هانی بن عروه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'می آید' به 'می‌آید'
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها ' به ' آنها ')
جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'می‌آید')
خط ۵۹: خط ۵۹:


هانى بن عروه در زمانی که مسلم در خانه‌اش بود، دوست و رفیقش شریک بن اعور بصری که با عبیدالله ابن زیاد از [[بصره]] به کوفه آمده بود را به خانه‌اش برد. در این میان هانى بیمار شـد و عـبـیـداللّه بن زیاد به عیادت وى آمد.
هانى بن عروه در زمانی که مسلم در خانه‌اش بود، دوست و رفیقش شریک بن اعور بصری که با عبیدالله ابن زیاد از [[بصره]] به کوفه آمده بود را به خانه‌اش برد. در این میان هانى بیمار شـد و عـبـیـداللّه بن زیاد به عیادت وى آمد.
عمارة بن عبید سلولى به هانى گفت: هدف از گـرد آمـدن مـا کـشـتـن ایـن ستمگر است، اکنون که [[خداوند]] او را در چنگ تو قرار داده خـونـش را بـریـز! هانى گفت: نمى‌خواهم در خانه من کشته شود<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 363 و در گزارش‌ها چنین آمده: زمانی که ابن زیاد به کوفه رسید و از بیمارى هانى مطلع شد به عیادت او رفت. هانى، به مسلم بن عقیل و یارانش گفت: هنگامى که ابن زیاد نزد من نشست و آرام گرفت، علامت می دهم که: «آبم دهید». شما بیرون بیایید و او را بکشید. هنگامی که ابن زیاد آمد و نشست، هانى بن عروه گفت: مرا آب دهید. پس بیرون نیامدند و دیگر بار گفت: آبم دهید، چرا تاخیر مى‌کنید؟ سپس گفت: آبم دهید اگر چه به قیمت جانم تمام شود. ابن زیاد فهمید و برخاست و از نزد وى رفت‌. احمد بن أبى یعقوب (المعروف بالیعقوبى)، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بى تا، ج ‌2، ص 243 و نیز: هانی به مسلم گفت: ابن زیاد به عیادت من می آید این شمشیر را بگیر زمانی که عمامه ام را پرتاب کردم او را با شمشیر از پا در آور. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربى، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1416، چاپ اول، ج 3، ص 56.</ref>.
عمارة بن عبید سلولى به هانى گفت: هدف از گـرد آمـدن مـا کـشـتـن ایـن ستمگر است، اکنون که [[خداوند]] او را در چنگ تو قرار داده خـونـش را بـریـز! هانى گفت: نمى‌خواهم در خانه من کشته شود<ref>الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 363 و در گزارش‌ها چنین آمده: زمانی که ابن زیاد به کوفه رسید و از بیمارى هانى مطلع شد به عیادت او رفت. هانى، به مسلم بن عقیل و یارانش گفت: هنگامى که ابن زیاد نزد من نشست و آرام گرفت، علامت می دهم که: «آبم دهید». شما بیرون بیایید و او را بکشید. هنگامی که ابن زیاد آمد و نشست، هانى بن عروه گفت: مرا آب دهید. پس بیرون نیامدند و دیگر بار گفت: آبم دهید، چرا تاخیر مى‌کنید؟ سپس گفت: آبم دهید اگر چه به قیمت جانم تمام شود. ابن زیاد فهمید و برخاست و از نزد وى رفت‌. احمد بن أبى یعقوب (المعروف بالیعقوبى)، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بى تا، ج ‌2، ص 243 و نیز: هانی به مسلم گفت: ابن زیاد به عیادت من می‌آید این شمشیر را بگیر زمانی که عمامه ام را پرتاب کردم او را با شمشیر از پا در آور. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربى، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1416، چاپ اول، ج 3، ص 56.</ref>.


هفته بعد شریک بن اعور هم بیمار شد، ابن زیاد پس از اطلاع به وی پیغام داد که هنگام شب برای عیادتش، به خانه هانی خواهد آمد.
هفته بعد شریک بن اعور هم بیمار شد، ابن زیاد پس از اطلاع به وی پیغام داد که هنگام شب برای عیادتش، به خانه هانی خواهد آمد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش