۸۷٬۷۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' چشم پوشی' به ' چشمپوشی') |
جز (جایگزینی متن - ' مهم ترین' به ' مهمترین') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
این سرزمین دارای تمدنی کهن بوده که تقریبا پنج قرن پیش از میلاد شروع و به حدود قرن سوم میلادی ختم میشود. این منطقه به عنوان اقامتگاه [[قوم عاد]] هم نام برده شده که در [[قرآن]] در [[سوره فجر]] آیات هفت به بعد از آن سخن به میان آمده است. | این سرزمین دارای تمدنی کهن بوده که تقریبا پنج قرن پیش از میلاد شروع و به حدود قرن سوم میلادی ختم میشود. این منطقه به عنوان اقامتگاه [[قوم عاد]] هم نام برده شده که در [[قرآن]] در [[سوره فجر]] آیات هفت به بعد از آن سخن به میان آمده است. | ||
در این سرزمین اماکن و آثار باستانی متعددی وجود دارد. از | در این سرزمین اماکن و آثار باستانی متعددی وجود دارد. از مهمترین آنان قبر منسوب به حضرت هودعلیه السلام و ویرانههایی از مواضع و اماکن اقوام عاد و [[قوم ثمود]] است. | ||
مردم این منطقه در زمان پیامبر مسلمان شدند. [[رسول خدا]] فردی به نام [[زیاد بن لبید]] را حاکم بر آنجا و مأمور جمع آوری [[زکات]] آن قرار داد که او کِنده را نیز ضمیمه ولایت او کرد. | مردم این منطقه در زمان پیامبر مسلمان شدند. [[رسول خدا]] فردی به نام [[زیاد بن لبید]] را حاکم بر آنجا و مأمور جمع آوری [[زکات]] آن قرار داد که او کِنده را نیز ضمیمه ولایت او کرد. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در این سرزمین، خاندانهایی از نسل [[امام حسین|امام حسین علیه السلام]] و [[علویان]] بسیاری چون خاندانهای بار، بِیتی، جِفْری، جِنَید، حامد، حداد، سَقّاف، شاطری، بافَقیه و حِبْشی زندگی میکنند. و سادات علوی احترام و جایگاه والایی دارند. | در این سرزمین، خاندانهایی از نسل [[امام حسین|امام حسین علیه السلام]] و [[علویان]] بسیاری چون خاندانهای بار، بِیتی، جِفْری، جِنَید، حامد، حداد، سَقّاف، شاطری، بافَقیه و حِبْشی زندگی میکنند. و سادات علوی احترام و جایگاه والایی دارند. | ||
حضرموت یکی از نواحی شرقی کشور یمن و فعلا یکی از نواحی امیرنشین و شیخ نشین است که در حدود دویست هزار نفر جمعیت دارد. حضرموت نام یکی از پسران قحطان بن عامر و برادر یعرب بن قحطان است. نظر به شجاعت و تهورش وی را حضرموت لقب دادند. چون هر وقت در جنگی حاضر میشد و از دشمن بسیاری را میکشت، مردم میگفتند: حضرموت. یعنی مرگ حاضر شد. سپس این کلمه به نحو «ترکیب مَزج» اسم و علَم برای آن شخص شد و این ناحیه به اسم او مشهور شد<ref>عقد الفريد، ج 2، ص 203.</ref>. ناحیه حضرموت در عصر پیابر اسلام رؤساء و زمامدارانی داشت که آنان را ملوک و اَقیال (جمع قیل به معنای رئیس و مَلِک) میگفتند و از طرف پادشاهان ایران مانند سایر زمامداران کشور یمن عزل و نصب میشدند، | حضرموت یکی از نواحی شرقی کشور یمن و فعلا یکی از نواحی امیرنشین و شیخ نشین است که در حدود دویست هزار نفر جمعیت دارد. حضرموت نام یکی از پسران قحطان بن عامر و برادر یعرب بن قحطان است. نظر به شجاعت و تهورش وی را حضرموت لقب دادند. چون هر وقت در جنگی حاضر میشد و از دشمن بسیاری را میکشت، مردم میگفتند: حضرموت. یعنی مرگ حاضر شد. سپس این کلمه به نحو «ترکیب مَزج» اسم و علَم برای آن شخص شد و این ناحیه به اسم او مشهور شد<ref>عقد الفريد، ج 2، ص 203.</ref>. ناحیه حضرموت در عصر پیابر اسلام رؤساء و زمامدارانی داشت که آنان را ملوک و اَقیال (جمع قیل به معنای رئیس و مَلِک) میگفتند و از طرف پادشاهان ایران مانند سایر زمامداران کشور یمن عزل و نصب میشدند، مهمترین ایشان وائل بن حجر حضرمی، مخوس، جمذه، مشرح و ابضعه است و بزرگ همه [[وائل بن حجر]] بوده که پیامبر اسلام نامهای به وی نوشت و آن را توسط سلیم بن عمرو انصاری به سوی او فرستاد. | ||
[[یعقوبی]]<ref>يعقوبي، ج 2، ص 62.</ref> در تاریخ خود گفته: نامه وائل بن حجر حضرمی نظیر نامههایی بوده که به [[خسروپرویز]] و قیصر روم نوشته شد، و لکن نامه را ذکر ننموده و غیر یعقوبی هم از این نامه که سلیم بن عمرو حامل آن بوه اسمی نبرده، فقط نامههایی که پس از ورود وائل به [[مدینه]] پیغمبر اسلام برای او نوشته ضبط و محفوظ است که آنها را شرح خواهیم داد. زمامدار بزرگ حضرموت وائل بن حجر ریاست و موقعیت بزرگی را دارا بود، موقعی که تحول دینی در تمام کشور یمن از سال هفتم هجری شروع شد و پادشاه بزرگ کشور یمن باذان پس از کشته شدن خسروپرویز پادشاه ایران به دین اسلام داخل شد، تدریجا اشعۀ قرآن بر کشور یمن تابش نمود و مردم یمن توجه کامل به دین اسلام پیدا کردند. هیأت و دستههای مختلفی از قبایل به مدینه عزیمت نمودند، از جمله هیأت حضرموت بود که به ریاست وائل بن حجر حضرمی در سال نهم هجری به مدینه رهسپار شدند. و همچنین عدهای از رؤساء و زمامداران حضرموت در سال نهم هجری به مدینه آمده و دین اسلام را قبول کردند. از جمله ایشان مخوس، مشرح، جمذه، و ابضعه نام بود، مخوس که در زبانش لکنتی بود عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن این لکنت از لسان من برطرف و زایل گردد. پیامبر دعا کرد و آن علت از زبان او برطرف گشت و هم از صدقات حضرموت او را عطیه و بخششی فرمود. | [[یعقوبی]]<ref>يعقوبي، ج 2، ص 62.</ref> در تاریخ خود گفته: نامه وائل بن حجر حضرمی نظیر نامههایی بوده که به [[خسروپرویز]] و قیصر روم نوشته شد، و لکن نامه را ذکر ننموده و غیر یعقوبی هم از این نامه که سلیم بن عمرو حامل آن بوه اسمی نبرده، فقط نامههایی که پس از ورود وائل به [[مدینه]] پیغمبر اسلام برای او نوشته ضبط و محفوظ است که آنها را شرح خواهیم داد. زمامدار بزرگ حضرموت وائل بن حجر ریاست و موقعیت بزرگی را دارا بود، موقعی که تحول دینی در تمام کشور یمن از سال هفتم هجری شروع شد و پادشاه بزرگ کشور یمن باذان پس از کشته شدن خسروپرویز پادشاه ایران به دین اسلام داخل شد، تدریجا اشعۀ قرآن بر کشور یمن تابش نمود و مردم یمن توجه کامل به دین اسلام پیدا کردند. هیأت و دستههای مختلفی از قبایل به مدینه عزیمت نمودند، از جمله هیأت حضرموت بود که به ریاست وائل بن حجر حضرمی در سال نهم هجری به مدینه رهسپار شدند. و همچنین عدهای از رؤساء و زمامداران حضرموت در سال نهم هجری به مدینه آمده و دین اسلام را قبول کردند. از جمله ایشان مخوس، مشرح، جمذه، و ابضعه نام بود، مخوس که در زبانش لکنتی بود عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن این لکنت از لسان من برطرف و زایل گردد. پیامبر دعا کرد و آن علت از زبان او برطرف گشت و هم از صدقات حضرموت او را عطیه و بخششی فرمود. |