۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''زبیر بن عوام | '''زبیر بن عوام اسدی'''، پسر عمّه [[رسول خدا (ص)]]، از [[اصحاب]] رسول خدا (ص) و یکی از [[عشره مبشره]] از دیدگاه [[اهل سنت]] بود. از نخستین گروندگان به [[اسلام]] و از [[مهاجران]] به [[حبشه]] است. در جریان [[سقیفه]]، حکم شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت [[امام علی (ع)]] دفاع کرد. زبیر از اعضاء شورای شش نفره بود و به نفع [[امام علی (ع)]] رأی داد. در ماجرای شورش بر علیه [[عثمان]] و قتل وی نقش مؤثری داشت. از خلافت امام علی (ع) دفاع کرد ولی چندی بعد به همراه [[طلحه]]، در مقابل امام علی (ع) ایستاد و [[جنگ جمل]] را به راه انداخت. | ||
=زبیر کیست= | =زبیر کیست= | ||
زبیر بن عوام با کنیه ابوعبدالله، برادرزاده [[حضرت خدیجه]] <ref> | زبیر بن عوام با کنیه ابوعبدالله، برادرزاده [[حضرت خدیجه]] <ref>المقدسی٬ البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة٬ ج۵ ٬ ص ۸۳</ref> است. پدرش عوّام (برادر حضرت خدیجه) در [[جنگ فجار]] کشته شد. <ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۱۹</ref> مادرش صفیه دختر [[عبدالمطلب]] یعنی عمه [[حضرت محمد(ص)]] و [[حضرت علی(ع)]] بود. <ref>مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۳</ref> برخی [[آل زبیر]] را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل قریش را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر [[مصر]]، عوام را با خود به [[مکه]] آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست. <ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۶۷</ref> زبیر با اسماء دختر [[ابوبکر]] ازدواج کرد. <ref>سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۱، ص۲۱۷، تحقیق عبدالرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.</ref> | ||
=[[مسلمان]] شدن زبیر= | =[[مسلمان]] شدن زبیر= | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
=کشته شدن زبیر= | =کشته شدن زبیر= | ||
در [[کتاب طبقات الکبری]] آمده است: بعد از آنکه [[علی(ع)]] [[حدیث]] [[پیامبر(ص)]] را به یاد زبیر آورد؛ آن حدیثی که پیامبر(ص) به زبیر فرموده بود: «ای زبیر، تو به | در [[کتاب طبقات الکبری]] آمده است: بعد از آنکه [[علی(ع)]] [[حدیث]] [[پیامبر(ص)]] را به یاد زبیر آورد؛ آن حدیثی که پیامبر(ص) به زبیر فرموده بود: «ای زبیر، تو به زودی با علی(ع) پیکار می کنی، درحالی که تو بر او ستمگری». | ||
زبیر صحنه جنگ را ترک کرد و به قصد مدینه فرار کرد. <ref>دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386، ج5،ص 167</ref> | زبیر صحنه جنگ را ترک کرد و به قصد مدینه فرار کرد. <ref>دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386، ج5،ص 167</ref> | ||
پس از کنارهگیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت. <ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱</ref> وی سپس نزد [[حضرت علی]] رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش [[جهنم]] را به او بده. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴</ref> پیامبر(ص) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است. <ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱</ref> | پس از کنارهگیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت. <ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱</ref> وی سپس نزد [[حضرت علی]] رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش [[جهنم]] را به او بده. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴</ref> پیامبر(ص) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است. <ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱</ref> |