confirmed
۳۸٬۰۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''عَبدالرّحمن بن عمرو بن مُلْجَم مُرادی''' معروف به '''إبن مُلْجَم مُرادی''' از [[خوارج نهروان]] و قاتل [[علی بن ابی | '''عَبدالرّحمن بن عمرو بن مُلْجَم مُرادی''' معروف به '''إبن مُلْجَم مُرادی''' از [[خوارج |خوارج نهروان]] و قاتل [[علی بن ابی طالب|علیبن ابی طالب علیه السلام]]، [[علی بن ابی طالب|امام اول شیعیان]]، است. ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن [[علی بن ابی طالب|علی علیه السلام]]، با او [[بیعت]] کرد، در [[جنگ جمل]] در کنار او جنگید و پس از [[جنگ صفین]] و پایان [[حکمیت]]، به [[خوارج]] پیوست. او در جنگ نهروان با علیعلیه السلام نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود. در سحرگاه نوزدهم [[ماه رمضان]] در [[مسجد کوفه]] [[امیرالمومنین]] امام علیعلیه السلام را مضروب ساخت و منجر به [[شهادت]] آن امام راستین شد. وی بنا بر روایات [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت علیه السلام]] در بین [[شیعیان]] به «اَشقَی الاَولّینَ وَ الآخرین» و «اشقی الاشقیاء» شهرت دارد. | ||
== ابن ملجم مرادی که بود == | == ابن ملجم مرادی که بود == | ||
عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی، معروف به ابن ملجم، یکی از [[خوارج]] بود که به قصد به [[شهادت]] رساندن [[حضرت | عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی، معروف به ابن ملجم، یکی از [[خوارج]] بود که به قصد به [[شهادت]] رساندن [[علی بن ابی طالب|حضرت علی علیه السلام]] به [[کوفه]] آمد و به تحریک قطام، به این کار بیشتر ترغیب گردید و سرانجام در روز نوزدهم [[ماه رمضان]] نقشه ی شوم خود را بجا آورد، ولی گویا خوشحالی او دوام نیاورد و در اندک مدتی به جزای کار خود رسید، به نحوی که حتی پس از مرگ دائم العذاب گردید!؟ | ||
ابن ملجم مرادی که دارای نسبی عربی و از قبیله بنی مراد بود، [[قرآن]] و [[اسلام]] را از معاذ پسر جبل فراگرفته و در پی آن [[عمروعاص]] را در امر فراگیری قرآن یاری داد و در فتح [[مصر]] همراه عمروعاص قرار گرفت. پس از فتح مصر، ابن ملجم مدتی در آن سرزمین به تعلیم قرآن و [[فقه]] پرداخت و پس از به خلافت رسیدن [[ | ابن ملجم مرادی که دارای نسبی عربی و از قبیله بنی مراد بود، [[قرآن]] و [[اسلام]] را از معاذ پسر جبل فراگرفته و در پی آن [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] را در امر فراگیری قرآن یاری داد و در فتح [[مصر]] همراه عمروعاص قرار گرفت. پس از فتح مصر، ابن ملجم مدتی در آن سرزمین به تعلیم قرآن و [[فقه]] پرداخت و پس از به خلافت رسیدن [[علی بن ابی طالب|علی علیه السلام]]، ابن ملجم با حضرت [[بیعت]] نمود و در جنگ جمل حاضر بود ولی پس از ماجرای [[حکمیت]] به خوارج پیوست و در پی آن ابن ملجم، عمرو پسر بکیر و برک پسر عبدالله گردهم آمدند و در [[مکه]] تصمیم گرفتند که در [[شب قدر]]؛ علی، [[معاویه]] و عمروعاص را به قتل برسانند و از این رو ابن ملجم راهی کوفه گردید و در آنجا عاشق دختری زیباروی به نام [[قطام]] گردید<ref>حوادث الایام: ۲۲۱.</ref>! | ||
== قطام که بود == | == قطام که بود == | ||
بنا بر آنچه که در منابع تاریخی ذکر شده است؛ قطام، دختر علقمه بن شحنه عدی از قبیله تیم الرباب بوده است به نحوی که صورت دلپذیر و چهره دلربای قطام، او را شهره شهر کرده بوده به طوری که او را «ماه روی کوفه» لقب داده بودند، ولی او از کسانی بود که بعد از [[واقعه نهروان]] و کشته شدن برادر و پدرش در زمره مخالفان حضرت علیعلیه السلام قرار گرفت. وی دختری حیله گر، مکار و پیوسته درصدد انتقام خونی از قاتلان پدر و برادرش بود و به نقلی او به همراه حزب قائم، که به رهبری عبدالله بن وهب راسبی بود، جنگ با علیعلیه السلام را جهاد، و خون آن حضرت را مباح می دانستند، از این رو پس از ملاقات ابن ملجم با قطام، قطام وی را ترغیب نمود و با وعده هایی وی را در کار خود استوارتر نمود<ref>تاریخ خمیس: ۲۸۱؛ خوارج: ۱۰۲.</ref>. | بنا بر آنچه که در منابع تاریخی ذکر شده است؛ قطام، دختر علقمه بن شحنه عدی از قبیله تیم الرباب بوده است به نحوی که صورت دلپذیر و چهره دلربای قطام، او را شهره شهر کرده بوده به طوری که او را «ماه روی کوفه» لقب داده بودند، ولی او از کسانی بود که بعد از [[جنگ نهروان|واقعه نهروان]] و کشته شدن برادر و پدرش در زمره مخالفان حضرت علیعلیه السلام قرار گرفت. وی دختری حیله گر، مکار و پیوسته درصدد انتقام خونی از قاتلان پدر و برادرش بود و به نقلی او به همراه حزب قائم، که به رهبری عبدالله بن وهب راسبی بود، جنگ با علیعلیه السلام را جهاد، و خون آن حضرت را مباح می دانستند، از این رو پس از ملاقات ابن ملجم با قطام، قطام وی را ترغیب نمود و با وعده هایی وی را در کار خود استوارتر نمود<ref>تاریخ خمیس: ۲۸۱؛ خوارج: ۱۰۲.</ref>. | ||
== لعنتی عجیب برای ابن ملجم == | == لعنتی عجیب برای ابن ملجم == | ||
در روایتی از [[امام | در روایتی از [[امام جعفر صادق|امام صادق علیه السلام]] آمده است که [[حضرت محمد (ص)|پیامبر صلی الله علیه]] فرموده اند: در [[معراج|شب معراج]] چون به آسمان پنجم رسیدم صورت علی بن ابی طالب علیه السلام را در آنجا مشاهده کردم. گفتم: ای [[جبرئیل]]؛ این چه صورتی است؟ | ||
عرض کرد: یا محمد؛ فرشتگان خواهش کردند که از مشاهده جمال حضرت علیعلیه السلام بهره ببرند و عرض کردند: خداوندا؛ فرزندان آدم در دنیا هر صبح و شب به مشاهده ی جمال علیعلیه السلام مشغول هستند، پس ما را نیز به [[زیارت]] و دیدن چهره ی ایشان، به مقداری که اهل دنیا به این سعادت دسترسی دارند، بهرهمند فرما. | عرض کرد: یا محمد؛ فرشتگان خواهش کردند که از مشاهده جمال حضرت علیعلیه السلام بهره ببرند و عرض کردند: خداوندا؛ فرزندان آدم در دنیا هر صبح و شب به مشاهده ی جمال علیعلیه السلام مشغول هستند، پس ما را نیز به [[زیارت]] و دیدن چهره ی ایشان، به مقداری که اهل دنیا به این سعادت دسترسی دارند، بهرهمند فرما. | ||
پس حق تعالی صورت آن حضرت را از نور مقدس خود آفرید و صورت علیعلیه السلام نزد ایشان است که در شب و روز او را زیارت می کنند و هر بامداد از مشاهده ی چهره ایشان متمتع و بهرهمند می گردند. | پس حق تعالی صورت آن حضرت را از نور مقدس خود آفرید و صورت علیعلیه السلام نزد ایشان است که در شب و روز او را زیارت می کنند و هر بامداد از مشاهده ی چهره ایشان متمتع و بهرهمند می گردند. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== نحوه قصاص قاتل امام علی == | == نحوه قصاص قاتل امام علی == | ||
در تاریخ آمده است که حضرت علیعلیه السلام در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم فرزندانش را [[وصیت]] فرمود و پس از وفات امیرالمومنین علیعلیه السلام، ابن ملجم را برای [[قصاص]] نزد [[امام | در تاریخ آمده است که حضرت علیعلیه السلام در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم فرزندانش را [[وصیت]] فرمود و پس از وفات امیرالمومنین علیعلیه السلام، ابن ملجم را برای [[قصاص]] نزد [[حسن بن علی|امام حسن علیه السلام]] آوردند و ایشان نیز با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را قصاص فرمود و این واقعه در ۲۱ [[رمضان]] روی داد و چنانچه مشهور است ام الهیثم دختر اسود نخعی جنازه ی او را گرفته، آن را به آتش کشید<ref>ارشاد، ج۱: ۲۲؛ بحارالانوار، ج۴۲: ۲۳۲، ۲۴۶، ۲۹۸.</ref>. | ||
اما قطام دختری که لقب زیباروی کوفه را یدک می کشید عاقبتی بهتر از ابن ملجم نیافت به نحوی که آمده است بعد از کشته شدن ابن ملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازه اش را بیرون کوفه سوزانیدند<ref>بحارالانوار، ج۴۲: ۲۹۸؛ انوار العلویه: ۳۹۰؛ نفائح العلام: ۴۱۰.</ref>. | اما قطام دختری که لقب زیباروی کوفه را یدک می کشید عاقبتی بهتر از ابن ملجم نیافت به نحوی که آمده است بعد از کشته شدن ابن ملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازه اش را بیرون کوفه سوزانیدند<ref>بحارالانوار، ج۴۲: ۲۹۸؛ انوار العلویه: ۳۹۰؛ نفائح العلام: ۴۱۰.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== مسلمان شدن یک راهب با دیدن عذاب ابن ملجم == | == مسلمان شدن یک راهب با دیدن عذاب ابن ملجم == | ||
یکی از عذاب های ابن ملجم که پس از مرگ او، از سوی [[خداوند]] نازل گردید، توسط پرنده ای صورت می گرفت، به نحوی که شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است: یک روز وقتی در مسجدالحرام بودم دیدم مردم در مقام [[حضرت | یکی از عذاب های ابن ملجم که پس از مرگ او، از سوی [[خداوند]] نازل گردید، توسط پرنده ای صورت می گرفت، به نحوی که شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است: یک روز وقتی در مسجدالحرام بودم دیدم مردم در مقام [[حضرت ابراهیم |حضرت ابراهیم علیه السلام]] جمع شده اند و در آن جا یک مرد نشسته بود. از مردم سؤال کردم که آن مرد کیست؟ به من گفتند: آن یک [[راهب]] است که اسلام آورده است. | ||
راوی می گوید: به او نزدیک شدم و یک پیرمرد با عبای پشمی را دیدم که در مقام حضرت ابراهیم نشسته بود و شنیدم که می گفت: من رئیس راهبان در [[صومعه]] هستم. روزی پرنده ای شبیه عقاب دیدم که یک قسمت از بدن یک نفر را از حلقومش را بیرون انداخت، پس قسمت دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آن ها تبدیل به یک انسان کامل شدند. پس من از آن شخص سؤال کردم: تو چه کسی هستی؟ هیچ جوابی به من نداد. به او گفتم: تو را قسم می دهم به آن کسی که تو را آفرید، به من بگو تو چه کسی هستی؟ | راوی می گوید: به او نزدیک شدم و یک پیرمرد با عبای پشمی را دیدم که در مقام حضرت ابراهیم نشسته بود و شنیدم که می گفت: من رئیس راهبان در [[صومعه]] هستم. روزی پرنده ای شبیه عقاب دیدم که یک قسمت از بدن یک نفر را از حلقومش را بیرون انداخت، پس قسمت دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آن ها تبدیل به یک انسان کامل شدند. پس من از آن شخص سؤال کردم: تو چه کسی هستی؟ هیچ جوابی به من نداد. به او گفتم: تو را قسم می دهم به آن کسی که تو را آفرید، به من بگو تو چه کسی هستی؟ | ||
او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم، به او گفتم تو چه گناهی نموده ای که به طور پیوسته تکه های بدنت را این پرنده پس می اندازد و مجدد از هم جدا کرده و فرو می برد؟ | او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم، به او گفتم تو چه گناهی نموده ای که به طور پیوسته تکه های بدنت را این پرنده پس می اندازد و مجدد از هم جدا کرده و فرو می برد؟ | ||
به من گفت: من قاتل [[علی بن ابی طالب]] هستم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید. | به من گفت: من قاتل [[علی بن ابی طالب]] هستم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید. | ||
راهب می گوید: در حال حرف زدن بودیم که یکباره همان پرنده آمد و آن را قطعه قطعه برداشت تا وقتی که همه ی قسمت های او را برداشت و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکه های او را خارج نمود. پس از او سوال کردم: علی بن ابی طالبعلیه السلام کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالبعلیه السلام پسر عمو و وصی [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد مصطفی | راهب می گوید: در حال حرف زدن بودیم که یکباره همان پرنده آمد و آن را قطعه قطعه برداشت تا وقتی که همه ی قسمت های او را برداشت و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکه های او را خارج نمود. پس از او سوال کردم: علی بن ابی طالبعلیه السلام کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالبعلیه السلام پسر عمو و وصی [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه است<ref>مدینه المعاجز، ج۱: ۵۴۴، حدیث ۵۴۰.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |