۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'میگوید') |
||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | ||
پاسخ سنتی به این پرسش که | پاسخ سنتی به این پرسش که میگوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر می شود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش میآید نمی تواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد. | ||
نقد دیگری که می توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که | نقد دیگری که می توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که میگوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | ||
=== هیک و هوینت واحد در زندگی === | === هیک و هوینت واحد در زندگی === | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
سهروردی در آثار مشائی خود ضرورت مطابقت زمانی میان خروج نفس و حدوث بدن جدید را هم به این شرط افزوده است. | سهروردی در آثار مشائی خود ضرورت مطابقت زمانی میان خروج نفس و حدوث بدن جدید را هم به این شرط افزوده است. | ||
اشکال دیگر او آن است که با فرض انتقال نفس انسان به بدن حیوانات, تعداد بدن های حیوانات بسیار بیش از تعداد نفوس انسانهاست و در صورت انتقال نفس حیوانات به بدن انسانها تعداد نفوس بیشتر است<ref>سهروردی, 4/81, 119ـ120, 236; همو, 3/74, 170</ref>. سهروردی خود در حکمةالاشراق می کوشد به هر دو اشکال پاسخ دهد. در مورد بیشتر بودن تعداد بدن ها نسبت به نفوس | اشکال دیگر او آن است که با فرض انتقال نفس انسان به بدن حیوانات, تعداد بدن های حیوانات بسیار بیش از تعداد نفوس انسانهاست و در صورت انتقال نفس حیوانات به بدن انسانها تعداد نفوس بیشتر است<ref>سهروردی, 4/81, 119ـ120, 236; همو, 3/74, 170</ref>. سهروردی خود در حکمةالاشراق می کوشد به هر دو اشکال پاسخ دهد. در مورد بیشتر بودن تعداد بدن ها نسبت به نفوس میگوید: نزول نفس به بدن متناسب با آن به نحو تدریجی صورت می گیرد, ابتدا از بدن های حجیم آغاز می شود تا به خردترین جانوران برسد. برای مثال, نفس آزمند پس از طی بدن های بسیار و در صورت باقی ماندن رذیلت آزمندی به بدن مورچه تعلق خواهد گرفت. درباره مطابقت زمانی, سهروردی تنها (قوانین سری) این عالم را مطرح می کند که آدمیان از آن بی خبراند<ref>سهروردی, 2/219ـ221</ref>. | ||
ملاصدرا چند دلیل تجربی دیگر در تأیید تناسخ را ثبت کرده و پاسخ گفته است. یک دلیل که در دفاع از تناسخ صعودی آورده اند آن است که حیوانات مانند انسانها در عین تغییر اجزای جسمانی در طول زندگی یکسان باقی می مانند, پس باید نفس مجرّدی داشته باشند که حافظ حقیقت و هویتشان باشد; هم چنین حیوانات حرکات و اعمالی دارند که داشتن نفس مجرّد را برای آنها مسلّم می کند, مثل کندوسازی زنبور یا تقلید میمون و طوطی یا وفاداری سگ به صاحب خود. بنابراین, روا نیست که چنین نفوس مجرّدی پس از مرگ حیوان بدون ارتقا به مرتبه انسانی رها شوند. ملاصدرا به این اشکال این گونه پاسخ می دهد که صدور این اعمال از حیوانات به معنای داشتن نفس مجرد نیست, بلکه آنها فرشته ای دارند که آنها را به این اعمال هدایت می کند. به علاوه, برخی حیوانات که به اوایل مرتبه انسانی نزدیک اند, در آخرت محشور خواهند شد <ref>ملاصدرا, 2, 237; همو, 3, 443ـ444; همو, 1,9/23ـ 25</ref>. | ملاصدرا چند دلیل تجربی دیگر در تأیید تناسخ را ثبت کرده و پاسخ گفته است. یک دلیل که در دفاع از تناسخ صعودی آورده اند آن است که حیوانات مانند انسانها در عین تغییر اجزای جسمانی در طول زندگی یکسان باقی می مانند, پس باید نفس مجرّدی داشته باشند که حافظ حقیقت و هویتشان باشد; هم چنین حیوانات حرکات و اعمالی دارند که داشتن نفس مجرّد را برای آنها مسلّم می کند, مثل کندوسازی زنبور یا تقلید میمون و طوطی یا وفاداری سگ به صاحب خود. بنابراین, روا نیست که چنین نفوس مجرّدی پس از مرگ حیوان بدون ارتقا به مرتبه انسانی رها شوند. ملاصدرا به این اشکال این گونه پاسخ می دهد که صدور این اعمال از حیوانات به معنای داشتن نفس مجرد نیست, بلکه آنها فرشته ای دارند که آنها را به این اعمال هدایت می کند. به علاوه, برخی حیوانات که به اوایل مرتبه انسانی نزدیک اند, در آخرت محشور خواهند شد <ref>ملاصدرا, 2, 237; همو, 3, 443ـ444; همو, 1,9/23ـ 25</ref>. |