confirmed، مدیران
۳۷٬۱۸۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''زَیدُبن حارِثَه''' که نام کاملش '''زید بن حارثه بن شراحیل کلبی''' پسر حارثه غلام [[حضرت خدیجه(س)]] بود. پسر خوانده [[پیامبر اکرم(ص)]] است که پس از [[علی بن ابیطالب(ع)]] (اولین ایمان آورنده به [[رسول خدا(ص)]]) و حضرت خدیجه(س)، [[ایمان]] آورد و با آن حضرت [[نماز]] خواند. او نخستین [[مسلمانان]] و تنها [[صحابی]] که نامش در [[قرآن]] آمده است. وی فرماندهی [[جنگ موته]] را بر عهده داشت و در همین جنگ به [[شهادت]] رسید. مزار او و دیگر شهدای موته در [[اردن]] زیارتگاه مسلمانان است. | '''زَیدُبن حارِثَه''' که نام کاملش '''زید بن حارثه بن شراحیل کلبی''' پسر حارثه غلام [[حضرت خدیجه(س)]] بود. پسر خوانده [[پیامبر اکرم(ص)]] است که پس از [[علی بن ابیطالب(ع)]] (اولین ایمان آورنده به [[رسول خدا(ص)]]) و حضرت خدیجه(س)، [[ایمان]] آورد و با آن حضرت [[نماز]] خواند. او نخستین [[مسلمانان]] و تنها [[صحابی]] که نامش در [[قرآن]] آمده است. وی فرماندهی [[جنگ موته]] را بر عهده داشت و در همین جنگ به [[شهادت]] رسید. مزار او و دیگر شهدای موته در [[اردن]] زیارتگاه مسلمانان است. | ||
=زید بن حارثه سومین مسلمان= | == زید بن حارثه سومین مسلمان == | ||
زیدبن حارثه بن شرحبیل کلبی، از صحابه پیامبر خدا(ص) و دومین مردی است که پس از [[امام علی|امام علی بن ابی طالب(ع)]] اسلام آورد. او از بردگانی بود که به دست [[رسول خدا(ص)]] آزاد شد. [[پیامبر خدا]] او را بسیار دوست داشت و به پسر خواندگی خویش برگزیده بود. وی در بیشتر جنگهای زمان پیامبر خدا(ص) شرکت داشت. بنابر قولی، در نه [[غزوه]] حاضر بوده است و گاه، او مسئولیت فرماندهی لشکر [[اسلام]] را بر دوش داشت. او به سبب علاقه بسیار به پیامبر، همواره در کنار آن حضرت بود و از وجود مبارک رسول خدا(ص) مراقبت میکرد. آوردهاند هنگام مسافرت [[پیامبر اکرم(ص)]] به طایف، وقتی که به تحریک بزرگان طایف، جوانان و اراذل و اوباش به حضرت سنگ میزدند، زید از آن حضرت دفاع میکرد. او خود را سپر پیامبر کرده بود و سنگها به بدن وی میخورد. به این ترتیب، نمیگذاشت آسیب جدی بر بدن حضرت وارد شود<ref> محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج1، ص212.</ref>. او تنها صحابه [[رسول اکرم(ص)]] به شمار میآید که نامش در [[قرآن کریم]] آمده است<ref>احزاب (35)، 37.</ref>. | زیدبن حارثه بن شرحبیل کلبی، از صحابه پیامبر خدا(ص) و دومین مردی است که پس از [[امام علی|امام علی بن ابی طالب(ع)]] اسلام آورد. او از بردگانی بود که به دست [[رسول خدا(ص)]] آزاد شد. [[پیامبر خدا]] او را بسیار دوست داشت و به پسر خواندگی خویش برگزیده بود. وی در بیشتر جنگهای زمان پیامبر خدا(ص) شرکت داشت. بنابر قولی، در نه [[غزوه]] حاضر بوده است و گاه، او مسئولیت فرماندهی لشکر [[اسلام]] را بر دوش داشت. او به سبب علاقه بسیار به پیامبر، همواره در کنار آن حضرت بود و از وجود مبارک رسول خدا(ص) مراقبت میکرد. آوردهاند هنگام مسافرت [[پیامبر اکرم(ص)]] به طایف، وقتی که به تحریک بزرگان طایف، جوانان و اراذل و اوباش به حضرت سنگ میزدند، زید از آن حضرت دفاع میکرد. او خود را سپر پیامبر کرده بود و سنگها به بدن وی میخورد. به این ترتیب، نمیگذاشت آسیب جدی بر بدن حضرت وارد شود<ref> محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج1، ص212.</ref>. او تنها صحابه [[رسول اکرم(ص)]] به شمار میآید که نامش در [[قرآن کریم]] آمده است<ref>احزاب (35)، 37.</ref>. | ||
=اسارت و بردگی زید= | == اسارت و بردگی زید == | ||
در دوران [[جاهلیت]]، در جنگ میان دو کشور یا دو قبیله، قوم پیروز، افزون بر آنکه همه اموال به دست آمده را غارت میکرد، همه افراد دستگیر شده را با نام بَرده به کار میگرفت. همچنین اگر صلاح میدید، آنان را میفروخت. زیدبن حارثه، در کودکی همراه با مادرش به دیدن بستگانشان رفت. در آن زمان، طایفه «بنیقین» که با خویشاوندان مادری زید دشمنی داشتند به آنان حمله کردند. در این ماجرا، زید اسیر شد و غارتگران، او را برای فروش به بازار عکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده حضرت خدیجه(ع) که از سفر [[شام]] باز میگشت، او را برای عمهاش خدیجه(ع) خرید و با خود به [[مکه]] آورد. وقتی خدیجه(ع) به دیدن حکیم رفت، وی گفت: «عمه جان، دو غلام خریده ام. هر یک را میپسندی برای خود بردار». حضرت خدیجه(ع) نیز زید را برگزید و با خود به خانه آورد. در همان برخورد نخست، رسول خدا(ص) از این کودک خوشش آمد. وقتی [[خدیجه(ع)]] موضوع را دریافت، او را به رسول خدا(ص) بخشید. | در دوران [[جاهلیت]]، در جنگ میان دو کشور یا دو قبیله، قوم پیروز، افزون بر آنکه همه اموال به دست آمده را غارت میکرد، همه افراد دستگیر شده را با نام بَرده به کار میگرفت. همچنین اگر صلاح میدید، آنان را میفروخت. زیدبن حارثه، در کودکی همراه با مادرش به دیدن بستگانشان رفت. در آن زمان، طایفه «بنیقین» که با خویشاوندان مادری زید دشمنی داشتند به آنان حمله کردند. در این ماجرا، زید اسیر شد و غارتگران، او را برای فروش به بازار عکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده حضرت خدیجه(ع) که از سفر [[شام]] باز میگشت، او را برای عمهاش خدیجه(ع) خرید و با خود به [[مکه]] آورد. وقتی خدیجه(ع) به دیدن حکیم رفت، وی گفت: «عمه جان، دو غلام خریده ام. هر یک را میپسندی برای خود بردار». حضرت خدیجه(ع) نیز زید را برگزید و با خود به خانه آورد. در همان برخورد نخست، رسول خدا(ص) از این کودک خوشش آمد. وقتی [[خدیجه(ع)]] موضوع را دریافت، او را به رسول خدا(ص) بخشید. | ||
=پسرخوانده پیامبر خدا(ص)= | == پسرخوانده پیامبر خدا(ص) == | ||
می گویند وقتی پدر زید دریافت که افراد قبیله بنیقین فرزندش را به حکیم بن حزام فروختهاند، از شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شد و از دوری او، اشعاری را زمزمه میکرد؛ به گونهای که همه با دیدن آن منظره بسیار غمگین میشدند. تا اینکه روزی باخبر شد فرزندش را در [[مکه]] به غلامی فروختهاند. بی درنگ همراه با برادرش به مکه آمد و نزد بزرگ [[بنی هاشم]]، [[حضرت ابوطالب]] رفت و به او گفت: «فرزند من، نزد برادرزاده تو [[محمد(ص)]] است. به او بگو یا او را به ما بفروشد یا آزاد سازد». پیامبر (ص) وقتی این پیام را شنید، فرمود: «زید آزاد است هر جا که میخواهد برود». | می گویند وقتی پدر زید دریافت که افراد قبیله بنیقین فرزندش را به حکیم بن حزام فروختهاند، از شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شد و از دوری او، اشعاری را زمزمه میکرد؛ به گونهای که همه با دیدن آن منظره بسیار غمگین میشدند. تا اینکه روزی باخبر شد فرزندش را در [[مکه]] به غلامی فروختهاند. بی درنگ همراه با برادرش به مکه آمد و نزد بزرگ [[بنی هاشم]]، [[حضرت ابوطالب]] رفت و به او گفت: «فرزند من، نزد برادرزاده تو [[محمد(ص)]] است. به او بگو یا او را به ما بفروشد یا آزاد سازد». پیامبر (ص) وقتی این پیام را شنید، فرمود: «زید آزاد است هر جا که میخواهد برود». | ||
خط ۴۴: | خط ۴۰: | ||
پیامبر اسلام(ص) پس از نزول این آیهها به زید فرمود: «تو زیدبن حارثه هستی». از آن پس، او را آزاد شده پیامبر (مولی رسول الله) خواندند و این رسم لغو شد. | پیامبر اسلام(ص) پس از نزول این آیهها به زید فرمود: «تو زیدبن حارثه هستی». از آن پس، او را آزاد شده پیامبر (مولی رسول الله) خواندند و این رسم لغو شد. | ||
=زید در کنار رسول خدا(ص)= | == زید در کنار رسول خدا(ص) == | ||
زمانی که زید به خانه رسول خدا(ص) وارد شد، از آن حضرت جز نیکی ندید، و به این دلیل، شیفته اخلاق و برخوردهای بزرگوارانه پیامبر خدا(ص) شد. او هرگز احساس بردگی نکرد. زید نیز مانند یکی از اعضای خانواده پیامبر بود و بلکه بیشتر از آنان، به وی احترام میگذاشتند. از [[امام صادق(ع)]] روایت شده است: «پیامبر خدا بهاندازهای زید را دوست میداشت که او را '''زید الحب''' لقب داده بود»<ref>محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص 804.</ref>. | زمانی که زید به خانه رسول خدا(ص) وارد شد، از آن حضرت جز نیکی ندید، و به این دلیل، شیفته اخلاق و برخوردهای بزرگوارانه پیامبر خدا(ص) شد. او هرگز احساس بردگی نکرد. زید نیز مانند یکی از اعضای خانواده پیامبر بود و بلکه بیشتر از آنان، به وی احترام میگذاشتند. از [[امام صادق(ع)]] روایت شده است: «پیامبر خدا بهاندازهای زید را دوست میداشت که او را '''زید الحب''' لقب داده بود»<ref>محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص 804.</ref>. | ||
در برخی تاریخها آوردهاند که رسول خدا(ص)، زید را همچون خویشان نزدیکش دوست میداشت. چنان که وقتی مسئله پیمان برادری را میان مسلمانان اجرا میکرد، زید و عموی بزرگوارش، [[حمزه سیدالشهدا]] را برادر قرار داد. | در برخی تاریخها آوردهاند که رسول خدا(ص)، زید را همچون خویشان نزدیکش دوست میداشت. چنان که وقتی مسئله پیمان برادری را میان مسلمانان اجرا میکرد، زید و عموی بزرگوارش، [[حمزه سیدالشهدا]] را برادر قرار داد. | ||
=اسلام زیدبن حارثه= | == اسلام زیدبن حارثه == | ||
بنابر برخی سندهای تاریخی، حضرت خدیجه(ع) زید را وقتی که هشت ساله بود، به پیامبر اکرم(ص) بخشید. زیدبن حارثه بیست سال از پیامبر اکرم(ص) کوچکتر بود. بنابراین در 28 سالگی آن حضرت، یعنی سه سال پس از ازدواج با خدیجه(ع) و دوازده سال پیش از، [[بعثت]] رسول اکرم(ص) به خانهی رسول خدا(ص) وارد شد. از آن پس، همواره از آموزشهای پیامبر بهره میبرد. شخصیت زید در سایه رسیدگیهای حضرت خدیجه(ع) و رفت و آمد با [[امیرمؤمنان]]، [[علی(ع)]] شکل گرفت. بنابراین، وقتی آن حضرت به پیامبری برگزیده شد، پس از حضرت خدیجه(ع) و امام علی(ع)، زید سومین فردی بود که به اسلام ایمان آورد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص226. | بنابر برخی سندهای تاریخی، حضرت خدیجه(ع) زید را وقتی که هشت ساله بود، به پیامبر اکرم(ص) بخشید. زیدبن حارثه بیست سال از پیامبر اکرم(ص) کوچکتر بود. بنابراین در 28 سالگی آن حضرت، یعنی سه سال پس از ازدواج با خدیجه(ع) و دوازده سال پیش از، [[بعثت]] رسول اکرم(ص) به خانهی رسول خدا(ص) وارد شد. از آن پس، همواره از آموزشهای پیامبر بهره میبرد. شخصیت زید در سایه رسیدگیهای حضرت خدیجه(ع) و رفت و آمد با [[امیرمؤمنان]]، [[علی(ع)]] شکل گرفت. بنابراین، وقتی آن حضرت به پیامبری برگزیده شد، پس از حضرت خدیجه(ع) و امام علی(ع)، زید سومین فردی بود که به اسلام ایمان آورد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص226. | ||
7- احزاب (33)، 36.</ref> و پشت سر آن حضرت به [[نماز]] ایستاد. وی از همان روزهای نخست دعوت به اسلام، کنار این سه تن قرار گرفت و در همه سختیها و مشکلات سالهای آغازین بعثت، یار و یاور رسول خدا(ص) بود. لحظهای پیامبر را در مقابل [[مشرکان]] تنها نگذاشت و تهدیدهای دشمنان، هیچ گونه تردیدی بر [[ایمان]] و اعتقادش به وجود نیاورد. زید تا پایان، پایداری کرد. بارها در دفاع از وجود مبارک پیامبر خدا(ص) کتک خورد و حتی چندین بار سرش شکست، ولی استوارانه در کنار پیامبر خدا(ص) باقی ماند. | 7- احزاب (33)، 36.</ref> و پشت سر آن حضرت به [[نماز]] ایستاد. وی از همان روزهای نخست دعوت به اسلام، کنار این سه تن قرار گرفت و در همه سختیها و مشکلات سالهای آغازین بعثت، یار و یاور رسول خدا(ص) بود. لحظهای پیامبر را در مقابل [[مشرکان]] تنها نگذاشت و تهدیدهای دشمنان، هیچ گونه تردیدی بر [[ایمان]] و اعتقادش به وجود نیاورد. زید تا پایان، پایداری کرد. بارها در دفاع از وجود مبارک پیامبر خدا(ص) کتک خورد و حتی چندین بار سرش شکست، ولی استوارانه در کنار پیامبر خدا(ص) باقی ماند. | ||
=ازدواج زید بر زینب بنت جَحش= | == ازدواج زید بر زینب بنت جَحش == | ||
وقتی زید به سن ازدواج رسید، رسول خدا(ص) به سبب علاقه فراوان به او، زینب بنت جَحش را که عمه زاده آن حضرت و دختر اُمَیمَه بنت [[عبدالمطلب]] بود به عقد وی درآورد. زینب نخست گمان کرد رسول خدا(ص) او را برای خودش خواستگاری میکند. پس خوش حال شد، ولی وقتی فهمید او را برای زیدبن بن حارثه خواستگاری کرده است، پشیمان شد. او به پیامبر گفت: «این ازدواج برخلاف شئون خانوادگی ماست». به این ترتیب، حاضر نشد با زید ازدواج کند. برادرش «عبدالله» نیز با این کار به شدت مخالفت کرد، ولی طولی نکشید که آیهای نازل شد و این کردار زینب را سرزنش کرد. خداوند هشدار داد که آنان نمیتوانند هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را لازم میدانند، با آن مخالفت کنند. | وقتی زید به سن ازدواج رسید، رسول خدا(ص) به سبب علاقه فراوان به او، زینب بنت جَحش را که عمه زاده آن حضرت و دختر اُمَیمَه بنت [[عبدالمطلب]] بود به عقد وی درآورد. زینب نخست گمان کرد رسول خدا(ص) او را برای خودش خواستگاری میکند. پس خوش حال شد، ولی وقتی فهمید او را برای زیدبن بن حارثه خواستگاری کرده است، پشیمان شد. او به پیامبر گفت: «این ازدواج برخلاف شئون خانوادگی ماست». به این ترتیب، حاضر نشد با زید ازدواج کند. برادرش «عبدالله» نیز با این کار به شدت مخالفت کرد، ولی طولی نکشید که آیهای نازل شد و این کردار زینب را سرزنش کرد. خداوند هشدار داد که آنان نمیتوانند هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را لازم میدانند، با آن مخالفت کنند. | ||
وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مؤمنَه اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً أن یَکونَ لَهُمُ الخِیرَهُ مِن أمرِهِم وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً<ref> احزاب (33)، 36.</ref>؛ «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم میدانند، اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشد، و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند به گمراهی گرفتار شده است». | وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مؤمنَه اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً أن یَکونَ لَهُمُ الخِیرَهُ مِن أمرِهِم وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً<ref> احزاب (33)، 36.</ref>؛ «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم میدانند، اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشد، و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند به گمراهی گرفتار شده است». | ||
خط ۶۲: | خط ۵۵: | ||
طولی نکشید که رسول اکرم(ص) از سوی خداوند مأمور شد، برای از میان بردن کامل سنت غلط جاهلی که ازدواج با زن پسر خوانده را جایز نمیدانست، با زینب بنت جحش ازدواج کند. رسول خدا(ص) با اینکه از انتقاد منافقان [[مدینه]] نگران بود، این کار را انجام داد. به این ترتیب، دو حکم [[جاهلیت]] مردود شد: نخست، فرزند خواندگی و [[ارث]] بردن فرزند خوانده از پدر خوانده و دیگری، جایز نبودن ازدواج با همسر فرزند خوانده، پس ا ز طلاق وی<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه ی موسوی همدانی، ج16، ص322.</ref>. | طولی نکشید که رسول اکرم(ص) از سوی خداوند مأمور شد، برای از میان بردن کامل سنت غلط جاهلی که ازدواج با زن پسر خوانده را جایز نمیدانست، با زینب بنت جحش ازدواج کند. رسول خدا(ص) با اینکه از انتقاد منافقان [[مدینه]] نگران بود، این کار را انجام داد. به این ترتیب، دو حکم [[جاهلیت]] مردود شد: نخست، فرزند خواندگی و [[ارث]] بردن فرزند خوانده از پدر خوانده و دیگری، جایز نبودن ازدواج با همسر فرزند خوانده، پس ا ز طلاق وی<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه ی موسوی همدانی، ج16، ص322.</ref>. | ||
=همسر و فرزند زیدبن حارثه= | == همسر و فرزند زیدبن حارثه == | ||
زید پس از آن با «برکه» که به «ام ایمن» معروف است، ازدواج کرد. ام ایمن نخست کنیز عبدالمطلب بود. وی پس از مدتی به دستور عبدالمطلب در خانه رسول اکرم(ص) از ایشان پرستاری کرد. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) مادر عزیزش [[آمنه]] را از دست داد، عبدالمطلب به ام ایمن گفت: «فرزندم محمد را نیکو پرستاری کن». | زید پس از آن با «برکه» که به «ام ایمن» معروف است، ازدواج کرد. ام ایمن نخست کنیز عبدالمطلب بود. وی پس از مدتی به دستور عبدالمطلب در خانه رسول اکرم(ص) از ایشان پرستاری کرد. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) مادر عزیزش [[آمنه]] را از دست داد، عبدالمطلب به ام ایمن گفت: «فرزندم محمد را نیکو پرستاری کن». | ||
پیامبر اسلام(ص) از ام ایمن مهربانی و محبت بسیار دید. او پیوسته میفرمود: «پس از آمنه، ام ایمن مادر من است». | پیامبر اسلام(ص) از ام ایمن مهربانی و محبت بسیار دید. او پیوسته میفرمود: «پس از آمنه، ام ایمن مادر من است». | ||
خط ۷۰: | خط ۶۲: | ||
این ابراز علاقه پیامبر(ص) به اسامه، زبانزد مسلمانان بود و چندین بار، در موارد گوناگون تکرار شد؛ به گونهای که در مدینه به عنوان «دوست و زاده دوست پیامبر» شهرت یافت<ref>سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 440؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص 641؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج1، ص34.</ref>. | این ابراز علاقه پیامبر(ص) به اسامه، زبانزد مسلمانان بود و چندین بار، در موارد گوناگون تکرار شد؛ به گونهای که در مدینه به عنوان «دوست و زاده دوست پیامبر» شهرت یافت<ref>سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 440؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص 641؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج1، ص34.</ref>. | ||
=جنگ موته= | == جنگ موته == | ||
[[جنگ موته]] در [[جمادیالاولی]] سال هشتم [[هجرت]] به وقوع پيوست. در اين نبرد فرماندهی لشكر اسلام به سه نفر به ترتيب «زيد بن حارثه»، [[جعفر بن ابیطالب]] و «عبد الله بن رواحه» داده شد كه در صورت [[شهادت]] هر كدام، فرماندهی به ديگری منتقل شود؛ محققان [[شيعه]] معتقدند كه حضرت جعفر فرمانده كل بود و زيد و عبدالله معاونان او بودند. | [[جنگ موته]] در [[جمادیالاولی]] سال هشتم [[هجرت]] به وقوع پيوست. در اين نبرد فرماندهی لشكر اسلام به سه نفر به ترتيب «زيد بن حارثه»، [[جعفر بن ابیطالب]] و «عبد الله بن رواحه» داده شد كه در صورت [[شهادت]] هر كدام، فرماندهی به ديگری منتقل شود؛ محققان [[شيعه]] معتقدند كه حضرت جعفر فرمانده كل بود و زيد و عبدالله معاونان او بودند. | ||
هنگامی كه رزمندگان اسلام به وادی «معان» رسيدند، با خبر شدند كه «هرقل فرمانده ارتش روم» به همراهی صد هزار نفر از روميان و صد هزار نفر از اعراب آماده جنگ با لشكر اسلام شدهاند، سپاه اسلام كه نيروهای رزمندهاش از سه هزار نفر تجاور نمیكرد، مدت دو شب در «معان» ماندند تا تصميم بگيرند به پيشروی ادامه دهند و با روميان بجنگندند و يا از پيامبر(ص) دستور مجددی دريافت كنند. در اين موقعيت «عبد الله رواحه» اين افسر فداكار و با فضيلت از جای برخاست و با سخنان آتشين تمام نيروهای تحت فرماندهی را آماده مبارزه كرد. | هنگامی كه رزمندگان اسلام به وادی «معان» رسيدند، با خبر شدند كه «هرقل فرمانده ارتش روم» به همراهی صد هزار نفر از روميان و صد هزار نفر از اعراب آماده جنگ با لشكر اسلام شدهاند، سپاه اسلام كه نيروهای رزمندهاش از سه هزار نفر تجاور نمیكرد، مدت دو شب در «معان» ماندند تا تصميم بگيرند به پيشروی ادامه دهند و با روميان بجنگندند و يا از پيامبر(ص) دستور مجددی دريافت كنند. در اين موقعيت «عبد الله رواحه» اين افسر فداكار و با فضيلت از جای برخاست و با سخنان آتشين تمام نيروهای تحت فرماندهی را آماده مبارزه كرد. | ||
خط ۸۲: | خط ۷۳: | ||
پس از وی «زيد بن حارثه» پرچم فرماندهی را به دست گرفت و با شهامت بسيار جنگيد و سپاه را فرماندهی نمود تا اینکه به شهادت رسيد<ref>اسدالغایه فی معرفه الصحابه، ج 2، ص 227.</ref>. سپس نوبت «عبدالله بن رواحه» شد، پرچم را برافراشت. او هم جوانمردانه جنگيد تا به درجه شهادت نايل آمد. پس از شهادت این سه، سپاهیان [[خالد بن ولید]] که فردی شجاع و جنگآور بود را به فرماندهی انتخاب کردند. اما [[مسلمانان]] که از عده کمتری نسبت به دشمن برخوردار بودند مجبور به عقبنشینی و فرار از مهلکه شدند. مردم مدینه که از جریان جنگ آگاه شده بودند در استقبال از سپاه مغموم، آنان را «فراریان خائن» خوانده و بر سرشان خاک ریختند. | پس از وی «زيد بن حارثه» پرچم فرماندهی را به دست گرفت و با شهامت بسيار جنگيد و سپاه را فرماندهی نمود تا اینکه به شهادت رسيد<ref>اسدالغایه فی معرفه الصحابه، ج 2، ص 227.</ref>. سپس نوبت «عبدالله بن رواحه» شد، پرچم را برافراشت. او هم جوانمردانه جنگيد تا به درجه شهادت نايل آمد. پس از شهادت این سه، سپاهیان [[خالد بن ولید]] که فردی شجاع و جنگآور بود را به فرماندهی انتخاب کردند. اما [[مسلمانان]] که از عده کمتری نسبت به دشمن برخوردار بودند مجبور به عقبنشینی و فرار از مهلکه شدند. مردم مدینه که از جریان جنگ آگاه شده بودند در استقبال از سپاه مغموم، آنان را «فراریان خائن» خوانده و بر سرشان خاک ریختند. | ||
=درگذشت زید= | == درگذشت زید == | ||
زید در جمادی الاول سال هشتم پس از هجرت در حالی که فرماندهی لشکر اسلام را در جنگ موته علیه رومیان برعهده داشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. | زید در جمادی الاول سال هشتم پس از هجرت در حالی که فرماندهی لشکر اسلام را در جنگ موته علیه رومیان برعهده داشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. | ||
=منابع= | == منابع == | ||
# [https://rasekhoon.net/article/show/703374/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D8%B1%D8%AB%D9%87-1 برگرفته از سایت آشنایی با زیدبن حارثه (1) - راسخونhttps://rasekhoon.net] | # [https://rasekhoon.net/article/show/703374/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D8%B1%D8%AB%D9%87-1 برگرفته از سایت آشنایی با زیدبن حارثه (1) - راسخونhttps://rasekhoon.net] | ||
# | # | ||
# [https://banooyiazjenseab.kowsarblog.ir/%D8%B2%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D8%B1%D8%AB%D9%87 برگرفته از سایت زید بن حارثه - آتناhttps://banooyiazjenseab.kowsarblog.ir] | # [https://banooyiazjenseab.kowsarblog.ir/%D8%B2%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D8%B1%D8%AB%D9%87 برگرفته از سایت زید بن حارثه - آتناhttps://banooyiazjenseab.kowsarblog.ir] | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||