تاسوعا: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۲
خط ۳۹: خط ۳۹:
در عصر ۹ محرم تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین علیه‌السلام کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خَیلَ اللهِ ارکَبی و بِالجَنةِ اَبْشِری؛ ‌ ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.  
در عصر ۹ محرم تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین علیه‌السلام کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خَیلَ اللهِ ارکَبی و بِالجَنةِ اَبْشِری؛ ‌ ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.  
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام علیه‌السلام در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب(س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک می‌شوند، می‌شنوید؟» امام علیه‌السلام سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام علیه‌السلام به عباس علیه‌السلام فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه می‌خواهند و برای چه به پیش آمده‌اند؟»
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام علیه‌السلام در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب(س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک می‌شوند، می‌شنوید؟» امام علیه‌السلام سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام علیه‌السلام به عباس علیه‌السلام فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه می‌خواهند و برای چه به پیش آمده‌اند؟»
حضرت عباسع لیه‌السلام با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه می‌خواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس علیه‌السلام گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله علیه‌السلام رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباسع لیه‌السلام به تنهایی نزد امام حسین علیه‌السلام آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
حضرت عباس علیه‌السلام  با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه می‌خواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس علیه‌السلام گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله علیه‌السلام رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس علیه‌السلام  به تنهایی نزد امام حسین علیه‌السلام آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
امام علیه‌السلام به حضرت عباس علیه‌السلام فرمودند: «اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.»
امام علیه‌السلام به حضرت عباس علیه‌السلام فرمودند: «اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.»
سخن امام حسین علیه‌السلام در عصر تاسوعا درباره یارانش:
سخن امام حسین علیه‌السلام در عصر تاسوعا درباره یارانش:
أمّا بَعد. فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً أوفی و لاخَیراً مِن أصحابی، و لاأهلَ بَیتٍ أبَرَّ وَ لاأوصَلَ مِن أهلِ بَیتی؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیک‌تر از خویشاوندان خود نمی‌شناسم<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ۱۳۸۸ش، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref>
أمّا بَعد. فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً أوفی و لاخَیراً مِن أصحابی، و لاأهلَ بَیتٍ أبَرَّ وَ لاأوصَلَ مِن أهلِ بَیتی؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیک‌تر از خویشاوندان خود نمی‌شناسم<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ۱۳۸۸ش، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref>
در طول مدتی که عباسع لیه‌السلام با امام علیه‌السلام مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین علیه‌السلام بر حذر می‌داشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز می‌داشتند.
در طول مدتی که عباس علیه‌السلام  با امام علیه‌السلام مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین علیه‌السلام بر حذر می‌داشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز می‌داشتند.
ابوالفضل العباس علیه‌السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام علیه‌السلام را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین علیه‌السلام و یارانش موافقت کرد. در این روز خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام و اهل‌بیت و یارانش محاصره شد.
ابوالفضل العباس علیه‌السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام علیه‌السلام را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین علیه‌السلام و یارانش موافقت کرد. در این روز خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام و اهل‌بیت و یارانش محاصره شد.


confirmed، مدیران
۱۸٬۴۸۸

ویرایش