۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|3}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
پیامبر خدا (ص) در مدینه میان او و جبّار بن صخر عقد برادری بست و ضباعه دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] (دختر عموی خود را) به ازدواج او در آورد. | پیامبر خدا (ص) در مدینه میان او و جبّار بن صخر عقد برادری بست و ضباعه دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] (دختر عموی خود را) به ازدواج او در آورد. | ||
او پسر و دختری به نام عبداللَّه و کریمه به دنیا آورد، عبداللَّه در [[جنگ جمل]] در لشکر [[عایشه]] بود و به قتل رسید. و چون امیرمؤمنان (ع) بر کشته اش عبور کرد فرمود: | او پسر و دختری به نام عبداللَّه و کریمه به دنیا آورد، عبداللَّه در [[جنگ جمل]] در لشکر [[عایشه]] بود و به قتل رسید. و چون امیرمؤمنان (ع) بر کشته اش عبور کرد فرمود: «بئس ابن الأخت أنت؛ تو بد خواهرزاده ای بودی.» <ref>طبقات الكبری, ج 8, ص 46</ref> | ||
مقداد از [[اركان اربعه|ارکان اربعه]] <ref>طبقات, ج 1, ص 81</ref> است که پس از رحلت پیامبر خدا (ص) در صراط مستقیم باقی ماند و هرگز به انحراف نرفت و از اصحاب باوفا و یاران مخلص [[امیرالمؤمنین علی (ع)]] گردید <ref>رجال طوسی ,ص 57, ش 1</ref> و تا عصر [[عثمان]] که زنده بود در خلافت بلافصل آن حضرت تلاش بی وقفه مینمود و در ماجرای خلافت [[ابوبكر|ابوبکر]] در [[سقیفه]] و خلافت عمر و عثمان صریحاً به مخالفت برخاست و از ولایت [[حضرت علی (ع)]] دفاع نمود. | مقداد از [[اركان اربعه|ارکان اربعه]] <ref>طبقات, ج 1, ص 81</ref> است که پس از رحلت پیامبر خدا (ص) در صراط مستقیم باقی ماند و هرگز به انحراف نرفت و از اصحاب باوفا و یاران مخلص [[امیرالمؤمنین علی (ع)]] گردید <ref>رجال طوسی ,ص 57, ش 1</ref> و تا عصر [[عثمان]] که زنده بود در خلافت بلافصل آن حضرت تلاش بی وقفه مینمود و در ماجرای خلافت [[ابوبكر|ابوبکر]] در [[سقیفه]] و خلافت عمر و عثمان صریحاً به مخالفت برخاست و از ولایت [[حضرت علی (ع)]] دفاع نمود. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
=ملحق شدن مقداد به صف مسلمین= | =ملحق شدن مقداد به صف مسلمین= | ||
مقداد در همان اوائل [[بعثت]] به زیر پرچم [[اسلام]] در آمد و در تمام سختیها و شکنجههای مشرکین [[قریش]]، در کنار پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان بود. مورخین او را از سابقین به اسلام میدانند؛ اما دربارهی کیفیت اسلام او بحث مفصلی نشده است. از "ابن مسعود" نقل شده است که نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفرند که مقداد جزء آنهاست. <ref> ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد؛ أسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1970م.، ج5،ص253</ref> | مقداد در همان اوائل [[بعثت]] به زیر پرچم [[اسلام]] در آمد و در تمام سختیها و شکنجههای مشرکین [[قریش]]، در کنار پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان بود. مورخین او را از سابقین به اسلام میدانند؛ اما دربارهی کیفیت اسلام او بحث مفصلی نشده است. از "ابن مسعود" نقل شده است که نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفرند که مقداد جزء آنهاست. <ref> ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد؛ أسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1970م. ، ج5،ص253</ref> | ||
وی در سال اول هجری در ماه شوال در [[سریه]] [[ابوعبیده]] به مسلمانان پیوست. در این سریه پیامبر، [[ابوعبیده بن حارث]] را به سوی سپاه [[قریش]] که به قصد مدینه رهسپار شده بودند، فرستاد و آنها در کنار <big>چاه احیا</big> در راه مدینه اردوگاه زدند. از طرف دیگر علی و <big>عتبه بن غزوان</big> که در صف قریش بودند، فرصت را غنیمت شمرده و از سپاه کفر جدا شدند و به لشگر اسلام پیوستند. بدین ترتیب مقداد به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد. <ref>ابن هشام، ابومحمدعبدالملک؛ سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، 1425، ج2، ص524</ref> | وی در سال اول هجری در ماه شوال در [[سریه]] [[ابوعبیده]] به مسلمانان پیوست. در این سریه پیامبر، [[ابوعبیده بن حارث]] را به سوی سپاه [[قریش]] که به قصد مدینه رهسپار شده بودند، فرستاد و آنها در کنار <big>چاه احیا</big> در راه مدینه اردوگاه زدند. از طرف دیگر علی و <big>عتبه بن غزوان</big> که در صف قریش بودند، فرصت را غنیمت شمرده و از سپاه کفر جدا شدند و به لشگر اسلام پیوستند. بدین ترتیب مقداد به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد. <ref>ابن هشام، ابومحمدعبدالملک؛ سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، 1425، ج2، ص524</ref> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
=مقداد در روز غدیر= | =مقداد در روز غدیر= | ||
بعد از [[غدیر|رویداد غدیر]] و نصب [[علی(ع)]] به امارت مسلمانان | بعد از [[غدیر|رویداد غدیر]] و نصب [[علی(ع)]] به امارت مسلمانان به وسیله پیامبر(ص)، آن حضرت به گروهی که نامشان را بردند فرمان دادند: برخیزند و بر [[علی]]، به خاطر امیری اش بر مسلمانان تبریک بگویند و مقداد جزو آنان بود. آنان از جای برخاسته، بر علی(ع) سلام دادند و [[بیعت]] کردند. مقداد در آن روز با علی بیعت کرد و تا آخر عمرش بر این بیعت استوار ماند و پیمان را نشکست. | ||
[[امیر مؤمنان علی(ع)]] خود، ماجرا را اینگونه توضیح میدهند: | [[امیر مؤمنان علی(ع)]] خود، ماجرا را اینگونه توضیح میدهند: | ||
فقال النبی(ص) : قُمْ یا سلمان، قم یا مقداد، قم یا جندب، قم یا عمّار... فبایعوا لأخی علی(ع) و سلّموا علیه بامرة المؤمنین، فقاموا باجمعهم فبایعوا لی وسلّموا علیّ بِإِمْرَة المؤمنین. <ref>الهدایة الكبری، حسین بن همدان الخصیبی، مؤسسة البلاغ، بیروت، لبنان، | فقال النبی(ص): قُمْ یا سلمان، قم یا مقداد، قم یا جندب، قم یا عمّار... فبایعوا لأخی علی(ع) و سلّموا علیه بامرة المؤمنین، فقاموا باجمعهم فبایعوا لی وسلّموا علیّ بِإِمْرَة المؤمنین. <ref>الهدایة الكبری، حسین بن همدان الخصیبی، مؤسسة البلاغ، بیروت، لبنان، ١٩٩١ م، ص١٠٢</ref> | ||
پیامبر(ص) فرمود: به پا خیزید [[سلمان]]، مقداد، [[جندب]] و [[عمار]]! ... با علی، برادرم بیعت کنید و بر او به عنوان [[امیرمؤمنان]] سلام کنید. آنان همگی برخاستند و بر من، به عنوان «امیرمؤمنان» سلام کردند. | پیامبر(ص) فرمود: به پا خیزید [[سلمان]]، مقداد، [[جندب]] و [[عمار]]! ... با علی، برادرم بیعت کنید و بر او به عنوان [[امیرمؤمنان]] سلام کنید. آنان همگی برخاستند و بر من، به عنوان «امیرمؤمنان» سلام کردند. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
مقداد، به لحاظ معیشت، در سختی روزگار میگذراند و بر این عسرت، شاکر و صبور بود؛ چنانکه نقل است که علی(ع) در دوران پیامبر گرامی اسلام(ص)، در خانه چیزی نداشتند. | مقداد، به لحاظ معیشت، در سختی روزگار میگذراند و بر این عسرت، شاکر و صبور بود؛ چنانکه نقل است که علی(ع) در دوران پیامبر گرامی اسلام(ص)، در خانه چیزی نداشتند. | ||
[[عبدالله بن مسعود]] گوید: علی(ع) به نزد | [[عبدالله بن مسعود]] گوید: علی(ع) به نزد ابیی ثعلبه جهنی رفتند و دیناری برای رفع نیاز زندگی [[زهرا(س)]] تهیه کردند. تا برای خانه چیزی فراهم نمایند؛ زیرا سه روز بود که چیزی در خانه برای رفع گرسنگی نداشتند. حضرت، پول را گرفت و به سمت بازار رفت تا چیزی تهیه کند. | ||
فمرّ بالمقداد قاعداً فی ظلّ جدار قد غارتا عیناه من الجوع فقال له علی(علیه السلام) : یا مقداد ما أقعدک فی هذه الظّهیرة فی ظلّ هذا الجدار؟ فقال: یا أبالحسن، أقول کما قال العبدالصالح لما تولّی إِلَی الظّلّ، ربّ إنّی لما أنزلت إلیّ من خیر فقیر، قال(علیه السلام) مذ کم؟ فقال: مذ أربع یا ابالحسن، قال علیّ(علیه السلام): فنحن منذ ثلاث و أنت منذ أربع، أنت أحقّ بالدینار. <ref>شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، ج٢، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، بیتا، ص٢۶</ref> | فمرّ بالمقداد قاعداً فی ظلّ جدار قد غارتا عیناه من الجوع فقال له علی(علیه السلام): یا مقداد ما أقعدک فی هذه الظّهیرة فی ظلّ هذا الجدار؟ فقال: یا أبالحسن، أقول کما قال العبدالصالح لما تولّی إِلَی الظّلّ، ربّ إنّی لما أنزلت إلیّ من خیر فقیر، قال(علیه السلام) مذ کم؟ فقال: مذ أربع یا ابالحسن، قال علیّ(علیه السلام): فنحن منذ ثلاث و أنت منذ أربع، أنت أحقّ بالدینار. <ref>شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، ج٢، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، بیتا، ص٢۶</ref> | ||
حضرت هنگام گذر از راهی، دید که مقداد در سایه دیواری نشسته و چشمانش به کاسه سر رفته است. پرسید: ای مقداد! چرا وسط ظهر در اینجا نشستهای؟ مقداد گفت: ای [[اباالحسن]]! به تو میگویم آنچه را که عبدصالح به [[خدا]] گفت؛ که ای خدا! من به لقمهای نان محتاجم. حضرت پرسید: مقداد! از چه زمانی غذا نخوردهای؟ مقداد گفت: چهار روز است. حضرت فرمود: ما سه روز است که غذا نخوردهایم و تو چهار روز! پس آن دینار را به مقداد داده فرمودند: تو به این پول سزاوارتری. | حضرت هنگام گذر از راهی، دید که مقداد در سایه دیواری نشسته و چشمانش به کاسه سر رفته است. پرسید: ای مقداد! چرا وسط ظهر در اینجا نشستهای؟ مقداد گفت: ای [[اباالحسن]]! به تو میگویم آنچه را که عبدصالح به [[خدا]] گفت؛ که ای خدا! من به لقمهای نان محتاجم. حضرت پرسید: مقداد! از چه زمانی غذا نخوردهای؟ مقداد گفت: چهار روز است. حضرت فرمود: ما سه روز است که غذا نخوردهایم و تو چهار روز! پس آن دینار را به مقداد داده فرمودند: تو به این پول سزاوارتری. | ||
مقداد درحالی که روزگار به عسرت و سختی میگذراند، همواره صابر، شکور و سپاسگزار بود؛ «وکان المقداد بن اسود، صبوراً قوّاماً شکوراً». | مقداد درحالی که روزگار به عسرت و سختی میگذراند، همواره صابر، شکور و سپاسگزار بود؛ «وکان المقداد بن اسود، صبوراً قوّاماً شکوراً». <ref>شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، ج٢، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، بیتا، ص٢۶</ref> | ||
صبر و بردباری مقداد به حدّی بود که سلمان با آن عظمت و مکانت، بهپایش نمیرسید. | صبر و بردباری مقداد به حدّی بود که سلمان با آن عظمت و مکانت، بهپایش نمیرسید. |