۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می توان' به ' میتوان') |
جز (جایگزینی متن - ' نمی توان' به ' نمیتوان') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
=== نقد دوم === | === نقد دوم === | ||
دسته دوم نقد, توفیق فرض تناسخ در توجیه شرور را به زیر سؤال می برد. به رغم سخن ماکس وبر که تناسخ را منسجم ترین نظریه عدل الاهی در سراسر تاریخ بشر خوانده است<ref>نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration</ref>, مفهوم تناسخ با مشکلات بنیادینی در توجیه شرور رو به روست. تناسخ ـ در ظاهر ـ توضیح می دهد که چرا مثلاً فرد (الف) در خانواده ای فقیر و با شرایط جسمانی نامطلوب به دنیا آمده است, اما | دسته دوم نقد, توفیق فرض تناسخ در توجیه شرور را به زیر سؤال می برد. به رغم سخن ماکس وبر که تناسخ را منسجم ترین نظریه عدل الاهی در سراسر تاریخ بشر خوانده است<ref>نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration</ref>, مفهوم تناسخ با مشکلات بنیادینی در توجیه شرور رو به روست. تناسخ ـ در ظاهر ـ توضیح می دهد که چرا مثلاً فرد (الف) در خانواده ای فقیر و با شرایط جسمانی نامطلوب به دنیا آمده است, اما نمیتواند به طور کلی اصل وجود شر را توجیه کند. علاوه بر این, همان طور که نینیان اسمارت (دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation) بیان میکند, صرف این نکته که مفهوم تناسخ بتواند شرور را تبیین کند, هرچند امتیازی برای آن محسوب میشود نمیتواند دلیل پذیرفتن آن باشد, چرا که اصولاً نمیتوان فرضیه ای را تنها به صرف نتایج مثبت مترتب بر آن و بدون داشتن دلایل متقن در اثبات آن پذیرفت. | ||
=== وجود دور در تناسخ بر مبنای شرور === | === وجود دور در تناسخ بر مبنای شرور === | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
== استلال بودایی == | == استلال بودایی == | ||
استدلال بودایی به این ترتیب است: همه احوال, معلَّلْ به عللی مقدم بر خود هستند; برخی احوال نفسانی وجود دارد که علت آنها احوال جسمی نیست; بنابراین اولین حالت فاقد علت جسمانی می بایست علتی غیر جسمانی داشته باشد; این علت | استدلال بودایی به این ترتیب است: همه احوال, معلَّلْ به عللی مقدم بر خود هستند; برخی احوال نفسانی وجود دارد که علت آنها احوال جسمی نیست; بنابراین اولین حالت فاقد علت جسمانی می بایست علتی غیر جسمانی داشته باشد; این علت نمیتواند خدا باشد ـ زیرا در نظام بودایی خدا وجود ندارد ـ بنابراین, باید یک حالت آگاهی تجربی پیش از تولد وجود داشته باشد و تولدهای پیشین باید نامتناهی باشند. | ||
این استدلال پیش فرض هایی دارد, همانند این پیش فرض این که هر حالتی باید معلل به علتی مقدم بر آن باشد, در حالی که میتوان در مقابل گفت که حالات ذهنی فاقد علت جسمی به راستی لایعلل اند<ref>نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation</ref>. | این استدلال پیش فرض هایی دارد, همانند این پیش فرض این که هر حالتی باید معلل به علتی مقدم بر آن باشد, در حالی که میتوان در مقابل گفت که حالات ذهنی فاقد علت جسمی به راستی لایعلل اند<ref>نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
ب) انسانهایی با مراتب بالای معنوی ـ همچون جوکیان هند ـ وجود دارند که زندگی گذشته خود را به خاطر می آورند. | ب) انسانهایی با مراتب بالای معنوی ـ همچون جوکیان هند ـ وجود دارند که زندگی گذشته خود را به خاطر می آورند. | ||
ج) روح که امری بسیط و تقسیم ناپذیر است | ج) روح که امری بسیط و تقسیم ناپذیر است نمیتواند از والدین که دو تن اند پدید آمده باشد پس باید از جای دیگری وارد بدن نوزاد شده باشد. | ||
د) صحنه های تکراری نما, تجربه ای که در روان شناسی dژj`avu خوانده میشود, به ادعای معتقدان به تناسخ یادآور زندگی های پیشین انسان است. این که بعضی مکان ها یا مناظر برای کسی آشنا به نظر برسد بی آن که پیش از این آنها را دیده باشد, حاکی از آن است که او در یک زندگی سابقه در آن مکان ها بوده و تجربه ای از آن مناظر داشته است. | د) صحنه های تکراری نما, تجربه ای که در روان شناسی dژj`avu خوانده میشود, به ادعای معتقدان به تناسخ یادآور زندگی های پیشین انسان است. این که بعضی مکان ها یا مناظر برای کسی آشنا به نظر برسد بی آن که پیش از این آنها را دیده باشد, حاکی از آن است که او در یک زندگی سابقه در آن مکان ها بوده و تجربه ای از آن مناظر داشته است. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
مشکل مهمتر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | مشکل مهمتر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | ||
پاسخ سنتی به این پرسش که میگوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر میشود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش میآید | پاسخ سنتی به این پرسش که میگوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر میشود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش میآید نمیتواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد. | ||
نقد دیگری که میتوان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ میتوان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که میگوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | نقد دیگری که میتوان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ میتوان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که میگوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
آخرین ملاک, استمرار روان شناختی آن دسته از حالات ذهنی است که شخصیت فرد را می سازد. | آخرین ملاک, استمرار روان شناختی آن دسته از حالات ذهنی است که شخصیت فرد را می سازد. | ||
بنابراین, اگر ب تناسخ الف باشد, باید همان ویژگی های شخصی الف ـ برای مثال, مغرور و تند مزاج بودن ـ را داشته باشد. اما وجود شباهت در خُلقیات | بنابراین, اگر ب تناسخ الف باشد, باید همان ویژگی های شخصی الف ـ برای مثال, مغرور و تند مزاج بودن ـ را داشته باشد. اما وجود شباهت در خُلقیات نمیتواند معیاری قطعی برای پذیرفتن تناسخ به دست دهد, چرا که شباهت های شخصیتی میان همه انسانها وجود دارد. ادعای این همانی براساس صرف این شباهت ها مستلزم آن است که همه افرادی را که در زمان های مختلف زندگی می کنند و الگوهای شخصیتی مشابهی دارند, یک شخص واحد تلقی کنیم. به این ترتیب, با فقدان ملاک عینی برای ارتباط دادن بدن های روح واحد, فرض تناسخ از هرگونه پشتوانه تجربی محروم می ماند<ref>هیک, 320ـ326; و نیز پترسون و دیگران, 355</ref>. | ||
=تناسخ در منابع اسلامی= | =تناسخ در منابع اسلامی= |