۸۷٬۷۹۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نشمرده اند' به 'نشمردهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'کوشیده اند' به 'کوشیدهاند') |
||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
وی در عین آنکه دوام ظاهری اعراض را ناشی از آفرینش پی درپی آنها میداند، از وجود عرض بقا در اجسام سخن میگوید <ref>نک: همو، 238</ref>. این نکته نشان میدهد که در نظر او برای تبیین دوام اشیاء، عنصری بیش از آفرینش پیاپی اعراض لازم است. بدینگونه حاصل تفسیر اشعری این است که خداوند برای حفظ هستی اجسام، عرض بقا را نیز در آنها میآفریند، اما بقا همچون هر عرض دیگری، زوال پذیر است و از این رو دوام خود آن نیز ظاهری و ناشی از آفرینشهای متوالی است. بنابراین موجود حادث همچنانکه بقای حقیقی ندارد، فنای آن نیز مستلزم فعل خاصی نیست، یعنی خداوند هرگاه اراده کند که چیزی را از میان ببرد، کافی است که از آفریدن بقا در آن دست بردارد <ref>همو، 240-241؛ بغدادی، همان، 230، 231؛ نسفی، 2/553؛ نیز نک: ولفسن، 523-526</ref>. | وی در عین آنکه دوام ظاهری اعراض را ناشی از آفرینش پی درپی آنها میداند، از وجود عرض بقا در اجسام سخن میگوید <ref>نک: همو، 238</ref>. این نکته نشان میدهد که در نظر او برای تبیین دوام اشیاء، عنصری بیش از آفرینش پیاپی اعراض لازم است. بدینگونه حاصل تفسیر اشعری این است که خداوند برای حفظ هستی اجسام، عرض بقا را نیز در آنها میآفریند، اما بقا همچون هر عرض دیگری، زوال پذیر است و از این رو دوام خود آن نیز ظاهری و ناشی از آفرینشهای متوالی است. بنابراین موجود حادث همچنانکه بقای حقیقی ندارد، فنای آن نیز مستلزم فعل خاصی نیست، یعنی خداوند هرگاه اراده کند که چیزی را از میان ببرد، کافی است که از آفریدن بقا در آن دست بردارد <ref>همو، 240-241؛ بغدادی، همان، 230، 231؛ نسفی، 2/553؛ نیز نک: ولفسن، 523-526</ref>. | ||
مطابق این دیدگاه، همه چیز در جهان مخلوق به آفرینش ابتدایی و مستقیم خداوند پدید میآید. اشعری تصریح میکند که هیچ عرضی نمیتواند از عرض دیگر ناشی گردد و هیچ رویدادی علت و سبب رویدادی دیگر نیست <ref>ابن فورک، 274- 275، 282</ref>. وی از این رو نظم متعارفی را که میان روابط پدیدهها حاکم است، به «عادت» تعبیر میکند، بدین معنی که خداوند سنت خویش را در آفرینش بر این قرار داده است که همواره در پی خلق پدیدهای خاص، پدیدة معین دیگری را بیافریند، بی آنکه ضرورتی تکوینی قدرت او را محدود سازد <ref>همو، 132، 283</ref>. برخی پیروان اشعری مانند باقلانی و غزالی | مطابق این دیدگاه، همه چیز در جهان مخلوق به آفرینش ابتدایی و مستقیم خداوند پدید میآید. اشعری تصریح میکند که هیچ عرضی نمیتواند از عرض دیگر ناشی گردد و هیچ رویدادی علت و سبب رویدادی دیگر نیست <ref>ابن فورک، 274- 275، 282</ref>. وی از این رو نظم متعارفی را که میان روابط پدیدهها حاکم است، به «عادت» تعبیر میکند، بدین معنی که خداوند سنت خویش را در آفرینش بر این قرار داده است که همواره در پی خلق پدیدهای خاص، پدیدة معین دیگری را بیافریند، بی آنکه ضرورتی تکوینی قدرت او را محدود سازد <ref>همو، 132، 283</ref>. برخی پیروان اشعری مانند باقلانی و غزالی کوشیدهاند با حفظ این عقیده که خداوند بدون میانجیگری علتها فاعل هر چیز است، بر مبنای نظریه عادت الهی برای قانون علیت تفسیری ارائه کنند. اشعری به همینگونه وجود طبیعت اشیاء را به عنوان سرچشمة ذاتی فعلیت آنها انکار کرده است <ref>همو، 30، 76، 131-132</ref>. این دیدگاه وی با نفی حسن و قبح ذاتی مناسبت دارد. در پهنه هستی همچنانکه ذات هیچ چیز دارای آثار وجودی نیست، نیکی و بدی نیز در ذات اشیاء نیست و آفریدگاری که این اوصاف را بر آنها نهاده، میتوانسته است نظام دیگری برای ارزش اعمال وضع کند. | ||
== پانویس == | == پانویس == |