۲۰٬۷۲۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اندیشه ها' به 'اندیشهها') |
جز (Javadi صفحهٔ انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز جریانهای تکفیری را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز جریانهای تکفیری (مقاله) منتقل کرد) |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نگاهی به تاریخ صدر [[اسلام]] بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین | نگاهی به تاریخ صدر [[اسلام]] بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیکره دین وارد نمود. نمونه بارز چنین اندیشههای انحرافی را میتوان در جریان خوارج عصر حاکمیت امام علی علیهالسلام مشاهده نمود. | ||
سطحینگری اینان در شناخت [[قرآن]] و معارف دینی زمینه پیدایش جریانهای فکری انحرافی از جمله جریانهای تکفیری گردید. این امر سبب شکافی عمیق در جامعه اسلامیگردید بگونهای که که تا کنون این جریان ادامه دارد. | |||
== انفکاک تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی == | == انفکاک تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی == | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
لیت السیاط علی رووس اصحابی حتی یتفقهوا فی الدین | لیت السیاط علی رووس اصحابی حتی یتفقهوا فی الدین | ||
توصیههائی اینچنین در متون دینی نشان میدهد که تعقل و تدین از یکدیگر انفکاک نداشته بلکه در یکدیگر آمیخته هستند. | |||
== انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز | == انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز جریانهای تکفیری == | ||
نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین | نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیکره دین وارد نمود. نمونه بارز چنین اندیشههای انحرافی را میتوان در جریان خوارج عصر حاکمیت امام علی علیهالسلام مشاهده نمود. | ||
شهید مطهری در زمینه رکود و تحجر فکری خوارج میفرماید: | شهید مطهری در زمینه رکود و تحجر فکری خوارج میفرماید: | ||
خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنی که میخواست فقه اسلامی برای همیشه متحرک و زنده بماند، جمود و رکود را آغاز کردند، معارف اسلامی را مرده و ساکن درک کردند و شکل و | خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنی که میخواست فقه اسلامی برای همیشه متحرک و زنده بماند، جمود و رکود را آغاز کردند، معارف اسلامی را مرده و ساکن درک کردند و شکل و صورتها را نیز به داخل اسلام کشاندند. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج16 327؛ ممیزات خوارج ..... ص: 316</ref> | ||
ایشان در تبیین نکته مذکور میفرماید: | ایشان در تبیین نکته مذکور میفرماید: | ||
اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی همه متوجه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن | اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی همه متوجه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند. | ||
ایشان ادامه میدهد: | ایشان ادامه میدهد: | ||
اسلام | اسلام هدفها و معانی و ارائه طریقه رسیدن به آن هدفها را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمی با توسعه تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است. | ||
در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمیتوان یافت که جنبه «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید. | در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمیتوان یافت که جنبه «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید. | ||
از این رو، پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان کرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان برمیدارد. این همان درهم آمیختن تعقل و تدین است. | از این رو، پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان کرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان برمیدارد. این همان درهم آمیختن تعقل و تدین است. | ||
از طرفی اصول را ثابت و پایدار گرفته و از طرفی آن را از | از طرفی اصول را ثابت و پایدار گرفته و از طرفی آن را از شکلها جدا کرده است. کلیات را به دست داده است. این کلیات مظاهر گوناگونی دارند و تغییر مظاهر، حقیقت را تغییر نمیدهد. | ||
اما تطبیق حقیقت بر مظاهر و مصادیق خود هم آنقدر ساده نیست که کار همه کس باشد، بلکه نیازمند درکی عمیق و فهمی صحیح است. و خوارج مردمی جامدفکر بودند و ماوراء آنچه میشنیدند یاری درک نداشتند و لذا وقتی امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا با آنها احتجاج کند به وی گفت: | اما تطبیق حقیقت بر مظاهر و مصادیق خود هم آنقدر ساده نیست که کار همه کس باشد، بلکه نیازمند درکی عمیق و فهمی صحیح است. و خوارج مردمی جامدفکر بودند و ماوراء آنچه میشنیدند یاری درک نداشتند و لذا وقتی امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا با آنها احتجاج کند به وی گفت: | ||
لا تُخاصِمْهُمْ بالْقُر انِ فَانَّ الْقُر انَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ یَقولونَ وَ لکِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَانَّهُمْ لَنْیَجِدوا عَنْها مَحیصاً. ( | لا تُخاصِمْهُمْ بالْقُر انِ فَانَّ الْقُر انَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ یَقولونَ وَ لکِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَانَّهُمْ لَنْیَجِدوا عَنْها مَحیصاً. (نهجالبلاغه، نامه 77.). | ||
با قرآن با آنان استدلال مکن زیرا که قرآن احتمالات و توجیهات بسیار میپذیرد، تو میگویی و آنان میگویند، ولکن با سنت و سخنان پیغمبر با آنان سخن بگو و استدلال کن که صریح است و از آن راه فراری ندارند. | با قرآن با آنان استدلال مکن زیرا که قرآن احتمالات و توجیهات بسیار میپذیرد، تو میگویی و آنان میگویند، ولکن با سنت و سخنان پیغمبر با آنان سخن بگو و استدلال کن که صریح است و از آن راه فراری ندارند. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
خوارج تنها زاییده جهالت و رکود فکری بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمیتوانستند کلی را از مصداق جدا کنند. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج16، ص: 329</ref> | خوارج تنها زاییده جهالت و رکود فکری بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمیتوانستند کلی را از مصداق جدا کنند. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج16، ص: 329</ref> | ||
ایشان معتقد است فکر انفکاک تعقل از تدین که از | ایشان معتقد است فکر انفکاک تعقل از تدین که از ویژگیهای خوارج بود بعنوان یک جریان همچنان استمرار دارد: | ||
طرز تفکر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فکری و انفکاک تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به | طرز تفکر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فکری و انفکاک تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به صورتهای گوناگونی در داخل جامعه اسلامی رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان میپندارند اما باز روح خارجیگری را در طرز اندیشه آنان مییابیم و این نیست جز در اثر آنچه که گفتیم: | ||
طبیعت آدمی دزد است و معاشرتها این دزدی را آسان کرده است. همواره عدهای خارجی مسلک بوده و هستند که شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتی وسایل زندگی را- که گفتیم هیچ وسیله مادی و شکل ظاهری در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس میدهندو استفاده از هر وسیله نو را کفر و زندقه میپندارند. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج16، ص: 331</ref> | طبیعت آدمی دزد است و معاشرتها این دزدی را آسان کرده است. همواره عدهای خارجی مسلک بوده و هستند که شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتی وسایل زندگی را- که گفتیم هیچ وسیله مادی و شکل ظاهری در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس میدهندو استفاده از هر وسیله نو را کفر و زندقه میپندارند. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج16، ص: 331</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
== جریان ضد عقلی وهابیت در تسنن == | == جریان ضد عقلی وهابیت در تسنن == | ||
در برابر این آیات و روایات فراوانی که مسلمانان را به تعقل و تدبر در معارف دینی فرا | در برابر این آیات و روایات فراوانی که مسلمانان را به تعقل و تدبر در معارف دینی فرا میخواند متاسفانه در دنیای اسلام شاهد جریاناتی بوده و هستیم که هر نوع تدبر و تعقل در متون دینی را بدعت دانسته و معتقد است که تنها با تکبه بر ظواهر آیات و روایات باید به استنباط احکام الهی پرداخت. | ||
در راس این جریان ضد عقلی در بین اهل سنت وهابیت و مکتب فقهی احمد بن حنبل و در بین تشیع اخباریین به رهبری ملا امین استرآبادی قرار دارند. | در راس این جریان ضد عقلی در بین اهل سنت وهابیت و مکتب فقهی احمد بن حنبل و در بین تشیع اخباریین به رهبری ملا امین استرآبادی قرار دارند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
شهید مطهری نسبت به مکتب فقهی حنبلی مینویسد: | شهید مطهری نسبت به مکتب فقهی حنبلی مینویسد: | ||
بزرگترین علمای ضد عقل و تعقل پیروان احمد حنبل هستند که در رأس آنها ابن تیمیه است. ابن تیمیه در قرن هشتم میلادی و در دمشق میزیسته. | |||
او مردی بسیار پرکار و به یک معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغی دارد، ولی یک فکر بسیار بسیار قشری و متحجّری دارد. | او مردی بسیار پرکار و به یک معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغی دارد، ولی یک فکر بسیار بسیار قشری و متحجّری دارد. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |