پرش به محتوا

ارتداد به مثابه امری اجتماعی نه مقوله فکری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه '
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ')
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
یکی دیگر از خصوصیات انسان حب ذات است. اگر حب ذات نباشد، انسان نمی‌تواند زندگی کند. برای استقرار وجود انسان و تضمین حب ذات، انسان قوای دفاعی دارد که در خلقیات انسانی از آن به غضب تعبیر می‌کنند. بحث ارتداد به صورت اصل دفاعی در هر دینی مطرح شده است. ما در تعریف ارتداد آورده‌ایم: مرتد به کسی می‌گویند که از اصول مسلّم هر دین اشراف و آگاهی داشته باشد و به علل شخصی و نفسانی آن اصول را انکار کند و باعث صدمه به دیگران شود و از این طریق به دنبال متلاشی کردن دین و افراد جامعه باشد. در این صورت، هر عاقلی و هر عقل سلیمی برای حفظ خود و جامعه خویش تحفظ‌ها و راه‌های دفاعی را می‌جوید تا به سادگی نتوانند به شخص و گروه وابسته به آن صدمه و ضرر برسانند.<br>
یکی دیگر از خصوصیات انسان حب ذات است. اگر حب ذات نباشد، انسان نمی‌تواند زندگی کند. برای استقرار وجود انسان و تضمین حب ذات، انسان قوای دفاعی دارد که در خلقیات انسانی از آن به غضب تعبیر می‌کنند. بحث ارتداد به صورت اصل دفاعی در هر دینی مطرح شده است. ما در تعریف ارتداد آورده‌ایم: مرتد به کسی می‌گویند که از اصول مسلّم هر دین اشراف و آگاهی داشته باشد و به علل شخصی و نفسانی آن اصول را انکار کند و باعث صدمه به دیگران شود و از این طریق به دنبال متلاشی کردن دین و افراد جامعه باشد. در این صورت، هر عاقلی و هر عقل سلیمی برای حفظ خود و جامعه خویش تحفظ‌ها و راه‌های دفاعی را می‌جوید تا به سادگی نتوانند به شخص و گروه وابسته به آن صدمه و ضرر برسانند.<br>
رعایت چنین اصولی، با اصل اختیار و آزادی انسان هیچ منافاتی ندارد. به دلیل این که انسان در پذیرش اصول یک دین به طور تکوینی مختار است و آیات متعدد قرآنی نیز این مدعا را تأیید می‌کند؛ اما بعد از این‌که انسان در یک دین و گروه به طور آگاهانه قرار گرفت و اصول آن را کاملاً آگاهانه پذیرفت و در قبال آن صاحب حق و تکلیف و وظیفه شد، هرگز نمی‌تواند به علل شخصی و نفسانی آن اصول را یک جانبه نقض کند و برای رسیدن به مشتهیات خویش باعث ضرر به دیگران شود. <br>
رعایت چنین اصولی، با اصل اختیار و آزادی انسان هیچ منافاتی ندارد. به دلیل این که انسان در پذیرش اصول یک دین به طور تکوینی مختار است و آیات متعدد قرآنی نیز این مدعا را تأیید می‌کند؛ اما بعد از این‌که انسان در یک دین و گروه به طور آگاهانه قرار گرفت و اصول آن را کاملاً آگاهانه پذیرفت و در قبال آن صاحب حق و تکلیف و وظیفه شد، هرگز نمی‌تواند به علل شخصی و نفسانی آن اصول را یک جانبه نقض کند و برای رسیدن به مشتهیات خویش باعث ضرر به دیگران شود. <br>
همه می‌پذیرند که تا وقتی قراردادی منعقد نشده است، حقوق و وظیفه‌ای برگردن دو طرف قرارداد نمی‌آید، اما اگر قراردادی پذیرفته شد، آن گاه یک طرف قرارداد نمی‌تواند بدون جلب نظر طرف دیگر قرارداد، آن را نقض کند و اگر چنین کند، به طور قطع او را مستحق پرداخت خسارت وارده خواهد ساخت.<br>
همه می‌پذیرند که تا وقتی قراردادی منعقد نشده است، حقوق و وظیفه‌ای برگردن دو طرف قرارداد نمی‌آید، اما اگر قراردادی پذیرفته شد، آنگاه یک طرف قرارداد نمی‌تواند بدون جلب نظر طرف دیگر قرارداد، آن را نقض کند و اگر چنین کند، به طور قطع او را مستحق پرداخت خسارت وارده خواهد ساخت.<br>
بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم می‌کنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینه‌ها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینه‌های آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبهه‌ای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.<br>
بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم می‌کنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینه‌ها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینه‌های آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبهه‌ای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.<br>


خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


=تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی=
=تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی=
اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آن گاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمی‌شود و ارتداد بر او اطلاق نمی‌گردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref> <br>
اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آنگاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمی‌شود و ارتداد بر او اطلاق نمی‌گردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref> <br>


=منابع و مآخذ=
=منابع و مآخذ=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش