۸۷٬۷۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عده ای' به ' عدهای') |
جز (جایگزینی متن - 'نامه ای' به 'نامهای') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=محمد عبده در دانشگاه الازهر= | =محمد عبده در دانشگاه الازهر= | ||
تاریخ و قدمت این دانشگاه به سالهای 350ـ360 ق بر میگردد که در پی فتح مصر توسط چهارمین خلیفه فاطمی (المعی لدین الله / حکومت از 341ـ365ق) و تأسیس شهر قاهره، به دستور او نخستین مسجد این شهر ساخته شد و چون خلفای فاطمی شیعه بودند آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا(علزها السلام)«الازهر» نامزدند. این مسجد تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبی شیعیان اسماعیلی بود. از صد سال گذشته تا امروز دانشگاه الازهر، یکی از مراکز مهم آموزشی به شمار میآید و در سال 1329 ق برترین نهاد آموزشی مصر اعلام شد و مدارس طنطا، دسوق، دمیاط و اسکندریه به تابعیت این دانشگاه درآمدند. محمد در دانشگاه الازهر علوم تفسیر، فقه، اصول، ادبیات و تاریخ اسلام را فراگرفت، و چون علوم عقلی در این دانشگاه تدریس نمیشد، برای فراگیری منطق و فلسفه به محضر «شیخ حسن الطویل» راه یافت و بخشی از فلسفه ابن سینا و منطق ارسطو را نزد او آموخت. سپس در سال 1287 ق با آمدن «سیدجمال الدزن اسدآبادی» به قاهره، محمد نزد وی آمد و در مجلس درس او حاضر شد. | تاریخ و قدمت این دانشگاه به سالهای 350ـ360 ق بر میگردد که در پی فتح مصر توسط چهارمین خلیفه فاطمی (المعی لدین الله / حکومت از 341ـ365ق) و تأسیس شهر قاهره، به دستور او نخستین مسجد این شهر ساخته شد و چون خلفای فاطمی شیعه بودند آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا(علزها السلام)«الازهر» نامزدند. این مسجد تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبی شیعیان اسماعیلی بود. از صد سال گذشته تا امروز دانشگاه الازهر، یکی از مراکز مهم آموزشی به شمار میآید و در سال 1329 ق برترین نهاد آموزشی مصر اعلام شد و مدارس طنطا، دسوق، دمیاط و اسکندریه به تابعیت این دانشگاه درآمدند. محمد در دانشگاه الازهر علوم تفسیر، فقه، اصول، ادبیات و تاریخ اسلام را فراگرفت، و چون علوم عقلی در این دانشگاه تدریس نمیشد، برای فراگیری منطق و فلسفه به محضر «شیخ حسن الطویل» راه یافت و بخشی از فلسفه ابن سینا و منطق ارسطو را نزد او آموخت. سپس در سال 1287 ق با آمدن «سیدجمال الدزن اسدآبادی» به قاهره، محمد نزد وی آمد و در مجلس درس او حاضر شد. | ||
سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلی مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردی بود که به وی پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سالهای زیادی را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق میورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک میشمرد. وی در آغاز | سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلی مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردی بود که به وی پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سالهای زیادی را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق میورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک میشمرد. وی در آغاز نامهای که از بیروت برای سیدجمال در پاریس ارسال کرد با تعبیر «مولای اعظم» از او یاد نمود. محمد ضمن این که خود در کلاسهای سید شرکت میکرد، دیگران را نیز تشویق میکرد تا در کلاسهای ریاضیات، فلسفه و کلام سید شرکت کنند. استادان الازهر و بیشتر طلاب ازهری، شروع به تهمت زدن به شاگردان سید و شخص محمد عبده کردند و این چنین تصور میکردند که این علوم باعث سستی عقاید میشود. | ||
به هر حال محمد عبده بیشترین دانش خود را از وقتی که وارد این دانشگاه شد فراگرفت تا این که به حد کمال رسید. سپس خود به تربیت شاگرد مشغول شد. از مهمترین شاگردان او «محمدرشید رضا» است که در درسهای تفسیر محمد عبده شرکت میکرد و آموختههایش را در ضمن کتابی به نام تفسیر المنار به رشته تحریر در آورد. از شاگردان دیگر عبده میتوان به کسانی چون «سعد زغلول» (متوفای 1346ق)، «طه حسین»(متوفای 1393ق)، «شیخ عبدالقادر مغربی»، «شیخ مصطفی عبدالرزاق» و «شیخ محمد مصطفی مراغی» اشاره کرد. با این که برخی از شاگردان او | به هر حال محمد عبده بیشترین دانش خود را از وقتی که وارد این دانشگاه شد فراگرفت تا این که به حد کمال رسید. سپس خود به تربیت شاگرد مشغول شد. از مهمترین شاگردان او «محمدرشید رضا» است که در درسهای تفسیر محمد عبده شرکت میکرد و آموختههایش را در ضمن کتابی به نام تفسیر المنار به رشته تحریر در آورد. از شاگردان دیگر عبده میتوان به کسانی چون «سعد زغلول» (متوفای 1346ق)، «طه حسین»(متوفای 1393ق)، «شیخ عبدالقادر مغربی»، «شیخ مصطفی عبدالرزاق» و «شیخ محمد مصطفی مراغی» اشاره کرد. با این که برخی از شاگردان او | ||
مانند محمدرشید رضا، روش ناهمسازگری با تشیع داشته اند، بعضی دیگر از شاگردان او نظیر محمدمصطفی مراغی از بارزترین مردان مکتب فکری محمد عبده به شمار آمده و تأثیر زیادی از استاد گرفتند. | مانند محمدرشید رضا، روش ناهمسازگری با تشیع داشته اند، بعضی دیگر از شاگردان او نظیر محمدمصطفی مراغی از بارزترین مردان مکتب فکری محمد عبده به شمار آمده و تأثیر زیادی از استاد گرفتند. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
=تأسیس مجله «عروة الوثقی» در پاریس= | =تأسیس مجله «عروة الوثقی» در پاریس= | ||
محمد عبده که در هنگام تبعید 33ساله بود، به بیروت مسافرت کرده و در آن جا رحل اقامت افکند. سیدجمال که در پاریس بود، طی | محمد عبده که در هنگام تبعید 33ساله بود، به بیروت مسافرت کرده و در آن جا رحل اقامت افکند. سیدجمال که در پاریس بود، طی نامهای از وی دعوت کرد تا به او بپیوندد و در کنار هم و با کمک یک دیگر فعالیتهای سیاسی خود را دوباره آغاز کنند. وقتی شیخ محمد عبده به پاریس رفت در کنار سیدجمال دست به انتشار مجله ای به نام «العروه الوثقی» زدند که وحشتی در دل استعمار انداخت و باعث آگاهی امت اسلامی شد. مقالات این مجله ضمن این که لبه تیز خود را متوجه استعمار کهنه انگلیس کرده بود، در مورد وحدت مسلمانان و ادیان آسمانی به چاپ میرسید. مقالاتی با عناوین: «مسیحیت، اسلام و پیروان آن دو»، «وحدت اسلامی» و «دعوت مردم ایران برای اتحاد با افغانها» از این دسته اند. به تدریج با استقبال پرشوری که از سوی خوانندگان مجله دیده شد، شعبههایی از آن در کشورهای دیگر مانند هند، مصر و تونس تأسیس شد و به صورت مخفیانه در این کشورها پخش میشد. محمد عبده در ایجاد شعبههای یاد شده مسافرتهایی به این کشورها داشت و هماهنگیهای لازم را به عمل میآورد. | ||
سیاستمداران انگلیس که از انتشار روزافزون این مجله وحشت داشتند برای خوانندگان آن جریمه تعیین کردند و برای تعدیل محتویات مجله از سیدجمال دعوت نمودند که به لندن سفر کرده و با آنان مذاکره نماید. سیدجمال که به شیخ محمد عبده از هر جهت اطمینان داشت و شجاعت او را هم امتحان کرده بود، وی را به نمایندگی از خود به لندن فرستاد. در این سفر شیخ محمد عبده حامل پیامهایی از سوی مصریها و سودانیها نیز بود تا شاید پارلمان انگلستان در رفتار خود با این کشورها تجدید نظر کند. سرانجام انگلیسیها از شیخ محمد عبده و سیدجمال مأیوس شدند و دانستند که نمیتوانند از آنها به نفع خود استفاده کنند و از طرفی محمد عبده میدانست که آنان در سیاستهای خود علیه کشورهای اسلامی تجدید نظر نمیکنند. به همین دلیل به پاریس بازگشت و به فعالیتهای مطبوعاتی خود در کنار سیدجمال ادامه داد، اما پس از هیجده ماه از عمر مجله به دلیل ممنوعیت چاپ و مشکلات دیگر در سال 1302 ق مجله تعطیل شد. | سیاستمداران انگلیس که از انتشار روزافزون این مجله وحشت داشتند برای خوانندگان آن جریمه تعیین کردند و برای تعدیل محتویات مجله از سیدجمال دعوت نمودند که به لندن سفر کرده و با آنان مذاکره نماید. سیدجمال که به شیخ محمد عبده از هر جهت اطمینان داشت و شجاعت او را هم امتحان کرده بود، وی را به نمایندگی از خود به لندن فرستاد. در این سفر شیخ محمد عبده حامل پیامهایی از سوی مصریها و سودانیها نیز بود تا شاید پارلمان انگلستان در رفتار خود با این کشورها تجدید نظر کند. سرانجام انگلیسیها از شیخ محمد عبده و سیدجمال مأیوس شدند و دانستند که نمیتوانند از آنها به نفع خود استفاده کنند و از طرفی محمد عبده میدانست که آنان در سیاستهای خود علیه کشورهای اسلامی تجدید نظر نمیکنند. به همین دلیل به پاریس بازگشت و به فعالیتهای مطبوعاتی خود در کنار سیدجمال ادامه داد، اما پس از هیجده ماه از عمر مجله به دلیل ممنوعیت چاپ و مشکلات دیگر در سال 1302 ق مجله تعطیل شد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وی پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولی پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضی در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایی به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤسای دادگاهها با حقوق قضایی فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد برای درک بهتر قواعد و احکام قضایی فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیری زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایی فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او میدانست نظام قضایی فرانسه هر چه باشد از احکام نورانی اسلام بهتر نیست. هدف وی از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخی از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایی فرانسه عمل نمیکند. | وی پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولی پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضی در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایی به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤسای دادگاهها با حقوق قضایی فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد برای درک بهتر قواعد و احکام قضایی فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیری زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایی فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او میدانست نظام قضایی فرانسه هر چه باشد از احکام نورانی اسلام بهتر نیست. هدف وی از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخی از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایی فرانسه عمل نمیکند. | ||
با مرگ توفیق پاشا در سال 1309 ق، فرزندش عباس پاشا، خدیو مصر گشت. مشی سیاسی عباس پاشا بر خلاف پدر بود و در زمان وی بسیاری از مخالفان پدرش دور او گرد آمدند و محمد عبده نیز فرصت را غنیمت شمرد و به عباس پاشا نزدیک شد. شیخ محمد به خدیو مصر پیشنهاد داد تا به جمع استادان دانشگاه الازهر بپیوندد و در پی آن بتواند دست به اصلاحاتی در این دانشگاه بزرگ بیند و تأکید کرد که این کار اصولاً سیاسی به حساب نمیآید و یک کار فرهنگی دینی است. خدیو مصر این پیشنهاد را پذیرفت و دستور داد شورایی برای اداره و تنظیم برنامههای الازهر تشکیل شود. شیخ حسونه به عنوان ریاست آن شورا و شیخ محمد عبده نیز یکی از اعضای آن به شمار میرفت. | با مرگ توفیق پاشا در سال 1309 ق، فرزندش عباس پاشا، خدیو مصر گشت. مشی سیاسی عباس پاشا بر خلاف پدر بود و در زمان وی بسیاری از مخالفان پدرش دور او گرد آمدند و محمد عبده نیز فرصت را غنیمت شمرد و به عباس پاشا نزدیک شد. شیخ محمد به خدیو مصر پیشنهاد داد تا به جمع استادان دانشگاه الازهر بپیوندد و در پی آن بتواند دست به اصلاحاتی در این دانشگاه بزرگ بیند و تأکید کرد که این کار اصولاً سیاسی به حساب نمیآید و یک کار فرهنگی دینی است. خدیو مصر این پیشنهاد را پذیرفت و دستور داد شورایی برای اداره و تنظیم برنامههای الازهر تشکیل شود. شیخ حسونه به عنوان ریاست آن شورا و شیخ محمد عبده نیز یکی از اعضای آن به شمار میرفت. | ||
محمد عبده در این فرصت ابتدا به تنظیم برنامههای طلاب و کنترل وضع بهداشتی آنان پرداخت. سپس تصمیم گرفت در زمینه امور درسی به اصلاحاتی دست بزند که فریاد اعتراض از گوشه و کنار دانشگاه بلند شد. وی تصمیم گرفته بود کتابهای سودمندی برای دانشجویان انتخاب کرده و از آنان امتحاناتی بگیرد. یکی از شیوخ مصر | محمد عبده در این فرصت ابتدا به تنظیم برنامههای طلاب و کنترل وضع بهداشتی آنان پرداخت. سپس تصمیم گرفت در زمینه امور درسی به اصلاحاتی دست بزند که فریاد اعتراض از گوشه و کنار دانشگاه بلند شد. وی تصمیم گرفته بود کتابهای سودمندی برای دانشجویان انتخاب کرده و از آنان امتحاناتی بگیرد. یکی از شیوخ مصر نامهای به محمد عبده نوشت و یادآور شد که فراگرفتن حساب به روش عملی، عقل را تباه میکند و افراد را از دین باز میدارد و امتحان طلاب، از بزرگترین موانع تحصیل است. | ||
در سال 1310 ق محمد عبده برای اصلاح تفکر آموزگاران و استادان مدارس مختلف مصر، در تأسیس مرکزی به نام «جمعیت خیریه اسلامی» مشارکت نمود و در سال 1313 ق به ریاست دانشگاه الازهر برگزیده شد و در این سالها توانست به اقداماتی از جمله تغییر برخی متون درسی دست بزند. وی در تاریخ 24 محرم 1317 مفتی اعظم مصر شد و توانست از این موقعیت استفاده کرده، دامنه اصلاحات خود را گسترش دهد. از همان تاریخ به بعد دروس تفسیر خود را در الازهر آغاز کرد و در 18 صفر همان سال عضو مجلس شورای قوانین شد. در سال 1318 ق جمعیتی به نام «جمعیه احیاء العلوم العربیه» را تأسیس کرد که تحقیق و نشر آثار اسلامی را بر عهده داشت. | در سال 1310 ق محمد عبده برای اصلاح تفکر آموزگاران و استادان مدارس مختلف مصر، در تأسیس مرکزی به نام «جمعیت خیریه اسلامی» مشارکت نمود و در سال 1313 ق به ریاست دانشگاه الازهر برگزیده شد و در این سالها توانست به اقداماتی از جمله تغییر برخی متون درسی دست بزند. وی در تاریخ 24 محرم 1317 مفتی اعظم مصر شد و توانست از این موقعیت استفاده کرده، دامنه اصلاحات خود را گسترش دهد. از همان تاریخ به بعد دروس تفسیر خود را در الازهر آغاز کرد و در 18 صفر همان سال عضو مجلس شورای قوانین شد. در سال 1318 ق جمعیتی به نام «جمعیه احیاء العلوم العربیه» را تأسیس کرد که تحقیق و نشر آثار اسلامی را بر عهده داشت. | ||