. محمد بن عبدالکریم تفلیسی.<ref>درباره برخی از اصحاب ائمه(ع) که اهل تفلیس بودهاند ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج16، ص14-15</ref> | 4. محمد بن عبدالکریم تفلیسی.<ref>درباره برخی از اصحاب ائمه(ع) که اهل تفلیس بودهاند ر. ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج16، ص14-15</ref> | ||
==عارفان و صوفیان== | == عارفان و صوفیان == | ||
صرف نظر از نقد و نظر درباره عرفان و تصوّف و عارفان و صوفیان، تأثیر آنان در گسترش فرهنگ دینی غیر قابل انکار است، از این رو، نمیتوان نقش آنان را در بررسی پیشینه و زمینه رشد و تعالی فرهنگ دینی از نظر دور داشت. قفقاز نیز به مثابه دیگر مناطق ایران در امتداد تاریخی خویش شاهد نشو و نمای عارفان و صوفیان در بستر جریان فرهنگی خود بوده است که تنی چند از این مقوله ذکر میشود: | صرف نظر از نقد و نظر درباره عرفان و تصوّف و عارفان و صوفیان، تأثیر آنان در گسترش فرهنگ دینی غیر قابل انکار است، از این رو، نمیتوان نقش آنان را در بررسی پیشینه و زمینه رشد و تعالی فرهنگ دینی از نظر دور داشت. قفقاز نیز به مثابه دیگر مناطق ایران در امتداد تاریخی خویش شاهد نشو و نمای عارفان و صوفیان در بستر جریان فرهنگی خود بوده است که تنی چند از این مقوله ذکر میشود: | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
'''حوزه تمدنی قفقاز شامل چهار دین جهانی میباشد''': | '''حوزه تمدنی قفقاز شامل چهار دین جهانی میباشد''': | ||
اسلام ([[شیعه]] و [[سنی]])، [[مسیحیت]]<ref>ر.ک:مقاله مسیحیت</ref> (ارتدوکس)، یهودیت، بودیسم. دین اسلام و مذهب شیعه جعفری، اکثریت دینی آذربایجان را که بالغ بر 75 درصد میباشد، تشکیل میدهد و تالیشها و قسمت کوچکی از اقوام داغستانی در آذربایجان را شامل میشود. از سوی دیگر، اکثریت سنی مذهبان مسلمان در قفقاز، که متشکل از مذاهب شافعی و حنفی است، در داغستان، چچن و اینگوش قرار دارند، که اکثر جمعیت آنها دارای مذهب حنفی میباشند. در دیگر مناطق قفقاز چون گرجستان، مناطق آجاریا و آبخازیا قرار دارند که 35 درصد از حجم جمعیتی آن مناطق را مسلمانان سنی مذهب تشکیل میدهند و در اوستیا 20 تا 30 درصد از جمعیت آن سرزمین را به خود اختصاص دادهاند و همچنین اقلیتی در آذربایجان را سنی مذهبان شامل میشوند. | اسلام ([[شیعه]] و [[سنی]])، [[مسیحیت]]<ref>ر. ک:مقاله مسیحیت</ref> (ارتدوکس)، یهودیت، بودیسم. دین اسلام و مذهب شیعه جعفری، اکثریت دینی آذربایجان را که بالغ بر 75 درصد میباشد، تشکیل میدهد و تالیشها و قسمت کوچکی از اقوام داغستانی در آذربایجان را شامل میشود. از سوی دیگر، اکثریت سنی مذهبان مسلمان در قفقاز، که متشکل از مذاهب شافعی و حنفی است، در داغستان، چچن و اینگوش قرار دارند، که اکثر جمعیت آنها دارای مذهب حنفی میباشند. در دیگر مناطق قفقاز چون گرجستان، مناطق آجاریا و آبخازیا قرار دارند که 35 درصد از حجم جمعیتی آن مناطق را مسلمانان سنی مذهب تشکیل میدهند و در اوستیا 20 تا 30 درصد از جمعیت آن سرزمین را به خود اختصاص دادهاند و همچنین اقلیتی در آذربایجان را سنی مذهبان شامل میشوند. | ||
<sub>مسیحیت</sub>، نیز از دیگر ادیان حاضر در حوزه تمدنی منطقه قفقاز است که از دو رکن اصلی شامل: کلیسای ارتدوکس گرجی و کلیسای ارتدوکس رسالتی ارامنه تشکیل میشود. جمعیت مسیحیان قفقاز، در قسمتهایی از اوستیا، | <sub>مسیحیت</sub>، نیز از دیگر ادیان حاضر در حوزه تمدنی منطقه قفقاز است که از دو رکن اصلی شامل: کلیسای ارتدوکس گرجی و کلیسای ارتدوکس رسالتی ارامنه تشکیل میشود. جمعیت مسیحیان قفقاز، در قسمتهایی از اوستیا، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان و آبخازیا قرار دارند. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که به دلیل آمیزش میان مسیحیان و مسلمانان در این حوزه تمدنی، نگاه نفی گرایانه نسبت به یکدیگر بسیار کمرنگ شده است و نوعی کثرت گرایی دینی و تساهل و تسامح دینی میان آنها به وجود آمده است. | ||
<sub> | <sub> | ||
یهودیت</sub> از دیگر ادیان موجود در منطقه قفقاز است که در مناطق کوهستانی داغستان و آذربایجان زندگی میکنند. آنها دارای روابط حسنهای با دولتهای منطقه هستند. یهودیانی که در کوهستانهای گوبای آذربایجان زندگی میکنند، با غرور اعتقاد دارند که تنها در 2 نقطه از جهان یهودیان در کنار یکدیگر زندگی میکنند، در گوبای و اسرائیل. همچنین در گرجستان بالغ بر 20000 هزار یهودی زندگی میکنند. | یهودیت</sub> از دیگر ادیان موجود در منطقه قفقاز است که در مناطق کوهستانی داغستان و آذربایجان زندگی میکنند. آنها دارای روابط حسنهای با دولتهای منطقه هستند. یهودیانی که در کوهستانهای گوبای آذربایجان زندگی میکنند، با غرور اعتقاد دارند که تنها در 2 نقطه از جهان یهودیان در کنار یکدیگر زندگی میکنند، در گوبای و اسرائیل. همچنین در گرجستان بالغ بر 20000 هزار یهودی زندگی میکنند. | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
=علمای مبارز و شهید قفقاز= | =علمای مبارز و شهید قفقاز= | ||
==شیخ الشهدای قفقاز، آیتالله شیخ عبدالغنی بادکوبه ای== | == شیخ الشهدای قفقاز، آیتالله شیخ عبدالغنی بادکوبه ای == | ||
وی سرآمد فقیهان و عالمان بزرگ و سرسلسله مجاهدان مسلمان قفقاز است. حدود 1266/1850م در شهر بادکوبه دیده به جهان گشود و مقدمات را در مدرسه میرزا حسیب قدسی آموخت. وی در جوانی رهسپار نجف اشرف شد و در حلقه شاگردان حضرات آیات عظام مولی محمد فاضل ایروانی و میرزا حبیب الله رشتی قرار گرفت و در معقول نیز از علامه برغانی بهره برد و به مقام شامخ اجتهاد نایل شد. در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی به باکو بازگشت و با توجه به عظمت علمی و معنوی اش در صدر علمای اعلام منطقه قفقاز نشست و چون آفتابی در میان ستارگان علم و معنویت درخشید و محبوب دل مردمان و مرجع مسلمانان گردید و علما و مراجع وقت جهان تشیع، عموم مردم قفقار را به وی ارجاع داده و اطاعتش را لازم شمردند. علاوه بر جایگاه رفیع علمی و معنوی، ویژگیهایی چون شجاعت و صراحت لهجه، ظلم ستیزی، بىباکی در رویارویی با ستمگران و صاحبان افکار الحادی، معظم له را بر آن داشت تا با تمام توان در مقابل تهاجم فرهنگی و ظلم و ستم روسیه تزاری بپاخیزد و برای پاسداری از قرآن و اسلام تیغ جهاد برکشد. در این راه، بارها تهدید شد و فرزندش محمدعلی در جریان حمله ارامنه به شهادت رسید. | وی سرآمد فقیهان و عالمان بزرگ و سرسلسله مجاهدان مسلمان قفقاز است. حدود 1266/1850م در شهر بادکوبه دیده به جهان گشود و مقدمات را در مدرسه میرزا حسیب قدسی آموخت. وی در جوانی رهسپار نجف اشرف شد و در حلقه شاگردان حضرات آیات عظام مولی محمد فاضل ایروانی و میرزا حبیب الله رشتی قرار گرفت و در معقول نیز از علامه برغانی بهره برد و به مقام شامخ اجتهاد نایل شد. در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی به باکو بازگشت و با توجه به عظمت علمی و معنوی اش در صدر علمای اعلام منطقه قفقاز نشست و چون آفتابی در میان ستارگان علم و معنویت درخشید و محبوب دل مردمان و مرجع مسلمانان گردید و علما و مراجع وقت جهان تشیع، عموم مردم قفقار را به وی ارجاع داده و اطاعتش را لازم شمردند. علاوه بر جایگاه رفیع علمی و معنوی، ویژگیهایی چون شجاعت و صراحت لهجه، ظلم ستیزی، بىباکی در رویارویی با ستمگران و صاحبان افکار الحادی، معظم له را بر آن داشت تا با تمام توان در مقابل تهاجم فرهنگی و ظلم و ستم روسیه تزاری بپاخیزد و برای پاسداری از قرآن و اسلام تیغ جهاد برکشد. در این راه، بارها تهدید شد و فرزندش محمدعلی در جریان حمله ارامنه به شهادت رسید. | ||
پس از انقلاب کمونیستی و حاکمیت دولت الحادی، شیخ که نفوذ فوق العاده مردمیداشت، عالمان مجاهد و یاران جان برکف خویش را فرا خواند و با تشکیل جبههای با نام «جمعیۀ دعوۀ الإلهیة» در بادکوبه، مرکز قفقاز شرقی، به مبارزه با ملحدان کمونیست پرداخت و آشکارا | پس از انقلاب کمونیستی و حاکمیت دولت الحادی، شیخ که نفوذ فوق العاده مردمیداشت، عالمان مجاهد و یاران جان برکف خویش را فرا خواند و با تشکیل جبههای با نام «جمعیۀ دعوۀ الإلهیة» در بادکوبه، مرکز قفقاز شرقی، به مبارزه با ملحدان کمونیست پرداخت و آشکارا «لنین» وپیروانش را در خطابهها کافر خواند و زیر ضربات برهان و استدلال گرفت تا آنکه در سال 1350ق/1931م ستمگران کوردل بلشویک حضور آفتاب گونش را برنتافته و حضرتش را همراه سی نفر از علمای اعلام بادکوبه، از جمله علامه شیخ حسین رامانایی و شیخ حنیفه بادکوبه ای، سیدمحمّد بادکوبهای و دیگران دستگیر کرده و پس از چهارماه شکنجه به دار آویختند. بدین سان، شهادت این بزرگمرد دین و سیاست که مظهر غیرت، حمیت، شجاعت و شهامت عالمان شیعی و روحانیان علوی است، برگ زرّین دیگری بر صفحات پرافتخار رهروان صراط مستقیم قرآن و پیروان راستین امیرمؤمنان علی(ع) افزود. | ||
==علامه شیخ حسین رامانایی== | == علامه شیخ حسین رامانایی == | ||
وی از یاران و هم رزمان شیخ شهیدان عبدالغنی بود. در نجف اشرف از شاگردان شیخ محمدحسن مامقانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی و آخوند خراسانی بود. او حافظ قرآن، و محفلش مجمع عالمان دینی عصر خویش بود. به جهاد با کفار کمونیست برخاست و در سال 1937 م به شهادت رسید. | وی از یاران و هم رزمان شیخ شهیدان عبدالغنی بود. در نجف اشرف از شاگردان شیخ محمدحسن مامقانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی و آخوند خراسانی بود. او حافظ قرآن، و محفلش مجمع عالمان دینی عصر خویش بود. به جهاد با کفار کمونیست برخاست و در سال 1937 م به شهادت رسید. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
او در سال 1275ق/1859م در شهر گنج متولد شد و تحصیلات خویش را ابتدا در حوزه عملیه تبریز نزد میرزا جواد آقا مجتهد و میرزا باقر مجتهد فراگرفت، سپس به زادگاهش بازگشت و به سبب مبارزات با 23 نفر از علمای گنجه دستگیر و به ترکمنستان تبعید شد. اما از تبعیدگاه گریخت و به نجف اشرف رفت و سه سال در دروس حضرات آیات عظام سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی شرکت کرد. دوباره به گنجه بازگشت و با یاران خود جمعیت «دفاع» را تشکیل داد و به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی پرداخت و سرانجام در هفدهم ذی قعده 1356ق / بیستم ژانویه 1937م دستگیر و زندانی شد و سپس توسط دژخیمان کمونیست به شهادت رسید. | او در سال 1275ق/1859م در شهر گنج متولد شد و تحصیلات خویش را ابتدا در حوزه عملیه تبریز نزد میرزا جواد آقا مجتهد و میرزا باقر مجتهد فراگرفت، سپس به زادگاهش بازگشت و به سبب مبارزات با 23 نفر از علمای گنجه دستگیر و به ترکمنستان تبعید شد. اما از تبعیدگاه گریخت و به نجف اشرف رفت و سه سال در دروس حضرات آیات عظام سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی شرکت کرد. دوباره به گنجه بازگشت و با یاران خود جمعیت «دفاع» را تشکیل داد و به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی پرداخت و سرانجام در هفدهم ذی قعده 1356ق / بیستم ژانویه 1937م دستگیر و زندانی شد و سپس توسط دژخیمان کمونیست به شهادت رسید. | ||
==آیتالله سیدمحمد مشتاقایی بادکوبه ای== | == آیتالله سیدمحمد مشتاقایی بادکوبه ای == | ||
وی فرزند آیتالله میرعبدالغنی مشتاقایی است. که در سال 1302ق/ 1885م متولد شد. مقدمات و سطوح عالی را نزد پدر و دیگر عالمان منطقه آموخت. بعد از آن به نجف رفت و پانزده سال از محضر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و آخوند خراسانی و میرزا محمد حسین نایینی بهره برد و به درجه اجتهاد رسید، آنگاه به زادگاهش بازگشت و به فعالیتهای دینی پرداخت. وی از یاران شیخ شهیدان قفقاز شیخ عبدالغنی است که همراه ایشان در سال 1931م دستگیر و پس از یک سال به شهادت رسید. | وی فرزند آیتالله میرعبدالغنی مشتاقایی است. که در سال 1302ق/ 1885م متولد شد. مقدمات و سطوح عالی را نزد پدر و دیگر عالمان منطقه آموخت. بعد از آن به نجف رفت و پانزده سال از محضر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و آخوند خراسانی و میرزا محمد حسین نایینی بهره برد و به درجه اجتهاد رسید، آنگاه به زادگاهش بازگشت و به فعالیتهای دینی پرداخت. وی از یاران شیخ شهیدان قفقاز شیخ عبدالغنی است که همراه ایشان در سال 1931م دستگیر و پس از یک سال به شهادت رسید. | ||
==آیتالله شیخ محمد لنکرانی== | == آیتالله شیخ محمد لنکرانی == | ||
در آن زمان، منطقه لنکران قفقاز از لحاظ دینی جایگاه قم را در ایران زمانِِِ ما داشت. خاندانهای متعدد سادات وعلم و فضیلت در این سامان زیسته و شخصیتهای علمی و معنوی بسیار از آن جا برخاستهاند. از جمله خاندانهای علم و جهاد و اجتهاد، خاندان آیتالله شیخ عبدالله لنکرانی است که در بحث پیشیین به آنها پرداخته شد. فرزندان ایشان حضرات آیات شیخ جعفر و شیخ محمد نیز از علمای اعلام و روحانیان عالی مقام منطقه بودند. محل سکونت آنان روستای «کلوَز» از توابع شهرستان «لریک» لنکران بود. این خاندان از نفوذ کلمه و استطاعت مالی فراوانی بهرهمند بوده و سری نترس در برخورد با متجاوزان روس و سپس بلشویک داشتند. شیخ محمد مقدمات را نزد پدر و برادر آموخت، سپس در نجف اشرف سالیان متمادی حضور بزرگان علمی جهان تشیع را درک و به مقامات عالی دست یافت. پدرش در اواخر قرن سیزدهم بدرود حیات گفت و وی با برادرش شیخ جعفر عهده دار وظایف روحانیت گردید. همواره برخوردهای متعدد و تندی میان این خاندان و سربازان روس تزاری رخ میداد تا آنکه نغمههای انقلاب بلشویکی از سال 1905م به گوش رسید. این برادران از همان آغاز، انحطاط و مقاصد شوم کمونیستها را شناخته و به جهاد برخاستند. شیخ در سال 1331 ق/1913م بدرود حیات گفت و برادرش آیتالله شیخ جفعر نیز چند سالی پیشتر وفات کرد. اینان علم و اجتهاد را برای فرزندان خود به ارث گذاشتند. فرزند شیخ محمد، آیتالله میرزا عبدالحسین لنکرانی بود که بعدها نام واعظی لنکرانی را برای خود برگزید و پس از پدر، بزرگ خاندان شد و صراط مستقیم پدر و اجدادش را پیمود. پس از برقراری رژیم الحادی، به جهاد بی امان برخاست و در این راه، بسیاری از بستگانش به شهادت رسیده و عدهای نیز اسیر و تبعید شدند و دیگر کسی از سرنوشتشان باخبر نشد. میرزا عبدالحسین تا آنجا که یارای جهاد داشت، ایستاد و به جنگ مسلحانه ادامه داد. | در آن زمان، منطقه لنکران قفقاز از لحاظ دینی جایگاه قم را در ایران زمانِِِ ما داشت. خاندانهای متعدد سادات وعلم و فضیلت در این سامان زیسته و شخصیتهای علمی و معنوی بسیار از آن جا برخاستهاند. از جمله خاندانهای علم و جهاد و اجتهاد، خاندان آیتالله شیخ عبدالله لنکرانی است که در بحث پیشیین به آنها پرداخته شد. فرزندان ایشان حضرات آیات شیخ جعفر و شیخ محمد نیز از علمای اعلام و روحانیان عالی مقام منطقه بودند. محل سکونت آنان روستای «کلوَز» از توابع شهرستان «لریک» لنکران بود. این خاندان از نفوذ کلمه و استطاعت مالی فراوانی بهرهمند بوده و سری نترس در برخورد با متجاوزان روس و سپس بلشویک داشتند. شیخ محمد مقدمات را نزد پدر و برادر آموخت، سپس در نجف اشرف سالیان متمادی حضور بزرگان علمی جهان تشیع را درک و به مقامات عالی دست یافت. پدرش در اواخر قرن سیزدهم بدرود حیات گفت و وی با برادرش شیخ جعفر عهده دار وظایف روحانیت گردید. همواره برخوردهای متعدد و تندی میان این خاندان و سربازان روس تزاری رخ میداد تا آنکه نغمههای انقلاب بلشویکی از سال 1905م به گوش رسید. این برادران از همان آغاز، انحطاط و مقاصد شوم کمونیستها را شناخته و به جهاد برخاستند. شیخ در سال 1331 ق/1913م بدرود حیات گفت و برادرش آیتالله شیخ جفعر نیز چند سالی پیشتر وفات کرد. اینان علم و اجتهاد را برای فرزندان خود به ارث گذاشتند. فرزند شیخ محمد، آیتالله میرزا عبدالحسین لنکرانی بود که بعدها نام واعظی لنکرانی را برای خود برگزید و پس از پدر، بزرگ خاندان شد و صراط مستقیم پدر و اجدادش را پیمود. پس از برقراری رژیم الحادی، به جهاد بی امان برخاست و در این راه، بسیاری از بستگانش به شهادت رسیده و عدهای نیز اسیر و تبعید شدند و دیگر کسی از سرنوشتشان باخبر نشد. میرزا عبدالحسین تا آنجا که یارای جهاد داشت، ایستاد و به جنگ مسلحانه ادامه داد. | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۱۳: | ||
با ظهور صفویه شاه طهماسب صفوی با سوءاستفاده از جوانی و نابخردی آخرین شاه شیروانشاهیان، سربازانش را به شیروان اعزام کرد و دولت آنها را برانداخت و به این ترتیب ایران بار دیگر به طور مستقیم بر منطقه حاکم شد. در قرن شانزدهم میلادی منطقه بین عثمانی و ایران تقسیم شد و از قرن ۱۸ میلادی روسها به تدریج منطقه را فتح کردند و سلطه ایرانیان از میان رفت. هدف از ذکر این تاریخ مختصر، روشن کردن این مطلب است که نژاد، تمدن و فرهنگ ایرانی ریشهای عمیق در قفقاز دارد که شناخت آنها میتواند ما را در نزدیکی به مردم این منطقه یاری دهد با توجه به گستردگی موضوع، در این مقاله مختصرا به اوستیها یکی از اقوام ایرانی و آریایی باقیمانده از آن تمدن عظیم میپردازیم. | با ظهور صفویه شاه طهماسب صفوی با سوءاستفاده از جوانی و نابخردی آخرین شاه شیروانشاهیان، سربازانش را به شیروان اعزام کرد و دولت آنها را برانداخت و به این ترتیب ایران بار دیگر به طور مستقیم بر منطقه حاکم شد. در قرن شانزدهم میلادی منطقه بین عثمانی و ایران تقسیم شد و از قرن ۱۸ میلادی روسها به تدریج منطقه را فتح کردند و سلطه ایرانیان از میان رفت. هدف از ذکر این تاریخ مختصر، روشن کردن این مطلب است که نژاد، تمدن و فرهنگ ایرانی ریشهای عمیق در قفقاز دارد که شناخت آنها میتواند ما را در نزدیکی به مردم این منطقه یاری دهد با توجه به گستردگی موضوع، در این مقاله مختصرا به اوستیها یکی از اقوام ایرانی و آریایی باقیمانده از آن تمدن عظیم میپردازیم. | ||
==وجه تسمیه اوستیا== | == وجه تسمیه اوستیا == | ||
با دقت در نامهای محلی این قوم که عبارتند از «ایرون» و «دیگورون» و نامهای روسی آنها که عبارتند از آستینی، دیگوری، ایرونی و ایری، نشانههای قومیت ایرانی را در آنها میتوان یافت، چرا که جزء «ایر» در این اسامی همان است که در لفظ «ایران» نیز بکار رفته است، چنانکه گفته میشود نامی که بومیان این سرزمین برخود نهاده بودند «ایرستان» بوده که این نام در زبان روسی و به تبع آن در زبانهای اروپایی به اوستیا تغییر یافته است. <ref> پرفسور کریستن سنآرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، دنیای کتاب ۱۳۶۸، ص ۵۳. و برجیان، حبیب، ریشههای تاریخی جنگهای کنونی در قفقاز، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۰، تابستان ۷۹، ص ۱۰۱</ref> | با دقت در نامهای محلی این قوم که عبارتند از «ایرون» و «دیگورون» و نامهای روسی آنها که عبارتند از آستینی، دیگوری، ایرونی و ایری، نشانههای قومیت ایرانی را در آنها میتوان یافت، چرا که جزء «ایر» در این اسامی همان است که در لفظ «ایران» نیز بکار رفته است، چنانکه گفته میشود نامی که بومیان این سرزمین برخود نهاده بودند «ایرستان» بوده که این نام در زبان روسی و به تبع آن در زبانهای اروپایی به اوستیا تغییر یافته است. <ref> پرفسور کریستن سنآرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، دنیای کتاب ۱۳۶۸، ص ۵۳. و برجیان، حبیب، ریشههای تاریخی جنگهای کنونی در قفقاز، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۰، تابستان ۷۹، ص ۱۰۱</ref> | ||
==ویژگیهای جغرافیایی اوستیا== | == ویژگیهای جغرافیایی اوستیا == | ||
این منطقه از مناطق بسیار خوش آب و هوای قفقاز محسوب میشود که مورخین از آن تحت عنوان الان سرزمینی که در مغرب دریای خزر قرار دارد یاد کردهاند و در منابع تاریخی از درّالان به عنوان یکی از خرم ترین شهرها نام برده شده است. <ref>مجهول، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ۳۷۲ قمری، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، کتابخانه طهوری، تهران ۱۳۶۲، ص ۳۵</ref> | این منطقه از مناطق بسیار خوش آب و هوای قفقاز محسوب میشود که مورخین از آن تحت عنوان الان سرزمینی که در مغرب دریای خزر قرار دارد یاد کردهاند و در منابع تاریخی از درّالان به عنوان یکی از خرم ترین شهرها نام برده شده است. <ref>مجهول، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ۳۷۲ قمری، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، کتابخانه طهوری، تهران ۱۳۶۲، ص ۳۵</ref> | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
۲. اوستیای جنوبی: این جمهوری بر روی شیبهای جنوبی رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس- مرکز گرجستان- قرار دارد و از شمال با جمهوری خودمختار اوستیای شمالی هم مرز است و تحت سلطه گرجستان میباشد. مساحت آن ۳۹۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن تسخینوالی است. این ایالت دارای یک شهر و چهار شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۹۹۰۰۰ نفر بوده است که ۲/۶۶ درصد آنرا اوستیها تشکیل دادهاند و بقیه شامل اینگوشها، گرجیها، روسها، ارمنیها و یونانیها میشوند و در مجموع ۴۰ ملیت در آن سکونت دارند. صنایع آن شامل صنعت معدن، ماشینسازی، الوار، تولید مصالح ساختمانی، صنایع غذایی و دیگر صنایع سبک میشود. مهمترین محصولات کشاورزی آن غلات- گندم، جو، ذرت- است و دامداری نیز در آن رواج دارد. | ۲. اوستیای جنوبی: این جمهوری بر روی شیبهای جنوبی رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس- مرکز گرجستان- قرار دارد و از شمال با جمهوری خودمختار اوستیای شمالی هم مرز است و تحت سلطه گرجستان میباشد. مساحت آن ۳۹۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن تسخینوالی است. این ایالت دارای یک شهر و چهار شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۹۹۰۰۰ نفر بوده است که ۲/۶۶ درصد آنرا اوستیها تشکیل دادهاند و بقیه شامل اینگوشها، گرجیها، روسها، ارمنیها و یونانیها میشوند و در مجموع ۴۰ ملیت در آن سکونت دارند. صنایع آن شامل صنعت معدن، ماشینسازی، الوار، تولید مصالح ساختمانی، صنایع غذایی و دیگر صنایع سبک میشود. مهمترین محصولات کشاورزی آن غلات- گندم، جو، ذرت- است و دامداری نیز در آن رواج دارد. | ||
==زبان، نژاد و مذهب== | == زبان، نژاد و مذهب == | ||
مردم اوستیا از نژاد ایرانی و اخلاف آلانها و سکاهایی هستند که قرون وسطی به قفقاز مهاجرت کردند. نژاد اوستیها آمیزهای از ریشههای ایرانی- یافثی است. زبانشان به گروه ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد و جانشین زبان باستانی قبایل آلانی است. | مردم اوستیا از نژاد ایرانی و اخلاف آلانها و سکاهایی هستند که قرون وسطی به قفقاز مهاجرت کردند. نژاد اوستیها آمیزهای از ریشههای ایرانی- یافثی است. زبانشان به گروه ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد و جانشین زبان باستانی قبایل آلانی است. | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
از نظر مذهبی اکثر اوستها مسیحی ارتدوکس بوده و تعداد کمی از آنها مسلمانان سنی مذهبند، که اکثراً در اوستیای شمالی زندگی میکنند. | از نظر مذهبی اکثر اوستها مسیحی ارتدوکس بوده و تعداد کمی از آنها مسلمانان سنی مذهبند، که اکثراً در اوستیای شمالی زندگی میکنند. | ||
==خاستگاه قومی، تاریخی و قرابتهای نژادی- زبانی اوستیا با ایران== | == خاستگاه قومی، تاریخی و قرابتهای نژادی- زبانی اوستیا با ایران == | ||
قدمت وخاستگاه مردم اوست به چندین سده قبل از میلاد میرسد و از لحاظ نژادی از بازماندگان اقوام ایرانی قفقاز یعنی سکاها (سده هشتم و هفتم پیش از میلاد)، سارماتها (سده چهارم تا یکم پیش از میلاد) و آلانها (سده اول میلادی) هستند. <ref>بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۱۹۱</ref> | قدمت وخاستگاه مردم اوست به چندین سده قبل از میلاد میرسد و از لحاظ نژادی از بازماندگان اقوام ایرانی قفقاز یعنی سکاها (سده هشتم و هفتم پیش از میلاد)، سارماتها (سده چهارم تا یکم پیش از میلاد) و آلانها (سده اول میلادی) هستند. <ref>بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۱۹۱</ref> | ||
خط ۲۹۷: | خط ۲۹۷: | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: آسیای مرکزی]] | [[رده:آسیای مرکزی]] |