۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بی معنا' به 'بیمعنا') |
جز (جایگزینی متن - ' می کرد' به ' میکرد') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
اگرچه گروه نخست را به خاطر فاصله ای که از فهم طبیعت انعطاف پذیر اسلام و نیز فهم حقیقت نبرد طولانی جهانی اسلام با جهان غرب ـ با همه کم و کاستیها و جزر و مدهای آن ـ دارند، مورد سرزنش می دانم، طرز فکر طرفداران توافق یعنی گروه دوم را نیز آنجا که ارزشهای تمدن غرب را اصل می دانند و توان اسلام در هماهنگ شدن با این ارزشها را معیاری برای پویایی اسلام قلمداد می کنند، نمیتوانم بپذیرم. | اگرچه گروه نخست را به خاطر فاصله ای که از فهم طبیعت انعطاف پذیر اسلام و نیز فهم حقیقت نبرد طولانی جهانی اسلام با جهان غرب ـ با همه کم و کاستیها و جزر و مدهای آن ـ دارند، مورد سرزنش می دانم، طرز فکر طرفداران توافق یعنی گروه دوم را نیز آنجا که ارزشهای تمدن غرب را اصل می دانند و توان اسلام در هماهنگ شدن با این ارزشها را معیاری برای پویایی اسلام قلمداد می کنند، نمیتوانم بپذیرم. | ||
به عنوان مثال، "براهام برایان" را می بینیم که با سلسله مقالاتی دراینباره در اکونومیست لندن (در سال 1994 م)، به نظر می رسد در شمار "اندیشمندان توافق" است و تا حدودی گرایش به معنویات دارد و جهان اسلام را به روی آوردن به همه ارزشهای غرب فرامی خواند و بر آنست که امروزه جهان اسلام، قرن پانزدهم هجری خود را در همان شرایط و وضعی می گذراند که غرب، قرن پانزدهم میلادی خود را سپری | به عنوان مثال، "براهام برایان" را می بینیم که با سلسله مقالاتی دراینباره در اکونومیست لندن (در سال 1994 م)، به نظر می رسد در شمار "اندیشمندان توافق" است و تا حدودی گرایش به معنویات دارد و جهان اسلام را به روی آوردن به همه ارزشهای غرب فرامی خواند و بر آنست که امروزه جهان اسلام، قرن پانزدهم هجری خود را در همان شرایط و وضعی می گذراند که غرب، قرن پانزدهم میلادی خود را سپری میکرد و همانگونه که اسلام عامل خارجی پیدایش رنسانس در غرب بود امروزه نیز غرب باید نقش عامل خارجی مؤثر در نهضت و خیزش جهان اسلام را ایفا کند. و نیز خانم شیرین هانتر که غرب را به اندکی دینداری و گرایش به تدیّن و جهان اسلام را به لائیسم فرامی خواند تا مشکل حل گردد. همان منبع. | ||
به نظر می رسد گویا ما تنها با دو حالت مواجه هستیم: یا باید اسلام از ارزشهای خود عدول کند تا هر دو گروه (هم مأیوسان و هم توافقیها) راضی شوند یا به عنوان دشمن همیشگی تمدن غرب بشمار خواهد رفت. میتوان این سیاه و سفیدی را به شکل دیگری نیز به تصور درآورد: یا باید ملاک درگیری ارزشها باشد که در اینصورت جای هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد و یا ملاک را مصلحت و منافع در نظرگیریم که چشمانداز خوبی از همزیستی و همکاری، پیدا خواهد شد. | به نظر می رسد گویا ما تنها با دو حالت مواجه هستیم: یا باید اسلام از ارزشهای خود عدول کند تا هر دو گروه (هم مأیوسان و هم توافقیها) راضی شوند یا به عنوان دشمن همیشگی تمدن غرب بشمار خواهد رفت. میتوان این سیاه و سفیدی را به شکل دیگری نیز به تصور درآورد: یا باید ملاک درگیری ارزشها باشد که در اینصورت جای هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد و یا ملاک را مصلحت و منافع در نظرگیریم که چشمانداز خوبی از همزیستی و همکاری، پیدا خواهد شد. | ||
=رابطه اسلام با غرب (رابطه اسلام با مسیحیت)= | =رابطه اسلام با غرب (رابطه اسلام با مسیحیت)= |