۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
آثار ابن تيميه، هرچند علمي است، از نظر روش و سبک، به همان سبک ردّيه نويسي و پاسخ گويي به دشمنانش تدوين شده است. براي نمونه، بيش ترين آثار وي در واکنش به مخالفان صوفي، شيعي، اشعري، يهود و مسيحيان است. جايي هم که به نظريه پردازي پرداخته است، بازتابي از روحيه ي مبارزه طلبانه و پرخاش جويانه ي او در برابر مخالفان بوده است. | آثار ابن تيميه، هرچند علمي است، از نظر روش و سبک، به همان سبک ردّيه نويسي و پاسخ گويي به دشمنانش تدوين شده است. براي نمونه، بيش ترين آثار وي در واکنش به مخالفان صوفي، شيعي، اشعري، يهود و مسيحيان است. جايي هم که به نظريه پردازي پرداخته است، بازتابي از روحيه ي مبارزه طلبانه و پرخاش جويانه ي او در برابر مخالفان بوده است. | ||
ابن تيميه، چه در نوشتن و چه در مباحثات شفاهي بسيار تند و خشن بود و هرگز روش و اصول علمي را در مناظراتش رعايت نمي کرد. براي نمونه، هنگامي که به نقد عقايد تصوف مي رسد، افرادي مانند «محي الدين»، «عفيف تلسماسي» و «ابن سبعين» را سخت دشنام مي دهد؛ در تعابيرش درباره ي «اشعري»، امام اشعريون، از نسبت هاي غير علمي و جاهلانه استفاده مي کند؛ براي تحقير «نجم الدين کاتبي» معروف به «دبيران» که در علم منطق تخصص داشت، وي را «دُبَيِران» مي خواند و هنگامي که از پاسخ گويي به علامه ي بزرگ، «ابن مطهر حلي» باز مي ماند، تعبير «ابن منجس» را به کار مي برد؛ و يا کتاب ضد شيعي اش با نام «منهاج السنة» سرشار از تهمت ها و افتراهايي است که مبتني بر شنيده هاي وي از افراد کوچه و بازار يا تحت تأثير انديشه هاي شيعيان غالي است. وي در اين کتاب با تعابيري مانند «حماقات الشيعة» از مسير علم و دانش منحرف شده است. | |||
نکته ي ديگري که لازم است درباره ي شخصيت علمي ابن تيميه ذکر شود، فضاي آشوب زده ي ذهني و نبود معيار منطقي علمي در انديشه ي اوست. به عبارت ديگر، هرگز نمي توان درباره ي ابن تيميه به نتيجه ي مشخصي دست يافت؛ گاه چنان با عقل سر ستيز دارد که ان را به بت تشبيه مي کند و گاه در مباحث علمي به گونه اي از استدلال هاي عقلي استفاده مي کند که وي را تا سر حد يک متکلم پيش مي برد؛ گاه سخناني مي گويند که کاملاً بوي تشبيه و تجسيم مي دهد و او را به حشويه نزديک مي کند و گاه برخي از مفسران ديدگاه هايش، با تکيه بر برخي از نظرات منفردش، وي را ضد تشبيه و تجسيم مي شمارند. | نکته ي ديگري که لازم است درباره ي شخصيت علمي ابن تيميه ذکر شود، فضاي آشوب زده ي ذهني و نبود معيار منطقي علمي در انديشه ي اوست. به عبارت ديگر، هرگز نمي توان درباره ي ابن تيميه به نتيجه ي مشخصي دست يافت؛ گاه چنان با عقل سر ستيز دارد که ان را به بت تشبيه مي کند و گاه در مباحث علمي به گونه اي از استدلال هاي عقلي استفاده مي کند که وي را تا سر حد يک متکلم پيش مي برد؛ گاه سخناني مي گويند که کاملاً بوي تشبيه و تجسيم مي دهد و او را به حشويه نزديک مي کند و گاه برخي از مفسران ديدگاه هايش، با تکيه بر برخي از نظرات منفردش، وي را ضد تشبيه و تجسيم مي شمارند. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
روزگار ابن تيميه، يعني نيمه ي دوم قرن هفتم و نيمه اول قرن هشتم، آبستن حوادث گوناگوني در عرصه هاي ختلف بود. در اين دوران از يک سو، قدرت و بنيه ي مسلمانان در جنگ هاي صليبي ـ که از سال 489 قمري آغاز شد و تا سال 690 (بيش از دو قرن) ادامه يافت ـ کاملاً به تحليل رفت و پشت سر خود، ميليون ها کشته و زخمي و ويراني هاي بسيار بر جاي گذاشت؛ از سوي ديگر، حمله ي مغول به جهان اسلام در سال 617 قمري، مسأله اي ديگري بود که شايد بيش از جنگ هاي صليبي کمر مسلمانان را شکست و ويراني هاي بسياري بر جاي گذاشت و سرانجام در سال 656 قمري، به برچيده شدن خلافت عباسي توسط هلاکوخان انجاميد. فروپاشي خلافت اسلامي که نمونه ي آرماني حکومت براي اهل سنت بود، آثار بسيار ويرانگري در جهان اهل سنت، به ويژه در عرصه ي نظريه پردازي آنان بر جاي گذاشت. آنان با اين پرسش اساسي روبه رو شدند که در نبود نهاد خلافت، چه نهاد و نظامي مشروعيت حکومت و خلافت دارد؟ پاسخ به چنين پرسشي، يکي از دغدغه هاي اصلي ابن تيميه شد. «ابن اثير» آثار زيان بار و ويران ساز حمله ي مغول را چنان مي داند که نوشتن آن ممکن نيست و سپس آرزو مي کند که اي کاش مادر مرا به دنيا نياورده بود. در اين روزگار، کتابخانه هاي بسياري ويران شد، بزرگان علم و ادب منزوي گشتند و جهان اسلام روند نزولي خود را که از مدت ها پيش آغاز کرده بود، با شتاب بيش تري ادامه دارد. | روزگار ابن تيميه، يعني نيمه ي دوم قرن هفتم و نيمه اول قرن هشتم، آبستن حوادث گوناگوني در عرصه هاي ختلف بود. در اين دوران از يک سو، قدرت و بنيه ي مسلمانان در جنگ هاي صليبي ـ که از سال 489 قمري آغاز شد و تا سال 690 (بيش از دو قرن) ادامه يافت ـ کاملاً به تحليل رفت و پشت سر خود، ميليون ها کشته و زخمي و ويراني هاي بسيار بر جاي گذاشت؛ از سوي ديگر، حمله ي مغول به جهان اسلام در سال 617 قمري، مسأله اي ديگري بود که شايد بيش از جنگ هاي صليبي کمر مسلمانان را شکست و ويراني هاي بسياري بر جاي گذاشت و سرانجام در سال 656 قمري، به برچيده شدن خلافت عباسي توسط هلاکوخان انجاميد. فروپاشي خلافت اسلامي که نمونه ي آرماني حکومت براي اهل سنت بود، آثار بسيار ويرانگري در جهان اهل سنت، به ويژه در عرصه ي نظريه پردازي آنان بر جاي گذاشت. آنان با اين پرسش اساسي روبه رو شدند که در نبود نهاد خلافت، چه نهاد و نظامي مشروعيت حکومت و خلافت دارد؟ پاسخ به چنين پرسشي، يکي از دغدغه هاي اصلي ابن تيميه شد. «ابن اثير» آثار زيان بار و ويران ساز حمله ي مغول را چنان مي داند که نوشتن آن ممکن نيست و سپس آرزو مي کند که اي کاش مادر مرا به دنيا نياورده بود. در اين روزگار، کتابخانه هاي بسياري ويران شد، بزرگان علم و ادب منزوي گشتند و جهان اسلام روند نزولي خود را که از مدت ها پيش آغاز کرده بود، با شتاب بيش تري ادامه دارد. | ||
از سوي ديگر، منطقه ي شامات و مشخصاً دمشق نيز وضعيتي بهتر از ديگر مناطق جهان اسلام نداشت. تنها در سال هاي 658 تا 712 قمري، بيش از پانزده والي در دمشق جابه جا شدند. ضعف خلافت عثماني و حکومت مماليک، زمينه اي را فراهم کرده بود که همواره شمشير قدرت را کنترل مي کرد، نه سياست و شايستگي. | از سوي ديگر، منطقه ي شامات و مشخصاً دمشق نيز وضعيتي بهتر از ديگر مناطق جهان اسلام نداشت. تنها در سال هاي 658 تا 712 قمري، بيش از پانزده والي در دمشق جابه جا شدند. ضعف خلافت عثماني و حکومت مماليک، زمينه اي را فراهم کرده بود که همواره شمشير قدرت را کنترل مي کرد، نه سياست و شايستگي. | ||
بي ترديد فضاي آشفته ي سياسي، تأثير خود را بر فضاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز خواهد گذاشت. در اين سال ها سيل، قحطي، بيماري و زلزله، اين منطقه را تحت تأثير خود قرار داد؛ براي نمونه، در سال 656 وبا در شام گسترش يافت و آن قدر تلفات گرفت که غسالخانه ها پاسخ گويي جنازه هاي قربانيان نبودند. در سال 680 دمشق در سيل فرو رفت و در سال 718 قحطي در شمال مناطق شام و موصل پديد آمد که موجب مهاجرت مردم از اين مناطق و کشته شدن بسياري از آنان شد. هم چنين در سال 720، زلزله ي شديدي مصر و شام را لرزاند. | بي ترديد فضاي آشفته ي سياسي، تأثير خود را بر فضاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز خواهد گذاشت. در اين سال ها سيل، قحطي، بيماري و زلزله، اين منطقه را تحت تأثير خود قرار داد؛ براي نمونه، در سال 656 وبا در شام گسترش يافت و آن قدر تلفات گرفت که غسالخانه ها پاسخ گويي جنازه هاي قربانيان نبودند. در سال 680 دمشق در سيل فرو رفت و در سال 718 قحطي در شمال مناطق شام و موصل پديد آمد که موجب مهاجرت مردم از اين مناطق و کشته شدن بسياري از آنان شد. هم چنين در سال 720، زلزله ي شديدي مصر و شام را لرزاند. | ||
چنين بلاياي طبيعي در زادگاه ابن تيميه، با بي لياقتي و ناکارآمدي زمامداران همراه شد و پي آمدهاي ناگواري براي جامعه به همراه آورد. نبود محتوا و بحران معنا، زمينه را براي زنده شدن و فعاليت فرقه هايي انحرافي فراهم کرد که برخي از آن ها عبارت بودند از: | چنين بلاياي طبيعي در زادگاه ابن تيميه، با بي لياقتي و ناکارآمدي زمامداران همراه شد و پي آمدهاي ناگواري براي جامعه به همراه آورد. نبود محتوا و بحران معنا، زمينه را براي زنده شدن و فعاليت فرقه هايي انحرافي فراهم کرد که برخي از آن ها عبارت بودند از: | ||
کراميه، که از گروه هاي اهل سنت بودند و به تجسيم و تشبيه اعتقاد داشتند؛ | کراميه، که از گروه هاي اهل سنت بودند و به تجسيم و تشبيه اعتقاد داشتند؛ | ||
نصيريه، که يکي از فرقه هاي غلات شيعه بودند و مي پنداشتند روح خدا در حضرت علي علیه السلام حلول کرده است و به همين علت، ابن ملجم را بهترين خلق خدا مي دانستند؛ زيرا روح الهي را از کالبد جسماني آزاد کرده بود؛ | نصيريه، که يکي از فرقه هاي غلات شيعه بودند و مي پنداشتند روح خدا در حضرت علي علیه السلام حلول کرده است و به همين علت، ابن ملجم را بهترين خلق خدا مي دانستند؛ زيرا روح الهي را از کالبد جسماني آزاد کرده بود؛ | ||
يزيديه، که براي يزيد جايگاه بسيار والايي قائل بودن و در مناطق شامات، فتنه هاي بسياري را بوجود آوردند؛ | يزيديه، که براي يزيد جايگاه بسيار والايي قائل بودن و در مناطق شامات، فتنه هاي بسياري را بوجود آوردند؛ | ||
فرقه هاي نوظهور صوفيه، که رشد آن ها با سطح عوام زدگي جامعه ارتباطي مستقمي داشت؛ اينان در فرقه هاي اصيل تصوف سني ريشه نداشتند و درفضاي آلوده ي اجتماعي رشد کرده بودند و فقط نامي از تصوف را به همراه داشتند. | فرقه هاي نوظهور صوفيه، که رشد آن ها با سطح عوام زدگي جامعه ارتباطي مستقمي داشت؛ اينان در فرقه هاي اصيل تصوف سني ريشه نداشتند و درفضاي آلوده ي اجتماعي رشد کرده بودند و فقط نامي از تصوف را به همراه داشتند. | ||
در اين روزگار، پيش از هر چيز، نياز به ظهور انديشه اي تقريبي احساس مي شد که با تکيه بر منابع ديني و ارزش هاي اسلامي، نوعي هم گرايي و اتحاد ميان جهان اسلام ايجاد کند و با نزديک کردن مذاهب اسلامي و استناد به مشترکات آن ها، بر اوج گيري و عظمت جهان اسلام در برابر تهديدهاي خارجي و داخلي بيفزايد. | در اين روزگار، پيش از هر چيز، نياز به ظهور انديشه اي تقريبي احساس مي شد که با تکيه بر منابع ديني و ارزش هاي اسلامي، نوعي هم گرايي و اتحاد ميان جهان اسلام ايجاد کند و با نزديک کردن مذاهب اسلامي و استناد به مشترکات آن ها، بر اوج گيري و عظمت جهان اسلام در برابر تهديدهاي خارجي و داخلي بيفزايد. | ||
اما آنچه درباره ي ابن تيميه و مذهب سلفي گري روي داد، نه تنها مرهمي بر دردهاي بي شمار جهان اسلام نبود، که همچون غده ي سرطاني جديد، در دل جهان اسلام رشد کرد و به جاي آن که به مبارزه با مکاتب الحادي بپردازد، قلب مذاهب اسلامي را در قالب مکتبي جعلي با نام «سلفي گري» نشانه گرفت. | اما آنچه درباره ي ابن تيميه و مذهب سلفي گري روي داد، نه تنها مرهمي بر دردهاي بي شمار جهان اسلام نبود، که همچون غده ي سرطاني جديد، در دل جهان اسلام رشد کرد و به جاي آن که به مبارزه با مکاتب الحادي بپردازد، قلب مذاهب اسلامي را در قالب مکتبي جعلي با نام «سلفي گري» نشانه گرفت. |