پرش به محتوا

خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد'
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد')
خط ۶۵: خط ۶۵:
=== عمل مقبول و مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان ===
=== عمل مقبول و مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان ===
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است و نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد و گرنه اتصاف عمل به مقبول و مردود هیچ معنایی ندارد. علاوه، در نگاه این مکتب، خلق عمل مربوط به خدا و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که می‌دانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم می‌شود. اهل حدیث با این تحلیل، نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایل اند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام می‌دهد، مسئول می دانند.  
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است و نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد و گرنه اتصاف عمل به مقبول و مردود هیچ معنایی ندارد. علاوه، در نگاه این مکتب، خلق عمل مربوط به خدا و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که می‌دانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم می‌شود. اهل حدیث با این تحلیل، نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایل اند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام می‌دهد، مسئول می دانند.  
ابن قیم در‌این‌باره می نویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا كَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِيَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا يُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّهَا، بَلْ يَمْقُتُهَا وَيَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم، إعلام الموقعين عن رب العالمين. بیروت: انتشارات دارالکتب العلمیه، جلد دوم ص 124</ref>  
ابن قیم در‌این‌باره می‌نویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا كَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِيَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا يُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّهَا، بَلْ يَمْقُتُهَا وَيَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم، إعلام الموقعين عن رب العالمين. بیروت: انتشارات دارالکتب العلمیه، جلد دوم ص 124</ref>  
یعنی فصل درباره اعمال عباد است که به چهار نوع تقسیم می‌شود و از این چهار نوع فقط یک نوع آن مقبول است. به درستی که خدا از عباد (عمل) را قبول نمی‌کند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم می‌باشد که یکی از آن ها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خدا و موافق سنت باشد و عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خدا آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خدا انجام عملی را دوست می دارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت وجه الهی انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خدا عمل و اهلش را دشمن می‌پندارد. نویسنده در ادامه به آیه ای از کتاب خدا استشهاد کرده است که فرمود:«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. الملک(67) آیه 2 آن كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏‌كنيد و او شكست ‏ناپذير و بخشنده است.» از جملات فوق نتیجه می‌گیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی به فاعل انسانی مستند شود و گرنه در انتساب مجازی، بحث از مقبول و مردود بودن عمل، بحثی بی‌فایده وعبث است.  
یعنی فصل درباره اعمال عباد است که به چهار نوع تقسیم می‌شود و از این چهار نوع فقط یک نوع آن مقبول است. به درستی که خدا از عباد (عمل) را قبول نمی‌کند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم می‌باشد که یکی از آن ها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خدا و موافق سنت باشد و عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خدا آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خدا انجام عملی را دوست می دارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت وجه الهی انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خدا عمل و اهلش را دشمن می‌پندارد. نویسنده در ادامه به آیه ای از کتاب خدا استشهاد کرده است که فرمود:«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. الملک(67) آیه 2 آن كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏‌كنيد و او شكست ‏ناپذير و بخشنده است.» از جملات فوق نتیجه می‌گیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی به فاعل انسانی مستند شود و گرنه در انتساب مجازی، بحث از مقبول و مردود بودن عمل، بحثی بی‌فایده وعبث است.  


خط ۸۵: خط ۸۵:


== تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد ==  
== تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد ==  
ابن حجر عسقلانی(ابوالفضل شهاب‌الدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش درباره خلق افعال عباد نظراتی بیان کرده است که می‌تواند به امر بین الامرین امامیه بسیار شبیه باشد. عسقلانی در تفسیر خلق افعال عباد و نسبت آن با جبر و اختیار، به این نکته اشاره می‌کند که خالق فقط خدای متعال است و انسان مخلوق از عهده خلق بر نمی‌آید. می نویسد:«أَنَّ أَهْلَ السُّنَّةِ تَمَسَّكُوا بِأَصْلٍ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَرَاهِينُ وَهُوَ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَيَسْتَحِيلُ أَنْ يَخْلُقَ الْمَخْلُوقُ شَيْئًا» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref> یعنی اهل سنت به اصلی تمسک کرده اند که براهینی بر آن تکیه کرده است، با این توضیح که خدای متعال خالق هر مخلوقی است و محال است که مخلوق چیزی را خلق کند. وی در این عبارات صریح که در مقام پاسخ به نظر مخالفین است، روی اصل توحید تاکید کرده و جز خداوند فاعل و خالق دیگری را معرفی نمی‌کند که البته این عقیده همه فرقه های اهل سنت است. ابن حجر در ادامه به مخالفین و دشمنان می‌تازد که برای فرار از مسئولیت فعل خویش به قدر سابق و از پیش نوشته شده قایل اند و بر مبنای خودشان مسیر عقل و نقل را می بندند، می‌نویسد:«فَلَمَّا عَانَدَ الْمُشْرِكُونَ الْمَعْقُولَ وَكَذَّبُوا الْمَنْقُولَ ... تَمَسَّكُوا بِالْمَشِيئَةِ وَالْقَدَرِ السَّابِقِ وَهِيَ حُجَّةٌ مَرْدُودَةٌ لِأَنَّ الْقَدَرَ لَا تَبْطُلُ بِهِ الشَّرِيعَةُ وَجَرَيَانُ الْأَحْكَامِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَكْسَابِهِمْ» <ref> عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref>
ابن حجر عسقلانی(ابوالفضل شهاب‌الدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش درباره خلق افعال عباد نظراتی بیان کرده است که می‌تواند به امر بین الامرین امامیه بسیار شبیه باشد. عسقلانی در تفسیر خلق افعال عباد و نسبت آن با جبر و اختیار، به این نکته اشاره می‌کند که خالق فقط خدای متعال است و انسان مخلوق از عهده خلق بر نمی‌آید. می‌نویسد:«أَنَّ أَهْلَ السُّنَّةِ تَمَسَّكُوا بِأَصْلٍ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَرَاهِينُ وَهُوَ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَيَسْتَحِيلُ أَنْ يَخْلُقَ الْمَخْلُوقُ شَيْئًا» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref> یعنی اهل سنت به اصلی تمسک کرده اند که براهینی بر آن تکیه کرده است، با این توضیح که خدای متعال خالق هر مخلوقی است و محال است که مخلوق چیزی را خلق کند. وی در این عبارات صریح که در مقام پاسخ به نظر مخالفین است، روی اصل توحید تاکید کرده و جز خداوند فاعل و خالق دیگری را معرفی نمی‌کند که البته این عقیده همه فرقه های اهل سنت است. ابن حجر در ادامه به مخالفین و دشمنان می‌تازد که برای فرار از مسئولیت فعل خویش به قدر سابق و از پیش نوشته شده قایل اند و بر مبنای خودشان مسیر عقل و نقل را می بندند، می‌نویسد:«فَلَمَّا عَانَدَ الْمُشْرِكُونَ الْمَعْقُولَ وَكَذَّبُوا الْمَنْقُولَ ... تَمَسَّكُوا بِالْمَشِيئَةِ وَالْقَدَرِ السَّابِقِ وَهِيَ حُجَّةٌ مَرْدُودَةٌ لِأَنَّ الْقَدَرَ لَا تَبْطُلُ بِهِ الشَّرِيعَةُ وَجَرَيَانُ الْأَحْكَامِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَكْسَابِهِمْ» <ref> عسقلانی، ابن حجر. (1379ق). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 449</ref>
پس زمانی که مشرکین با معقول(فهم و درک عقلی) دشمنی(مخالفت) و همچنین منقول را تکذیب و (برای پاسخ به رفتار خود) به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک کردند، حال آن که این یک دلیل مردود است، زیرا وجود قدر، موجب بطلان(بی خاصیت بودن) دین و اجرای احکام(جزا و حدود الهی) نسبت به آن چه بندگان کسب می‌کنند، نمی‌شود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، به طور واضح از امر بین الامرین سخن گفته است و به طور صریح، مسئولیت بندگان نسبت به فعل خودشان را متذکر شده است، بنابر این، می‌توان از فحوای کلام وی که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر انسان را نسبت به کسب افعالش مسئول می‌داند، امر بین الامرین را اصطیاد کرد.
پس زمانی که مشرکین با معقول(فهم و درک عقلی) دشمنی(مخالفت) و همچنین منقول را تکذیب و (برای پاسخ به رفتار خود) به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک کردند، حال آن که این یک دلیل مردود است، زیرا وجود قدر، موجب بطلان(بی خاصیت بودن) دین و اجرای احکام(جزا و حدود الهی) نسبت به آن چه بندگان کسب می‌کنند، نمی‌شود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، به طور واضح از امر بین الامرین سخن گفته است و به طور صریح، مسئولیت بندگان نسبت به فعل خودشان را متذکر شده است، بنابر این، می‌توان از فحوای کلام وی که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر انسان را نسبت به کسب افعالش مسئول می‌داند، امر بین الامرین را اصطیاد کرد.


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش