۸۸٬۰۰۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ویژگیها' به ' ویژگیها') |
جز (جایگزینی متن - 'تجدید نظر' به 'تجدیدنظر') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
=شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی= | =شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی= | ||
در اصول فقه [[شیخ طوسی]] (د ۴۶۰ق/ ۱۰۶۸م) که آن را میتوان پلی میان اصول متکلمان و باور اصحاب حدیث به شمار آورد، در مورد حجیت خبر واحد تحولی اساسی دیده میشود. موضعگیری شیخ طوسی در تأیید حجیت خبر واحد بیش از آنکه تحولی کاربردی را در فقه پدیدار سازد، همانگونه که او خود در کتاب اصولیش اشاره کرده، تغییری در نگرشهای نظری، و به تعبیری واضحتر | در اصول فقه [[شیخ طوسی]] (د ۴۶۰ق/ ۱۰۶۸م) که آن را میتوان پلی میان اصول متکلمان و باور اصحاب حدیث به شمار آورد، در مورد حجیت خبر واحد تحولی اساسی دیده میشود. موضعگیری شیخ طوسی در تأیید حجیت خبر واحد بیش از آنکه تحولی کاربردی را در فقه پدیدار سازد، همانگونه که او خود در کتاب اصولیش اشاره کرده، تغییری در نگرشهای نظری، و به تعبیری واضحتر تجدیدنظری اصولی است؛ چه، در واقع بخش وسیعی از فقه متکلمان بغداد، پیشتر بر پایه اخبار آحادی نهاده شده بود که ضعف سندی آنها، با اجماع طایفه بر خبر جبران میشد و در عمل، شیخ طوسی نیز همان اخبار را عمدتاً در مستندات نقلی فقه خود نهاده بود. به بیان شیخ طوسی در تشریح مسأله، مخالفت با حجیت خبر واحد که از فقیهان امامی شهرت یافته، مخالفتی نظری با اخبار آحاد متداول در محافل اهل سنت بوده است و عملاً این فقیهان در عمل به اخبار متداول و «معمولٌ به» نزد اصحاب، تردیدی به خود راه ندادهاند. <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰.</ref> | ||
همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
در نیمه نخست سده ۳ق/ ۹م، قاسم بن ابراهیم رسی (د ۲۴۶ق/ ۸۶۰م) از ائمه زیدی حجاز، شخصیتی برجسته در تاریخ کلام و فقه زیدیه است؛ وی که در عقاید به اندیشههای معتزله گرایش داشت، در فقه و اصول نیز ظاهراً شیوههایی نزدیک به متقدمان معتزله، چون جعفر بن مبشر را دنبال میکرد و مذهب قاسمیه منتسب بدو بود. اگرچه در موازات نشر مذهب قاسم، احساس خویشیِ زیدیان نسبت به ابوحنیفه، آنان را به ویژه در محیط عراق به سوی نزدیک شدن به شیوههای فقهی حنفی سوق میداد، اما درباره تأثیر این گرایش در حجاز در نیمه نخست سده ۳ق نباید دچار اغراق شد و به ویژه در سخن از شخص قاسم، نباید او را از گرایندگان به روشهای حنفی تلقی کرد که نقطه مقابل روش متکلمان متقدم بوده است. | در نیمه نخست سده ۳ق/ ۹م، قاسم بن ابراهیم رسی (د ۲۴۶ق/ ۸۶۰م) از ائمه زیدی حجاز، شخصیتی برجسته در تاریخ کلام و فقه زیدیه است؛ وی که در عقاید به اندیشههای معتزله گرایش داشت، در فقه و اصول نیز ظاهراً شیوههایی نزدیک به متقدمان معتزله، چون جعفر بن مبشر را دنبال میکرد و مذهب قاسمیه منتسب بدو بود. اگرچه در موازات نشر مذهب قاسم، احساس خویشیِ زیدیان نسبت به ابوحنیفه، آنان را به ویژه در محیط عراق به سوی نزدیک شدن به شیوههای فقهی حنفی سوق میداد، اما درباره تأثیر این گرایش در حجاز در نیمه نخست سده ۳ق نباید دچار اغراق شد و به ویژه در سخن از شخص قاسم، نباید او را از گرایندگان به روشهای حنفی تلقی کرد که نقطه مقابل روش متکلمان متقدم بوده است. | ||
در نیمه دوم سده ۳ق، نفوذ روزافزون روشهای اصولی حنفیان در محافل زیدیه از یکسو و | در نیمه دوم سده ۳ق، نفوذ روزافزون روشهای اصولی حنفیان در محافل زیدیه از یکسو و تجدیدنظرهای اساسی معتزلیان در روشهای فقهی خود، مذهب قاسمی را نیز نیازمند تجدیدنظری در اصول فقه ساخته بود و در پی همین اقتضا بود که مذهب هادوی جانشین آن شد. هادی الی الحق، نواده قاسم رسی، با پایه نهادن عناصر اصلی مذهب قاسمی و بهرهگرفتن از روشهای اصولی حنفی، نظامی را در فقه زیدیه بنیاد نهاد که به مذهب هادوی شهرت یافته، و در نهایت به مذهب حنفی نزدیک گشته است. مذهب هادوی در طول سدهها، مذهب غالب بر آموزشهای فقهی زیدیه بوده، و بر محافل زیدی پس از هادی الی الحق، تأثیری عمیق نهاده است. <ref>محمد ابوزهره، الامام زید، ج۱، ص۵۰۲ -۵۰۳، قاهره، ۱۹۵۹م.</ref> | ||
در پیجویی از نوشتههای اصولی، تا سده ۶ق، گرایشی به تدوین دیده نمیشود و از اندک نمونهها باید به کتاب القیاس هادی الی الحق اشاره کرد که رسالهای در تأیید مبانی اصولی قیاس بوده است. <ref>قاسم منصور بالله، الاعتصام، ج۱، ص۲۱، صنعا، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.</ref> در آغاز سده ۷ق/ ۱۳م، باید از اثری با عنوان صفوة الاختیار، از عبدالله بن حمزه منصور بالله (د ۶۱۳ق/ ۱۲۱۶م) یاد کرد که نوشتهای جامع در مباحث اصولی بوده، و در پی آن، تألیفاتی چون ینابیع النصیحة توسط حسین بن بدرالدین (د ۶۶۲ق/ ۱۲۶۴م) و الدرة المنظومة فی اصول الفقه توسط عبدالله بن زید عنسی (د۶۶۷ق) پدید آمده است. <ref>شوکانی، محمد، اتحاف الاکابر (رسائل خمسه اسانید)، ج۱، ص۷۰.</ref>[۲۳۳][۲۳۴] در سده ۹ق/ ۱۵م، همچون بسیاری زمینههای دیگر، در اصول نیز ابنمرتضی احمد بن یحیی (د ۸۴۰ق/ ۱۴۳۶م) تحولی ایجاد کرد و آثار متعددی در این علم، به ویژه کتاب مهم معیار العقول را نوشت. [۲۳۵][۲۳۶] | در پیجویی از نوشتههای اصولی، تا سده ۶ق، گرایشی به تدوین دیده نمیشود و از اندک نمونهها باید به کتاب القیاس هادی الی الحق اشاره کرد که رسالهای در تأیید مبانی اصولی قیاس بوده است. <ref>قاسم منصور بالله، الاعتصام، ج۱، ص۲۱، صنعا، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.</ref> در آغاز سده ۷ق/ ۱۳م، باید از اثری با عنوان صفوة الاختیار، از عبدالله بن حمزه منصور بالله (د ۶۱۳ق/ ۱۲۱۶م) یاد کرد که نوشتهای جامع در مباحث اصولی بوده، و در پی آن، تألیفاتی چون ینابیع النصیحة توسط حسین بن بدرالدین (د ۶۶۲ق/ ۱۲۶۴م) و الدرة المنظومة فی اصول الفقه توسط عبدالله بن زید عنسی (د۶۶۷ق) پدید آمده است. <ref>شوکانی، محمد، اتحاف الاکابر (رسائل خمسه اسانید)، ج۱، ص۷۰.</ref>[۲۳۳][۲۳۴] در سده ۹ق/ ۱۵م، همچون بسیاری زمینههای دیگر، در اصول نیز ابنمرتضی احمد بن یحیی (د ۸۴۰ق/ ۱۴۳۶م) تحولی ایجاد کرد و آثار متعددی در این علم، به ویژه کتاب مهم معیار العقول را نوشت. [۲۳۵][۲۳۶] |