confirmed، مدیران
۳۷٬۳۵۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''زید بن ثابت بن ضحاک''' از بزرگان [[صحابه]] و از [[کاتبان وحی]] و گردآورندگان [[قرآن مجید]] در زمان [[عثمان]] بود، و از قبیلۀ بزرگ [[قبیله خزرج]] در [[مدینه]] بود، در شهر مدینه متولد شد، و در [[مکه]] رشد و پرورش یافت. او کاتب [[قرآن]] و نیز کاتب مراسلات [[محمّد(صلی الله علیه)]] بود و با زبانهای عبری، کلدانی و آشوری آشنایی داشت. | '''زید بن ثابت بن ضحاک''' از بزرگان [[صحابه]] و از [[کاتبان وحی]] و گردآورندگان [[قرآن مجید]] در زمان [[عثمان]] بود، و از قبیلۀ بزرگ [[قبیله خزرج]] در [[مدینه]] بود، در شهر مدینه متولد شد، و در [[مکه]] رشد و پرورش یافت. او کاتب [[قرآن]] و نیز کاتب مراسلات [[حضرت محمد (ص)|محمّد(صلی الله علیه)]] بود و با زبانهای عبری، کلدانی و آشوری آشنایی داشت. | ||
پس از [[پیامبر(صلی الله علیه)]] در [[ماجرای سقیفه]] از [[خلافت]] [[ابوبکر]] حمایت و با او [[بیعت]] کرد. در دوره خلافت [[عمر]] و [[عثمان]] منصب قضاوت را برعهده داشت و در سفرهای [[خلیفه]] جانشین آندو در مدینه بود. | پس از [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] در [[سقیفه بنی ساعده|ماجرای سقیفه]] از [[خلافت]] [[ابوبکر]] حمایت و با او [[بیعت]] کرد. در دوره خلافت [[عمر]] و [[عثمان]] منصب قضاوت را برعهده داشت و در سفرهای [[خلیفه]] جانشین آندو در مدینه بود. | ||
== زید بن ثابت == | == زید بن ثابت == | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
کنیه او ابوسعید، ابوعبدالرحمن، ابوخارجه<ref>ابن اثیر پیشین، ج2، ص 12.</ref> و برخی کنیه او را ابوثابت گقتهاند<ref>عزیزی، حسین، رستگار، پرویز، بیات، یوسف؛ راویان مشترک (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، 1380، چاپ اول، ج1، ص 347 و دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار 1373، ج8، ص 11520.</ref>. وی در سال یازدهم قبل از [[هجرت]] در شهر مدینه متولد شد، و در [[مکه]] رشد و پرورش یافت هنگامی که شش ساله بود پدرش در جنگ «بعاث» جنگی که پیش از هجرت پیامبر به مدینه بین دو [[قبیله اوس]] و [[قبیله خزرج]] اتفاق افتاده بود کشته شد<ref> ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، 1415 ه. ق، ج19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی پیشین، ج2، ص426 و مقریزی، تقی الدین؛ پبیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ؛ بیروت – لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.</ref>. | کنیه او ابوسعید، ابوعبدالرحمن، ابوخارجه<ref>ابن اثیر پیشین، ج2، ص 12.</ref> و برخی کنیه او را ابوثابت گقتهاند<ref>عزیزی، حسین، رستگار، پرویز، بیات، یوسف؛ راویان مشترک (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، 1380، چاپ اول، ج1، ص 347 و دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار 1373، ج8، ص 11520.</ref>. وی در سال یازدهم قبل از [[هجرت]] در شهر مدینه متولد شد، و در [[مکه]] رشد و پرورش یافت هنگامی که شش ساله بود پدرش در جنگ «بعاث» جنگی که پیش از هجرت پیامبر به مدینه بین دو [[قبیله اوس]] و [[قبیله خزرج]] اتفاق افتاده بود کشته شد<ref> ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، 1415 ه. ق، ج19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی پیشین، ج2، ص426 و مقریزی، تقی الدین؛ پبیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ؛ بیروت – لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.</ref>. | ||
در یازده سالگی با [[رسول اکرم]] مهاجرت کرد و در امور دین، علم آموخت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص426 و تقى الدین مقریزى؛ إمتاع الأسماع ...، پیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.</ref> وی دارای 18 پسر و 9 دختر بود که هفت نفر از فرزندان وی در [[واقعه | در یازده سالگی با [[رسول اکرم]] مهاجرت کرد و در امور دین، علم آموخت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص426 و تقى الدین مقریزى؛ إمتاع الأسماع ...، پیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.</ref> وی دارای 18 پسر و 9 دختر بود که هفت نفر از فرزندان وی در [[واقعه حره]] به قتل رسیدند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص426 و تقی الدین مقریزی؛ إمتاع الأسماع ... ، پیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.</ref>. | ||
== حضور زید بن ثابت در غزوات == | == حضور زید بن ثابت در غزوات == | ||
در اکثر کتابهای تاریخی آمده است که به علت کمی سن زید، پیامبر به وی اجازه شرکت در [[غزوه بدر]] را نداد و او را به همراه اشخاص دیگر از چهار منزلی مدینه «بیوت السقیا» بازگردانید<ref>البلاذری، انساب الأشراف، مصحح الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت – لبنان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1394 - 1974 م، چاپ الأولی، ج1، ص531 و مقریزی، تقی الدین؛ إمتاع الأسماع ... ، پیشین، ج1، ص82 و آیتی، ابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص203.</ref> و بنا بر گفته بیشتر منابع، [[جنگ خندق]]، اولین جنگی است که زید بن ثابت در آن حضور یافت<ref>الذهبی، تذکرة الحفاظ، پیشین، ج1، ص32.</ref> و از زید بن ثابت نقل شده است که: «در [[جنگ بدر]] و احد اجازه حضور نیافتم اما در جنگ خندق اجازه حضور یافتم و پیامبر لباس قبطی به من پوشانید<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref>.» | در اکثر کتابهای تاریخی آمده است که به علت کمی سن زید، پیامبر به وی اجازه شرکت در [[غزوه بدر]] را نداد و او را به همراه اشخاص دیگر از چهار منزلی مدینه «بیوت السقیا» بازگردانید<ref>البلاذری، انساب الأشراف، مصحح الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت – لبنان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1394 - 1974 م، چاپ الأولی، ج1، ص531 و مقریزی، تقی الدین؛ إمتاع الأسماع ... ، پیشین، ج1، ص82 و آیتی، ابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص203.</ref> و بنا بر گفته بیشتر منابع، [[جنگ خندق]]، اولین جنگی است که زید بن ثابت در آن حضور یافت<ref>الذهبی، تذکرة الحفاظ، پیشین، ج1، ص32.</ref> و از زید بن ثابت نقل شده است که: «در [[جنگ بدر]] و احد اجازه حضور نیافتم اما در جنگ خندق اجازه حضور یافتم و پیامبر لباس قبطی به من پوشانید<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref>.» | ||
بنا بر قول مغازی هنگامی که [[مسلمانان]] مشغول کندن خندق بودند، زید بن ثابت هم از کسانی بود که خاک میبرد. سعد بن معاذ که همراه [[رسول خدا(صلی الله علیه)]] نشسته بود، به زید بن ثابت نگاه کرد و به پیامبر(صلی الله علیه) گفت: ای [[رسول خدا]]، خدا را سپاس گزارم که مرا آنقدر زنده نگه داشت که به تو [[ایمان]] آوردم، من در روز جنگ بعاث پدر این زید را که ثابت بن ضحاک بود و بیماری صرع داشت در آغوش گرفتم. پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: بسیار پسر خوبی است! از قضا زید بن ثابت که در خندق دراز کشیده بود خوابش برد، و خوابش به حدّی سنگین شده بود که عمارة بن حزم شمشیر و کمان و سپرش را برداشت و او بیدار نشد. مسلمانان پس از حفر خندق به هنگام ترک آن متوجه زید نشدند و او را که همچنان خوابیده بود ترک کردند. پس از اینکه زید بیدار شد و زمانی که این خبر به پیامبر(صلی الله علیه) رسید، زید را احضار فرموده و گفتند: ای خواب آلوده، خوابیدی تا آنکه اسلحهات را بردند؟! سپس رسول خدا(صلی الله علیه) فرمودند: چه کسی از اسلحه این پسر خبر دارد؟ [[عمارة بن حزم]] گفت: ای رسول خدا، اسلحه او دست من است. پیامبر(صلی الله علیه) دستور دادند که عماره اسلحه او را پس بدهد و هم فرمودند که هیچ کس حق ندارد حتّی به شوخی اسلحه مسلمانی را بردارد، که موجب ترس او گردد<ref>واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی(تاریخ جنگهای پیامبر(صلی الله علیه)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369ش، چاپ دوم، ص336.</ref>. | بنا بر قول مغازی هنگامی که [[مسلمانان]] مشغول کندن خندق بودند، زید بن ثابت هم از کسانی بود که خاک میبرد. سعد بن معاذ که همراه [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] نشسته بود، به زید بن ثابت نگاه کرد و به پیامبر(صلی الله علیه) گفت: ای [[رسول خدا]]، خدا را سپاس گزارم که مرا آنقدر زنده نگه داشت که به تو [[ایمان]] آوردم، من در روز جنگ بعاث پدر این زید را که ثابت بن ضحاک بود و بیماری صرع داشت در آغوش گرفتم. پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: بسیار پسر خوبی است! از قضا زید بن ثابت که در خندق دراز کشیده بود خوابش برد، و خوابش به حدّی سنگین شده بود که عمارة بن حزم شمشیر و کمان و سپرش را برداشت و او بیدار نشد. مسلمانان پس از حفر خندق به هنگام ترک آن متوجه زید نشدند و او را که همچنان خوابیده بود ترک کردند. پس از اینکه زید بیدار شد و زمانی که این خبر به پیامبر(صلی الله علیه) رسید، زید را احضار فرموده و گفتند: ای خواب آلوده، خوابیدی تا آنکه اسلحهات را بردند؟! سپس رسول خدا(صلی الله علیه) فرمودند: چه کسی از اسلحه این پسر خبر دارد؟ [[عمارة بن حزم]] گفت: ای رسول خدا، اسلحه او دست من است. پیامبر(صلی الله علیه) دستور دادند که عماره اسلحه او را پس بدهد و هم فرمودند که هیچ کس حق ندارد حتّی به شوخی اسلحه مسلمانی را بردارد، که موجب ترس او گردد<ref>واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی(تاریخ جنگهای پیامبر(صلی الله علیه)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369ش، چاپ دوم، ص336.</ref>. | ||
و نوشتهاند که وی در جریان [[غزوۀ حنین]] از سوی پیامبر(صلی الله علیه) مأمور شد که مردم را سرشماری و غنایم را حساب کند و بعد وی آن را میان مردم تقسیم نمود<ref>ابن سعد، محمد بن سعد زهری(م 230)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج2، ص150.</ref>. | و نوشتهاند که وی در جریان [[حنین|غزوۀ حنین]] از سوی پیامبر(صلی الله علیه) مأمور شد که مردم را سرشماری و غنایم را حساب کند و بعد وی آن را میان مردم تقسیم نمود<ref>ابن سعد، محمد بن سعد زهری(م 230)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج2، ص150.</ref>. | ||
زید پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه) در دوران خلافت [[ابوبکر]] در جریان واقعۀ یمامه، که در سال 11هجری اتفاق افتاد، مورد اصابت تیر قرار گرفت اما جان سالم بدر برد<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص427.</ref>. | زید پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه) در دوران خلافت [[ابوبکر]] در جریان واقعۀ یمامه، که در سال 11هجری اتفاق افتاد، مورد اصابت تیر قرار گرفت اما جان سالم بدر برد<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص427.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
پس از وفات [[پیغمبر]] در پی تشکیل [[سقیفه بنی ساعده]] نظر وی این بود که جانشین پیغمبر باید از [[مهاجرین]] و [[قریش]] انتخاب شود و در توجیح طرفداری خویش از [[انصار]] گفت پیامبر ما از مهاجرین بود در حالی که ما از انصار هستیم پس بهتر است که جانشین وی نیز همچون خود او از مهاجرین انتخاب شود و سپس دستش را به سمت ابوبکر دراز کرد و گفت: [[خلیفه]] شما همین است، و خود او با ابوبکر بیعت کرد و سپس ابوبکر موضعگیری وی را ستود و برایش دعای خیر نمود<ref>احمد بن حنبل، مسند، بیروت - لبنان، دار صادر، ج5، ص187 و الحاکم النیسابوری، المستدرک، مصحح یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ج3، ص 76 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref>. در دوران ابوبکر زید کاتب وی بود<ref>طبری، محمد بن جریر(م 310)؛ تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش، ج4، ص1569.</ref>. [[ذهبی]] به نقل از قاسم بن محمد میگوید که: «[[عمر]] بارها زید را جانشین خود در مدینه میکرد»<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref> و جانشینی زید در مدینه هنگام سفرهای او معروف است<ref> ابن عساکر پیشین، ج5، ص451 و الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع(م 230)؛ الطبقات الکبری، مصحح محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، 1410/1990، ج2، ص115-116 و محمد بن خلف بن حیان، أخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج1، ص108 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص433 و العاملی، جعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، 1415 - 1995 م، چاپ چهارم، ج6، ص345 و طبری، پیشین، ج 5، ص1970-1878-1842.</ref> در زمان عمر، زید منصب قضاوت را نیز بر عهده داشت و عمر برای وی حقوق معینی را در نظر گرفته بود<ref>محمد بن خلف بن حیان، أخبار القضاة، پیشین، ج1، ص108 و مسعودی، أبو الحسن علی بن حسین(م 345)؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1365، ص270. | پس از وفات [[پیغمبر]] در پی تشکیل [[سقیفه بنی ساعده]] نظر وی این بود که جانشین پیغمبر باید از [[مهاجرین]] و [[قریش]] انتخاب شود و در توجیح طرفداری خویش از [[انصار]] گفت پیامبر ما از مهاجرین بود در حالی که ما از انصار هستیم پس بهتر است که جانشین وی نیز همچون خود او از مهاجرین انتخاب شود و سپس دستش را به سمت ابوبکر دراز کرد و گفت: [[خلیفه]] شما همین است، و خود او با ابوبکر بیعت کرد و سپس ابوبکر موضعگیری وی را ستود و برایش دعای خیر نمود<ref>احمد بن حنبل، مسند، بیروت - لبنان، دار صادر، ج5، ص187 و الحاکم النیسابوری، المستدرک، مصحح یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ج3، ص 76 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref>. در دوران ابوبکر زید کاتب وی بود<ref>طبری، محمد بن جریر(م 310)؛ تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش، ج4، ص1569.</ref>. [[ذهبی]] به نقل از قاسم بن محمد میگوید که: «[[عمر]] بارها زید را جانشین خود در مدینه میکرد»<ref>الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.</ref> و جانشینی زید در مدینه هنگام سفرهای او معروف است<ref> ابن عساکر پیشین، ج5، ص451 و الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع(م 230)؛ الطبقات الکبری، مصحح محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، 1410/1990، ج2، ص115-116 و محمد بن خلف بن حیان، أخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج1، ص108 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص433 و العاملی، جعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، 1415 - 1995 م، چاپ چهارم، ج6، ص345 و طبری، پیشین، ج 5، ص1970-1878-1842.</ref> در زمان عمر، زید منصب قضاوت را نیز بر عهده داشت و عمر برای وی حقوق معینی را در نظر گرفته بود<ref>محمد بن خلف بن حیان، أخبار القضاة، پیشین، ج1، ص108 و مسعودی، أبو الحسن علی بن حسین(م 345)؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1365، ص270. | ||
[18]. ابن اثیر، پیشین، ج2، ص127 و ابن سعد، پیشین، ج2، ص275 و احمد بن ابی یعقوب ابن واضح یعقوبی(م بعد 292)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج2، ص62 و طبری، پیشین، ج6، ص2323 و العاملی، جعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، 1415 - 1995 م، چاپ چهارم، ج6، ص343.</ref>. همچنین در زمان عثمان از طرف وی امور قضاوت، [[بیتالمال]] و دیوان را بر عهده داشت<ref> ابن اثیر، پیشین، ج2، ص127.</ref> و در نبود عثمان جانشین وی در مدینه بود<ref> طبری، پیشین، ج6، ص2212.</ref>. زید در سال 34 هجری به هنگامی که معترضان قصد کشتن عثمان را داشتند به همراه [[ابو اسید ساعدی|ابواسید ساعدی]] و [[کعب بن مالک]] و [[حسان بن ثابت]] به دفاع از عثمان پرداختند<ref>ابن سعد، پیشین، ص23.</ref>. در مورد بیعت یا عدم بیعت زید بن ثابت با [[حضرت علی(علیه السلام)]] گفتارهای گوناگونی وجود دارد ابن سعد معتقد است که زید از بیعت کنندگان با حضرت علی(علیه السلام) بوده است<ref> ابن سعد، پیشین، ص23.</ref> و برخی همچون مسعودی، [[محمد باقر مجلسی]] و... در کتابهایشان آوردهاند که زید با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکرده است<ref>مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین(م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374ش، ج1، ص709 و علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیه، سال چاپ مختلفنوبت چاپ مکرر، ج32، ص8 و جعفریان، رسول؛ تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، 1380، ص230.</ref>. | [18]. ابن اثیر، پیشین، ج2، ص127 و ابن سعد، پیشین، ج2، ص275 و احمد بن ابی یعقوب ابن واضح یعقوبی(م بعد 292)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج2، ص62 و طبری، پیشین، ج6، ص2323 و العاملی، جعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، 1415 - 1995 م، چاپ چهارم، ج6، ص343.</ref>. همچنین در زمان عثمان از طرف وی امور قضاوت، [[بیتالمال]] و دیوان را بر عهده داشت<ref> ابن اثیر، پیشین، ج2، ص127.</ref> و در نبود عثمان جانشین وی در مدینه بود<ref> طبری، پیشین، ج6، ص2212.</ref>. زید در سال 34 هجری به هنگامی که معترضان قصد کشتن عثمان را داشتند به همراه [[ابو اسید ساعدی|ابواسید ساعدی]] و [[کعب بن مالک]] و [[حسان بن ثابت]] به دفاع از عثمان پرداختند<ref>ابن سعد، پیشین، ص23.</ref>. در مورد بیعت یا عدم بیعت زید بن ثابت با [[علی بن ابی طالب|حضرت علی(علیه السلام)]] گفتارهای گوناگونی وجود دارد ابن سعد معتقد است که زید از بیعت کنندگان با حضرت علی(علیه السلام) بوده است<ref> ابن سعد، پیشین، ص23.</ref> و برخی همچون مسعودی، [[محمد باقر مجلسی]] و... در کتابهایشان آوردهاند که زید با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکرده است<ref>مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین(م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374ش، ج1، ص709 و علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیه، سال چاپ مختلفنوبت چاپ مکرر، ج32، ص8 و جعفریان، رسول؛ تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، 1380، ص230.</ref>. عبدالله بن حسن گوید: وقتی عثمان کشته شد انصار بجز چند کس و از جمله حسان بن ثابت و کعب بن مالک و مسلمة بن مخلد و ابوسعید خدری و محمد بن مسلمه و نعمان بن بشیر و زید بن ثابت و رافع بن خدیج و فضالة بن عبید و کعب بن عجرد که عثمانی بودند، با حضرت علی(علیه السلام) بیعت کردند<ref> طبری، پیشین، ج6، ص2331.</ref>. در کل زید عثمانی بود و در هیچ یک از جنگهای حضرت علی(علیه السلام) شرکت نکرد، هر چند وی فضیلت و بزرگی آن حضرت را بیان میکرد<ref> ابن اثیر، پیشین، ج2، ص127.</ref>. | ||
شاید منظور از کسانی که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکردهاند، کسانی باشند که بعدها در جمل، [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت نکردهاند، نه آنکه با خلافت علی(علیه السلام) مخالف باشن.<ref>دهخدا، علی اکبر؛ پیشین، ج8، ص11520</ref>. | شاید منظور از کسانی که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکردهاند، کسانی باشند که بعدها در جمل، [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت نکردهاند، نه آنکه با خلافت علی(علیه السلام) مخالف باشن.<ref>دهخدا، علی اکبر؛ پیشین، ج8، ص11520</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
== نقش زید در کتابت و جمع آوری قرآن == | == نقش زید در کتابت و جمع آوری قرآن == | ||
زید از نویسندگان وحی و از حافظان قرآن بود. او خود گفته است: «...من همسایه رسول خدا بودم و چون [[وحی]] براو [[نازل]] میشد، میفرستاد پی من و من وحی را مینوشتم ....»<ref> رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، پیشین، ص318 و مهدوی دامغانی، محمود؛ ترجمه دلائل النبوة، تهران، علمی و فرهنگی، 1361 ش، چاپ اول، ج1، ص157.</ref> بدین ترتیب این جوان خوشبخت به عنوان یکی از [[کاتبان وحی]] شناخته شد. بلاذری مینویسد: «اولین کاتب رسول خدا ابی بن کعب انصاری بود، و زمانی که او حضور نداشت، زید وحی را برای رسول خدا مینوشت<ref>البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر؛ جمل من انساب الأشراف، مصصح سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417/1996، ج1، ص531 و چاپزکار، ج2، ص191.</ref>.» آنچه که محققان سیره نویس برآنند این است که وحی را علی(علیه السلام) و زید بن ثابت و [[زید بن ارقم]] مینوشتهاند و [[حنظلة بن ربیع تیمی]] و [[معاویة بن ابیسفیان]] نامههای آن حضرت را برای پادشاهان و رؤسای قبایل و برخی امور دیگر و صورت اموال [[صدقات]] و چگونگی تقسیم آن را میان افراد مینوشتهاند<ref>ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد؛ جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشرنی، 1375، چاپ دوم، ج1، ص171.</ref> و [[ابن اثیر]] معتقد است که زید وحی و غیر وحی را برای پیامبر مینوشت<ref> ابن اثیر، أسد الغابة، پیشین، ج2، ص127.</ref>. از زید بن ثابت نقل شده است که وی برای کاری نزد [[ابوبکر]] رفته بود، در حالی که [[عمر]] نیز در آن مجلس حضور داشت و عمر میگوید: در [[جنگ یمامه]] بسیاری از حافظان قرآن کشته شدند و میترسم که بقیه نیز در جنگهای دیگر کشته شوند و آیات قرآن از بین برود، به نظر من که باید قرآن را هم اکنون گردآوری کرد و زید به عمر میگوید: چگونه کاری را که رسول خدا انجام نداد را من انجام بدهم. اما پس از آن جلسه زید شروع به جمعآوری قرآن نمود. | زید از نویسندگان وحی و از حافظان قرآن بود. او خود گفته است: «...من همسایه رسول خدا بودم و چون [[وحی]] براو [[نزول قرآن|نازل]] میشد، میفرستاد پی من و من وحی را مینوشتم ....»<ref> رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، پیشین، ص318 و مهدوی دامغانی، محمود؛ ترجمه دلائل النبوة، تهران، علمی و فرهنگی، 1361 ش، چاپ اول، ج1، ص157.</ref> بدین ترتیب این جوان خوشبخت به عنوان یکی از [[کاتبان وحی]] شناخته شد. بلاذری مینویسد: «اولین کاتب رسول خدا ابی بن کعب انصاری بود، و زمانی که او حضور نداشت، زید وحی را برای رسول خدا مینوشت<ref>البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر؛ جمل من انساب الأشراف، مصصح سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417/1996، ج1، ص531 و چاپزکار، ج2، ص191.</ref>.» آنچه که محققان سیره نویس برآنند این است که وحی را علی(علیه السلام) و زید بن ثابت و [[زید بن ارقم]] مینوشتهاند و [[حنظلة بن ربیع تیمی]] و [[معاویه|معاویة بن ابیسفیان]] نامههای آن حضرت را برای پادشاهان و رؤسای قبایل و برخی امور دیگر و صورت اموال [[صدقات]] و چگونگی تقسیم آن را میان افراد مینوشتهاند<ref>ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد؛ جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشرنی، 1375، چاپ دوم، ج1، ص171.</ref> و [[ابن اثیر]] معتقد است که زید وحی و غیر وحی را برای پیامبر مینوشت<ref> ابن اثیر، أسد الغابة، پیشین، ج2، ص127.</ref>. از زید بن ثابت نقل شده است که وی برای کاری نزد [[ابوبکر]] رفته بود، در حالی که [[عمر]] نیز در آن مجلس حضور داشت و عمر میگوید: در [[جنگ یمامه]] بسیاری از حافظان قرآن کشته شدند و میترسم که بقیه نیز در جنگهای دیگر کشته شوند و آیات قرآن از بین برود، به نظر من که باید قرآن را هم اکنون گردآوری کرد و زید به عمر میگوید: چگونه کاری را که رسول خدا انجام نداد را من انجام بدهم. اما پس از آن جلسه زید شروع به جمعآوری قرآن نمود. | ||
بنا به گفته زید جمع آوری قرآن کاری سخت بود، چرا که وی باید تمام نسخهها را جمعآوری میکرد به طوری که به گفته او [[سوره توبه]] را از (لقد جائکم رسول) تا آخر آن تنها نزد ابیخزیمه انصاری یافتم و هیچ کس جز او در دست کس دیگر نبود است. این مصحفی که زید تدوین کرده بود تا زمان مرگ ابوبکر نزد وی بود و پس از آن به عمر سپرده شد و پس از عمر نزد حفصه دختر عمر بود، سپس عثمان بحفصه پیام داد که صحف را بمن بفرست تا از آن نسخه برداری کنم، پس از آن عثمان سایر نسخهها را سوزاند و این واقعه در سال سی هجرت اتفاق افتاد. در روایت [[اهل بیت]] است که عثمان تمام مصاحف را با مصحف [[فاطمه( | بنا به گفته زید جمع آوری قرآن کاری سخت بود، چرا که وی باید تمام نسخهها را جمعآوری میکرد به طوری که به گفته او [[سوره توبه]] را از (لقد جائکم رسول) تا آخر آن تنها نزد ابیخزیمه انصاری یافتم و هیچ کس جز او در دست کس دیگر نبود است. این مصحفی که زید تدوین کرده بود تا زمان مرگ ابوبکر نزد وی بود و پس از آن به عمر سپرده شد و پس از عمر نزد حفصه دختر عمر بود، سپس عثمان بحفصه پیام داد که صحف را بمن بفرست تا از آن نسخه برداری کنم، پس از آن عثمان سایر نسخهها را سوزاند و این واقعه در سال سی هجرت اتفاق افتاد. در روایت [[اهل بیت]] است که عثمان تمام مصاحف را با مصحف [[حضرت فاطمه زهرا|فاطمه(سلام الله علیه)]] که به دستور پیغمبر مرتب شده و به خط [[علی ابن ابیطالب]] بود، مقایسه کرد. [[علامه حلی]] در احکام قرائت میگوید که این مصحفی که عثمان نوشت و به اطراف فرستاد همان مصحف علی است که صحابه بر آن اتفاق دارند. بعضی از محققان اسلامی و مستشرقین نوشتهاند که بهترین قرآن همان مصحفی است که علی بن ابیطالب جمعآوری نموده، زیرا در آن [[آیات مکی]] از [[آیات مدنی]] تفکیک شده و قرآن هم به ترتیب تاریخ نزول هر آیهای مرتب شده و این بهترین طرز تدوین قرآن است و در قرآن عثمان رعایت ترتیب نشده است<ref>سید رضی، ترجمه نهجالبلاغه(سپهر)، مترجم احمدسپهرخراسانی، تهران، انتشارات اشرفی، ج3، ص1448.</ref>. | ||
== سیره رفتاری زید == | == سیره رفتاری زید == |