confirmed، مدیران
۳۷٬۳۵۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیهاش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی علیه السلام]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] میباشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار میرفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین علی (ع)|امیرالمومنین علیه السلام]] و انتقاد از [[معاویه]] میپرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید. | '''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیهاش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی علیه السلام]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] میباشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار میرفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین علی (ع)|امیرالمومنین علیه السلام]] و انتقاد از [[معاویه]] میپرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید. | ||
=حُجر بن عَدی کیست= | == حُجر بن عَدی کیست == | ||
نام و نسب او ابو عبدالرحمن حجر بن عدی الأدبر<ref>در اسد الغابه آمده است: در جنگی بر یکی از اعضای او شمشیری اصابت کرده و او را مجروح ساخت. از این رو وی را به این لقب ملقب کردند. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207، اعیان الشیعه، امین عاملی:4: 57.</ref> معاویه بن کنده<ref>. ابن سعد در طبقات چنین آورده: «مرتع بن معاویه بن کندی»؛ ابن عساکر گوید: نسب او به کهلان بن سبا میرسد. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207.</ref> الکندی الکوفی معروف به حجر الخیر است<ref>. اسد الغابه، ابن اثیر، 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی 2: 32؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 750. اصل این قبیله از قبایل یمنی میباشند و بنا به دلائل تاریخی که مجال ذکرش نیست به سرزمین عراق کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند.</ref>. | نام و نسب او ابو عبدالرحمن حجر بن عدی الأدبر<ref>در اسد الغابه آمده است: در جنگی بر یکی از اعضای او شمشیری اصابت کرده و او را مجروح ساخت. از این رو وی را به این لقب ملقب کردند. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207، اعیان الشیعه، امین عاملی:4: 57.</ref> معاویه بن کنده<ref>. ابن سعد در طبقات چنین آورده: «مرتع بن معاویه بن کندی»؛ ابن عساکر گوید: نسب او به کهلان بن سبا میرسد. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207.</ref> الکندی الکوفی معروف به حجر الخیر است<ref>. اسد الغابه، ابن اثیر، 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی 2: 32؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 750. اصل این قبیله از قبایل یمنی میباشند و بنا به دلائل تاریخی که مجال ذکرش نیست به سرزمین عراق کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند.</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۵: | ||
[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی علیه السلام]] را نام میبرد مینویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام حجر بن عدی می باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>. | [[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی علیه السلام]] را نام میبرد مینویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام حجر بن عدی می باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>. | ||
=حجر بن عدی در محضر پیامبر= | == حجر بن عدی در محضر پیامبر == | ||
حجر بن عدی به همراه برادرش هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیتهای او در دوران [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است. و میدانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلمتهیه شد و پیامبر خداصلیاللهعلیهوآلهوسلمسپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده ی حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانههای واهی عده ای از صحابه ی سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلماز منابع به دست میآید حضور او در سپاه اسامه میباشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلمبوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>. | حجر بن عدی به همراه برادرش هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیتهای او در دوران [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است. و میدانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلمتهیه شد و پیامبر خداصلیاللهعلیهوآلهوسلمسپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده ی حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانههای واهی عده ای از صحابه ی سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلماز منابع به دست میآید حضور او در سپاه اسامه میباشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلمبوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>. | ||
=تاریخ شهادت= | == تاریخ شهادت == | ||
سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر عاشق [[ولایت]] و فدایی [[امامت]] با نیرنگ حیله گران و دنیا طلبان به آرزوی دیرین خود رسید و در [[ماه شعبان]] سال 51 هجری سر مبارکش از بدن جدا شد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 211؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 470. البته حاکم نیشابوری (المستدرک 3: 468) و ابن عساکر (تاریخ دمشق 12: 210) سال 53 هجری را نیز ذکر کردهاند و مسعودی در مروج الذهب سال 50 هجری را نیز ذکر آورده است.</ref>. | سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر عاشق [[ولایت]] و فدایی [[امامت]] با نیرنگ حیله گران و دنیا طلبان به آرزوی دیرین خود رسید و در [[ماه شعبان]] سال 51 هجری سر مبارکش از بدن جدا شد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 211؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 470. البته حاکم نیشابوری (المستدرک 3: 468) و ابن عساکر (تاریخ دمشق 12: 210) سال 53 هجری را نیز ذکر کردهاند و مسعودی در مروج الذهب سال 50 هجری را نیز ذکر آورده است.</ref>. | ||
=بازتاب شهادت حجر بن عدی= | == بازتاب شهادت حجر بن عدی == | ||
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با علیعلیه السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>. | کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با علیعلیه السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>. | ||
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[امام حسین علیه السلام]] را ملاقات کرد و گفت: میدانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امامعلیه السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امامعلیه السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل میدهم و نه نماز برایش میخوانم و نه کفنش میکنم و نه دفنش میکنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>. | در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[امام حسین علیه السلام]] را ملاقات کرد و گفت: میدانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امامعلیه السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امامعلیه السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل میدهم و نه نماز برایش میخوانم و نه کفنش میکنم و نه دفنش میکنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>. | ||
خط ۷۲: | خط ۶۷: | ||
روزی همسر معاویه دید معاویه نمازش را طولانی کرد، خطاب به او کرد و گفت: ای امیرالؤمنین چه نماز نیکویی خواندی البته اگر حجر و اصحابش را به قتل نمی رساندی<ref> انساب الاشراف، بلاذری 5: 270.</ref>. | روزی همسر معاویه دید معاویه نمازش را طولانی کرد، خطاب به او کرد و گفت: ای امیرالؤمنین چه نماز نیکویی خواندی البته اگر حجر و اصحابش را به قتل نمی رساندی<ref> انساب الاشراف، بلاذری 5: 270.</ref>. | ||
=منبع= | == منبع == | ||
[https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/515/%D8%AD%D9%8F%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%8E%D8%AF%DB%8C/ برگرفته از سایت حُجر بن عَدی - پایگاه تخصصی وهابیت پژوهیhttps://www.alwahabiyah.com] | [https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/515/%D8%AD%D9%8F%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%8E%D8%AF%DB%8C/ برگرفته از سایت حُجر بن عَدی - پایگاه تخصصی وهابیت پژوهیhttps://www.alwahabiyah.com] | ||