۸۷٬۹۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'انسانها' به 'انسانها') |
جز (جایگزینی متن - 'می نماید' به 'مینماید') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی میکردهاند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق میشود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ میکند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref> | در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی میکردهاند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق میشود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ میکند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref> | ||
=معنای لغوی سهو= | =معنای لغوی سهو= | ||
سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ میدهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیمبندی | سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ میدهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیمبندی مینماید و نوعی از آن را خارج از اختیار انسان میداند مانند غفلت یک فرد مجنون، و نوع دوم را ناشی از اختیار انسان می داند که توسط فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش شده است. (ابن منظور، ج ۱۴، ص۴۰۶؛ راغب اصفهانی، ص۲۴۶) | ||
=سهو در اصطلاح= | =سهو در اصطلاح= | ||
زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا | زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا مینماید که ارتکاب اعمالی از حضرت رسول (ص) به صورت خاص و انبیاء به صورت عموم که ناشی از سهو و غفلتشان است کاملا طبیعی میباشد و مصونیت (عصمت) ویژه ی آنها فقط از گناهان میباشد. | ||
=ادله اختیاری بودن سهو= | =ادله اختیاری بودن سهو= | ||
سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی میدانند که انسان در انجام آن دارای اختیار است و دلایل خود را چنین بیان میکند: | سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی میدانند که انسان در انجام آن دارای اختیار است و دلایل خود را چنین بیان میکند: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
علامه الحلی: اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل میدانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است: | علامه الحلی: اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل میدانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است: | ||
خبر ذی الیدین عندنا باطل لان النبی صلی الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذی الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعی وذوالیدین عاش بعد النبی صلی الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذی خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روی هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلی الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروی انه قال انما أسهو لابین لکم وروی انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروی من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق (ع) .(تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰) | خبر ذی الیدین عندنا باطل لان النبی صلی الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذی الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعی وذوالیدین عاش بعد النبی صلی الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذی خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روی هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلی الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروی انه قال انما أسهو لابین لکم وروی انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروی من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق (ع) .(تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰) | ||
ابن حجر: در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها میباشد به این نکات اشاره | ابن حجر: در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها میباشد به این نکات اشاره مینماید: | ||
این عمل ناشی از توهم زهری میباشد. در ادامه میگوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره میشود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود. | این عمل ناشی از توهم زهری میباشد. در ادامه میگوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره میشود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود. | ||
در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها میشود. | در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها میشود. | ||
در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها | در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها مینماید و میگوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او می داند. | ||
در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی میتوان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت میشود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه میشود؟ | در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی میتوان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت میشود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه میشود؟ | ||
در احتمال بعدی که ذکر میکند میگوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱) | در احتمال بعدی که ذکر میکند میگوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱) | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
اندکی از این روایات به این مساله اشاره دارند که پیامبر (ص) از حاضرین صدق گفته ذوالیدین را جویا شدند و آنها نیز تایید نمودند. در پاسخ به این مساله باید گفت: اولا در برخی از این روایات آمده که مردم بلافاصله بعد از نماز همگی با هم عبارت قصرت الصلاه را ذکر کردند که دیگر جای پرسشی نمی ماند. ثانیا افرادی که گفته ذوالیدین را تایید نمودند چرا پیش از او متذکر این نکته نشدند و فقط او این نکته را متذکر شد تا جایی که همه روایات دربرگیرنده ی سهو از جانب او ذکر شدهاند؟ | اندکی از این روایات به این مساله اشاره دارند که پیامبر (ص) از حاضرین صدق گفته ذوالیدین را جویا شدند و آنها نیز تایید نمودند. در پاسخ به این مساله باید گفت: اولا در برخی از این روایات آمده که مردم بلافاصله بعد از نماز همگی با هم عبارت قصرت الصلاه را ذکر کردند که دیگر جای پرسشی نمی ماند. ثانیا افرادی که گفته ذوالیدین را تایید نمودند چرا پیش از او متذکر این نکته نشدند و فقط او این نکته را متذکر شد تا جایی که همه روایات دربرگیرنده ی سهو از جانب او ذکر شدهاند؟ | ||
برخی از این روایات اشاره به این مطلب دارند که حضرت (ص) در هنگام شنیدن این تذکر عصبانی شدند، آیا صدور عصبانیت از جانب ایشان سابقه تاریخی دارد؟ دلیل عصبانیت ایشان چیست؟ آیا به خاطر حقیقتی بود که به ایشان تذکر داده بودند؟ اگر به این دلیل بود با روایاتی که اشاره دارند حضرت (ص) گفتهاند من هم مانند شما فراموش می کنم پس شما به من تذکر دهید در تناقض میباشد. اگر به دلیل اتهام ناروا به ایشان بود پس چرا بازگشتند و نماز را تمام کردند؟ | برخی از این روایات اشاره به این مطلب دارند که حضرت (ص) در هنگام شنیدن این تذکر عصبانی شدند، آیا صدور عصبانیت از جانب ایشان سابقه تاریخی دارد؟ دلیل عصبانیت ایشان چیست؟ آیا به خاطر حقیقتی بود که به ایشان تذکر داده بودند؟ اگر به این دلیل بود با روایاتی که اشاره دارند حضرت (ص) گفتهاند من هم مانند شما فراموش می کنم پس شما به من تذکر دهید در تناقض میباشد. اگر به دلیل اتهام ناروا به ایشان بود پس چرا بازگشتند و نماز را تمام کردند؟ | ||
اضطراب موجود در این روایات و عدم توجیه مناسب برای آنهاو عدم امکان نقل به معنا از عواملی است که فرضیه در نظر گرفته ما را مبنی بر عدم امکان ارتکاب سهو از جانب ایشان تقویت | اضطراب موجود در این روایات و عدم توجیه مناسب برای آنهاو عدم امکان نقل به معنا از عواملی است که فرضیه در نظر گرفته ما را مبنی بر عدم امکان ارتکاب سهو از جانب ایشان تقویت مینماید. | ||
=توجیه حضرت رسول (ص)= | =توجیه حضرت رسول (ص)= | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
آیه اولی الامر نیز از آیاتی است که اطاعت بدون قید و شرط از ائمه (ع) را بیان میکند و پذیرش این امر مستلزم پذیرش عصمت آنها به صورت مطلق میباشد. | آیه اولی الامر نیز از آیاتی است که اطاعت بدون قید و شرط از ائمه (ع) را بیان میکند و پذیرش این امر مستلزم پذیرش عصمت آنها به صورت مطلق میباشد. | ||
تعارض با ادله نقلی: | تعارض با ادله نقلی: | ||
این روایت و روایات مشابه عصمت انبیاء را به صورت مطلق در تمام حالات و از همه گناهان عمدی و سهوی بیان | این روایت و روایات مشابه عصمت انبیاء را به صورت مطلق در تمام حالات و از همه گناهان عمدی و سهوی بیان مینماید: | ||
الوراق عن سعد عن النهدی عن ابن علوان عن عمرو بن خالد عن ابن طریف عن ابن نباته عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: أنا وعلی والحسن والحسین وتسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون. (مجلسی، ج ۲۵، ص ۲۰۱) | الوراق عن سعد عن النهدی عن ابن علوان عن عمرو بن خالد عن ابن طریف عن ابن نباته عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: أنا وعلی والحسن والحسین وتسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون. (مجلسی، ج ۲۵، ص ۲۰۱) | ||
فی خبر الاعمش عن الصادق علیهالسلام :الانبیاء وأوصیاؤهم لا ذنوب لهم لانهم معصومون مطهرون. (مجلسی، ج ۲۵، ص ۱۹۹) | فی خبر الاعمش عن الصادق علیهالسلام :الانبیاء وأوصیاؤهم لا ذنوب لهم لانهم معصومون مطهرون. (مجلسی، ج ۲۵، ص ۱۹۹) |