پرش به محتوا

شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' نمی توان' به ' نمی‌توان'
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - ' نمی توان' به ' نمی‌توان')
خط ۹۰: خط ۹۰:
=اندیشه‌های سیاسی و فرهنگی=
=اندیشه‌های سیاسی و فرهنگی=
انقلاب صنعتی غرب و پیشرفت‌های زودهنگام اقتصادی، باعث بروز تفکر جدایی دین از سیاست گردید و دین، به امری شخصی و درونی محدود شد، در نتیجه لاابالی گری و آزادی جنسی از اصول مسلّم دولت‌های غربی گردید. هم‌زمان با این اوضاع، در میان روشنفکران کشورهای اسلامی دو دیدگاه «غرب زدگی» و «غرب ستیزی» پدید آمد. غزالی به طرف‌داری از نظریه دوم معتقد بود تقلید از غرب در امور علمی و صنعتی جایز و بلکه لازم است، اما در مسائل فرهنگی و اعتقادی، به هیچوجه جایز نیست. وی ضمن انتقاد از غرب‌زدگان دراین‌باره می‌نویسد: «غرب از جهت فکر و روح جزء ناپاک‌ترین ملت‌های روی زمین است. مردانی که با غرب مرتبط شدند ولی حقیقت غرب را درک نکردند، نتوانستند آن را درست معرفی کنند. آنان مسئول عقب‌ماندگی مسلمان اند. تمدن جدید غرب، متشکل از ظاهر و باطن است و این عده با روآوردن به ظاهر تمدن غربی، از علم و کار آن غافل شدند».<ref>غزالی، 1369: 28 و 234.</ref><br>
انقلاب صنعتی غرب و پیشرفت‌های زودهنگام اقتصادی، باعث بروز تفکر جدایی دین از سیاست گردید و دین، به امری شخصی و درونی محدود شد، در نتیجه لاابالی گری و آزادی جنسی از اصول مسلّم دولت‌های غربی گردید. هم‌زمان با این اوضاع، در میان روشنفکران کشورهای اسلامی دو دیدگاه «غرب زدگی» و «غرب ستیزی» پدید آمد. غزالی به طرف‌داری از نظریه دوم معتقد بود تقلید از غرب در امور علمی و صنعتی جایز و بلکه لازم است، اما در مسائل فرهنگی و اعتقادی، به هیچوجه جایز نیست. وی ضمن انتقاد از غرب‌زدگان دراین‌باره می‌نویسد: «غرب از جهت فکر و روح جزء ناپاک‌ترین ملت‌های روی زمین است. مردانی که با غرب مرتبط شدند ولی حقیقت غرب را درک نکردند، نتوانستند آن را درست معرفی کنند. آنان مسئول عقب‌ماندگی مسلمان اند. تمدن جدید غرب، متشکل از ظاهر و باطن است و این عده با روآوردن به ظاهر تمدن غربی، از علم و کار آن غافل شدند».<ref>غزالی، 1369: 28 و 234.</ref><br>
دل مشغولی غزالی از آن نبود که چرا غرب، خیر و صلاح ملت‌های مسلمان را نمی خواهد، زیرا او می‌دانست که غرب همیشه در پی نابودی مسلمانان بوده و با بازی‌های استعماری خود در پی ریشه‌کن نمودن میراث اصیل اسلامی است. آن‌چه اندیشه غزالی را می‌آزرد روشنفکران مسلمانی بودند که از سیاست‌های عوام‌فریبانه غرب حمایت می‌کردند و هیچ‌گاه نمی توانستند هجمه‌های فرهنگی آنها را درک کنند. غزالی معتقد بود کشورهای غربی با پیشرفت‌های صنعتی و نظامی خود، به ملل مسلمان رحم نخواهند کرد و به غارت اموال آنان خواهند پرداخت و فرهنگ آنها را به نابودی خواهند کشاند. هجوم فرانسه به الجزایر و سودان، و هجوم انگلستان به مصر و هند، نمونه‌هایی از این غارت‌گری‌هاست.<br>
دل مشغولی غزالی از آن نبود که چرا غرب، خیر و صلاح ملت‌های مسلمان را نمی خواهد، زیرا او می‌دانست که غرب همیشه در پی نابودی مسلمانان بوده و با بازی‌های استعماری خود در پی ریشه‌کن نمودن میراث اصیل اسلامی است. آن‌چه اندیشه غزالی را می‌آزرد روشنفکران مسلمانی بودند که از سیاست‌های عوام‌فریبانه غرب حمایت می‌کردند و هیچ‌گاه نمی‌توانستند هجمه‌های فرهنگی آنها را درک کنند. غزالی معتقد بود کشورهای غربی با پیشرفت‌های صنعتی و نظامی خود، به ملل مسلمان رحم نخواهند کرد و به غارت اموال آنان خواهند پرداخت و فرهنگ آنها را به نابودی خواهند کشاند. هجوم فرانسه به الجزایر و سودان، و هجوم انگلستان به مصر و هند، نمونه‌هایی از این غارت‌گری‌هاست.<br>
غزالی این نکته را نیز دریافته بود که آنان هرگز به حرکت‌های سنگین و پرخرج نظامی بسنده نخواهند کرد و با حرکتی آرام و تدریجی در مسخ فرهنگ جوامع اسلامی قدم برخواهند داشت. غزالی که کشورش به اشغال نظامی انگلیس درآمده و پس از استقلال کشور، متوجه تهاجم آرام فرهنگی دشمن شده بود می‌نویسد: «همان‌طور که می‌دانید اکنون بیش از یک قرن از آغاز مبارزات ضد‌استعماری ملت ما می‌گذرد؛ استعماری که سرزمین ما را اشغال و ثروت‌های ملت ما را غارت نمود. اما زمانی که آبا و اجداد ما و سپس خود ما توانستیم استعمار نظامی را شکست دهیم، ناگهان متوجه شدیم که استعمار نظامی شیوه‌های دیگری را از استعمار برجای گذاشته است از جمله استعمار فرهنگی و استعمار حقوقی به طوری که هویت ما را دگرگون ساخت و ما را از میراث خود بیگانه کرد. از این‌رو استقلال و هویت کامل خویش را زمانی باز خواهیم یافت که به میراث اصیل خویش بازگردیم». <ref>اطلاعات، 11/1/1371 به نقل از: المسار، 2/2/1992.</ref><br>
غزالی این نکته را نیز دریافته بود که آنان هرگز به حرکت‌های سنگین و پرخرج نظامی بسنده نخواهند کرد و با حرکتی آرام و تدریجی در مسخ فرهنگ جوامع اسلامی قدم برخواهند داشت. غزالی که کشورش به اشغال نظامی انگلیس درآمده و پس از استقلال کشور، متوجه تهاجم آرام فرهنگی دشمن شده بود می‌نویسد: «همان‌طور که می‌دانید اکنون بیش از یک قرن از آغاز مبارزات ضد‌استعماری ملت ما می‌گذرد؛ استعماری که سرزمین ما را اشغال و ثروت‌های ملت ما را غارت نمود. اما زمانی که آبا و اجداد ما و سپس خود ما توانستیم استعمار نظامی را شکست دهیم، ناگهان متوجه شدیم که استعمار نظامی شیوه‌های دیگری را از استعمار برجای گذاشته است از جمله استعمار فرهنگی و استعمار حقوقی به طوری که هویت ما را دگرگون ساخت و ما را از میراث خود بیگانه کرد. از این‌رو استقلال و هویت کامل خویش را زمانی باز خواهیم یافت که به میراث اصیل خویش بازگردیم». <ref>اطلاعات، 11/1/1371 به نقل از: المسار، 2/2/1992.</ref><br>
به طور خلاصه غزالی '''اهداف استعمار''' را در '''«دل‌سردی مردم مسلمان»، «تربیت نسل بی‌ایمان»، «ترویج بی‌بند و باری»، «نفوذ در دانشگاه‌ها»، «ایجاد مؤسسات فرهنگی وابسته به غرب» و هدف نهایی آنان را «نابودی اسلام»''' برمی شمرد و می‌گفت: «امواج خطرناک هرگاه رخنه کرد پایان نمی پذیرد و یکی پس از دیگری حمله می‌کنند. غرب در زیر پاگذاشتن دستورات اسلام، در قوانین جزایی، مدنی و دولتی پیروز گردید ولی قوانین زندگانی فردی را هنوز میدان تاخت و تاز خود قرار نداده و هرگاه این میدان برای او آماده باشد، دیگر تمام قوانین اسلام زیر خاک می‌رود و آن‌گاه باید گفت: و یا موت زر إن الحیاة ذمیمة / و یا نفس جدی إن دهرک هازل(ای مرگ، بیا که زندگی منفور است / و ای جان، بکوش که زندگانیت بیهوده است)» <ref>غزالی، 1369: 127.</ref>
به طور خلاصه غزالی '''اهداف استعمار''' را در '''«دل‌سردی مردم مسلمان»، «تربیت نسل بی‌ایمان»، «ترویج بی‌بند و باری»، «نفوذ در دانشگاه‌ها»، «ایجاد مؤسسات فرهنگی وابسته به غرب» و هدف نهایی آنان را «نابودی اسلام»''' برمی شمرد و می‌گفت: «امواج خطرناک هرگاه رخنه کرد پایان نمی پذیرد و یکی پس از دیگری حمله می‌کنند. غرب در زیر پاگذاشتن دستورات اسلام، در قوانین جزایی، مدنی و دولتی پیروز گردید ولی قوانین زندگانی فردی را هنوز میدان تاخت و تاز خود قرار نداده و هرگاه این میدان برای او آماده باشد، دیگر تمام قوانین اسلام زیر خاک می‌رود و آن‌گاه باید گفت: و یا موت زر إن الحیاة ذمیمة / و یا نفس جدی إن دهرک هازل(ای مرگ، بیا که زندگی منفور است / و ای جان، بکوش که زندگانیت بیهوده است)» <ref>غزالی، 1369: 127.</ref>
خط ۹۷: خط ۹۷:
غزالی بر خلاف روشنفکران غربی که حاکمیت را از آنِ مردم می‌دانند، معتقد بود حاکمیت از آنِ خدا و هدیه‌ای از جانب وی برای تمام انسان‌هاست. در قلمرو خداوندی تفاوتی بین عرب و غیر عرب نیست و تنها اراده خدا حکومت می‌کند. پس انسان که جانشین او در روی زمین است باید قانون خداوند را در زمین پیاده کند و همه مؤمنان را در برابر این حقوق یکسان بداند. این اندیشه غزالی نه تنها باعث برابری ملل مسلمان و نزدیک شدن مذاهب اسلامی به یک دیگر می‌شود، بلکه در تعامل دین و سیاست، آن‌دو را انفکاک‌ناپذیر معرفی می‌کند. بحث جدایی دین از سیاست که یکی از موضوعات مهم سده‌های اخیر است، مورد توجه محافل علمی و سیاسی قرار گرفته و برخی از روشنفکران اسلامی به تقلید از روشنفکران غربی، معتقد به جدایی دین از سیاست اند و برخی به تعامل آن دو اعتقاد دارند. به اعتقاد غزالی اسلام مجموعه مفصلی از تعلیمات معنوی و علمی است. قواعد علمی برای اصلاحات عمومی در اختیار انسان قرار داده شده و مربوط به زندگی فردی، اجتماعی و دولتی است. چه کسی می‌تواند ادعا کند که یک دعوت اصلاح‌طلبانه می‌تواند از حکومت صرف‌نظر کند و نمی خواهد حکومت را در خدمت آرمان‌های خود قرار دهد؟ <ref>سمان، 1357: 56.</ref> غزالی ضمن انتقاد از عالمانی که نغمه جدایی دین از سیاست را سر می‌دهند و خود را وابسته به حاکمان جور و ظلم می‌کنند، می‌گوید: «من در میان شیوخ الازهر، مردانی را می‌شناسم که برای اسلام آن‌چنان زندگی می‌کنند که انگل‌ها در خون و روده‌های انسان بیمار. این علما دست در دست طبقات حاکم، آرمان مشترکی را دنبال می‌کنند و بدین‌سان دینی را که به نام آن سخن می‌گویند، بی‌اعتبار می‌سازند» <ref>آقایی، 1365: 177.</ref><br>
غزالی بر خلاف روشنفکران غربی که حاکمیت را از آنِ مردم می‌دانند، معتقد بود حاکمیت از آنِ خدا و هدیه‌ای از جانب وی برای تمام انسان‌هاست. در قلمرو خداوندی تفاوتی بین عرب و غیر عرب نیست و تنها اراده خدا حکومت می‌کند. پس انسان که جانشین او در روی زمین است باید قانون خداوند را در زمین پیاده کند و همه مؤمنان را در برابر این حقوق یکسان بداند. این اندیشه غزالی نه تنها باعث برابری ملل مسلمان و نزدیک شدن مذاهب اسلامی به یک دیگر می‌شود، بلکه در تعامل دین و سیاست، آن‌دو را انفکاک‌ناپذیر معرفی می‌کند. بحث جدایی دین از سیاست که یکی از موضوعات مهم سده‌های اخیر است، مورد توجه محافل علمی و سیاسی قرار گرفته و برخی از روشنفکران اسلامی به تقلید از روشنفکران غربی، معتقد به جدایی دین از سیاست اند و برخی به تعامل آن دو اعتقاد دارند. به اعتقاد غزالی اسلام مجموعه مفصلی از تعلیمات معنوی و علمی است. قواعد علمی برای اصلاحات عمومی در اختیار انسان قرار داده شده و مربوط به زندگی فردی، اجتماعی و دولتی است. چه کسی می‌تواند ادعا کند که یک دعوت اصلاح‌طلبانه می‌تواند از حکومت صرف‌نظر کند و نمی خواهد حکومت را در خدمت آرمان‌های خود قرار دهد؟ <ref>سمان، 1357: 56.</ref> غزالی ضمن انتقاد از عالمانی که نغمه جدایی دین از سیاست را سر می‌دهند و خود را وابسته به حاکمان جور و ظلم می‌کنند، می‌گوید: «من در میان شیوخ الازهر، مردانی را می‌شناسم که برای اسلام آن‌چنان زندگی می‌کنند که انگل‌ها در خون و روده‌های انسان بیمار. این علما دست در دست طبقات حاکم، آرمان مشترکی را دنبال می‌کنند و بدین‌سان دینی را که به نام آن سخن می‌گویند، بی‌اعتبار می‌سازند» <ref>آقایی، 1365: 177.</ref><br>
یکی دیگر از اعتقادات غزالی، درباره آیین وهابیت است. وی معتقد است وهابیت آیینی است که پنجاه سال پیش یا بیشتر در عربستان سعودی ظهور کرد که در آن نوعی تندروی، دوری از حقایق اسلامی، کم‌شمردن مردم و متهم کردن آنها وجود دارد. غزالی ضمن ابراز تردید درباره اسلامی بودن آیین وهابیت، آن را یکی دیگر از حیله‌های استعمار معرفی می‌کند و معتقد است از جمله اهداف استعمار، تشکیل مذاهب و فرقه‌های جدید است تا از این راه شکاف بین صفوف مسلمانان را بیشتر کند. <ref>‌رسالت، 3/4/1370: 3.</ref><br>
یکی دیگر از اعتقادات غزالی، درباره آیین وهابیت است. وی معتقد است وهابیت آیینی است که پنجاه سال پیش یا بیشتر در عربستان سعودی ظهور کرد که در آن نوعی تندروی، دوری از حقایق اسلامی، کم‌شمردن مردم و متهم کردن آنها وجود دارد. غزالی ضمن ابراز تردید درباره اسلامی بودن آیین وهابیت، آن را یکی دیگر از حیله‌های استعمار معرفی می‌کند و معتقد است از جمله اهداف استعمار، تشکیل مذاهب و فرقه‌های جدید است تا از این راه شکاف بین صفوف مسلمانان را بیشتر کند. <ref>‌رسالت، 3/4/1370: 3.</ref><br>
غزالی هم چنین درباره اختلاط فلسفه با مفاهیم اسلامی و رسوخ آن در مباحث دینی، عقیده‌ای ویژه دارد و معتقد است دین سرمایه‌ای الهی است که توسط معصوم، صادر شده است و نمی توان آن را با خیالات فردی که دم از عقل می‌زند ممزوج کرد. وی به شدت از مخلوط شدن فلسفه با دین انتقاد کرده، یکی از علل انحطاط جامعه مسلمانان را اختلاط فلسفه با دین معرفی می‌کند و می‌گوید ارزش و طراوت دین آسمانی با فرهنگ خرافی یونان ارتباطی ندارد. <ref>غزالی، 1369: 230.</ref><br>
غزالی هم چنین درباره اختلاط فلسفه با مفاهیم اسلامی و رسوخ آن در مباحث دینی، عقیده‌ای ویژه دارد و معتقد است دین سرمایه‌ای الهی است که توسط معصوم، صادر شده است و نمی‌توان آن را با خیالات فردی که دم از عقل می‌زند ممزوج کرد. وی به شدت از مخلوط شدن فلسفه با دین انتقاد کرده، یکی از علل انحطاط جامعه مسلمانان را اختلاط فلسفه با دین معرفی می‌کند و می‌گوید ارزش و طراوت دین آسمانی با فرهنگ خرافی یونان ارتباطی ندارد. <ref>غزالی، 1369: 230.</ref><br>


=آثار غزالی=
=آثار غزالی=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش