۸۷٬۷۷۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' کرده اند' به ' کردهاند') |
جز (جایگزینی متن - ' آنها ' به ' آنها ') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
«... تنها بدان جهت ابتدا به [[عراق]] کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است... بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر [[بنی هاشم|بنیهاشم]] و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند. دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت داشتهاند و یکی از ایشان آن جا فرمانروا بوده است.» <ref>ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536) ص 154- 155</ref> | «... تنها بدان جهت ابتدا به [[عراق]] کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است... بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر [[بنی هاشم|بنیهاشم]] و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند. دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت داشتهاند و یکی از ایشان آن جا فرمانروا بوده است.» <ref>ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536) ص 154- 155</ref> | ||
درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است. محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان»، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» و نیز [[محسن امین]] در «اعیان شیعه» بر اختلافات فاحش منابع دراینباره اشاره کردهاند، که ضرورتی به ذکر | درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است. محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان»، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» و نیز [[محسن امین]] در «اعیان شیعه» بر اختلافات فاحش منابع دراینباره اشاره کردهاند، که ضرورتی به ذکر آنها در این جا نیست. تنها به موردی که یعقوبی در تاریخ آل طولون بیان کرده و نشاندهنده حیات و فعالیت علمی و فکری وی تا سال 292ه است اشاره میکنیم. در ملحقات کتاب «البلدان» در این باب سند قاطعی است که نشان میدهد مرگ یعقوبی میبایست حداقل در سال 292ه و یا مدتی پس از آن روی داده باشد: | ||
«و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب [[عید فطر]] سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و علمهای رنگارنگ بزرگ و پرچمها و جامههای فاخر و اسبان بسیار و آواز بوقها و طبلها را یادآور شدم و بدان جهت اندیشهای مرا فراگرفت و در همان شب خوابیدم وهاتفی را شنیدم که میگوید: | «و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب [[عید فطر]] سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و علمهای رنگارنگ بزرگ و پرچمها و جامههای فاخر و اسبان بسیار و آواز بوقها و طبلها را یادآور شدم و بدان جهت اندیشهای مرا فراگرفت و در همان شب خوابیدم وهاتفی را شنیدم که میگوید: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
=مذهب= | =مذهب= | ||
از چگونگی [[اسلام]] آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است. تنها این نکته مسلم است که | از چگونگی [[اسلام]] آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است. تنها این نکته مسلم است که آنها از موالی ایرانی الاصل بودهاند. ارادت و علایق «واضح» به خاندان [[علی (ع)]] و مساله نجات دادن ادریس بن عبدالله و کشته شدن خود واضح به دستهادی خلیفه عباسی، نسبت رافضی بستن <ref>همان، ص 5</ref> به او از سوی مورخانی چون [[طبری]]، و روایت [[ابن اثیر]] درباره شیعیگری او <ref> تاریخ یعقوبی، ترجمه، محمدابراهیم آیتی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366) ج 2، ص 362- 363</ref> همگی میتواند دلالت بر این امر نماید که خاندان واضح و یا حداقل خود وی از [[شیعیان]] علی (ع) بوده و جان خود را نیز در سر پیروی از این مرام از دست داده است. | ||
یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است. پیگیری مداوم و مستمر اخبار [[علویان]]، قیامها و خیزشهای شیعی، ذکر اخبار [[ائمه معصومین (ع)]] و نقل احادیث متعدد از آنان، بیان عناوین و القاب احترامآمیز نسبت به آنها، ذکر فضایل و خصلتهای پسندیده آن بزرگواران و ارائه گزارشهای مفصل درباره [[حضرت علی (ع)]] و ذکر احادیثی از [[پیامبر]] در مدح آن حضرت، بیان [[حدیث غدیرخم]] و برخی احادیث معروف در باب [[اهل بیت]] و توصیفاتی که از | یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است. پیگیری مداوم و مستمر اخبار [[علویان]]، قیامها و خیزشهای شیعی، ذکر اخبار [[ائمه معصومین (ع)]] و نقل احادیث متعدد از آنان، بیان عناوین و القاب احترامآمیز نسبت به آنها، ذکر فضایل و خصلتهای پسندیده آن بزرگواران و ارائه گزارشهای مفصل درباره [[حضرت علی (ع)]] و ذکر احادیثی از [[پیامبر]] در مدح آن حضرت، بیان [[حدیث غدیرخم]] و برخی احادیث معروف در باب [[اهل بیت]] و توصیفاتی که از آنها دارد، به خوبی بیان کننده این مدعا است؛ به ویژه آن که اخبار دوره خلافت حضرت علی (ع) را به صورت مفصل انعکاس داده است. <ref>همان، ص 395</ref> | ||
این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشاندهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان [[علی بن ابیطالب]] است. در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت [[امویان]] و [[عباسیان]] که پیروان آن حضرت را «خارجی» و «[[رافضی]]» مینامیدند، سخنی بر زبان نمی آوردند و حتی کسانی چون طبری با تمام تلاششان برای رعایت عدالت و انصاف در تاریخ، شیعیان را «رافضی خبیث» مینامیدند، یعقوبی بی محابا تاریخ آل علی و حرکتهای شیعی را به طور مبسوط دنبال میکند و با این حال تمام سعی خود را به کار میبرد تا از دایره اعتدال خارج نشود، تا آن جا که حتی ماجرای قتل پدرش واضح که به دستهادی اتفاق افتاده بود را بیان نمی کند تا مبادا از سوی مخالفیناش به هواداری متهم شود. | این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشاندهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان [[علی بن ابیطالب]] است. در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت [[امویان]] و [[عباسیان]] که پیروان آن حضرت را «خارجی» و «[[رافضی]]» مینامیدند، سخنی بر زبان نمی آوردند و حتی کسانی چون طبری با تمام تلاششان برای رعایت عدالت و انصاف در تاریخ، شیعیان را «رافضی خبیث» مینامیدند، یعقوبی بی محابا تاریخ آل علی و حرکتهای شیعی را به طور مبسوط دنبال میکند و با این حال تمام سعی خود را به کار میبرد تا از دایره اعتدال خارج نشود، تا آن جا که حتی ماجرای قتل پدرش واضح که به دستهادی اتفاق افتاده بود را بیان نمی کند تا مبادا از سوی مخالفیناش به هواداری متهم شود. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت میپرداخت و اختصاصات اقالیم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاینه قرار میداد و به طور دقیق، توصیفات جالب توجهی از آن مناطق ارائه میکرد. وی به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانی مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقالیم مختلف را از نزدیک ببیند و فاصله راهها و بلاد و ممالک متعدد را بپیماید. به سبب این علاقه بود که هنوز چند صباحی از عمرش نمی گذشت که قدم در راه سیر و سفر نهاد و به سیاحت در بلاد اسلامی و غیر اسلامی پرداخت و به ویژه از تمام ممالک و شهرهای مهم [[اسلامی]] دیدن کرد. مدتها در [[ارمنستان]] و [[تفلیس]] اقامت گزید. روزگاری را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نیز در دیار مصر و [[مغرب]] متوطن گشت، به طوری که برخی او را «مصری» نامیدند. | یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت میپرداخت و اختصاصات اقالیم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاینه قرار میداد و به طور دقیق، توصیفات جالب توجهی از آن مناطق ارائه میکرد. وی به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانی مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقالیم مختلف را از نزدیک ببیند و فاصله راهها و بلاد و ممالک متعدد را بپیماید. به سبب این علاقه بود که هنوز چند صباحی از عمرش نمی گذشت که قدم در راه سیر و سفر نهاد و به سیاحت در بلاد اسلامی و غیر اسلامی پرداخت و به ویژه از تمام ممالک و شهرهای مهم [[اسلامی]] دیدن کرد. مدتها در [[ارمنستان]] و [[تفلیس]] اقامت گزید. روزگاری را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نیز در دیار مصر و [[مغرب]] متوطن گشت، به طوری که برخی او را «مصری» نامیدند. | ||
در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهای دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی» یاد میشود. روش مصاحبه و گفت وگوی حضوری، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار یعقوبی قرار میداد و به همین دلیل هرگاه با کسی برخوردی داشت، از وطن و شهرش میپرسید و این که محصول عمده آن منطقه چیست؟ ساکنانش چه کسانی هستند؟ خوراک، پوشاک و عقاید و مرام و مسلک | در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهای دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی» یاد میشود. روش مصاحبه و گفت وگوی حضوری، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار یعقوبی قرار میداد و به همین دلیل هرگاه با کسی برخوردی داشت، از وطن و شهرش میپرسید و این که محصول عمده آن منطقه چیست؟ ساکنانش چه کسانی هستند؟ خوراک، پوشاک و عقاید و مرام و مسلک آنها چه بوده است؟ در همین ارتباط در مقدمه «البلدان» مینویسد: | ||
«... احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقهمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آنگاه که میهن و جایگاه خود را برای من میگفت، او را از همان سرزمینش پرسش مینمودم، درباره [این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش میکردم... و هم از کیشها و [[عقاید]] و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافتهاند و آنانی که در آن جا سروری دارند (و نیز از) مسافت آن سرزمین و سرزمینهای نزدیک به آن و... کاروانها، سپس گزارشهای هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، مینگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری میجستم، تا آن که از خلقی بسیار و جهانی از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجیان) و غیر موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احادیث آنان را روایت کردم و یکایک خلفا و امرا را که سرزمینی را فتح کرده و به کشوری سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و میزان درآمد و دارایی آن را ذکر کردم. پیوسته این خبرها را مینوشتم و در مدتی دراز این کتاب را تالیف کردم و هر خبری را به سرزمین آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم با آن چه پیش تر شناخته بودم ضمیمه ساختم...». <ref>.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر، (بیروت - لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ه) ص 406- 407؛ محمدبن جریرطبری تاریخ طبری، ج 12، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1363، ص 5182- 5183؛ عزالدین ابن اثیر، الکافی فی التاریخ، المجلد السادس، دارصادر، داربیروت، بیروت - لبنان: 1385ه/1965م، ص 92- 93</ref> | «... احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقهمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آنگاه که میهن و جایگاه خود را برای من میگفت، او را از همان سرزمینش پرسش مینمودم، درباره [این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش میکردم... و هم از کیشها و [[عقاید]] و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافتهاند و آنانی که در آن جا سروری دارند (و نیز از) مسافت آن سرزمین و سرزمینهای نزدیک به آن و... کاروانها، سپس گزارشهای هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، مینگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری میجستم، تا آن که از خلقی بسیار و جهانی از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجیان) و غیر موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احادیث آنان را روایت کردم و یکایک خلفا و امرا را که سرزمینی را فتح کرده و به کشوری سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و میزان درآمد و دارایی آن را ذکر کردم. پیوسته این خبرها را مینوشتم و در مدتی دراز این کتاب را تالیف کردم و هر خبری را به سرزمین آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم با آن چه پیش تر شناخته بودم ضمیمه ساختم...». <ref>.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر، (بیروت - لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ه) ص 406- 407؛ محمدبن جریرطبری تاریخ طبری، ج 12، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1363، ص 5182- 5183؛ عزالدین ابن اثیر، الکافی فی التاریخ، المجلد السادس، دارصادر، داربیروت، بیروت - لبنان: 1385ه/1965م، ص 92- 93</ref> |