۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پایه گذاری' به 'پایهگذاری') |
جز (جایگزینی متن - 'پیش بینی' به 'پیشبینی') |
||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
سیدعباس بعد از این سخنرانی افشاگرانه و تاریخی به کنار مزار شهید شیخ راغب حرب رفت و پس از تجدید میثاق با روح پاک آن شهید، خواندن فاتحه و زیارت اهل قبور، دستش را روی مرقد او گذاشت و به احمد، فرزند شیخ نگریست و خطاب به وی گفت: «وصیتی داری که بخواهی برای پدرت برسانی؟» سپس به دیدار اسیر آزاد شده از زندان صهیونیستها یعنی شیخ عبدالکریم رفت و برای سلامتی او و مادرش دعا کرد. | سیدعباس بعد از این سخنرانی افشاگرانه و تاریخی به کنار مزار شهید شیخ راغب حرب رفت و پس از تجدید میثاق با روح پاک آن شهید، خواندن فاتحه و زیارت اهل قبور، دستش را روی مرقد او گذاشت و به احمد، فرزند شیخ نگریست و خطاب به وی گفت: «وصیتی داری که بخواهی برای پدرت برسانی؟» سپس به دیدار اسیر آزاد شده از زندان صهیونیستها یعنی شیخ عبدالکریم رفت و برای سلامتی او و مادرش دعا کرد. | ||
محافظان سید متوجه بالگردهای جنگی اسرائیلی میشوند که حالت عادی نداشتند. این را به سید میگویند، شهید موسوی میگوید: مگر ترسیده اید؟ آنان با حالتی از مزاح و شوخی میگویند: اگر شما از این ماجرا بیمی ندارید، ولی ما زن و بچه داریم. سید خم میشود، سنگی را از زمین برمیدارد و به دست فرزند پنج ساله اش سید حسین میدهد و میگوید: با این سنگ آن بالگردها را هدف قرار ده. | محافظان سید متوجه بالگردهای جنگی اسرائیلی میشوند که حالت عادی نداشتند. این را به سید میگویند، شهید موسوی میگوید: مگر ترسیده اید؟ آنان با حالتی از مزاح و شوخی میگویند: اگر شما از این ماجرا بیمی ندارید، ولی ما زن و بچه داریم. سید خم میشود، سنگی را از زمین برمیدارد و به دست فرزند پنج ساله اش سید حسین میدهد و میگوید: با این سنگ آن بالگردها را هدف قرار ده. | ||
بعد سید به طرف بیروت حرکت میکند، همسرش امّ یاسر و فرزندش همراهش بودند؛ چون سید | بعد سید به طرف بیروت حرکت میکند، همسرش امّ یاسر و فرزندش همراهش بودند؛ چون سید پیشبینی کرده بود همراه اعضای خانوادهاش به فیض شهادت خواهد رسید. بعد به منطقهای به نام تفاحنا میرسند که ناگهان بالگردهایی که با دستگاههای هدایت شونده الکترونیکی در حال حرکت بودند، از راه میرسند و ماشین حامل سید را موشک باران میکنند. دو محافظی که سید را همراهی میکردند، به شدت میسوزند، ولی شهید نمیشوند؛ شهید موسوی به آنان گفته بود: کسی از همراهانم کشته نمیشود. | ||
== گزارش جنایت، از زبان خلبان اسرائیلی == | == گزارش جنایت، از زبان خلبان اسرائیلی == |